گروه نویسندگی صریر



رسالت

رسالت هنر

در جامعه کنونی با توجه به پیشرفت علوم تجربی وتوجه بیشتر به محسوسات هنر جایگاه والای خویش را از دست داده است و به ابزاری صرف برای ایجاد هیجان در مخاطب بدل شده است . امانیسم هم با محوریت انسان و رفتار واعمال آن فقط به بررسی جنبه های وجود جسمانی او می پردازد .هرچند اعمال او صرفا جنبه جسمانی وحتی نزول او از مرتبه انسانی به مرتبه حیوانی باشد.هنرمند در این زمان به هدف تعالی جامعه هنر نمی آفریند وخود را به این امرمتعهد نمی داند .

   در بسیاری از موارد نیز از آنجا که به بعد انسان توجه نمی شود هنر را حذف می کند. آری اگر نوشین آب فقط برای رفع عطش از جسم باشد فرقی نمی کند از چه لیوانی نوشیده شود.حتی اگر آن لیوان یک بار مصرف باشد مشکلی از لحاظ زندگی جسمانی  او ندارد ولی آنکه آب را به نیت رفع عطش از روح وجسم می نوشد به همه جوانب وسیله توجه می کند.لیوان سفالی که با طینت انسان هماهنگی دارد، با بردن نام پرودگار هنگام نوشیدن آب تشنگی را از روح انسان برطرف میسازد.

     وقتی معمار،خانه را صرفا برای استراحت جسم ساکنان آن می سازدو آن را محل نزول روح نمی بیند،فقط وسیله راحتی جسم را فراهم میکند.اما معماری که هنرمند قدسی است،در خشت خشت آن روح انسانی را هم در نظر می گیرد.از بیرونی تا اندرونی از سکوی کنار درورودی گرفته تا هشتی ابتدای منزل که وقتی کسی وارد می شود با قرار گرفتن در آن تمام نا آرامی های بیرون خانه را همانجا فرو می ریزد وبا بساطت خاطر به آن وارد می-شود .چنین منزلی محل پرورش روح وجسم انسان واقع می شود.

       اگر انسان فقط همین بدن جسمانی باشد فرقی نمی کند بر روی چه فرشی قدم بگذارد.آنچه اهمیت دارد استقرار و آسیب ندیدن جسم است.ولی وقتی به جنبه او توجه میشود نقوش روی قالی که با دستان هنرمند دختر بچه روستایی نقش بسته است اهمیت پیدا میکند.

  در این میان رسالت هنرمند خطیر تر از گذشته می نماید چرا که وی بر خلاف سیر جامعه جسم را تنها مرکبی برای روح می داند ودر حد ابزاری برای حرکت به سوی دیار معشوق به تیمار آن می پردازد.در این زمان مبلغ دینی باید بیشتر از پیش به   تهذیب نفس وکسب مقامات عرفانی بپردازد واز طرف دیگر با ممارست در زمینه هنر های مختلف آن را جهت برقراری رابطه بین خالق ومخلوقاتش به کار گیرد.

 

آزاده ابراهیمی

ف

اشک های فاطمه (س)

     آه از این بغض گلوگیر که امانم را بریده . دو باره ایام فاطمیه از راه رسید و من صدای گریه های مادرم زهرای مرضیه را بعد از قرن ها از کوچه های مدینه می شنوم و می گویم :

     فاطمه جان : گفته اند مثل پدر راه می رفتی ، مثل پدر سخن می گفتی ، حالا مثل پدر بر هدایت این قوم حریصی ، و بیراهه رفتنشان برایت سخت است . نمی دانم آیه   . عزیز علیه ما عنتم ، حریص علیکم . (1) در وصف توست یا در وصف پدرت رسول خدا ؟

       آرس دوست داشتی بعد از رحلت پدر بزرگوارت رسول الله صلی الله علیه و آله  ، همه مسلمانان زیر لوای توحید ، به رهبری حیدر کرار امیر المومنین علیه السلام جمع شوند و او هم قانون خدا را اجراء کند  و روی زمین بهشتی از نور بسازد و دست همه را بگیرد و تا خدا ببرد .

 اما صد افسوس مردم ، اهل بیت پیامبرشان را رها کرده ، باب شهر علم ، مولی الموحدین را خانه نشین نمودند و راه نادانی را پیش گرفته و به جاهلیت باز گشتند .

    و اکنون با این تن خسته و مجروحت هنوز به فکر هدایت این امتی و با سلاح اشک برای اثبات حقانیت ولایت می کوشی .

    اما فاطمه جان به گمانم این بار خدا با " لعلک باخع نفسک علی آثارهم " ( 2 ) ترا تسلیت دهد .

 

1-    لقد جاء کم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین روف رحیم . توبه ، 128

2-    گویا از شدت غم ، قالب تهی می کنی که اینان ایمان نیاوردند { با خع به کسی می گویند که از شدت غم مشرف به مرگ است }

 سادات اصفهانی


لینک مطلب در ندای اصفهان


ذ

ذکر؛ نیازی فطری

یکی از اموری که لازم است در خواندن ادعیه و قرآن و نماز بدان توجه نمود این است که به تمام آنچه از معصومین علیهم السلام به دست ما رسیده عنایت و توجه ویژه ای داشته باشیم.

برخی از ادعیه و سوره ها به دلیل کثرت استفاده ، در بین مردم بسیار معروفند و این در حالیست که سایر ادعیه که آنها نیز از همان معصومین علیهم السلام نقل شده اند مهجور مانده اند.

در واقع ما اکثر مواقع متناسب با مناسبت ها و یا همسو با ویژگی های روحی و حال درونی خود دعا و ذکری را برای خواندن انتخاب می نماییم اگر چه این امر بسیار پسندیده است اما لازم است خود را از خواندن سایر ادعیه و سورها و نمازها نیز محروم ننماییم.

هر کدام از اسماء الهی تاثیری خاص و ویژگی منحصر بفردی  دارند و توجه به حق از مسیر هزاران اسم از اسماء الهی قطعا موثرتر است از توجه به حق از طریق تنها دو یا چند اسم.همانگونه که در دعای جوشن کبیر با ذکر هزار اسم از نامهای خداوند متعال توسل خویش را کامل می نماییم.

نکته ی دیگری که می توان در باب ذکر بدان اشاره نمود این است که نباید ذکر گویی و توجه به مستحبات ما را از عمل به واجب بازدارد، برخی از افراد در برنامه ریزی خود به گونه ای عمل می کنند که حتی در وقت فریضه ی نماز، به امور مستحب مشغول شده و خود را ازفضیلت نماز اول وقت محروم می نمایند.

ذکر الهی به معنی یاد خداوند بودن است و وقتی یاد خداوند در دل انسان باشد، گناه و معصیت جایی ندارد پس اگر ذکر می گوییم و همچنان اهل گناهیم باید بدانیم که ذکر ما ذکری حقیقی نیست و تنها در حد لقلقه ی زبان می باشد.البته این گفتار نباید فضا را برای عده ای فرصت طلب باز نگه دارد و به این بهانه ها گفتن ذکر را به طور مطلق خالی از فایده بدانند بلکه همین اذکار زبانی می تواند پله ای برای رسیدن و درک اذکار حقیقی شود.

از جمله لوازم اعتقاد به خداوند، باورمند بودن نسبت به عبادت و دعا و ذکر است. انسان مسلمان و خداباور نسبت به تاثیر امور معنوی در زندگی،  اعتقادی عمیق دارد و حاضر نمی شود به بهانه های واهی  از اینگونه امور دست بکشد.بالاترین هدف برای انسان مومن، رسیدن به کمال است ورسیدن به کمال با ابزار روح امکان پذیر است و آنچه در تسریع این حرکت برای روح موثر است،  میزان توجهات روح است یعنی هرچقدر روح متوجه تر باشد نسبت به خداوند، تقرب او و رسیدن به کمالش سهل تر خواهد شد و آنچه در توجهات روح موثر است، ذکر و یادخداوند است. نتیجه این که رسیدن به کمال بدون ذکر و یاد او امکان پذیر نمی باشد.

نیازمندی انسان به ذکر و یاد خداوند نیازی فطری و درونی است. وجود انسان همواره با خلأهایی همراه بوده و حسی درونی، او را به سمت پرکردن خلأها و رفع نواقصش می کشاند. این حس همان حس خداخواهی یا گرایش به خداوند است که نیاز به پرستش را ثابت می نماید وذکر و یاد خداوند بهترین راه برای رفع این نیاز است.

در کنار نیازهای معنوی و روحی، نیازهای مادی نیز می تواند انگیزه ای برای رو آوردن به سوی خداوند و یاد او باشد.به همین دلیل است که در روایات به ما توصیه شده نمک غذای خویش را هم از خداوند بخواهید. در واقع توسل و یادخداوند برای رفع نیازهای مادی نیز دارای ارزش است و عبادت تلقی می شود و می تواند نردبام رسیدن به مراتب بالاتر باشد چون همین انگیزه های مادی هم می تواند پیوند و ارتباط انسان را با خداوند زیاد نماید اگرچه پایین ترین مرتبه ی ذکر محسوب می شود.

 

زهرا ابراهیمی کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات شعبه اصفهان



لینک مطلب در خبرگزاری رسمی حوزه


ش

سال های اول طلبگی بودم. یک روز مدیر مدرسه در مراسم فرهنگی روزانه، برای جذب بیشتر طلاب به کارهای فرهنگی و پژوهشی و جدیت در تحصیل، در مورد تعلق گرفتن سه سهمیه کربلا از طرف مرکز به مدرسه ما صحبت کردند. تاکید کردند بر ملاک ها، که ممتازین آموزش و پژوهش و فرهنگی را شامل می شد. آن روزها من عاشق ایوان نجف بودم. دلم هوایی بود برای یک دل سیر نشستن کنج حرم حضرت امیر علیه السلام. همزمان مادرم عاشق حرم ارباب بود. کارمان به جایی رسیده بود که اسم کربلا و نجف می شنیدیم چشم هامان بی قراری می کرد. با هم قرار گذاشته بودیم دو نفری به هم کمک کنیم به آرزوهایمان برسیم.

 

وقتی خانم مدیر اطلاعیه را قرائت کردند، با اینکه قول و قرارهایم یادم نرفته بود،  با خودم گفتم: حتما سال بعد هم این امتیاز هست. باید بیشتر تلاش کنم». دو روز بعد از پله های مدرسه بالا می رفتم دیدم توی تابلو اسمم را نوشته اند، دقیق شدم: منتخبین جهت اعزام به کربلا: خانم . از پایه . / ملاک انتخاب: ممتاز آموزشی، پژوهشی و فرهنگی». باورم نمی شد. چقدر دلم می خواست اسم مادرم هم بود. حس عجیبی داشتم، با خودم گفتم: بدون مادر! حق نیست زودتر از بابا و مامان بروم». پولمان به سختی و کمی دیر آماده شد.  به اصرار مادر رفتم برای درست کردن پاسپورت. از مدرسه مرا خواستند: توضیح دادم،  پاسپورت ندارم. نمی دانم کی آماده می شود». یکی از جمع که طلبه نبود گفت: درد سر برای خودتان درست نکنید اسم یکی را برای مرکز بفرستید که پاسپورت دارد». ناخودآگاه دلم شکست. هنوز هم مادر نمی داند، آن روز توی مدرسه چه اتفاقی افتاد. می فهمید، از غصه دق می کرد.

 

دو روز بعد نفر دوم  که چند ماه نبود از سفر کربلای خانوادگی برگشته بود و پاسپورتش آماده بود، جایگزین شد. از طرف مرکز به هر سه نفر وام دادند. پاسپورتم سر وقت آماده شد. ولی همه چیز طبق قانون و روال طبیعی طی شده بود. اتفاقی نیفتاده بود، فقط علاقه من مثل قبل نبود. انگار دل بریده بودم. تلاش نکردم. زمان پاسپورت گذشت و کربلا را ندیدم.

 

چند سال بعد مادر به آرزوی دیرینه اش رسید. با بغض و هزار اشک و آه با اصرار من و بدون من رفتند پابوس ارباب.  با همه وجودم خوشحالی کردم و برای آمدنشان هر تدارکی که می توانستم دیدم. از تمیزی منزل و تغییر دکوراسیون تا پذیرایی و هر خدمتی ممکن بود. مادر از وقتی برگشته بود بی قرارتر بود و می گفت: دلم می خواهد دو نفری باهم یک کربلای دیگر برویم». برای آرزوی مادر تلاشی نکردم. چند ماه بعد خیلی ناباورانه مادر در سن پنجاه و چند سالگی سکته کرد. عمل قلب اورژانسی و شرایط به گونه ای رقم خورد که شاید دیگر هیچ وقت نتوانیم همسفر باشیم.

 

چند ماه مانده به اربعین سال گذشته گوشی همراهم زنگ خورد. خبر رسید از هر مدرسه یک نفر مبلغ  برای موکب حوزه در کربلا سهمیه داریم و طبق ملاک ها شما نفر اول هستید. ذوق نکردم. صحبت کردم، خانواده اجازه دادند تنها بروم و دوباره اسمم توی لیست نوشته شد. مجدد پاسپورت درست کردم. نزدیک اربعین اعلام شد: امسال خواهران طلبه را به دلایلی همراه نمی بریم» و دوباره از قافله جا ماندم.

 

کربلا نرفتم ولی عادتم شده، به همه جزئیات حرف اربعینی ها و کربلا رفته ها گوش بدهم.  همه اخبار و گزارشات روزهای اربعین را دنبال می کنم. از تماشای عکس های کربلا و اربعین لذت می برم. نه اینکه خیلی کربلایی هستم. نه از همه شان یک نقطه مشترکش را خیلی دوست دارم. اینکه اربعینی ها همه برای رسیدن دیگری به آرزویشان تلاش می کنند؛ یکی با اتاق خانه اش. یکی با پولش. یکی با موکبش. یکی با همه کودکیش با لیوان ابش دیدنی است. اینکه همه دست به دست هم می دهند که عاشقان به مولایشان برسند؛  همه به هم کمک می کنند کسی از قافله جا نماند، چیز کمی نیست؛  ولی آنی که دوست دارم  این است؛ جز قانون عشق، هیچ قانونی دیده و شنیده نمی شود». پیرو قانون بشری بودن ارزشمند است ولی گاهی در عمل به یک قانون مکتوب، کلاممان  مطابق قانون خدا یعنی عشق نیست، و کسی یا کسانی را از درب خانه اهل بیت علیهم السلام نا امید می کنیم و داغ آرزویی را برای همیشه بر دل جوانی می گذاریم.  زائران ارباب، اربعینی های امسال، در قانونتان پایدار بمانید، سلام ما را هم برای مولا ببرید. 


زهره جمالی زواره


لینک اربعین نوشت کاری از گروه نویسندگی صریر




ت


چرا تاوان بی کفایتی مسئولین را پس بدهیم؟!

شوکران در جامِ عادت»

ما تاوان چه چیزی را پس می دهیم؟ تاوان منطق انسان جایز الخطاست»؟ یادمان رفت این همدلی ها حاصل تفکر انقلابیست؟ حاصل خون شهدا است؟ رفاه طلبی، دست درازی به بیت المال، آتشی ست که خاکستر ناامیدی را شعله ور می کند

ندای اصفهان- زهره نوروزی اصفهانی

جوانکِ حواس پرت، موتورِ روشنِ بدونِ قفل و بست را گوشه پیاده رو رها کرده و رفته بود.

چقدر بیخیال! نمیگه توی این وضعِ بی سر و سامون یکی میاد، راحت موتورُ بر میداره میره؟!!»

مرد این را گفت و دست برد سمت سویچ و موتور را خاموش کرد. زن، پرِ چادرش را باز کرد. نگاهش را برد زیر چادر. کیسه دارو را داخل کیف گذاشت. به موتور نزدیک شد و گفت: ای آقا! مگه حواس برا مردم باقی گذاشتن؟!!»

دوچرخه سوار، یکی دو تا رکاب به دوچرخه اش زد. بعد! مثل کسی که چیزی را جا گذاشته باشد، برگشت و کنار مرد از رکاب زدن ایستاد. همین طور که تاسف بار به موتور بی صاحب اشاره می کرد و قیافه ناامیدها را به خودش گرفته بود، گفت: هِه، نگران نباشین. کسی کاری به این موتورِ سه چار میلیونی نداره. میلیارد میلیارد یدن شیرین تره!». اما دلش نیامد که برود. همانجا ماند.

همگی چادر زده بودند دور موتور و با نگاه ممتد، اطراف را برانداز می کردند تا شاید نشانی از صاحب موتور بیابند و امانتی که به دست آنها سپرده نشده بود را صحیح و سالم تحویلش دهند. من با سه قدم فاصله از ماجرای اصلی، شاهد این احساس یگانه و یک رنگ بودم. دوستِ همراهم گفت: به خدا، مردمِ ما» بقیه حرفش را نشنیدم، چون داشتم در خودم می گریستم. جمع این همدلی ها با این ناامیدیها و عصبانیت ها، کشنده است.

***

ما تاوان چه چیزی را پس می دهیم؟ تاوان بی کفایتی مسئولین؟ تاوان منطق انسان جایز الخطاست»؟ تاوان انتخاب ظَلوم و جَهول» بودن به جای عادل و عاقل بودن در برابر امانت های الهی (رای مردم)؟ یادمان رفت این همدلی ها حاصل تفکر انقلابیست؟ حاصل خون شهدا است؟ رفاه طلبی، دست درازی به بیت المال، آتشی ست که خاکستر ناامیدی را شعله ور می کند.

ما یادمان رفت زبانه های عصبانیت، خشک و تر را با هم می سوزاند. ما یادمان رفت از زیرِ این خاکستر هیچ ققنوسی متولد نمی شود. یادمان رفت هر خطا و اشتباهی قابل جبران نیست و کم کم عادت کردیم؛ تا امید را فقط در قرعه کشی های برنامه خندوانه» ببینیم. عادت کردیم خوشبختی را در بخت آزمایی های روبیکا» جستجو کنیم و شب به شب منتظر باشیم تا رامبد بیاید و در جعبه جادو به ما بگوید: سلام من رامبد جوان هستم. منجی شادیهای فراموش شده شما»!! عادت کردیم دستهای قدرت را تبری فرود آمده بر بدنه این کشتی طوفان زده ببینیم. کجاست انگشتهای بی رمق و معصومِ پطرس های فداکار؟!

ما تاوان عادتهای بیجا را پس می دهیم. تاوان عادت به سنگهایی که از دست دیوانه ها به ته چاه افتاد و عادت به توجیه لیس علی المجنون حَرَج».

بزرگتر از دهانم حرف می زنم. خودم می دانم. ولی عادت کردیم. ما عادت کردیم که بزرگتر از دهانمان حرف بزنیم. پایمان را بیشتر از گلیممان دراز کنیم و بدون اعتنا به پیر» وارد خرابات شویم. عادت کردیم که گرگ و میش را در یک لباس ببینیم و چون بیشتر از دیگران بلدیم با گوشی اندروید کار کنیم؛ بگوییم: با ما حرف بزنید ولی نصیحت نکنید»!! ما عادت کردیم و حالا داریم تاوان پس می دهیم.

زهره نوروزی اصفهانی


لینک مطلب در سایت خبری ندای اصفهان



قیام


بررسی عامل قیام عاشورا در زیارت اربعین »

جهالت و عدم آگاهی،عارضه ایست که همواره بروی فطرت حق طلب انسان، سایه افکن شده و نور بصیرت را در دل او خاموش میگرداند . مبارزه ی علنی با جهل و بی بصیرتی ، حقیقت انکار نامذیری ست که امام حسین علیه اسلام  را به قیام واداشت

در زیارت اربعین میخوانیم .وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیک لِیسْتَنْقِذَ عِبَادَک مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَةِ. ؛ .و جانش را در راه تو بذل کرد،تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی در گمراهی برهاند.».

عوامل جهل»

امام صادق علیه السلام در زیارت اربعین ،غرور،بی توجهی به سرای آخرت،هوا پرستی و پیروی از فرافکنان و مستوجبین آتش را از عوامل مهم ضلالت و گمراهی برمیشمرند.

معاوضه ی سرای جاویدان با متاع ناچیز دنیا ، قدرت طلبی و حب ریاست،انتخاب همنشینانی که به دلیل نفاق ذاتی جایگاه ابدیشان جز آتش نیست؛  باعث کوری دلهای مردم شد تا آنجایی که بر علیه  مقتدای زمان دسیسه چینی و همکاری کردند و  امام حسین علیه السلام را به شهادت رسانند و دستان خود را به خون معصوم خدا آلودند. با اینکه شاید باره ها از زبان رسول الله (صل الله علیه و آله  وسلم)شنیده بودند :.وَتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوىٰ ۖ وَلا تَعاوَنوا عَلَى الإِثمِ وَالعُدوانِ ۚ .؛ در راه نیکی و پرهیزگاری با هم تعاون کنید و (هرگز) در راه گناه و تعدّی همکاری ننمایید.».

موانع جهل»

در آن زمان بذل جان،عالی ترین مرتبه ی مبارزه با  سایه ی تاریک و شوم جهل بود. که سید و سالار شهیدان از هیچ تلاش و ایثاری فروگذاری نکرد و با تمام وجود به مبارزه با آن پرداخت و راه جهاد پیش گرفت. جهادی صبورانه.

. فَجَاهَدَهُمْ فِیک صَابِرا مُحْتَسِبا حَتَّی سُفِک فِی طَاعَتِک دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُه ؛ُ پس با آنان درباره تو صابرانه و به حساب تو جهاد کرد،تا در طاعت تو خونش ریخته شد و حریمش مباح گشت.».

 

صبر،معرف و نشانه ی ایمان است . شاهد این سخن،کلام امام صادق علیه السلام میباشد؛ که میفرمایند:الصَّبرُ رأس الایمان».

 

بنابراین، جهادِ خورشیدِ عالم تابِ کربلا، که همیشه ی تاریخ، انگیزه دهنده ی مردان مبارز و حق طلب بوده؛ معامله ای با خدای بی همتاست؛ که صبورانه پیش رفت و رنگ کدر ضلالت را از دلها زدود و تا قیام قیامت، راه روشن و ریسمان نجاتِ آزادی خواهان شد.

گفتار پایانی»

جهل ستیزی و بذلِ صبورانه ی جان در راه حقیقت،زندگی سعادتمندانه و شهادتی بی نظیر را برای فرزندِ علی بن ابیطالب رقم زد تا تمسک و پیروی از منطق عاشورایی او درهای بهشت و نیکبختی را به روی بشریت بگشاید و جوانه های امید و ایمان را در دل مومنین به او بپروراند.

بار خدایا! چراغ هدایت حسینی را در دستان ما روشن بدار و ما را در زمره ی پیروانش قرار بده.

منابع»

  زیارت اربعین.

  سوره ی مائده.

  فضل ابن حسن،شیخ طبرسی،مشکاه الانوار فی غررالاخبار.

 

زهره نوروزی اصفهانی»

 


لینک اربعین نوشت کاری از گروه نویسندگی صریر



م


مسجد جامع اصفهان به روایتی دیگر؛

کاراکترهای به روز شده!

از آینده بی خبر، ناصرخسروی بیچاره! یادم باشد بعد از نماز، با پیرزن دونده» سلفی بگیرم. تعداد ستاره های آسمان بیشتر شده. ماه گوشه گنبد جا خوش کرده انگار! پیشنماز به رکوع می رود.

ندای اصفهان- زهره نوروزی اصفهانی

 آنقدر نشستم تا خورشید افتاد پشت دیوار مسجد. شب شد. آسمان ستاره زد. موذن خواند. پیرها آمدند؛ جوان ها هم.

همیشه موقع عکاسی، ترجیح می دهم کادر دوربینم از آدمها خالی باشد؛ ولی شلوغ پلوغی مسجد، خودش سوژه عکاسی است انگار! تعجب آور است در سفرنامه ناصر خسرو با اینکه واو به واوِ مسجد جامع توصیف شده، چطور این کارکترها از قلم افتاده اند؟!

موقع وضو گرفتنِ مردها، کنار حوضِ بی آب»، عده ای نشسته اند که بندِ نافِشان را با مدیریت کردن» بریده اند انگار!: شیرِ آبُ کمتر باز کُن؛ حیفه!».

مرد، شیر را می چرخاند و جریان آب را باریک تر می کند. وقتی خم می شود تا مسحِ پا را بکشد؛ نفر دوم جوراب هایش را لای کمربندش آویزان می کند و مهیای وضو گرفتن می شود. اول با تردید نگاهی به اطراف می اندازد، بعد با احتیاط شیر آب را باز می کند. در طول وضو گرفتن کاملا مراقب است تا کسی نگوید: شیرِ آبُ کمتر باز کن؛ حیفه!».

در عالمِ وضو گیرندگان غرق شده ام. از پشتِ سر، صدایم میزند. به طرفش برمی گردم. نگاهش می کنم. دانه های عرق با چروک هایِ صورتِ گُل انداخته اش ترکیب شده اند. یک دست اش را به کمرش گذاشته با دست دیگر خودش را باد می زند. بریده بریده می گوید: ننه، اِلهی قربونت برم. بُرو از تویِ شبِستون برا من یه میزُ صندلی بیار. دیگه نَفَسَم بالا نِمیاد».

قدم دوازدهم را بلند می کنم و رویِ فرشِ شبستانِ تاریک، زمین می گذارم: به به! زیر این طاق های چشمه ای، چقدر هوا خنکه! ولی تابستونا، نمازِ مغربُ عشاء وسطِ حیاط بیشتر می چسبه!». زن و مَردِ توریست، از داخل حیاطِ مسجد جامع، صورت هاشان را به پنجره شبستان الصاق و دستها را کنار صورت پرانتز کرده اند. زیر لب می گویم: توی شکمِ سیاهی دنبال چی می گردین؟!» من را توی شکمِ سیاهی می بینند و برایم دست تکان می دهند. دستم را می آورم بالا تا جواب سلامشان را داده باشم. بغلِ یکی از ستونها، یک میز و صندلیِ نماز پیدا می کنم. یاعلی» می گویم و کشان کشان تا حیاط می برمشان.

به حیاط مسجد که برمی گردم؛ پیشنماز، اقامه نماز را شروع کرده است. پیرزن سرزنش آمیز می گوید: چرا اِنقده مَعطل کردی؟! زود باش، آقا نمازُ خوند!». میز و صندلی را از دستم می قاپد و می دود تا به صفِ لُژ نشین های نمازِ جماعت بپیوندد. با دهانِ باز و چشم های گرد شده، خودم به خودم می گویم: خواهش می کنم، سرتون درد نکنه. کاری نکردم!».

می خواهم نیتِ نمازِ جماعت کنم. شیطان می رود توی جلدم. پرتم می کند به چند دقیقه قبل و مدام صحنه پیرزنِ صندلی به دستِ دونده» را توی ذهنم تکرار می کند. من بیشتر از او به میز و صندلیِ نماز احتیاج دارم انگار!

بعد پاسخ ایرادم به سفرنامه ناصر خسرو را کفِ دستم می گذارد. در عصر ناصر خسرو، معضل کم آبی نداشتیم. همیشه حوضِ مسجد پُر از آبِ تمیز بوده. هیچ شیرِ آبی در کار نبوده که کسی بخواهد مدیریتش کند و بگوید: کمتَر باز کن. حیفه!». تا این اندازه فراگیر هم، کسی برای نماز، از میز و صندلی استفاده نمی کرده که او بخواهد در سفرنامه ذکر خیرش را بگذراند.

از آینده بی خبر، ناصرخسروی بیچاره! یادم باشد بعد از نماز، با پیرزن دونده» سلفی بگیرم.

تعداد ستاره های آسمان بیشتر شده. ماه گوشه گنبد جا خوش کرده انگار! پیشنماز به رکوع می رود.

به خودم می آیم: لعنت خدا بر دل سیاه شیطون. الله اکبر»


زهره نوروزی اصفهانی



لینک مطلب در سایت خبری ندای اصفهان


گونه



گونه های بارانی

روز عاشورا بود و در مدینه، خاکِ آغشته به خون،میان دستهای ام سلمه، میگفت:حسین،حسین،بدان که حسین به شهادت رسید»!
داغ، قلب ام سلمه را فرا گرفت.سینه اش به شدت شروع به تپیدن کرد.  بغض تا پشت پرده ی چشم آمد. گوش هایش پر شده بود از صدایِ خنده ی کودکی های حسین در دامن پیامبر. مشامش پر شده بود از بوی خاک. بوی خون.چهره ی غمخوار پیامبر، یک لحظه از مقابل نگاهش کنار نمیرفت.

پیامبر، ایستاد روبروی ام سلمه.ام سلمه،عرق معطرِ پیشانیِ همسر را با پارچه ایی سفید سترد.لای پارچه ی معطر از عرق پیامبر، نفسی عمیق کشید . بعد آن را داخل پیراهن نه اش مخفی کرد.منتظر بود تا ببیند پیامبر برایش چه آورده است.پیامبر،به اندازه ی یک کف دست،خاک،در دستان ام سلمه ریخت و همانطور که به خاک ها چشم دوخته بود؛گفت:این خاک،خاکِ کربلاست.تحفه ی جبرییل.نزد خود نگه دار و بدان هر گاه این خاک به خون آغشته شد؛میوه ی دلم ،سرورِ جوانان بهشت،حسین،شهید شده است».

-تو چه میخواهی بگویی که چنین به خون نشسته ای؟ ای تحفه ی جبرئیل! ای شاهد عینی! ای خاک!»
ام سلمه در پندار خود اینگونه واگویه کرد و آسمان دنیا برایش تیره شد.ضجه و آه بر او فرو ریخت.اشک، لباسِ تن او شد.نتوانست جلوی سستی پاها را بگیرد.دست به کمر گرفت و با آینه ی زانوهایش به زمین کوبیده شد.صدای شکسته شدن ام سلمه، مدینه را فرا گرفت. ناله ی واحسیناه»! در گوشها رسوخ کرد.کوچه ها سراسر عزاخانه و اولین بذرهای اشک برحسین (علیه السلام) درخاکِ شهرِ پیامبر پاشیده شد و با ورود کاروان کربلا به مدینه، جوانه های اشک از زیر خاک سر برآورد.مردم، فوج فوج، با ناله و شیون خود را به علی بن الحسین (علیه السلام) میرساندند و از زبان آن حضرت شرح ماجرا میشنیدند.
آنها که جامانده بودند.آنها که دنیا گرفتارشان کرده بود.آنها که سیاهی شب بر چهره شان سنگینی میکرد.پا به پای ام البنین،مادر یلِ کربلا -حضرت ابوالفضل- حلقه های عزا میبستند و بر سر و سینه میزدند و به سوگواری می پرداختند و برای اشک، تاریچه مینوشتند.

تاریخچه ایی که مقدمه اش را دختر علی بن ابیطالب(علیه السلام) درصحرای کربلا نگاشت. زمانی که بادهای مخالف وزیدن گرفت و اسبی بی سوار شد . غبارِ سُم هایِ تازه نعل شده ؛ رویِ خورشیدِ کربلا را مکدر کرد. در آن هنگام ذوالجناح، بی راکب با پوششی از تیر و نیزه. به سانِ خار پشتی چهار پا. پوسته های خاک آلود هوا را شکافت و میان خیمه ها،در مقابل نظرهای مضطرب و منتظرِ ن و کودکان از حرکت ایستاد.
سوارش کجا بود؟
-سوارت کجاست، ذوالجناح؟»
 
زینب،خواهر صبور و زیبابین کربلا،با ندبه به همهمه ها پاسخ داد و از همان لحظه، گریه ی بر حسین را ،گریه ی بر شهادت برادر را  بر سینه ی کربلا به ثبت جهانی رساند:یا محمداه! درود ملائکه ی آسمان بر تو باد.اکنون این حسین است که بر زمین افتاده و به خون خود آغشته شده و اعضایش قطعه قطعه گردیده است.یا محمداه! اینان دختران تو هستند که اسیر شده اند .اینان فرزندان تو هستند که بر بدن هایشان باد صبا می وزد!».
 این چنین،
 
مویه در مویه.
اشک بر اشک.
ضجه پشت ضجه.
دست به دست هم دادند؛ تا هر کسی که برای عدالت خواهی و ظلم ستیزی به پا میخیزد؛ احساسِ بی پشت و پناهی نکند. گریه ابزار شد.ابزار اعتراض.ابزار حق طلبی.ابزار مبارزه با زور و طاغوت.ابزاری برنده تراز همه ی شمشیرها .
اشک،پس از قیام حسین (علیه السلام) آنقدر کاری و بزرگ شد؛ که در کلام امام رضا( علیه السلام) نقش اول را از آن خود کرد:محرم ماهی است که در عهد جاهلیت جنگ را در آن حرام می دانستند،ولی [در عصر اسلام] در این ماه خون ما را حلال شمردند.حرمت ما را شکستند. در این ماه فرزندان و ن ما را اسیر کرده و آتش بر خیمه هایمان زدند و هر چه در آن بود به غارت بردند .حرمت رسول خدا را بر ما رعایت نکردند.روزی که حسین به شهادت رسید؛ چشم های ما مجروح شد و اشک های ما سرازیر گردید».
عزادار حسینی، در عزای حسین (علیه السلام) خود را مغبون و شکست خورده و افسرده نمیابد. عزادار حسینی، قطره قطره ی اشکی که از چشمه ی نگاهش جاری میشود را مایه ی روشنی قلبش میداند.مایه ی انگیزه و حرکت رو به جلو.مایه ی تبیان ، بصیرت و هدایت.اشک بر حسین (علیه السلام) پرنده های بلند پرواز آزادگی را پرورش میدهد و آسمانِ قلبِ دوستاران حسینی را جولانگاه آنان میکند.
ذلّت، هرگز.
خمودگی و شکست، هرگز.
 
بندگیِ جور،هرگز.
 
قفس، هرگز.
اشک از چشمها باید ریخته شود تا زنگار جهل از دلها فرو بریزد و عشق حسین در آن لانه کند.چرا که حسین (علیه السلام) به عزادار خود می نگرد . برای او طلب مغفرت می کند و خطاب به او می گوید:ای کسی که به خاطر من گریه می کنی، اگر از اجر و پاداشی که خدا به تو می دهد، آگاه شوی، شادیت بیش از اندوهت میشود».

گریه ،گاهی از سرِ شوق است.گریه به خاطر رهایی از غفلت. اگر از تاریخ عاشورا فراتر برویم و صفحه های تاریخ صدر اسلام را مرور کنیم؛ صدای گریه ی نجاشی (پادشاه حبشه) و همراهانش را نیز میشنویم .جعفر بن ابیطالب برای آنها پیام فرشته ی وحی را تلاوت میکند.

گوش فرا دهید! میشنوید؟!

 آیه های قرآن از زبان جعفر بن ابیطالب جاری  میشود. واژه به واژه بر جان مومنان مسیحی مینشیند . راه اشک  برچهره هایشان هموار میگردد.آنها خرسندند به خاطر هدایتی که از خدا دریافت کرده اند.

و اذا سَمِعوا ما اُنزلَ الی الرسولِ تری اَعیُنهم تفیضُ من الدمعِ مما عرفوا مِنَ الحق یقولونَ ربنا ءامنَّا فَاکتُبنا مَعَ الشاهدین»؛ و چون آیاتی را که به رسول فرستاده شده استماع کنند؛ میبینی اشک از دیده ی آنها جاری می شود. زیرا حقانیت آن را شناخته اند؛ گویند:بارالها! ما ایمان آوردیم، پس نام ما را در زمره گواهان صدق (او) بنویس».

. چه آیه ای بالاتر از آیه ی شهادت.چه آیه ای بالاتر از بندگی انسان.تسلیم محض در برابر پروردگار عالم.چه آیه ای بالاتر از آیه ایی که در این روزگاربر ما خوانده میشود.که در همه ی روزگارها بر ما خوانده شده  و راه اشک را بر گونه ی بشریت هموار ساخته و ریشه های ضلالت را در جان ها خشکانده؛ چه آیه ایی بالاتراز حسین (علیه السلام) !؟.

 

منابع»

سنن النبی.

ترجمه ی تفسیر المیزان.

غلام حسین محرمی.تاریخ تشیع.

جعفر بن محمد ابن قولویه،کامل ایارات.

علی بن موسی بن طاووس،اللهوف.

محمد بن علی خوارزمی،مقتل الحسین.

ابن شهر آشوب ،مناقب آل ابی طالب.

 

 

زهره نوروزی اصفهانی»


لینک اربعین نوشت کاری از گروه نویسندگی صریر





ر


دوباره می خواهیم بریم روضه

روایت ما پایانی خوش برای مادر داشت، ولی سوالها کماکان به قوت خود باقی اند. درخواست های کوچک و درخواست های بزرگ. کوچک، به اندازه سوالهایِ دخترکِ روایتِ ما. بزرگ به اندازه درخواستِ زنده شدن پرندگان، توسط حضرت ابراهیم علیه السلام.

ندای اصفهان- زهره نوروزی اصفهانی

-: دوباره می خوایم بریم روضه؟ اصلا چرا خدا شهادتُ آفرید؟ چرا امام حسین شهید شد؟»

مادر، بشقاب میوه را پیش کشید و مشغول پوست گرفتن سیب ها شد. در ذهن خود، پاسخِ سوال ها را کلمه به کلمه و جمله به جمله وجب میکرد، تا به قاعده سن دخترک شود. دخترک بدون واهمه سوالهایش را پرسیده بود و بدون اینکه ترسی از شکسته شدن جایگاهش در نظر مادر داشته باشد منتظر پاسخ، بالای سر بشقاب میوه ایستاده بود.

در روزگاری که روایت ما در حال شکل گرفتن است؛ اینگونه پرسش ها از کوچک و بزرگ شنیده می شود. افرادی با اخم و تَخم، با زدن برچسب، کلاً صورت مساله پاک می کنند و باعث می شوند که دیوِ بزرگِ تردید در دلها خانه کند. اما مادر روایت ما، نوک چاقو را به تکه ای از سیب ها زد و به سمت دخترک گرفت و سوال دخترک را با سوال پاسخ داد: تو قبول داری که همه آدما بالاخره یه روز می میرند؟»

دخترک تکه های جویده شده سیب را قورت داد و گفت: آره،همه یه روز می میریم.»

مادر یک قاچ دیگر از سیب را به دختر تعارف کرد

-: اما خدا دوست داره یه عده ای رو برای همیشه زنده نگه داره»!

علامت تعجب روی چهره دخترک رویید. با لپ های ورم کرده پرسید: یعنی خدا میخواد بعضیا اصلا نمیرن!؟ چجوری؟!»

مادر با لبخندی که کمی عتاب چاشنی اش شده بود گفت: مگه نگفتم با دهن پُر حرف نزن!!». بعد دست دخترک را گرفت. دخترک روی مبل کنار مادر کشیده شد و نشست.

مادر دستهاش را دور کمر دخترک حلقه کرد و به حرف هاش ادامه داد:

ببین دخترم، خدا هر کسی رو که بخواد تا ابد زنده نگه داره، شهید میکنه. خودش هم گفته؛ فکر نکنید شهدا میمیرن. شهدا همیشه زنده هستن و پیشِ من از همه نعمتهای من استفاده میکنن. ببین دخترم، هزار و خورده ای سال، هزار یه عدد چهار رقمیه. هزار و خورده ای سال از شهادت امام حسین می گذره، ولی مردم هنوز یادشون نرفته که آدمی مثل امام حسین توی این دنیا زندگی میکردن. تازه هر روز به تعداد دوستدارایِ امام حسین اضافه میشه. همه به زیارت امام میرن. روضه میگیرن و از فداکاریایی که ایشون کردن یاد میکنن. چون امام حسین هنوز زنده هستن. خدا خواسته که با شهادت، امام حسینُ زنده نگه داره».

دخترک آخرین برش سیب را از توی بشقاب برداشت و گفت: من میرم لباس مشکیمو بپوشم بریم روضه. مامان! چرا توی روضه چراغا رو خاموش میکنن؟»

مادر همانطور که منحنیِ لبخند بر لبهاش نقش بسته بود؛ بشقاب خالی میوه را از روی میز برداشت و به سمت آشپزخانه رفت. کمی به تُن صداش قوت بخشید تا دخترک جواب سوالش را بشنود.

-: چون هیچ چیزی زوری نیست».

دختر، سرش را از داخل یقه پیراهن مشکی اش بیرون آورده و جلوی آشپزخانه ایستاده بود.

 چی زوری نیست مامان؟»

مادر شیر ظرف شویی را بست و روی کمرش چرخید. نگاهی کوتاه به دخترش انداخت و گفت: گریه، گریه برای امام حسین زوری نیست. توی روضه، چراغا رو خاموش میکنن تا اگه کسی گریه اش نگرفت خجالت نکشه».

دخترک وارد آشپزخانه شد. پشت به مادرش کرد و از او خواست تا دکمه پیراهن سیاهش را ببندد.

-: چه جالب، از کجا یاد گرفتن این کارو؟»

مادر دکمه پیراهنِ سیاهِ دخترش را بست. دستهاش را روی بازوهای او گذاشت. دختر به طرف مادر چرخیده شد و نگاهِ هر دو به هم گره خورد.

-: از خود امام حسین یاد گرفتن. آخرین شبی که امام با یارانشون زیر یک خیمه جمع شده بودن؛ یعنی شب عاشورا. امام به همه اعلام کرد که فردا روز شهادته. فردا همه کشته میشن. بعد چراغای خیمه رو خاموش کردن. پشت به یارانشون نشستن و گفتن: هیچ اجباری نیست که همراه من باشین، هرکس میخواد بدون نگرانی میتونه بره».

-: کسی هم بود که پاشه بره؟»

-: بله، خیلیا رفتن. ما هم می تونیم روضه نریم، از امام حسین یاد نکنیم. برای شهادتش هم گریه نکنیم. زور که نیست».

-: ولی مامان! بعدش پشیمون میشیما!»

-پس بجنب تا دیر نشده!».

روایت ما پایانی خوش برای مادر داشت، ولی سوالها کماکان به قوت خود باقی اند. درخواست های کوچک و درخواست های بزرگ. کوچک، به اندازه سوالهایِ دخترکِ روایتِ ما. بزرگ به اندازه درخواستِ زنده شدن پرندگان، توسط حضرت ابراهیم علیه السلام. اما همیشه پاسخگو لازم است. پاسخگویی مهربان، تا اطمینان را وارد قلبها کند. تا از نسل ابراهیم علیه السلام، اسماعیل و حسین و زینبی متولد شوند تا در مرحله تسلیم قرار بگیرند و راضی به رضای خدا باشند. تا زیبایی زندگی را تنها در رضایت او ببینند.


زهره نوروزی


لینک دوباره می خواهیم بریم روضه


تغییر


شکستن تابوی تغییر، راه برون‌رفت از معضل بی‌اخلاقی


اگرچه ریشه‌های متعددی برای بی‌اخلاقی در جامعه ذکر می‌شود، اما در عین‌ حال نمی‌توان از بحث مهم و ریشه‌ای تغییر» غفلت کرد.


خبرگزاری فارس اصفهان- یادداشت مهمان*؛ امروزه کم‌رنگ شدن اخلاق در جامعه و عوارض بی‌اخلاقی به‌ نوعی حجت را بر ما تمام می‌کند تا در مسیر جستجوی راه‌های برون‌رفت منطقی و عقلی همت گماریم؛ اگر چه ریشه‌های متعددی برای بی‌اخلاقی در جامعه ذکر می‌شود، اما در عین‌ حال نمی‌توان از بحث مهم و ریشه‌ای تغییر» غفلت کرد.

یکی از دلایلی که توانسته تاثیر مستقیمی بر کم‌رنگ شدن اخلاق داشته باشد پشت کردن به مقوله تغییر و تحول است.گویا تابوی تغییر در جامعه، هم افراد را نسبت به این مسأله هراسان کرده و هم ساختارهای اجتماعی را درگیر عدم تحول کرده است.

تغییر زمانی اتفاق می‌افتد که انسان نسبت به شرایط موجود فردی و اجتماعی رضایت کامل نداشته باشد. وقتی شخصی تصمیم می‌گیرد رفتارهای بد خود را اصلاح کند یعنی نسبت به رفتارهای زشت خود ناراضی بوده و همین عدم رضایت، او را به سمت تغییر برای اصلاح پیش می‌برد و این یعنی پذیرش خطا. بنابراین در تغییر انتقال از آنچه هست به آنچه باید باشد صورت می‌پذیرد.

 

اما گاهی شاهد هستیم که شخص می‌داند رفتارش نادرست است و یا رذیله‌ای اخلاقی در وجودش نهادینه‌شده و به زشتی آن نیز ایمان دارد ولی حاضر نیست آن را کنار بگذارد چراکه از تغییر می‌هراسد.

آنچه در جامعه ما جاافتاده است این است که تغییر یک‌رویه، یعنی عقب‌نشینی و عقب‌نشینی کردن برای ما مساوی است با حذف برخی از داشته‌ها و موقعیت‌ها همین امر باعث می‌شود که حاضر به تغییر نباشیم چراکه با تغییر مجبوریم خیلی از چیزها را از دست بدهیم.

این بحث نه‌ تنها در بُعد فردی که در ت‌های اجتماعی نیز صادق است. در واقع عدم‌تغییر برخی از ت‌ها در زمینه‌های مختلف مدیریتی و.به همین ترس از تغییر برمی‌گردد چراکه تغییر ت‌ها، فروپاشی موقعیت‌ها را در پی خواهد داشت.

اما اگر با نگاهی منصفانه‌تر به این موضوع بنگریم می‌بینیم که پرداخت هزینه و پیامدهای تغییر بسیار ناچیزتر از هزینه‌های مادی و معنوی عدم‌تغییر است.

اگر یک تمدار به تغییر نیاندیشد، یک معلم نیز در جستجوی راهی برای تغییر روش‌های نادرست تعلیمی خود نباشد، یک همسر نیز درصدد ترک بی‌اخلاقی در منزل نبوده و دانش‌آموز هم‌تغییر روش‌ها را نیاموزد جامعه هر روز بی‌اخلاق‌تر از روز قبل خواهد شد.

البته فراموش نشود که منظور ما از تغییر گام نهادن در جهت بهبودی و اصلاح است آن‌هم همسو با معارف دینی و الهی، بنابراین اگر تغییر فاکتورهای دینی لازم برای طی مسیر را رعایت نکند تغییر نیست بلکه نوعی تسلیم نفس شدن است.

 

از جمله اموری که توانسته تغییر را عقب بیاندازد و فرد و جامعه را نسبت به آن کمی بی‌تفاوت کند فرار از درون‌گرایی و درون محوری و تکیه کردن به برون‌محوری است.

اگر چه در آموزه‌های اسلام ظاهر و باطن هر دو دارای ارزش است و توجه به هر دو  به دلیل وجود تأثیر و تاثیر متقابل در آن‌ها مورد سفارش قرار گرفته است اما امروزه مردم ما صرفاً به بازتاب‌های بیرونی توجه کرده و به درون کمتر می‌اندیشند.

توجه اسلام به ساحت عقل و آگاهی، ساحت انگیزه و گرایش و ساحت عمل و رفتار بالسویه است و برای همه این امور ارزش قائل است اما امروزه توجه ما فقط به ساحت رفتار آن‌هم از جنس مردم‌پسند است.

تغییر به ما کمک می‌کند که هم از حیث شناخت و بینش، روح خود را متحول کنیم و هم از حیث گرایش‌ها و احساسات به خودکنترلی برسیم و هم در ساحت عمل و رفتار دچار خطا نشویم.

امروزه مردم ما به‌گونه‌ای در دام برونگرایی افتاده‌اند که فقط پذیرش عمومی و خوب جلوه کردن در بین دیگران برایشان مهم است حال اگر دیگران بی‌نمازی را بپسندند آن‌ها اگر چه سال‌ها در خلوت هم نماز می‌خوانند اما در جلوت نماز را کنار می‌گذارند و یا اگر چه قلباً خود را متعهد به برخی امور دینی می‌دانند اما چون فکر می‌کنند تقید به آموزه‌های دینی حیثیت اجتماعی آن‌ها را زیر سؤال می‌برد خیلی راحت از انجام امور معنوی سرباز می‌زنند.

ارتباط تغییر و تحول در وجود، با بحث درون‌گرایی و برونگرایی همین است که اگر ما بپذیریم تغییر تنها راه نجات ما از بی‌اخلاقی است، کم‌کم از توجه افراطی به بیرون صرف‌نظر کرده و کمی درون محور می‌شویم.

تغییر برای اصلاح، در جامعه ما تابو است و بر ماست که به شکستن این تابو اقدام نماییم وقتی تابو تغییر بشکند عمل و رفتارهای خوب اجتماعی به‌ راحتی از انسان سر می‌زند چراکه فرد خود را در نگاه متعجبانه اجتماع محصور نمی‌بیند.

اگر چه رفتارهای فردی و اجتماعی دائما در حال تغییر است اما برخی از تغییرات، اتفاقی و برخی دیگر برنامه‌ریزی‌شده است. آنچه ما از آن فرار می‌کنیم و به‌ شدت از آن هراس داریم تغییرات همراه با برنامه است نه تغییرات اتفاقی.

 

از جمله آیتم‌های مهم در تغییرات آگاهانه، مدبرانه بودن آن است یعنی تغییری که در پسِ آن تدبیر نهفته است. یادگیری مستمر و مداوم از دیگر نشانه‌های این نوع تغییر است.

حال اگر بخواهیم به راه‌های برون‌رفت از این معضل نگاهی اجمالی داشته باشیم باید بگوییم که اولین گام برای شکستن تابو تغییر، ایجاد انگیزش تغییر است، از خانه و مدرسه گرفته تا بازار و رسانه همه و همه باید در ایجاد انگیزش تغییر کمک نمایند تا جامعه برای تحولات اصلاحی آمادگی پیدا کند. وقتی ضرورت تغییر، تبیین شود اعضای جامعه نیز از حیث روان‌شناختی برای این موضوع آمادگی پیدا خواهند کرد.

متأسفانه امروزه ما مُدام خطا می‌کنیم و آب از آب تکان نمی‌خورد. گویا ما مردم منجمدی هستیم که یخ  تنمان به هیچ طریقی آب نمی‌شود، اما اگر انگیزه ایجاد شود می‌توان شاهد تغییر هم بود. فضای مجازی پتانسیل خوبی در ایجاد انگیزه دارد.

راه برون‌رفت دوم، تعیین و تبیین نتیجه  کار و تصویرسازی از انتهای مسیر است. در واقع وقتی چشم‌انداز نهایی تغییر به‌ خوبی توصیف شود گام‌های محکم‌تری در این مسیر برداشته خواهد شد.

و شاید بتوان گفت آخرین گام عملی برای تغییر،دریافت حمایت است. حال این حمایت ممکن است از جانب یک معلم باشد برای دانش آموزش و یا از جانب یک مادر برای فرزندش و یا حتی حمایت یک کارفرما از کارگرش و یا یک دولت از مردمش.حمایت‌ها در جهت ایجاد اصلاح و آموزش مهارت‌های جدید می‌تواند ما را به تغییر موردنظر برساند.


*زهرا ابراهیمی، کارشناس اخلاق و مشاوره مرکز ملی پاسخگویی به سوالات



لینک مطلب در خبرگزاری فارس




ت


حیاتی که در گرو سفرهای تبلیغی است

خبرگزاری حوزه» بعضی از امور، قابل انفکاک از امور دیگر نیستند. گویا تصور آنها، بدون دیگری محال است، از جمله واژه هایی که همیشه در کنار یکدیگر بکار می رفته و می رود، واژه طلبه و تبلیغ است.

نمی توان طلبه بود و با تبلیغ آشنایی نداشت. نمی توان ادعای منش طلبگی داشت؛ اما نسبت به اصول مُبلغ بودن ناآگاه بود.

در قرآن کریم برای تبلیغ واژه‌های انذار»، ابلاغ»، تبشیر»، تخویف»، هدایت»، ارشاد»، دعوت»، امر به معروف و نهی از منکر» آمده است که هریک به بُعدی از ابعاد تبلیغ اشاره دارد.

خداوند در قرآن می فرماید:

الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلاَ یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیباً

(این سنّت خداست در حق) آنان که تبلیغ رسالت خدا کنند و از خدا می ‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی ‌ترسند و خدا برای حساب به تنهایی کفایت می‌ کند. (سوره احزاب، آیه 39)

آموزه های دین در قالب ها و به شیوه های گوناگون قابل ارائه است؛ اما وجه اشتراک تمام روش های تبلیغی، وجود انس و الفت میان پیام رسان و دریافت کننده پیام است.

اگر محبت بر روابط مُبلغ و مردم حاکم نباشد، تبلیغ، اثر مورد انتظار را نخواهد داشت.

اما آنچه در ایجاد این محبت مؤثر است تعامل و ارتباط با دیگران است و آنچه می تواند به تعامل، جامه عمل بپوشاند سفر کردن و بین مردم بودن است.

اگرچه ارتباط با مردم از میان صفحات کتاب و پشت شیشه مانیتور نیز امکان پذیر است؛ اما هیچ یک نمی تواند جای ارتباط رو در رو و تعامل مستقیم را بگیرد.

به میان مردم نرفتن و در جمع مردم نبودن و همه چیز را دورا دور رصد کردن، از مهمترین آسیب های تبلیغ است که اگر یک مُبلغ به تصحیح آن اقدام نورزد، فاصله از مردم او را از فلسفه تبلیغ دور خواهد کرد.

 هرچند طلابی که در سال های ابتدایی ورود به حوزه هستند به تبلیغ و سفرهای کوتاه ومتعدد اهتمام می ورزند و از این طریق با مخاطبان خویش ارتباطی نزدیک و مستقیم برقرار می کنند؛ اما متاسفانه گاها دیده می شود که با بالارفتن درجات علمی و اجرایی برخی از طلاب، فاصله آنها نیز با مردم بیشتر شده و از دیدن زیست عادی مردم و نشست و برخاست کردن با آنها امتناع می ورزند.

از جمله خلأهای موجود در جامعه دینی، شکاف و فاصله بین دینداران و مبلغان دینی است و هرآنچه به ایجاد این خلأ و عمق این شکاف کمک کند، آسیب تلقی می شود؛ لذا آسیبِ نبودن در دل مردم، در تعمیق بخشی این خلأ، مؤثر خواهد بود و هرچه سفرهای تبلیغی کم و کوتاه شود، دامنه این آسیب گسترده تر خواهد شد.

حیات تبلیغ، در گرو مخاطبان مُبلغ است و اگر مخاطبی وجود نداشته باشد، تبلیغ علمی و عملی و قلبی و لسانی بی معنا خواهد بود.

حیات مخاطبان نیز در گرو شناخت است و از بهترین ابزارهای شناخت، سفرهای تبلیغی ست. در سایه این سفرهاست که مبلغ می تواند دین را بهتر بشناسد و دقیق تر بشناساند. آشنایی با علایق، سلایق، نیازها و امکانات مردم که محصول سفر و درجمع مردم بودن است، مخاطب شناسی مُبلغ را تقویت کرده و مبلغی که مخاطبش را بهتر بشناسد، صحیح تر تبلیغ می کند.

زهرا ابراهیمی، عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان


لینک مطلب در خبرگزاری حوزه



ب


بهار


چقدر به آمدن بهار حساسید؟ چقدر برگهای تازه درختان در واپسین روزهای زمستان و اوایل بهار چشم و دلتان را نوازش می دهد؟

برای من یک حس زیبا همراه با نشاط را دارد اما گوشه چشمانم نم ناک است و هاله نازکی از غم روی دلم نشسته، انگار این زمستان و بهار مرا به یاد مرگ و م می اندازد.

چرا در حین نشاط در وقت بهار گرد غم و حسرت بر دلم نشسته؟

آری پاسخ این است که به این درختان سرسبز نگاه می کنم و می گویم: خوش به حالتان، حیات مجددتان چقدر زیباست؟

آیا من هم همینطور هستم؟ روز ، زیبا و با طراوتم؟

باور کنید نگاه می کنم لذت می برم به یاد شهیدان، صالحان، عالمان، بهتر بگویم به یاد شفیعان قیامت می افتم.

اما وجه تشابه درختان با شفیعان قیامت در چیست؟ چرا اینها به ذهنم می آید؟

آری از قرآن آموخته ام که این افراد در روز م وقتی به بهشت رهسپارند می توانند افراد دیگری را هم با خود ببرند (شفاعت کنند).

این درختان هم خود سرسبز شده اند و هم زیبایی و طراوت، نشاط و حیات را برای ما انسانها و محیط به ارمغان آورده اند.

 

شاید به همین خاطر است که حاضریم رنج سفر را تحمل کنیم تا بتوانیم لحظاتی را از طراوت و زیبایی طبیعت بهره مند شویم.

حالا که چنین است بیایید ما هم کاری کنیم که از درختان کمتر نباشیم.


لینک مطلب در ندای اصفهان


سادات اصفهانی


ر


کارت دعوت خدا


آری این همان مهمانی است که از قبل شما را دعوت کرده باشند و این اعمال در واقع کارت دعوت خداست برای حضور شما به یک مهمانی بزرگ است و تمام صالحان و اولیاء الله در این مهمانی حضوردارند و از همه مهمتر گل سرسبد عالم خلقت حضرت حجت روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء مهمان ویژه این مراسم است

فرض کنید امروز موقع ناهار یکی از آشنایان زنگ می زند و می گوید امشب در یک هتل مجلل مهمانی بزرگی برپا کرده ایم، افراد مهمی دعوت شده اند و شما هم دعوتید؛ چه می کنید؟ آیا به این مهمانی می روید؟ یا چون آمادگی لازم را ندارید دعوتش را رد می کنید؟

اما اگر برای همین مهمانی مجلل از یک هفته قبل شما را دعوت کنند چطور؟ چه می کنید؟

با این مثال برویم سر اصل مطلب و برای روشن شدن موضوع سَری به کتاب مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی بزنیم.

با اینکه ظاهرا سال  قمری با محرم شروع می شود اما شیخ عباس قمی اعمال ماهها را در مفاتیح از ماه رجب شروع کرده است. چرا؟

به خود اعمال نگاه کنیم: اعمال شب اول، اعمال روز اول، اعمال مشترک در همه ماه و اعمال مخصوص در اوقات خاص. تفاوت این ماه نسبت به بیشتر ماههای دیگر سال از نظر اعمال عبادی کاملا مشهود است.

آری این همان مهمانی است که از قبل شما را دعوت کرده باشند و این اعمال در واقع کارت دعوت خداست برای حضور شما به یک مهمانی بزرگ در ماه مبارک رمضان که خداوند میزبان آن است و تمام صالحان و اولیاء الله در این مهمانی حضوردارند و از همه مهمتر گل سرسبد عالم خلقت حضرت حجت روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء مهمان ویژه این مراسم است.

و شب قدر هم که تقدیر یک ساله هر کسی رقم می خورد در همین ماه است پس دو ماه زودتر خدا کارت دعوت فرستاده تا بدون آمادگی وارد این مهمانی نشوید و از فیوضات عظیم آن هم بی بهره نمانید.

شاید به همین دلیل است که در اعمال این ماه سه چیز برجستگی خاصی دارد:

استغفار، توبه، توحید.

چون با توبه و استغفار باید جانتان را بشویید و درونتان را از آلودگی پاک کنید و با نماز سلمان، اعتکاف، اعمال لیله الرغائب و خودتان را لایق و آماده برای حضور در این مهمانی بزرگ گردانید.

و این نکته چقدر زیباست که گویا برای تثبیت ایمان و تلقین به خود باید در این نمازها تکرار کنید.

 

یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون

یعنی اینکه حواستان باشد یک بخش مهم از اساس دین تان تبری جستن از طاغوت ها و شیاطین و الهه های درونی و بیرونی است. پس در ماه رجب باید مرتب این آیات را تکرار کرد. شاید این دل سرکش تسلیم شود و این قلب آمادگی حضور در مهمانی رمضان را پیدا کند.


لینک مطلب در  ندای اصفهان


سادات اصفهانی


هنر


هنرشنیدن خود راتقویت کنید

در جامعه کنونی با توجه به پیشرفت علوم تجربی وتوجه بیشتر به محسوسات هنر جایگاه والای خویش را از دست داده است و به ابزاری صرف برای ایجاد هیجان در مخاطب بدل شده است . امانیسم هم با محوریت انسان و رفتار واعمال آن فقط به بررسی جنبه های وجود جسمانی او می پردازد .هرچند اعمال او صرفا جنبه جسمانی وحتی نزول او از مرتبه انسانی به مرتبه حیوانی باشد.هنرمند در این زمان به هدف تعالی جامعه هنر نمی آفریند وخود را به این امرمتعهد نمی داند .

        در بسیاری از موارد نیز از آنجا که به بعد انسان توجه نمی شود هنر را حذف می کند. آری اگر نوشین آب فقط برای رفع عطش از جسم باشد فرقی نمی کند از چه لیوانی نوشیده شود.حتی اگر آن لیوان یک بار مصرف باشد مشکلی از لحاظ زندگی جسمانی  او ندارد ولی آنکه آب را به نیت رفع عطش از روح وجسم می نوشد به همه جوانب وسیله توجه می کند.لیوان سفالی که با طینت انسان هماهنگی دارد، با بردن نام پرودگار هنگام نوشیدن آب تشنگی را از روح انسان برطرف میسازد.

     وقتی معمار،خانه را صرفا برای استراحت جسم ساکنان آن می سازدو آن را محل نزول روح نمی بیند،فقط وسیله راحتی جسم را فراهم میکند.اما معماری که هنرمند قدسی است،در خشت خشت آن روح انسانی را هم در نظر می گیرد.از بیرونی تا اندرونی از سکوی کنار درورودی گرفته تا هشتی ابتدای منزل که وقتی کسی وارد می شود با قرار گرفتن در آن تمام نا آرامی های بیرون خانه را همان جا فرو می ریزد وبا بساطت خاطر به آن وارد می شود .چنین منزلی محل پرورش روح وجسم انسان واقع می شود.

       اگر انسان فقط همین بدن جسمانی باشد فرقی نمی کند بر روی چه فرشی قدم بگذارد.آنچه اهمیت دارد استقرار و آسیب ندیدن جسم است.ولی وقتی به جنبه او توجه می شود نقوش روی قالی که با دستان هنرمند دختر بچه روستایی نقش بسته است اهمیت پیدا میکند.

     در این میان رسالت هنرمند خطیر تر از گذشته می نماید چرا که وی بر خلاف سیر جامعه جسم را تنها مرکبی برای روح می داند ودر حد ابزاری برای حرکت به سوی دیار معشوق به تیمار آن می پردازد.در این زمان مبلغ دینی باید بیشتر از پیش به   تهذیب نفس وکسب مقامات عرفانی بپردازد واز طرف دیگر با ممارست در زمینه هنر های مختلف آن را جهت برقراری رابطه بین خالق ومخلوقاتش به کار گیرد.

آزاده ابراهیمی




عشقعاشقانی که چون شمع سوختند

این سوال بارها و بارها از جانب افراد مختلف مطرح شده و پاسخ های گوناگونی به آن داده شده است.اما بیایید یک بار هم قضیه را منظر اهل البیت اباعبد الله(علیه السلام) نظاگر باشیم.

 تا کنون پای درد دل شهدا و یا در زمان کنونی همسر مدافعان حرم نشسته اید؟ شرح دلدادگی آن ها را شنیده اید؟با اینکه همسر آنمعصوم نبودند.حتما دجار خطا ها و اشتباهاتی در زندگی و ارتباط با همسر خود بوده اند.ولی اگر از آن ها بپرسیم آیا دوست داشته اند تا آخرین لحظه کنار همسران خود باشند و تا آخرین نفس عشق خود را نثار معشوق  کنند چه پاسخی خواهند داد؟آیا این منتهای آرزوی آن ها نبوده است؟

حال در صحرای کربلا با امامی و مرادی رو برو هستیم که هنوز که هنوز است بعد از گذشت 1400 سال، میلیون ها دلداده در هر گوشه از جهان مشتاق جان بازی در حریم عشق او هستند.عشق بازانی که حتی برای یک لحظه با او نبودند ودر کنارش زندگی نکردند؛ولی تنها با شنیدن وصف او ندای یالیتنا کنا معک »آنها گوش فلک را کر کرده است.

 حال باید پرسید،همسری همچون رباب که تاریخ از او به عنوان عارفه ای یاد می کند دوست داشت امامش،ولی زمانش و همسر ومعشوقش را تا پای جان همراهی کند یا نه؟آیا از دست دادن علی اصغر برای او سخت تر بود یا دوری از محبوبی که سال ها طمع زندگی بهشتی را در کنارش تجربه کرده بود؟  این همه وصف لحظات قبل و بعد از شهادت امام و یارانش را شنیده اید اما تاکنون شنیده اید که تاریخ لحظه ای پشیمانی و اظهار عجز از طرف نه تنها همسران و نزدیکان امام(علیه السلام) بلکه حتی همسر یاران امام نقل کرده باشد؟ بزرگوارانی چون ام البنین (نا مادری امام (علیه السلام))که به دلایلی شرایط حضور در صحرای کربلا را نداشتند موقع بازگشت کاروان تنها سراغ عزیز زهرا(سلام الله علیها) را می گیرند و به این طریق عشق بی بدیل خود به حسین(علیه السلام) را در تاریخ ثبت می کنند.

در این میان وضع و حال دلدادگی خواهرش زینب (سلام الله علیها) که بر همگان مکشوف است. همراهی او با برادرش در همه سفر ها شرط ضمن عقد او بود چرا که طاقت دوری نداشت. این سوال تنها از جانب ما آینده گان مطرح شد ولی در آن زمان شاید همسران و فرزندان ایشان برای بودن کنار حضرتشان با یکدیگر نرد عشق می باختند و از فکر دوری از محبوب  چون شمع می سوختد.


آزاده ابراهیمی




ر

فاصله بین کودک بودن تا همسر شدن، با صفت رشید پُر می‌شود

کارشناس مسائل خانواده گفت: حقیقتاً کودکی که درک صحیحی از ازدواج و تشکیل خانواده ندارد چگونه قادر خواهد بود یک زندگی را اداره کند؟ توصیه به زود ازدواج کردن در اسلام بدین معناست که فرد بعد از رسیدن بلوغ دارای آمادگی ازدواج ازلحاظ جسمی و جنسی هست، اما این اعلام آمادگی به معنی عدم توجه به رشد عقلانی نیست.

فاصله بین کودک بودن تا همسر شدن، با صفت رشید پُر می‌شود

زهرا ابراهیمی امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس از اصفهان با توجه به بحث کودک همسری و موضع‌گیری‌های متفاوت افراد در جامعه و فضای مجازی در این خصوص، اظهار کرد: نقطه‌چین بین کودک بودن تا همسر شدن، با صفت رشید پر می‌شود، اگرچه واکنش آنی داشتن در برابر هر جریانی که درصدد وارونه نشان دادن آموزهای اسلام است، حکایت از حس مسؤولیت‌پذیری دارد اما گاهی باید صبور بود و اجازه داد تبِ فرافکنی‌ها سرد شود و با دقت بیشتر و تحقیق کامل‌تر موضوع را دنبال کرد.

کارشناس خانواده مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات شرعی ادامه داد: جمله مباحثی که در ماه‌های اخیر به‌ شدت مورد تبلیغ قرار گرفته بحث کودک همسری است که از یک‌ طرف ارائه کلیپ‌های موافق و مخالف این بحث و از طرف دیگر، هم‌زمانی‌اش با پخش سریالی از تلویزیون ملی و همچنین اتفاقی واقعی در یکی از شهرهای کشورمان موضوع را تبدیل به چالشی جدید در فضای مجازی کرده تا جایی که موافقان و مخالفان این موضوع از هیچ تلاشی برای بیان موافقت و مخالفت خود فروگذار نکرده‌اند.

وی با اشاره به اهمیت ازدواج در متون دینی تصریح کرد: ازدواج امر مقدسی است که در قرآن و روایات، بسیار مورد سفارش قرارگرفته و خداوند در آیه 32 سوره مبارکه نور می‌فرماید: مردان ون بی‌همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی‌نیاز می‌سازد؛ خداوند گشایش دهنده و آگاه است».

ازدواج بدون شرایط و مقدمات موفق نخواهد بود

ابراهیمی ابراز داشت: اگرچه در قرآن و روایات به امر ازدواج  بسیار تشویق شده‌ایم و در برخی از روایات نیز ازدواج زودهنگام موردتوجه قرارگرفته است اما بسیار واضح است که ازدواج شرایط و مقدماتی دارد و چنانچه آن شرایط فراهم نباشد، این امر با موفقیت روبرو نخواهد شد.

کارشناس اخلاق مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات شرعی با بیان این‌که رسیدن سن بلوغ به‌ تنهایی شرط کافی ازدواج نیست، متذکر شد: نکته قابل‌توجه در بحث کودک همسری این است که در وهله اول باید میان سن ازدواج و بحث بلوغ تفکیک قائل شویم، بلوغ در دختر و پسر شرایط خاص خود را دارد و با رؤیت نشانه‌های آن قابل‌تشخیص است اما نمی‌توان همان سن بلوغ را بدون در نظر گرفتن سایر شرایط به‌عنوان سن ازدواج مطرح کرد.

وی در ادامه بیان داشت: در آموزه‌های اسلام اصطلاحاتبلوغ»، بلوغ حلم»، بلوغ نکاح» و بلوغ اشدّ»،  شرایط بلوغ را مطرح می‌کند و در سوره‌هایی همچون نساء، یوسف، قصص و احقاف در این رابطه مطالبی بیان‌شده است، به‌ عنوان‌ مثال خداوند در سوره نساء، آیه 6 می‌فرماید: یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی‌که بالغ شده و به نکاح تمایل پیدا کردند و آنان را به درک مصالح زندگانی خودآگاه یافتید، اموالشان را به آنان بدهید».

بدون رشد عقلی، نظام حیات اجتماعی و معاملات فاسد خواهد شد

ابراهیمی در تبیین آیه 6 سوره نساء متذکر شد: علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل این آیه می‌نویسد یعنی برای رسیدن به حد رشد عقلی، ابتدا رشد جسمی شرط است، پس آن‌ها را بیازمایید، اگر قدرت تمییز دارند و به سن رشد رسیده‌اند (چون شرط تصرف در مال، رشد عقلی و جسمی است) در این صورت اموالشان را به آن‌ها برگردانید، در اسلام برای عبادت و حدود شرعی و دیات، تنها بلوغ جسمی شرط است، اما در تصرفات مالی، اضافه بر بلوغ، رشد عقلی هم شرط است، چون اگر چنین نباشد نظام حیات اجتماعی و معاملات فاسد و تباه می‌شود».

کارشناس مسائل خانواده یادآور شد: در فقه امامیه، سن بلوغ دختر 9 سال تمام قمری و پسر 15سال تمام قمری است، اگرچه از نظر فقه، ازدواج بعد از رسیدن به بلوغ جایز است اما این حکم، حکم اولی است که از منابع اصلی فقهی استنباط شده و چنانچه شرایط به‌گونه‌ای باشد که قابلیت اِعمال آن وجود نداشته باشد، حکم ثانوی پررنگ خواهد شد، از جمله ظرفیت‌هایی که در فقه شیعه وجود دارد وجود احکام ثانویه است و بنابراین اگر ازلحاظ حکم اولی، رسیدن به سن بلوغ و دارا بودن نشانه‌های آن جایز بودن ازدواج را رقم می‌زند اما اگر ممنوعیتی از حیث شرایط وجود داشته باشد می‌توان از طریق حکم ثانوی از طرف حکومت، مانع از اجرای آن شد.

وی در خصوص تفاوت عقل و رشد افزود: شهید مطهری در رابطه با بلوغ لازم برای ازدواج می‌گوید در فقه اسلامی محرز و مسلّم است که برای ازدواج، تنها عقل و بلوغ کافی نیست یعنی یک پسر به‌ صرف آنکه عاقل و بالغ است نمی‌تواند با دختری ازدواج کند، همچنان که برای دختر نیز عاقله بودن و رسیدن به سنّ بلوغ دلیل کافی برای ازدواج نیست؛ علاوه بر بلوغ و علاوه بر عقل، رشد لازم است. عقل غیر از رشد است و مسأله‌ دیگری است، افراد یا عاقل‌اند و یا مجنون، عاقل‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند: یا رشید هستند یا غیر رشید؛ یعنی انسان عاقل و بالغ ممکن است رشید باشد و ممکن است غیر رشید».

ابراهیمی در ادامه با ارجاع به مجموعه آثار استاد مطهری اضافه کرد: در ادامه ایشان معنای رشد و رشید بودن در ازدواج را چنین تبیین می‌کنند اگر بخواهیم کلمه رشد را به مفهوم عام خودش که شامل همه‌ انواع رشدها در همه‌ی موارد بشود تعریف کنیم باید بگوییم رشد یعنی اینکه انسان شایستگی و لیاقت اداره و نگهداری و بهره‌برداری یکی از سرمایه‌ها و امکانات مادّی و یا معنوی که به او سپرده می‌شود داشته باشد؛ یعنی اگر انسان در هر ناحیه از نواحی زندگی که حکم یک شأن و وسیله‌ای را دارد، شایستگی اداره و نگهداری و بهره‌برداری از آن را داشته باشد».

کارشناس اخلاق مرکز ملی پ پاسخگویی به سؤالات شرعی خاطرنشان کرد: شهید مطهری این بحث را این‌ طور پایان می‌دهند چنین شخصی در آن کار و در آن شأن رشید است؛ حال آن چیز هر چه می‌خواهد باشد، همه آن چیزها و اشیائی که وسایل و سرمایه‌های زندگی هستند، سرمایه به مال و ثروت انحصار ندارد، مردی که ازدواج می‌کند خود ازدواج و زن و فرزند و کانون خانوادگی، وسایل و به تعبیر دیگر سرمایه‌های زندگی او هستند، و یا شوهر برای زن و زن برای شوهر حکم سرمایه را دارد».

وی با تأکید بر تبعات منفی کاهش دوران کودکی ادامه داد: بنابراین، رشد در مورد ازدواج یعنی شایستگی و لیاقت اداره زندگی را داشتن و کودک همسری به این معنا که شخص تنها علائم بلوغ را داشته باشد و آمادگی عقلی و فکری را برای ازدواج دارا نباشد، موردنظر آموزه‌های اسلام نیست؛ همان‌گونه که ازدواج دیرهنگام مورد مذمت قرارگرفته، ازدواج زودهنگام بدون داشتن شرایط لازم نیز مذموم است چراکه منجر به کاهش دوران کودکی و از دست دادن فرصت آموزش برای کودکان می‌شود و تبعات منفی زیادی به بار می‌آورد.

عواقب عدم توجه به مسؤولیت‌های لازم در زندگی مشترک

ابراهیمی در ادامه بیان مشکلات ازدواج زودهنگام بدون در نظر گرفتن رشد لازم، اذعان داشت: اگرچه در گذشته شاهد ازدواج‌های زودهنگام بوده‌ایم و والدین به‌ محض مشاهده تغییرات جسمی و جنسی در دختران و پسران، آن‌ها را آماده ازدواج می‌دیدند و سریعاً شرایط ازدواجشان را فراهم می‌آورند ولی جو حاکم آن زمان به‌گونه‌ای بود که شرایط خانواده‌ها برای حمایت مادی و معنوی زوج‌های جوان بسیار مناسب بود و به همین دلیل ازدواج در سن کم، پیامدهای منفی خودش را کمتر نشان می‌داد؛ اما امروزه صرف در نظر گرفتن بلوغ جسمی و جنسی در دختر و پسر،  بدون توجه به نیازها و مسؤولیت‌های لازم در زندگی مشترک نمی‌تواند نتیجه مطلوبی در برداشته باشد و این نوع ازدواج‌ها می‌تواند آسیب‌های جبران‌ناپذیری به بار آورد.

کارشناس مسائل خانواده متذکر شد: حقیقتاً کودکی که درک صحیحی از ازدواج و تشکیل خانواده ندارد چگونه قادر خواهد بود یک زندگی را اداره کند و در تربیت فرزندان خود اثر مثبتی بجا بگذارد؟ توصیه به زود ازدواج کردن در اسلام بدین معناست که فرد بعد از رسیدن بلوغ دارای آمادگی ازدواج از لحاظ جسمی و جنسی هست،  اما این اعلام آمادگی به معنی عدم توجه به رشد عقلانی نیست.

وی یادآور شد: امروزه از یک‌ طرف به دلیل وجود عوامل تحریک‌کننده سمعی و بصری در خانه و جامعه، با کاهش شدید سن بلوغ جنسی نوجوانان روبرو هستیم و از طرف دیگر به دلیل وجود مشکلات متعدد در خانواده‌ها که آن‌ها نیز ناشی از تربیت، اقتصاد، ت و . است رسیدن همین نوجوانان به بلوغ عقلی، فکری، روحی و روانی بسیار دیرتر از بلوغ جنسی و جسمی اتفاق می‌افتد و همین عدم تعادل، جامعه را با مشکلات زیادی روبرو می‌کند، از یک‌ طرف برای فرار از معضلات بلوغ جنسی توصیه به ازدواج زودهنگام می‌شود و از طرف دیگر به دلیل عدم وجود بلوغ فکری، بعد از ازدواج زودهنگام،  با مشکلات متعددی روبرو خواهیم شد.

ایجاد جو سالم و اصلاح سبک زندگی می‌تواند عوامل تحریک‌پذیری را کاهش دهد.

 ابراهیمی در ادامه اصلاح سبک زندگی را از راه‌حل‌های این مشکلات دانسته و بیان داشت: بر خانواده و جامعه لازم و واجب است که این عدم تعادل را از بین ببرد، از یک‌ طرف با ایجاد جو سالم در محیط خانه و جامعه و اصلاح سبک زندگی در همه ابعاد، عوامل تحریک‌پذیری را کاهش دهد تا از بلوغ زودرس نجات یابد و از طرف دیگر به عوامل تسریع بخشی در ایجاد بلوغ فکری و عقلی بیاندیشد.

کارشناس اخلاق مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات شرعی تصریح کرد: از بین تمام عوامل مؤثر در بلوغ زودرس، شاید بتوان گفت عامل تشنج خانواده‌ها و درگیری بین والدین بیشترین اثر نامطلوب را بر فرزندان داشته و موجبات بلوغ زودرس را فراهم می‌کند؛ توصیه به والدین مبنی بر ایجاد فضای آرام در خانواده و حاکم شدن آرامش در روابط والدین می‌تواند به کاهش استرس فرزندان کمک کند.


وی در پایان بیان داشت: با کاهش استرس، بلوغ طبیعی جای بلوغ زودرس را خواهد گرفت، علاوه براین فضای مجازی به دلیل ارائه تصاویر و فیلم‌های نامناسب به‌راحتی می‌تواند در ایجاد بلوغ زودرس مؤثر باشد بنا بر این بر والدین واجب است فرزندان را در این دنیای خطرناک رها نکنند و حضور آن‌ها را کنترل و مدیریت کرده و آموزش‌های لازم را نیز در این جهت به آنان ارائه دهند.


زهرا ابراهیمی



 

لینک مطلب در خبرگزاری فارس



تع


متعصبان روشنفکر یا روشنفکران متعصب

تعصب همیشه بامعنای لغوی خود، یعنی جانب‌داری کردن، حمایت و سرسخت بودن همراه است ولی برای تشخیص تعصب درست از غلط، باید به پشتوانه تعصب نگاه کرد؛ ویژگی متعصبان مذموم این است که باور و پذیرش آن‌ها بر علم و دانششان غلبه کرده است و گرایش آن‌ها در یک موضوع بیشتر از بینش آن‌ها در آن موضوع است.

متعصبان روشنفکر یا روشنفکران متعصب

خبرگزاری فارس اصفهان- یادداشت مهمان*؛ اگرچه مشکلات جامعه امروز طاقت فرس است و مشغله‌های گوناگون انسان را از تفکر در برخی از امور بازمی‌دارد اما همین مشکلات گاهی ذهن انسان را به سمت تفکر در مورد افرادی که جامعه آن‌ها را متعصب و یا روشنفکر می‌نامد، سوق می‌دهد.

باوجودی که در جامعه ما تعصب در معنای منفی و روشنفکری در معنای مثبت القاء شده است اما توجه به این نکته ضروری به نظر می‌رسد که تعصب و روشنفکری را با هر دو بُعد ممدوح و مذمومش مورد رصد قرار دهیم و نگاه مردم را از این حیث ترمیم کنیم.

نه تعصب وماً به معنی سختی و پافشاری بیجاست و نه روشنفکر بودن همواره با قصد تغییر و تحول مناسب همراه است و به همین ترتیب نه متعصبان همواره پایبندی صحیحی به اعتقادات درست دارند و نه روشنفکران از دایره دین خارج‌اند.

بنابراین اگر معنای تعصب و روشنفکری به‌خوبی تبیین شود و بُعد مثبت و منفی و مؤلفه‌های موجود در آن‌ها بازگو شود اهل تعصب از چسبیده شدن برچسب تعصب بر پیشانی‌شان نمی‌رنجند و روشنفکران نیز خود را تافته‌ای جدا بافته نخواهند دانست.

 تعصب همیشه بامعنای لغوی خود، یعنی جانب‌داری کردن، حمایت و سرسخت بودن همراه است ولی برای تشخیص تعصب درست از غلط، باید به پشتوانه تعصب نگاه کرد؛ ویژگی متعصبان مذموم این است که باور و پذیرش آن‌ها بر علم و دانششان غلبه کرده است و گرایش آن‌ها در یک موضوع بیشتر از بینش آن‌ها در آن موضوع است، ازجمله آسیب‌های این نوع تعصب این بوده که در طول تاریخ، مغرضان با بهره بردن از حس مذهبی مردم، تعصب را در وجودشان نهادینه کرده و زمینه ایجاد خرافات را فراهم آورده و از این طریق بر مردم حکومت کرده‌اند. این نوع تعصب همان داشتن نگاه خصمانه به زمین و زمان است که متأسفانه امروزه مذهبیان را به آن متهم می‌کنند.

متعصبان اگر از گروه متعصبان مذموم باشند پیش‌داوری را سرلوحه رفتار خود قرار داده و بدون بینش کافی و بر اساس اطلاعات ناقص در مورد همه‌چیز قضاوت می‌کنند.

آن‌ها زمانی را به اندیشیدن اختصاص نمی‌دهند و نیز زمانی را برای یادگیری و ارتقای بینش خرج نمی‌کنند گویا توقف دریافت و درک، هم‌نشین همیشگی این گروه است.

از دیگر ویژگی‌های افراد متعصب جبهه‌گیری‌های ناشیانه است. افراد متعصب حاضر به شنیدن نیستند و به‌محض مواجهه با آنچه مخالف اعتقادشان است با برخوردهای چکشی موضوع را حل‌وفصل می‌نماید چراکه متعصب مذموم اصرار بر خوش فهمی دارد و دیگران را به بدفهمی متهم می‌کند.

اما گاهی تعصب به معنی پایداری در اعتقاد و راسخ بودن در عقیده است و افرادی که پایبند به امور اعتقادی خویش‌اند متعصب دینی نامیده می‌شوند این نوع تعصب در نگاه دین ممدوح است چراکه نفس دین‌داری، پایداری در عقیده است. اگر انسانِ دین‌دار تعصب بر عقیده‌اش نداشته باشد نتیجه‌اش این می‌شود که در شرایط زمانی و مکانی متفاوت، کاری را منطبق بر دین و کار دیگری را برخلاف دین انجام دهد. دقیقاً مثل همان‌ها که از سویی پیشانی‌شان از سجده (و نه از مُهرداغ) پینه‌بسته و از سوی دیگر بانام دین حرام‌هایی را بر خود حلال کرده‌اند و یا مثل همان‌ها که با چادر، تبرج می‌کنند.

ترس از آگاهی‌های جدید از دیگر ویژگی‌های متعصب مذموم است چراکه او برای افکار خویش ساختاری را مدنظر گرفته و ورود هرگونه آگاهی جدید را عاملی در تخریب این ساختار می‌داند بنابراین ترس از تخریب ساختار درونی افکارش، او را بر حذف آن اطلاعات وا‌می‌دارد؛ او فکر می‌کند وماً اطلاعات جدید، اطلاعات قبلی او را رد می‌کند درصورتی‌که این‌طور نیست و گاهی ممکن است اطلاعات جدید کامل‌کننده، دانش قبلی باشد. گاهی نیز ترس از دست دادن موقعیت‌هایی که با تعصب پیشین به دست آورده است مانع از استقبالش از اندیشه‌های جدید می‌شود علاوه بر همه این‌ها، ترس در وجود آن‌ها عامل روانی برای ایجاد بدخلقی اجتماعی آنان می شود.

متعصب ممدوح نگاهش به دین نگاهی عمیق است و همه آموزه‌های دینی از حیث ارزش نزد او یکسان است برخلاف متعصب مذموم که نگاهش به دین نگاه گزینشی است.

متعصب مذموم می‌خواهد که دیگران نیز مثل او باشند و به هر قیمتی تلاش می‌کند تا دیگران را شبیه خود سازد و اگر مخالفتی ببیند به‌شدت برخورد می‌کند اما متعصب ممدوح علاوه بر اینکه خودش بر عقیده‌اش ملتزم است با افزایش بصیرت خود به کمک دیگران نیز می‌آید و با جدال احسن آن‌ها را دعوت می‌کند.

همین دیدگاه در مورد روشنفکری هم صادق است. انسان روشنفکر نیز می‌تواند از روشنفکری ممدوح یا مذموم بهره‌مند گردد. روشنفکر مذموم خود را دگراندیش معرفی می‌کند اما تنها به تقلید کورکورانه از فرهنگ‌های بیگانه و یا امور غلط می‌پردازد. دقیقاً مثل اظهارنظرهای جاهلانه برخی از سلبریتی‌ها. روشنفکر مذموم نیز حاضر به تغییر نیست و اگر بخواهد تغییر کند تنها به تغییراتی می‌اندیشد که نو و جدید باشند و هرآن چه رنگ کهنگی دارد حتی اگر صحیح باشد ازنظر او مردود است. ازاین‌جهت روشنفکر مذموم خود نیز نوعی متعصب مذموم است چراکه وجه اشتراک این دو گروه عدم تلاش برای اصلاح است.

و بالعکس روشنفکر ممدوح پا جای پای متعصب ممدوح می‌گذارد چراکه او خواهان نواندیشی به‌شرط وجود ضوابط است. او به تغییر فکر می‌کند و درعین‌حال با افزودن علم و بینش خویش عقیده شناسی را بر عقیده پرستی مقدم می‌دارد. تعامل و درآمیختگی دانش‌های قدیمی با آگاهی‌های جدید ازجمله اموری است که روشنفکر ممدوح به آن اهتمام می‌ورزد. او خواهان تحول است اما تحول را از هر طریقی نمی‌پذیرد و برای ایجاد تحولات جدید ساختار و نظام فکری و ارزشی تعبیه می‌کند.


*زهرا ابراهیمی


لینک مطلب در خبرگزاری فارس


تبل


حیاتی که در گرو سفرهای تبلیغی است

خبرگزاری حوزه» بعضی از امور، قابل انفکاک از امور دیگر نیستند. گویا تصور آنها، بدون دیگری محال است، از جمله واژه هایی که همیشه در کنار یکدیگر بکار می رفته و می رود، واژه طلبه و تبلیغ است.

نمی توان طلبه بود و با تبلیغ آشنایی نداشت. نمی توان ادعای منش طلبگی داشت؛ اما نسبت به اصول مُبلغ بودن ناآگاه بود.

در قرآن کریم برای تبلیغ واژه‌های انذار»، ابلاغ»، تبشیر»، تخویف»، هدایت»، ارشاد»، دعوت»، امر به معروف و نهی از منکر» آمده است که هریک به بُعدی از ابعاد تبلیغ اشاره دارد.

خداوند در قرآن می فرماید:

الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلاَ یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیباً

(این سنّت خداست در حق) آنان که تبلیغ رسالت خدا کنند و از خدا می ‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی ‌ترسند و خدا برای حساب به تنهایی کفایت می‌ کند. (سوره احزاب، آیه 39)

آموزه های دین در قالب ها و به شیوه های گوناگون قابل ارائه است؛ اما وجه اشتراک تمام روش های تبلیغی، وجود انس و الفت میان پیام رسان و دریافت کننده پیام است.

اگر محبت بر روابط مُبلغ و مردم حاکم نباشد، تبلیغ، اثر مورد انتظار را نخواهد داشت.

اما آنچه در ایجاد این محبت مؤثر است تعامل و ارتباط با دیگران است و آنچه می تواند به تعامل، جامه عمل بپوشاند سفر کردن و بین مردم بودن است.

اگرچه ارتباط با مردم از میان صفحات کتاب و پشت شیشه مانیتور نیز امکان پذیر است؛ اما هیچ یک نمی تواند جای ارتباط رو در رو و تعامل مستقیم را بگیرد.

به میان مردم نرفتن و در جمع مردم نبودن و همه چیز را دورا دور رصد کردن، از مهمترین آسیب های تبلیغ است که اگر یک مُبلغ به تصحیح آن اقدام نورزد، فاصله از مردم او را از فلسفه تبلیغ دور خواهد کرد.

 هرچند طلابی که در سال های ابتدایی ورود به حوزه هستند به تبلیغ و سفرهای کوتاه ومتعدد اهتمام می ورزند و از این طریق با مخاطبان خویش ارتباطی نزدیک و مستقیم برقرار می کنند؛ اما متاسفانه گاها دیده می شود که با بالارفتن درجات علمی و اجرایی برخی از طلاب، فاصله آنها نیز با مردم بیشتر شده و از دیدن زیست عادی مردم و نشست و برخاست کردن با آنها امتناع می ورزند.

از جمله خلأهای موجود در جامعه دینی، شکاف و فاصله بین دینداران و مبلغان دینی است و هرآنچه به ایجاد این خلأ و عمق این شکاف کمک کند، آسیب تلقی می شود؛ لذا آسیبِ نبودن در دل مردم، در تعمیق بخشی این خلأ، مؤثر خواهد بود و هرچه سفرهای تبلیغی کم و کوتاه شود، دامنه این آسیب گسترده تر خواهد شد.

حیات تبلیغ، در گرو مخاطبان مُبلغ است و اگر مخاطبی وجود نداشته باشد، تبلیغ علمی و عملی و قلبی و لسانی بی معنا خواهد بود.

حیات مخاطبان نیز در گرو شناخت است و از بهترین ابزارهای شناخت، سفرهای تبلیغی ست. در سایه این سفرهاست که مبلغ می تواند دین را بهتر بشناسد و دقیق تر بشناساند. آشنایی با علایق، سلایق، نیازها و امکانات مردم که محصول سفر و درجمع مردم بودن است، مخاطب شناسی مُبلغ را تقویت کرده و مبلغی که مخاطبش را بهتر بشناسد، صحیح تر تبلیغ می کند.

زهرا ابراهیمی، عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان


لینک مطلب در خبرگزاری حوزه



مدیر

مدیریت بحران، در گرو رفع بحران مدیریت 

 

پیش از آنکه بخواهیم بلایای طبیعی را از نشانه های آخرامان دانسته و یا بحث قضا و قدر الهی را پیش بکشیم باید به بحث بحرانی که در امر مدیریت در کشور وجود دارد اشاره کنیم. تا وقتی در مسئله مدیریت، دچار بحران هستیم،  قادر نخواهیم بود مدیریتی مطلوب برای بحران ها داشته باشیم.

اگرچه وضعیت مدیریت در کشور ما اسفناک است؛ اما بی کفایتی و بی تدبیری مدیران در شرایط بحرانی بیش از سایر شرایط نمود پیدا می کند.

اجمالاً می‌توان گفت حیطه مسئولیت مدیران در سه بخشِ پیش از بحران، همزمان با بحران و پس از بحران قابل تقسیم است،  اما مدیریت مدیران در کشور ما مدیریتی لحظه ای است که آن هم با تأخیر و تنها به مدیریت همزمان با بحران ختم می‌شود و برای دو دسته دیگر یعنی پیش و پس از بحران، از جانب مدیران برنامه ای وجود ندارد.

برخی از مدیران ما نه پیشگیری هایی برای پیش از بحران دارند و نه حتی تدبیری برای پس از بحران ها؛ آنها تنها و تنها آن هم تحت فشار اعتراض‌ها و ترس از اینکه مبادا منصبشان را از دست بدهند به واکنش های لحظه ای رو می آورند.

 اینجاست که باید اعتراف کرد تلاش‌هایی که در زمان بحران از سوی مدیران انجام می گیرد، بدون وجود پیش زمینه های لازم و اامات پیش از بحران، تلاشهایی مذبوحانه است که ره به جایی نمی برد.

عدم وجود مدیریت صحیح و سیستماتیک در کشور منجر به غافلگیری همه ما در شرایط بحرانی می‌شود.

وقتی برنامه ای یکپارچه و منطقی بر سیستم مدیریتی حاکم نیست و مدیران نسبت به حوزه مدیریتی خویش شناخت منطقه ای و جغرافیایی و فیزیکی ندارند و همچنین نسبت به پتانسیل های مثبت و منفی موقعیت‌ها بی‌خبرند، قادر به پیش‌بینی بحران ها نخواهند بود و به هنگام بحران نیز قادر به واکنش درست نمی باشند.

اگرچه در شرایط عادی بی کفایتی مدیران مشهود است، اما در شرایط بحرانی این بی کفایتی بیشتر رخ می نماید و اینجاست که ضرر مسئولان و مدیران بدون تخصص هویدا می شود.

از دیگر مشکلاتی که در زمان بحران رخ می دهد این است که مردم ما به دلیل حس مسئولیت و انسان دوستی به سراغ مدیریت های مردمی می روند و در صدد کمک رسانی به گرفتاران در بحران بر می آیند اما وجود آشفتگی ها و بی نظمی ها و نبود برنامه مدون و تداخل کمک ها در یکدیگر گاهی مواقع نتیجه مناسبی در بر نخواهد داشت و این امر منجر به افزودن بحران جدیدی به بحران قبلی می شود و ما ناخواسته با پدیده بحران در بحران روبرو می شویم؛ لذا وقتی کفایت در مدیریت نباشد نه مدیران تلاش خواهند کرد و نه تلاش غیر مدیران ثمربخش خواهد بود.

البته این گفتار به معنی بی اهمیت انگاشتن کمک های مردمی نیست. حضور به موقع مردم و نیروهای جهادی و امدادی خودجوش در شرایط سخت، مرهمی بر دل رنج دیدگان است؛ اما در عین حال حضور مردم نمی تواند جانشین بی کفایتی مسئولان باشد.


زهرا ابراهیمی، عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان

                                                                      

                                                       

    لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


او

آتشی بر هنرِ آمیخته به هوای نفس


با اندک توجه درآیات الهی می‌توان به این حقیقت دست‌یافت که هنر قداست دارد، چراکه منشأ اولیه آن ذات اقدس پروردگار است و کسی هنرمند نامیده می‌شود که قداست هنر را حفظ نماید.

 
شهید آوینی، شهید اهل‌قلم و هنرمند نام‌آشنای معاصر، به‌ واقع این اصل اساسی را دریافت و با آنکه هنرش سرودن شعر و نویسندگی بود اما در برهه‌ای از زمان با درک قداست هنر، به‌ محض اینکه احساس کرد ردپایی از هوای نفس در هنرش به چشم می‌خورد، آن را به آتش کشید و کارنامه درخشان او بعد از شناخت مسیر و دریافت نقشه راه، گویای این واقعیت است.

 
ملت، اجتماعی بزرگ است، از تمام انسان‌هایی که در یک مکان آشنا به نام وطن در کنار یکدیگر چرخ زندگانی را می‌چرخانند و اگر هرکدام از چرخ‌دنده‌های این چرخ نتواند نقش خویش را درست اعمال کند، حرکت این چرخ با مشکل مواجه خواهد شد و هنرمندان نیز از این فرآیند حقیقی مستثنی نیستند و لازم است هرکدام در جایگاه خود به‌ درستی ایفای نقش کنند.

شهید آوینی باهدف نشان دادن حقایق، واحد تلویزیونی جهاد سازندگی» را برگزید و با اعتقاد به اینکه به تصویر کشیدن آنچه بازیگران زندگی در بحران‌های حیات انقلاب انجام می‌دهند، وظیفه اوست؛ اذعان می‌کند که ما توانستیم از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی جز برای دوره‌ای کوتاه، درباره همه وقایع تاریخی فیلم بسازیم.

 
رزومه کاری او با ساخت (شش روز در ترکمن‌صحرا) در مورد واقعه خلق ترکمن» در گنبدکاووس، (خان گزیده‌ها) به هنگام غائله ناصرخسرو خان قشقایی در شیراز، (گم‌گشته‌های دیار فراموشی) در مورد مردم محروم بشاگرد، (فتح خون) در مورد های مرزی عراق پیش از جنگ رسمی و . سندی بر این ادعاست.

علاوه بر آنچه ذکر شد، توجه به سیل خوزستان در سال 1358 از دیگر تلاش‌های این شهید در مسیر انسانیت است که شهید آوینی به‌موقع سیل ننشست و از راه دور به افاضه کلام نپرداخت، بلکه با شناختی که از وظیفه خویش داشت به‌جای سخن گفتن عمل کرد.

 
و چه دل‌خراش است آنچه این روزها شنیده می‌شود که فلان سلبریتی به‌جای همدردی با اهالی گوشه‌ای از وطنش، مشکل پیش‌آمده را عذاب الهی در ازای اعلام برائت دانسته و یا دیگری که به انتشار عکس لبخند سیل‌زدگان منهای تصویر بسیجی حاضر درصحنه می‌پردازد و از آن‌هم تلخ‌تر سکوت عده‌ای دیگر که به هنگام اظهار عشق مسلمانان به امامشان، تمام هم‌وغمشان فقرا می‌شود و گاه نیاز، سکوت اختیار می‌کنند.

آری افتخار به دست آوردن نام شهید به‌آسانی به دست نمی‌آید؛ بلکه نتیجهٔ ایثارگری به هنگام نیاز است که اگر انسان دل به دنیا ببندد، نتیجه‌اش می‌شود وسوسه‌های شیطانی و به ملکیت درآوردن کمک‌های مردمی به زله‌زدگانی که خداوند با دستان هم‌وطنان مهربانشان به یاری آن‌ها شتافته و در مقابل اگر انسان دل به خدا ببندد نتیجه‌اش می‌شود بخشش سهمیه‌های هدیه 90 هزارتومانی بنیاد فارابی به خانواده‌های شهدا و یا هدیه دادن سکه‌های بهار آزادی (جایزه باارزش جشنواره فیلم‌های جنگی) به واحد تلویزیونی، زیرا آنچه شهید و گروهش انجام می‌دادند بنا به گفته خود ایشان از پول و بوروکراسی با دستگاه‌های نظامی و یا هر چیز دیگر برنمی‌آید، مگر انگیزشی که ریشه در عشق دارد.


زهرا صادقی

 

لینک مطلب در خبر گزاری فارس




ج

سخنی از پیران به جوانان

حوزه/ ای جوان! من نمی ‌گویم، آنان که ربیع جوانیشان گذشته است می ‌گویند: غافلی از قدر جوانی که چیست // تا نشوی پیر ندانی که چیست»

خبرگزاری حوزه»، / همه‌‌ ی حرفش این بود که شما مرا درک نمی ‌کنید، بگذارید جوانی‌ ام را بکنم! اما همه‌ ی جوانیش خلاصه شده بود در یک موبایل و چت های گاه و بیگاهش، در یک هنذفری و شنیدن آهنگ های ناب امروزی، در مرام رفاقت و رفیق ‌بازی، در فلان مد و لباس و آرایش، در بخور و بخواب و بیهودگی .

اما به راستی جوانی چیست؟! آیا جوانی کردن در اینها خلاصه می ‌شود؟!

می ‌گویند جوانی بهار زندگیست. اما بهار یعنی چه؟!

بهار یعنی فصل آغاز زندگی دوباره، بهار یعنی بیدار شدن، بهار یعنی آرامش، بهار یعنی شور و اشتیاق، بهار یعنی شکوفایی .

 بهار می‌ آید و می ‌رود، دوباره می ‌آید و می ‌رود . اما بهار جوانی هدیه ‌ایست که تنها یکبار فرصت بهره‌ بری از آن نصیبمان می‌ شود.

در اطرافمان آدم های بسیاری هستند که ورق های تقویم بهاریشان گذشته است و در زمستان زندگیشان به سر می‌برند. نسلی که در کوله ‌بار عمرشان، روزها، ماه ها و سال های زیادی را پشت سر گذاشته ‌اند و گاه زمزمه می ‌کنند: جوانی کجایی که یادت بخیر.»

 ای جوان! من نمی ‌گویم، آنان که ربیع جوانیشان گذشته است می ‌گویند: غافلی از قدر جوانی که چیست // تا نشوی پیر ندانی که چیست»

حالا بگویم جوانی چیست؟! جوانی بهاریست که یکبار می‌ آید، جوانی خورشیدی ‌ست که یکبار طلوع می ‌کند، جوانی رودی ‌ست که یکبار جاری می ‌شود، جوانی بوته‌ ی گلی ‌ست که یکبار شکوفا می ‌شود . فقط یکبار! از این یکبارها چگونه می ‌خواهی بهره ببری؟! نمی ‌گویم که جوانی نکن و فارغ از سر خوشی های دوران جوانیت باش! اما جوانی برای تو فصل شورانگیزی ‌ست که می ‌توانی بهترین ها را برای خودت رقم بزنی.

جوانی فصل انتخاب ها و تصمیم‌ گیری های اساسی زندگی توست. انتخابی که می ‌تواند ضامن سعادت و یا عامل شقاوت تو باشد.

ای جوان! خودت را بشناس. گوهر وجودیت را بشناس. عزت و شرف خودت را بشناس. تو از نسل آدمی که خداوند به ملائک فرمود: أسجدوا .». تو از نسل آدمی که خداوند کرامتش بخشید. پس کرامت خودت را حفظ کن!

تو در ابتدای مسیر پر پیچ و خمی قرار گرفته ‌ای که خودت انتهایش را مشخص می ‌کنی! مسیری که هرگونه رفتی، راه بازگشتی نداری! پس الگوی حرکتی خودت را درست انتخاب کن! و چه الگویی بالاتر از بهترین اسوه و سرمشق که خداوند فرمود: قد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه .» . چه الگویی بهتر از الگوهای قرآنی، چون: یوسف، مریم بنت عمران، ابراهیم .

مریم اسحاقیان، عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اصفهان


لینک مطلب در خبرگزاری حوزه



 

ش


ماه شعبان، ماه تقسیم رزق معنوی

حوزه/ مطابق با خطبه ای که پیامبر اکرم(ص) در رابطه با ماه شعبان برای مردم خواندند، این ماه، ماه تقسیم ارزاق مردم مخصوصا رزق معنوی آنهاست و ماهی است که فرشتگان خدا احترامش را کاملا رعایت می کنند و همچنین خداوند به فضل خود، حسنات مردم را در این ماه هفتاد برابر پاداش می دهد و از گناهان آنان در می گذرد.

 

خبرگزاری 

حوزه»،  در فضیلت و برتری برخی از زمان ها و مکان ها بر برخی دیگر تردیدی وجود ندارد. ماه شعبان از جمله زمان هایی است که دارای فضیلت بسیار می باشد به همین دلیل دعا و استغفار، ذکر و یاد خداوند در این ماه اثرمضاعفی دارد. 

این ماه پیش زمینه و مقدمه ای برای ورود به ماه رمضان است و منظور از مقدمه بودن نه صرفا تقدم زمانیست؛ بلکه منظور این است که تهذیب نفس و آمادگی روحی برای وارد شدن به ماه خدا باید در این ماه تکمیل شود.

ماه شعبان ماه پیامبر خدا و همچنین ماه رحمت است. شَعْبانُ الَّذی‏ حَفَفْتَهُ مِنْکَ بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ» و شاید بتوان گفت فلسفه اینکه این ماه ماهِ رحمت نامیده شده، عبادت های مستمر پیامبر است؛ چراکه پیامبر این ماه را با عبادت های شبانه و روزه گرفتن سپری نموده و مایه رحمت این ماه شده است؛ بنابراین لحظه لحظه ی این ماه محفوف و پیچیده در رحمت است.

مطابق با خطبه ای که پیامبر اکرم(ص) در رابطه با ماه شعبان برای مردم خواندند، این ماه، ماه تقسیم ارزاق مردم مخصوصا رزق معنوی آنهاست و ماهی است که فرشتگان خدا احترامش را کاملا رعایت می کنند و همچنین خداوند به فضل خود، حسنات مردم را در این ماه هفتاد برابر پاداش می دهد و از گناهان آنان در می گذرد.

از جمله ادعیه سفارش شده در این ماه صلوات شعبانیه است. صلوات شعبانیه دعایی نقل شده از امام سجاد(ع) است که در هر روز ماه شعبان هنگام ظهر شرعی و نیز شب نیمه شعبان خوانده می شود و محتوای این صلوات تبیین اصل ولایت است.

انسان مؤمن با خواندن این دعا از زبان امام سجاد علیه السلام تثبیت در طریق معرفت، همراهی در کنار پیامبر(ص)، راحتی راه و طی مسیر حق بدون مزاحمت را از خداوند درخواست می نماید آنجا که می گوید: وَاجْعَلْهُ لی‏ شَفیعاً مُشَفَّعاً وَ طَریقاً اِلَیْکَ مَهیَعاً»

از دیگر مناسبت های مهم این ماه، شب نیمه شعبان است که چون شب‏ های قدر ، صاحب ارزش و مقام می باشد؛ به همین دلیل به احیا و شب زنده داری در آن دعوت شده ایم و از جمله اعمال این شب صد رکعت نماز با هزار قل هو اللّه است که در هر رکعت بعد از حمد 10 بار خوانده مى‌شود.

با توجه به اینکه نیمه شعبان با تولد حضرت ولی عصر (عج) همزمان می باشد تقرب به وجود مقدس ایشان باید بیش از سایر زمان ها مورد توجه قرار گیرد.

غسل کردن، زیارت امام حسین علیه السلام، نماز مخصوص شب نیمه شعبان (که در مفاتیح ذکر شده) و خواندن دعای کمیل از دیگر اعمال مخصوص این شب است.

مُناجات شَعبانیه، مناجاتی از حضرت علی (ع) است که از مهمترین دعاهای این ماه می باشد و بحق می توان اعتراف کرد که یک دوره آموزشی کامل و تخصصی در تعلیم نحوه عبادت به بندگان است و امام علیه السلام از طریق این دعا، خواستن و طلب کردن را به خوبی به ما می آموزند. ما با مناجات شعبانیه ادب حضورخویش در برابر خداوند را برای ضیافه الله تمرین می کنیم.

از دیگر اعمال این ماه مبارک، روزه گرفتن است. مخصوصا روزه سه روز آخر ماه شعبان که بسیار بافضیلت است.

در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس سه روز از شعبان را روزه بگیرد بهشت بر او واجب شده و رسول خدا صلی الله علیه و آله در قیامت شفیع او خواهد بود.

علاوه بر این روزهای پنج شنبه در ماه شعبان دارای ارزش بسیار است و دعا و مناجات و روزه گرفتن در آن بسیار تاکید شده است.

سفارش بزرگان به کثرت صلوات در این ماه را نیز نباید از یاد برد. آمرزش خواهی و استغفار از گناهان نیزاز دیگر امور مورد سفارش در این ماه می باشد؛ به گونه ای که هفتاد مرتبه گفتن اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَ اَسْئَلُهُ التَّوْبَةَ در هر روز مورد تاکید است. همچنین در این ماه نمازهای بسیار سفارش شده که برای طریقه انجام آن باید به مفاتیح الجنان مراجعه نمود.

نکته قابل توجه دیگر در این ماه، این است که نباید اجازه دهیم انجام اعمال در این ماه عزیز حالتی افراط گونه پیدا کند؛ بلکه انسان باید با برنامه ی دقیق معنوی به انجام اعمال بپردازد تا از این طریق بتواند نشاط معنوی خویش را حفظ نموده و کسالتی که نتیجه ی تکرار عمل بی محتواست گریبانگیرش نشود.

توبه کردن از گناهان، ادا کردن امانات به صاحبانشان، زدودن کینه ها ازدل و صدقه و انفاق در راه خداوند از جمله ابزارهایی است که می تواند روح انسان را سبک بارتر به ماه رمضان رهنمون سازد.

با توجه به سیل اخیر و مشکلات معیشتی که مردم عزیز ما در مناطق سیل زده با آن دست و پنجه نرم می کنند به نظر می رسد از بهترین مصادیق کمک و انفاق در راه خدا توجه به این مردم است و قطعا این کمک ها با توجه به اینکه در این ماه عزیز انجام می گیرد، ثوابی دوچندان خواهد داشت.

بدان امید که ما ذکر و فکر را در این ماه با یکدیگر عجین نماییم و با دو بال تفکر و تذکر قدرت پرواز بیابیم.

به قلم: زهرا ابراهیمی، کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی

 لینک مطلب در خبرگزاری حوزه



صدوق

شهرتی که با عکسی به دست نیامد و با عکسی دیگر به فنا نرفت 

امروز رسیدن به شهرت یک آرزوی دور و دراز نیست؛ کافی است دابسمش، کلیب های خنده دار حتی عکس از عضلات و لمینیت دندان خود را در فضای مجازی پخش کنید تا یک شبه، به شهرت برسید و میلیون ها دنبال کننده داشته باشید. شهرتی بی محتوا و بی پشتوانه که عطش برای کسب بیشترش، افراد را به انجام کارهای خطرناک وادار می کند. همانطوریکه در فضای مجازی هر روز شاهد آن هستید و این در حالی است که در طول تاریخ ایران افرادی وجود داشته و دارند که با تلاش و همتشان به شهرت رسیدند، شهرتی که قرن ها ماندگار باقی مانده و خواهد ماند. البته هدف آنها کسب شهرت نبوده است اما نتیجه عمل آنها چیزی جز شهرت تحسین برانگیز و قابل احترام نمی توانست باشد و در واقع استحقاق و شایستگی چنین شهرتی را داشته اند؛ زیرا با مشقت فراوان، مهارت و توانایی کسب کرده و آن را در جهت خدمت به کل بشریت به کار گرفته اند.

یکی از این افراد مشهور قابل تحسین و احترام، ابوجعفر محمد بن علی ابن بابویه قمی ملقب به شیخ صدوق است که از همان دوران کودکی در محضر اساتید مختلف همچو محمد بن علی الاسود، ابوجعفر محمد بن یعقوب کُلینی به علم آموزی پرداخت.

همچنین شیخ  به خاطر علاقه اش به حفظ و جمع آورى احادیث در محضر راویان حدیث و اساتید مختلف به استماع و یادگیری حدیث پرداخت حتی به شهرهای مختلف علمی آن دوران مثل بلخ، بخارا، کوفه و بغداد مسافرت کرد تا از محضر اساتید علم بیاموزد و دیگران را نیز از علم خود بهره مند کنند. هدف شیخ صدوق نه شهرت بلکه حفظ و حراست از سخنان پیشوایان دینى و نشر و توزیع آنها بود؛ زیرا وجود دروغگویان و حدیث سازان و همچنین درهم آمیختگی احادیث جعلی و صحیح زمینه شناخت حقایق قرآن را از طریق احادیث پیامبر (ص) و ائمه معصومین (علیهم السلام) مشکل ساخته بود. به همین خاطر شیخ صدوق به همراه دو تن دیگر از بزرگان آن عصر کتب مرجع روایی شیعه معروف به کتب اربعه را نگاشتند که از میان آن کتاب ها، کتاب من لا یحضره الفقیه» دومین کتاب از کتب اربعه حدیثی شیعه توسط شیخ صدوق به رشته تحریر درآمده است.

ابوجعفر محمد بن علی ابن بابویه قمی به شیخ صدوق شهره شد؛ چون ضمن خدمات ارزنده اش از جمله تربیت شاگردانی مثل شیخ مفید و کتابت بیش از 300 کتاب درموضوعاتی مانند تفسیر، حدیث، اخلاق، عقاید، فقه و رجال با رویکرد حدیثی، در نقل حدیث نیز از ائمه علیهم السلام خصوصا امام صادق و امام باقر علیهم السلام از راه صواب خارج نشد و در فهم آن ها به خطا نرفت؛ لذا شهرتش ماندگار شد.

جوانان این سرزمین اگر می خواهند مشهور شوند باید سعی کنند که لااقل خدمتی به مردمان کشورشان داشته باشند تا شهرتشان جاودانه شود نه مثل شهرت های پوچ امروزی که با عکسی به دست می آید و با عکس دیگری  به فنا می رود.


زهرا باغبانان


لینک مطلب در خبرگزاری حوزه



رمضان



رمضانمان را لحظه دیدار بگردان!

قدم قدم نزدیک می‌شوی. عطرت از دورادور به مشام همگان می‌رسد. تو مظهر خوبی‌ها و نورهایی. تو نابود کننده‌ی تاریکی‌ها و ظلمت‌هایی.

آری تو! خود تو را مقصود است؛ ماه عزیز خدا، ماه نیکو و زیبای رمضان

زمانی که در گرداب ظلمت و غفلت غرق آرزوهای دنیا شده بودم، زمانی که در دریای تاریکی دست و پا می‌زدم، عطر تو که به مشامم رسید لحظه‌ای به خود آمدم؛ نه تنها من، بلکه تمام بندگان غافل و ناغافل خالقم.

ناغافلان را که خوشا به سعادت و اقبالشان، که نه رمضان، بلکه تک تک روزهای خداوند را فرصتی برای وصول به سعادت می‌دانند، و منِ غافل را که رمضان برایم با دیگر ماه‌ها تفاوتی حاصل است.

رمضان ماه میهمانی خداست و خوشا میهمانانی که میزبانشان خالقی چون خدا باشد. خدایی که سایبان مهربانی و لطف و عنایت را بر سرشان نهاده است.

سی روز، هفتصد و بیست ساعت و هزاران هزار دقیقه و ثانیه قطعا فرصت کمی نیست، برای به خود آمدن، برای خدایی شدن و رنگ خدایی به خود گرفتن، برای نجات از گرداب هلاکت و وصول به معبودی بی‌همتا. رمضان معجزه‌ایست بی‌نظیر.

معبودی که با وجود تمام گناهان و کاستی‌ها، با وجود تمام بی‌لطفی و بی‌مهری‌ها، باز هم عاشقانه مانند مادری به بندگانش مهر می ورزد. معبودی که همیشه آغوش گرمش برای پناه بردن باز است و هیچ گاه از دسترس آدمی خارج نیست.

زمزمه‌ی یا علی و یا عظیم” به گوش می‌رسد. انگار همین نزدیکی‌هاست سحرهایی که بوی نمناک باران می‌دهد؛ بی‌آنکه بارانی باریده باشد و این عطر، عطر رحمت خداست.

گویی رمضان ماه پرهیز و پرهیزگاری است، پرهیز از انبوه گناهان. ماه تشنگی و عطش؛ اما نه تشنگان آب! بلکه تشنگان عشق الهی” که هرگز سیراب نخواهند گشت و پیوسته برای رفع عطش خود خواهند جنگید.

در رمضان باید اینگونه بود. دیگر نیازی به چتر نیست. چترها را باید بست و زیر باران رحمت الهی خیس شد. [چتر گناه و معصیت، چتر تکبر و غرور، چتر حسادت و کینه، همه و همه باید بسته شوند، چرا که مانع رسیدن لطف و رحمت معبود می‌گردند.]

خداوندا! یاری رسان، تا نه تنها در رمضانت بلکه در تمام لحظه ها و سال ها و ماه ها و روزهایت چتر گناه را هرگز باز نکنیم و ما را پیوسته از رحمت و لطف خود بی‌نصیب مگذار. امید آنکه در افطار روزه های رمضان امسال همسفره‌ی مهدی فاطمه باشیم؛ البته اگر لیاقت و سعادتی باشد. پس رمضانمان را لحظه ی دیدار بگردان.

افسانه مرادی

لینک مطلب در  ندای اصفهان



مدرسه


مسئله ای قابل تأمل و غیرقابل تحمل در یکی از مدارس آموزش و پروش

چندی پیش در مدرسه صاحب نام و معتبری مشغول تدریس بودم و بنا به وظیفه، برخود لازم می دیدم در فرصت هایی که پیش می آمد به مقدار توان علمی خویش، در رابطه با مسائل تربیتی و اخلاقی و بعضاً ی با دانش آموزان گفتگو کنم.

بچه های کلاس هم با ذوق تمام، گوش می سپردند و من نیز اشتیاقشان را از لابلای سؤالات و شبهاتی که مطرح می کردند به خوبی حس می کردم.

بعد از مدتی از سوی مدیر مدرسه فراخوانده شدم و تذکر ایشان را مبنی بر اینکه شما می بایست فقط به درس دادن و بیان نکات تستی و مسائل علمی اکتفا و از وارد شدن به مسائل حاشیه ای حذر کنید، دریافت کردم.

این مسئله برای من قابل تأمل و غیرقابل تحمل بود؛ چراکه از یک سو تشنگی بچه ها را در نیاز به دانستن حس می کردم و از سوی دیگر نبود مرجع آگاهی بخش در جامعه موجبات فهم نادرست از دین را برای برخی از بچه ها فراهم آورده بود؛ البته موضوع فقط به این مدرسه ختم نمی شد.

آنچه امروزه کم و بیش در دیگر مدارس نیز شاهد هستیم این است که امور پرورشی و تربیتی در برخی از مدارس خلاصه می شود در چند جشن بی کیفیت و ارائه دادن گزارش عکس و پوستر و . و متاسفانه از بیان مسائل تربیتی و پیگیری مسائل دینی و پاسخ به شبهات چیزی به چشم نمی خورد.

نکته دردآور دیگر اینجاست که برخی از معلمان دینی و مربیان پرورشی در مقابل سؤالات بیان شده توسط دانش آموزان یا عاجزند و یا با پاسخ های نادرست، دانش آموزان را دچار تردید بیشتر می کنند و همواره پیشنهاد دعوت از کارشناسان متخصص و مبلغین متبحر برای این امر، به بهانه حجم زیاد دروس و نبود وقت کافی به بن بست ختم می شود.

گاهی شنیده می شود برخی از معلمان بدون دانش لازم، به اظهارنظرهای فقهی و دینی پرداخته اند که نتیجه آن چیزی جز چرخش 180 درجه ای حکم فقهی و اخلاقی نبوده است.

 

اگرچه برخی مربیان تربیتی با تخصص لازم در تثبیت عقاید دینی دانش آموزان مؤثر بوده اند؛ اما حقیقتا همچنان نیاز به متخصص امر تربیت در آموزش و پرورش، به چشم می خورد و خلأ این امر، هر ساله بیش از پیش احساس می شود.

آنچه امروزه از بی کفایتی مسئولین، کشته شدن یا ناقص شدن افراد در اثر بی سوادی پزشکان، بی تعهدی مهندسان در ساخت و ساز و حتی بی اخلاقی برخی معلمان در سطح آموزش و پرورش، شاهد هستیم از طریق سختگیری های شدید و فیلترینگ اخلاقی معلمان، می تواند قابل کنترل باشد.

سالروز شهادت استوانه دین و دانش، استاد مطهری، روز معلم نام گرفته است. معلم میراث دار گنجینه حکمت ها و طنین انداز رسالت انبیاست. معلمی که توقع نان و نام نداشته باشد، می تواند در قلب انسان ها اثرگذار بوده و کشف هدف و غایت را به منصه ظهور برساند.

تأثیر معلم تا جایی است که مقام معظم رهبری می فرمایند: اگر معلم خوب عمل کند؛ صحیح عمل کند؛ با تدبیر عمل کند؛ با دلسوزی عمل کند، به نظر ما همه مشکلات حل خواهد شد.


فاطمه فرهادیان


 لینک مطلب در خبرگزاری حوزه



مهدی


مهدویت و آن طرف بام


دشمن از مدت ها قبل، امام زمان (علیه السلام) را به نحوی خشن و جنگجو معرفی می کرد. همیشه تمثال مبارک ایشان را با شمشیری به نمایش می­گذاشت که خون از آن می چکید.

بچه شیعه ها هم گاها چنین تصویری از امام در ذهن خویش ترسیم می کردند؛ اما امروزه به لطف الهی و با تلاش و کوشش دلسوزان مهدویت این چهره از ذهن ها در حال زدوده شدن است و خُلق خوش ایشان که میراث جد مطهرشان رسول مهربانی و رحمت است، در جهان معرفی می­گردد. چهره­ ای نورانی که قرآن به دست دارد و به همه با نگاه محبت می ­نگرد؛ اما باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم که این بار از آن طرف بام به پایین نیفتیم.

آنقدر از زیبایی و موهای مجعد یار نگوییم که هدف اصلی ظهور ایشان از یادها فراموش شود. یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا» (کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، ج ‏۲، ص ۳۷۷)

هدف ایشان برپایی حکومت جهانی است و صد البته دنیا پر است از حاکمانی که با ظلم و جور بر مردم حکومت می کنند و با ظهور ایشان و به خطر افتادن موقعیت خود، اقدام به قیام علیه ایشان می­ نمایند و قطعا در این شرایط شمشیر حیدری توسط ایشان از غلاف بیرون می­آید و گردن طغیانگران از آن در امان نخواهد بود.

باید مراقب باشیم نشان دادن چهره مهربان حضرت باعث نشود که عنوان یاران و زمینه سازان ظهور، تنها به کسانی که بر سر سجاده می نشینند، اهل تهجد و عبادت هستند، دست محبت بر سر مردم می کشند و با ت و حکومت کاری ندارند تعلق گیرد.

اصحاب و یاوران واقعی ایشان نمی توانند نسبت به وقایع جهان بی ­توجه بوده و در برابر ظلم و ستم سکوت اختیار کنند و کنج عزلت گزینند.

آنها همانطور که در برابر مظلومان  رحیم و مهربانند رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» (فتح-29)، در برابر معاندان محکم و تزل ناپذیرند. أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ»(فتح-29)

درست است که در چهره ایشان آثار عبادت مشهود است سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ»(فتح-29)؛ اما هیبتی دارند که کافران را به خشم می­آورد. لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ » (فتح-29)

زمامدارن حکومت مهدوی کسانی هستند که از یک طرف، مردم خاک قدم هایشان را برای تبرک برمی دارند و از آن طرف طنین صدایشان لرزه بر پیکر دشمن می ­اندازد.

اگر درصدد این هستیم که برای ایجاد شرایط ظهور قدمی برداریم، باید خود را این­گونه به اخلاق مهدوی متخلق گردانیم.

از یاد نبریم که هدف نهایی قیام مهدوی برقراری عدالت در تمام جهان است. پس شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل شعاری در راستای نهضت مهدوی است.

منتظران منجی برای نجات مظلومان مرز نمی شناسند. هر کجا ظالمی باشد از مقابله کلامی و عملی یار امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در امان نخواهد بود.

اگر کسی خود را معتقد به مهدویت معرفی کند ولی در ت دخالت نکند، یا مهدویت را درست نشناخته است و یا اینکه در پی فریب مردم و یاری استکبار است.

برای تقرب به امام زمان(عج) و یاران ایشان،کار ی باید کرد. مهدویت بدون استکبار ستیزی معنا ندارد.


آزاده ابراهیمی


لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


 

هنر


کمبود هنرِ اصیل و میدان‌داری ادبیات صِرف


خبرگزاری فارس اصفهان- به منصه ظهور رسیدن آموزه‌ها، انگیزه هر اندیشه‌ای است، هیچ تفکری نیست که در آرزوی عینیت‌بخشی به بایدها و نبایدهای نهفته در خویش نباشد؛ هر مکتبی برای ظهور و بروز ایدئولوژی‌اش از ابزارهایی بهره می‌گیرد که در طول زمان دچار تغییر می‌شوند.

سهل‌الوصول‌ترین ابزار برای تبلیغ اندیشه‌ها، گفتار است و بهترین عرصه برای خودنمایی گفتارها ادبیات.

در هر دوره‌ای طبع و سلیقه مردمان چیزی را طلب می‌کند و مزاج آن‌ها خواستار اموری است که البته این تغییر طلب‌ها و خواستن‌ها، تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار می‌گیرند.

در تاریخ دینی و ملی ما نیز ادبیات جایگاه ویژه‌ای داشته و به‌ خوبی عقل و احساس مردم را تحت تأثیر قرار می‌داده است. همواره به‌ موازات میل مردم، ادبیات نیز پیشرفت می‌کرده و متناسب با خواسته‌های آن‌ها و نیاز جامعه راهکار ارائه کرده و به همین دلیل بسیاری از خردمندان و حکیمان ما ادیب نیز بوده‌اند.

گویا در این سال‌ها زبان ادبیات، چه گفتاری و چه نوشتاری، جور تمام ابزارها را بر دوش کشیده است و یک‌تنه با تبلیغ، تذکر، نصیحت، تبشیر و تنذیر، انسان را به سعادت ترغیب و ظلم و بدی را تقبیح نموده است.

امروزه زمان و مقتضیات آن به‌شدت در حال تغییر است، اما شتابِ تغییر در به‌کارگیری ابزارها به‌کندی صورت می‌گیرد. گویا عدم استفاده از ابزارهای صحیح و به‌روز در تبلیغ اندیشه‌ها، بستر غفلت از آن‌ها را فراهم آورده است.

اگرچه نمی‌توان از نقش بی‌بدیل ادبیات و تأثیر آن بر همه ابعاد زندگی مردم گذشت اما آنچه امروز شاهدش هستیم این است که مزاج مردم و علاقه نسل امروز افزون بر ادبیات، به سمت‌ و سوی هنر نیز، بیش از گذشته گرایش دارد.

هنر اعجازی دارد که به‌ شدت و به‌ سرعت انسان را مسحور خویش می‌کند و روح او را به چالش می‌کشد.

هرچند جایگاه هنر در جامعه ما به‌ اندازه جایگاه ادبیات نیست، اما اگر فضا برای ظهورش باز شود تأثیر شگفت‌انگیز آن کمتر از ادبیات نخواهد بود.

آنچه جوان امروز بدان محتاج است دریافت آموزه‌ها از طریق زبان هنر است، هنر با همه انواعش به‌ خوبی می‌تواند این خلاء را پر نماید.

امروزه تاثیرِ در رأس بودن ادبیات را در جای‌جای جامعه و شهرمان می‌بینیم چه بر رویِ در و دیوارهای شهری که تنها به گفتن بسنده کرده است و چه در کلام سخنرانان بر روی منبر و یا استیج سمینارها.

شهر ما به دلیل رسوخِ ادبیاتِ خالی از هنر، به شهری پُرگو تبدیل‌شده است که تنها پرحرفی را با جملات متعددش به رخ همگان می‌کشد. در و دیوار شهر پُر است از نوشته‌ها و توصیه‌های خوبِ اخلاقی که آن‌ها نیز با ادبیاتِ نوشتاری ارائه می‌شوند.

اگر چه ادبیات می‌تواند عملکرد انسان را تغییر دهد اما چون زبان ادبیات، زبان گفتاری است رسالتش تنها به گفتن ختم می‌شود. جامعه‌ای که تنها به گفتن عادت دارد و فقط نوشتن را تمرین کند جامعه پُرگو و پُرحرف است که از عمل فاصله دارد.

هنرمندیِ هنر، در به‌ کارگیری تمام حواس انسان است برای درک واقعیت‌ها. گویا هنرِ هنر، در به تسخیر کشیدن احساس انسان است.

هنر چشمانمان را خیره نگه می‌دارد، گوش‌هایمان را تیز می‌کند و به سایر حواسمان قدرتی افزون می‌بخشد.

در جامعه‌ای که ما در آن روزگار سپری می‌کنیم ادبیات گفتاری و نوشتاری، جای هنر را تنگ کرده است و یا بهتر بگویم کمبود هنرِ اصیل و تأثیرگذار، فضا را برای ادبیات صِرف باز گذاشته است.

مرزبندی بین ادبیات و هنر، اصل پذیرفته‌شده زندگی ماست تا جایی که فقط به گفتن و نوشتن می‌پردازیم و به هنر تنها به‌ عنوان چاشنی افزودنی نظر می‌افکنیم و همین امر منجر به فاصله ادبیات و هنر شده است در صورتی‌ که می‌توان از پیوند هنر و ادبیات، محصولی مفید برداشت نمود.

 

زهرا ابراهیمی


 لینک مطلب در خبرگزاری فارس





ت

حمایت از رونق کدام تولید؟

سال که نو می شود بنرها وشعارهای سال نیز نو می شود؛ ولی در همین شعار باقی می ماند و به کار نمی آید.

راستی یادم رفت به کار هم می آید؛ آن هم در قالب برگزاری همایش و چاپ بروشورهای گزارش فعالیت های انجام شده آن هم رنگی و گلاسه .

چندی پیش به کانون های فرهنگی بن خرید جایزه داده بودند  برای تهیه جوایزی که حواله داده بودند به مؤسسه مربوطه مراجعه نمودم. هدایا مربوط می شد به برندگان مسابقه نقاشی با موضوع  حمایت از تولید ایرانی .

فروشگاه بزرگی از لوازم التحریر وکالاهای فرهنگی و دیگر وسایلی بود که می توانستی به عنوان جایزه به اعضای کانون هدیه دهی .

کمی جلوتر رفتم تا از قیمت ها باخبر شوم. کیفیت چندانی نداشت اما قیمت ها بسیار مناسب بود. به هر ترتیب شروع کردم به برداشتن تعدادی جامدادی، مداد، قاب، کلاسور، جوراب و .؛ در همین حین چشمم به made in china  ور بر روی اجناس که خورد مثل یخ وا رفتم. آخر مگر می شود موسسه ای خودش طراح مسابقه ای باشد که موضوعش  حمایت از تولید ایرانی است و تمام اجناسی که قرار است به اعضا هدیه بدهد چینی و غیر ایرانی باشد .

تصمیم گرفتم به مسئول مربوطه این مسئله را متذکر شوم؛ بلکه اگر ناآگاهانه این کارصورت گرفته است مورد دقت نظر قرار گیرد. در این حین مکالمه دوتن از متصدیان توجهم را جلب کرد .

- آقا، یک بنر هم برای بالای سر درب فروشگاه بزنید. خب همون مطلبی که برای بنر طبقه بالا زدیم باشه یا مطلبش جدید باشه.

- نه جدید بزنید؛ بنویسید: حمایت از تولید ایرانی؛ رونق تولید ملی»

- بنر ایرانی یا کره‌ای؟

- فرقش چیه؟

- بنر ایرانی رنگش زود می‌ره. دو تا باد هم بخوره، پاره می‌شه.

 

- قربون دستت ! پس رو کره‌ای بزن!

این حکایت طنز نیست؛ این تلخ نوشته، دردی است که تا عمق استخوان را می‌سوزاند. طنز نیست؛ تیغ است که می‌برد و می‌درد و خاک‌ریز خودی را به توپ می‌بندد؛ خود ما هستیم که سفره را از پیش بچه‌های گرسنه خودمان برمی‌داریم و پیش روی بیگانه شکم سیر پهن می‌کنیم و این گونه است که چرخ تولید ملی به درستی نمی چرخد و رونق نمی گیرد .

دلخورم از افرادی که به جای تعصب در استفاده از کالای بومی به کالای بیگانه دل می‌بازند و گرمای بازار آنان را فراهم می‌کنند. این البته فقط ما مردم نیستیم که این مسیر خطا را می‌رویم. تولیدکنندگان هم دارند ما را همراهی می‌کنند یا بهتر است بگوییم ما را در این مسیر به دنبال خود می‌کشند و الا اگر آنان در کیفیت تولید، به نام ایران، تعهد وغیرت می‌ورزیدند، اگر استاندارد‌های لازم را رعایت می‌کردند، اگر جوری می‌ساختند که خود اولین مصرف‌کننده کالای خود باشند،  قطعاً مردم هم با وجود محصول وطنی، دنبال کالای خارجی نمی‌رفتند.

دراین بین مسئولان نیز بی تقصیر نیستند؛ آن ها می‌توانند و باید با فرهنگ سازی، با حمایت‌های مادی و معنوی و ت های تشویقی، پشت پا زدن بر مافیا بسترساز گسترش تولید ملی شوند.

بستن گلوگاه‌های قاچاق نیز وظیفه میهنی و تکلیف شرعی مسئولان است که نگذارند بازار مسلمین و جماعت مسلمین قربانی فزون‌خواهی افراد طماع، و پیش پای بیگانه و برای منافع او قربانی شوند.

 این که سال هاست مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) بر روی مسائل اقتصادی و حمایت از تولید ایرانی تأکید دارند، نشان از اهمیت این امر دارد و این مسئله، همت ملی و عزم همگانی را می طلبد تا این دغدغه در حد شعار باقی نماند.

وقتی رونق تولید اتفاق افتد، قطعاً نه تنها نیازهای داخلی پاسخگو خواهد بود بلکه مازاد بر نیازهای داخلی می تواند در کانال صادرات به سوی تأمین نیاز بازارهای منطقه و بین الملل قرار گیرد و برای کشور درآمد ارزی غیرنفتی ایجاد کند.  تنها راه فائق آمدن بر تحریم ها نیز تکیه داشتن بر تولید ملی و تلاش برای رونق گرفتن آن است.

حمایت از رونق تولید ملی

 

فاطمه فرهادیان-عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی


لینک مطلب در خبرگزاری حوزه



اض

شبه جزیره ای که جمع اضداد است

کرکسی از سینه ی بیابان جدا می شود. منحوس، جار می کشد. صدا، گرداگرد بیابان حصار می شود. کرکس توی آبی آسمان فرو می غلتد و لکه ای بر چهره ی آسمان می اندازد .

بال های سیاهش روی خورشید و روی مردِ عربِ متواری از قبیله را سیاه می کند. سیاهی سایه ای می شود روی داغستان ِ صحرا.

زحمت زیادی لازم نیست. فقط کافیست مردِ عرب سایه ی چرکِ کرکس را روی زمین دنبال کند. تیزی شمشیرش را در خاکِ بی ابرِ حجاز فرو و به اندازه ی جایِ پایی که از خودش روی خاک باقی مانده، گودالی آماده سازد. گودالی برای نوزاد دخترش که معلوم نیست به کدامین گناه کشته می شود!!

جهل، دامن کشان از این قبیله به آن قبیله، از این سینه به آن سینه، از این مرد عرب به آن مرد عرب، جولان میدهد و ریشه ی هرز و نامبارکِ تعصب، پیکر عربستان را فرا می گیرد.

تفاخر به زیادی گله ی گوسفند. تفاخر به فرزند پسر. تفاخر به لغت و سخن. تفاخر به تعداد گورستان!!

مرد عرب با سر آستینِ دشداشه عرق پیشانی را می گیرد. عرق با غبار مخلوط می شود و بر آستینِ لباسش می خشکد. او روی شنِ صحرا تُف می اندازد و صدای منحوس و سایه ی منحوس و لغت منحوسِ کرکسِ تعصب را دنبال و با یک دست، تیزی شمشیر را در دل زمین فرو می کند و می کشد. دلِ زمین به اندازه ی حجم یک نوزاد دختر شکاف بر می دارد. حالا انگشت سبابه ی مرد عرب مابین انگشت های نوزاد جا گرفته است. با غیض آن را بیرون می کشد. نه دلشوره ای و نه حتی اندک حس پدرانه ای. حالا نوزاد در آغوش خاک ضجه میزند و خاک آهسته آهسته، دانه دانه ی ضجه های دخترک را زنده به گور می کند. حالا مرد عرب زیر سایه ی کرکسِ تعصب در بیابان های حجاز، احساس سربلندی می کند.

چه چیزها که به خود ندید این شبه جزیره! شبه جزیره ای که جمع اضداد است. از یک طرف میهمان نوازی و حمایت و غزل. از یک طرف کینه ی شتری و خون و قساوت. در این طرفِ صحرا طبق رسم قبیله ی بنی تمیم مویه هایِ دخترِ نوزادی در خاک دفن می شود. در آن طرف صحرا، صدای حرکت کاروان بزرگ تجاری عربستان به سرپرستی یک زن (خدیجه سلام الله علیها) ممد حیات است.

نشان زندگی، ارتباط و تجدد. تفکر غالبِ قبیله ای (زنده به گور کردن دختران) در تقابل با جایگاه زن به عنوان شخصیتی مستقل و صاحب اختیار.

کاروان تجاری بانو خدیجه (سلام الله علیها) از خورشید حجاز نور می گیرد؛ دوام، صلح و عشق را در صحرای سوزان نشاء می کند و عشق، عشق تنها معجزه ایست که می تواند زندگی و نفس کشیدن را در این برهوت بیابان جاری سازد.

عشق و تنها عشق در نگاه متبلور خدیجه ی (سلام الله علیها) صاحبِ اندیشه که توان و بازوی قدرتمندی برای به زیر کشیدن هبل و عزی و سیر انسانیت در ملکوت اعلی و بندگی در برابر پروردگار یگانه محسوب می شود.

او کانون هبوط چهار زن گندم گون در میلاد دردانه ی هستی ست. خدیجه و عشق، عطیه ای از طرف ربِ یکتا به عبدش، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است.

باشد که راضی گردد و آسودگی خیال یابد.

 اما چرا این بیابان داغ پایان ندارد؟ چرا این ریگستان ملخ زا، رویش و جوانه را تاب نمی آورد؟! خنکای عشق و دلدادگی را خصم است؟!.

در بیرون خیمه ندای لا اله الا الله» همراه با یک عدد خرما در دهان ِتازه مسلمان ها می چرخد و آبی برای برطرف کردن عطش شعب ابیطالب» نیست.

داخل خیمه هم پیامبر کنار بسترِ بیمار یارِ بی همتایش نشسته است. کلمه ها و جمله ها در سکوت و بغض به زبان می آیند و چشم های خدیجه (سلام الله علیها) این لحظه های معطر پایانی را در نگاه همسر (پیامبر) نفس می کشد.

چطور باید جدا شوند این دست های در هم گره خورده که در اولین عبادت ها، در اولین تبلیغ ها، در اولین لبخندِ لب ها، در همه ی اولین ها حامی و پشت و پناه بوده اند؟! پیامبر چطور این دست های پشتیبان را، همسر صاحب اختیار را، محبوبه ی بی همتا را، مادر فاطمه ی (سلام الله علیها) جان را به خاک بسپارد؟!

باز کرکس منحوس مرگ روی زمین ِشعب ابیطالب در محاصره ی عناد و تکبر و کینه، سایه انداخته است.


در این سوی صحرا، میان دنیای محمد و خدیجه، نسیم عشق می وزد و نزول جبرئیل و جلوه ی تمام نمای بندگی و حیات.

در آن سوی صحرا، میان ریگستان شعب ابی طالب ندای فراغ و وداع و مرگ. جمع اضداد است این شبه جزیره ی عربستان.

منابع:

ترجمه ی تفسیر المیزان.

تاریخ اسلام، مهدی پیشوایی

 

زهره نوروزی، عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان


لینک مطلب در خبرگزاری حوزه



تار

تار و سنتوری که جای دعای سحر را در دلمان اشغال کرده است

گوش ها از جمله ورودی های ذهن محسوب می شوند. هر آنچه با گوش می شنویم خواه ناخواه بر روی فکر و اعتقادمان تاثیر خواهد گذاشت.

وقتی خداوند اشتغال به  لهوالحدیث را مایه ی گمراهی می داند (سوره لقمان آیه 6) و بر این اساس انسان ها را از غنا و موسیقی لهوی نهی می کند، یعنی آنچه ما در آینه نمی بینیم خداوند به سادگی می یابد.

شنیده های لهو باعث می شود فکرمان، فعلمان و به طور کلی زندگیمان بیهوده باشد. از وقتی بچه بودیم و حتی دست چپ و راست خود را نمی شناختیم، ماه رمضان، دعای سحر و اذان افطار به جانمان صفا و به روحمان جلا می داد. الان که رشد کرده ایم، هنوز هم دعای سحر همان دعا و اذان افطار همان دعاست، اما آنکه تغییر کرده ما هستیم. گویا قافله ای بودیم که منزل به منزل با هم سال ها را گذراندیم و متأسفانه امروزه برخی از این قافله جا ماندند.

برخی، چون گذشته با شنیدن دعای سحر، آرام نمی گیرند و با اذان افطار لذت نمی برند. با کند و کاو سال های اخیر عمر ایشان، علت را جویا می شویم و ناباورانه یکی از سرسپردگی های روزانه ایشان را عادت بر شنیدن و یا حتی نواختن، موسیقی های لهوی می یابیم.

هرگاه گوش انسان از حرام پر شود، دیگر توانی برای شنیدن سخن حق نخواهد داشت و چون دریچه ی گوش به روی حرف حق بسته شود، سهم قلب از خوبی ها به دو سوم کاهش پیدا می کند. گویا فراموش کرده ایم امت آخرامانیم.

باید آگاه بود که فصل غربالگری رسیده و شیطان بی رحمانه هنوز به خدا نرسیده، کمر به سقطمان بسته است. حواسمان باشد اگر از خدا بریده شدیم تبدیل به مرده ی متحرکی می شویم که جز سربازی شیطان راه به جایی نخواهیم برد.

تار و طنبور و سنتور و گیتار و سه تار، بسیار شیک و مجلسی، آرام آرام جای دعای سحر و اذان افطار را در دلمان اشغال کرده است. قبلا نوای قرآن دختر مسلمان به هنگام آخرین جلسه ی قرآن ماه رمضان، گوش مخاطبان را نوازش می نمود و امروز آهنگ لهوی که خود می نوازد و می خواند در فضای اینستاگرام دست به دست می شود.

در گذشته غیرت پدر و برادر، پشتوانه ی عفت خواهر و دختر بود و امروز با پر شدن گوش از لهو و ضرب طنبور، برادر نیز هم نوا می خواند و کلیپش در گوشی نامحرمان اجرا می شود.

ما را چه شده که اگر روزی آهنگ حرام را نشویم گویا چیزی گم کرده ایم و در مقابل، هرگاه صدای قرآن و اذان از مسجد به گوش می رسد دل دیگر تاب تحمل شنیدن آن را ندارد و تقاضای قطع آن می شود؛ اما هنوز هم لطف خدا، فضای حیات را پر کرده و توان جوانی در هر سنی با لبیک یا خدا و نوای استغفرالله ربی و اتوب الیک فریاد الغوث الغوث را به آسمان ها مخابره می کند.

هنوز هم خداوند دست و دلبازانه چون گذشته ماه خویش را تقدیم بندگانش می کند؛ چراکه امید نجات بندگان همیشه در ذات خداوندی موج می زند.

درست است که فقط خدا و بندگان خاص او به وظایف خویش به درستی عمل می کنند؛ اما وجود بابرکت امام زمان عجل الله تعالی فرجه،  هنوز هم نشان از امید خداست. فقط یک قدم لازم است تا خداوند هم لبیک گویان بندگان گناهکار خویش را بیامرزد و در آغوش بگیرد و باز هم چون اول تولد جانمان را پر از پاکی و صداقت کند تا جز او کسی را نبینیم، نخوانیم و نشنویم.

 

 زهرا صادقی، عضو گروه نویسندگی صریر


 لینک مطلب در خبر گزاری حوزه

 



فر



روزی که در تقویم با عنوان زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی رقم خورد

ابومنصور شرفشاه که از همسر اول خود ایراندخت دارای سه دختر بود یکبار توانست دارای فرزند پسر شود که البته بعد از گذشت سه ماه از به دنیا آمدن پسر، پدر چشم از جهان فرو بست

او چون نتوانست از همسر اول دارای فرزند پسر شود بعدها با رضایت همسر اولش با دختری به نام گردویه(زهرا) از خطه مازندران ازدواج کرد و علت این ازدواج را اینگونه مطرح کرده اند که شبی شرفشاه به خواب دید که پسری از خانه او به سوی آسمان رفته و او را حسن خطاب کرد و زمانی که خوابش را معبران تعبیر کردند به وی گفته شد صاحب پسری خواهد گشت که همین پسر در تاریخ ماندگار و مایه ی سرافرازی خواهد شد و این فرزند کسی نبود جز حکیم ابوالقاسم فردوسی.

ابوالقاسم در طبران طوس به دنیا آمد، پدرش از ثروتمندان طوس به شمار می آمد او فردی بود علاقمند به مطالعه ی داستان های کهن و همین شور و شوق سبب گشت او به فکر نوشتن و به نظم در آوردن شاهنامه افتد.

فردوسی در ابتدا دارای مال و ثروت فراوان بود اما پس اتمام شاهنامه فقیر و تنگدست گشت چرا که تمام درآمد و ثروت و عمر خود را فدای نوشتن کرد.

هدف اصلی او این بود که به مردم یادآوری کند چه بودند و با دستان و قلم خود به مردم بفهماند زبان فارسی چه گوهر گران بهاییست و کسی بود که امروزه در تقویم ایران روزی را با عنوان بزرگداشت حکیم فردوسی و زبان فارسی رقم زد.

او خرد و اندیشمندی را منشأ و سرچشمه همه خوبی ها و نیکی ها میدانست و بر این باور بود که انسان خود میتواند نیک را از بد منفک و جدا سازد و با این نیکی به رستگاری و نجات جهان دیگر برسد.

فردوسی از بهترین دوران و روزهای زندگی اش برای سرودن شاهنامه بهره برد و به گفته خودش نزدیک ۳۰ سال برای آن تلاش کرد.

او مردی فرهنگ دوست بود که علاقه بسیاری به ایرانی و ایران زمین داشت. همچنین دارای کتابخانه ای گسترده بود کتابهایی که با درآمد و ثروت خود جمع آوری کرده بود و آن را به کتابخانه ای خانوادگی مبدل ساخته بود و مدتی به عنوان کتابدار در شهرهای طوس و نیشابور و بخارا خدمت کرد.

در طوس چشم از جهان بست و او را در باغی که صاحب آن خودش بود دفن کردند و علت دفن او در باغش به دلیل این بود که اجازه ندادند او را بخاطر شیعه بودنش در قبرستان دفن کنند.

 

افسانه مرادی


لینک مطلب در ندای اصفهان



زیبا

زیباترین هدیه: اسمش زندگی است!

گوشی تلفن به صدا در آمد به سمتش رفتم گوشی را برداشتم: الوووووو

از آن طرف صدای خانمی به گوش خورد: ببخشید خانم امینی؟ گفتم: بله بفرمایید خودم هستم.

از بیمارستان تماس میگیرم گویا همسرتان تصادف کرده ایشان را به اینجا منتقل کرده اند.

دستانم شروع به لرزیدن کرد، بدنم سرد شد. آدرس بیمارستان را گرفتم نفهمیدم چطور لباس پوشیدم و آماده شدم با عجله به سمت خیابان رفتم تاکسی گرفتم و خودم را به بیمارستان رساندم. از یکی از پرستارها پرسیدم که همسرم را به اینجا آورده اند نام و نشانی را دادم گفتند باید صبر کنم تا دکترش بیاید تا از او احوالش را جویا شوم.

خیلی نگران بودم، شوکه شده بودم، چرا برای چه؟ حامد که خوب خوب بود؛ دوساعت پیش با هم صحبت کردیم.

در همین فکرها بودم که دکتر از اتاق بیرون آمد رو به من گفت خانم امینی باید با شما صحبت کنم، لطفا به اتاق من بیایید هول شدم یعنی چه اتفاقی افتاده بود چه بلایی سر حامد آمده بود!؟

داخل اتاق شدم با دست و پای لرزان روبه روی دکتر نشستم. او شروع به صحبت کرد: خانم امینی همسر شما متاسفانه وضعیت مناسبی ندارد، ضربه شدیدی به سر او وارد شده که در اصل پزشکی به آن مرگ مغزی” میگویند و از دست ما کاری برنمی آید چرا که به هوش آمدن بیمار در چنین حالتی تقریبا غیر ممکن است مگر معجزه ای رخ دهد!

زبانم بند آمده بود دیگر توان حرکت نداشتم! منظورش مرگ بود یعنی حامد من مرده بود، یعنی حتی دکترها هم نمیتوانند کاری کنند آخر مگر می شود؟

دکتر ادامه داد: خانم امینی میدانم باور مرگ همسرتان بسیار سخت است و تصمیم گیری برای آن ناممکن اما در این وضعیت شما میتوانید تصمیم ارزشمند و بزرگی بگیرید

چشمانم را به دهان دکتر دوخته بودم!

ادامه داد: شما میتوانید اعضای بدن همسرتان را به کسانی ببخشید که میتوانند زنده بمانند و زندگی کنند اما شرایطش را ندارند و تنها چشم امیدشان به کسانی مثل شماست. شما قطعا میتوانید زندگی را به این افراد هدیه کنید.

ازجایم برخواستم فریاد زدم: منظورتان این است که خودم با دستان خود سند ایستادن قلب همسرم را امضاء کنم، میفهمید چه میگویید؟ دیوانه شده اید؟ من هرگز چنین کاری نخواهم کرد و از اتاق بیرون آمدم.

مدتی گذشت اما انگار حامد قصد نداشت چشمانش را باز کند کم کم داشت مرگش باورم میشد امیدم ته کشیده بود انگار دکتر راست میگفت به هوش آمدنش غیر ممکن بود و معجزه ای رخ نداد اما از طرف دیگر نمی توانسم پای برگه ای را امضا کنم تا بدن پاره ی تنم را تکه تکه کنند و قلبش را بیرون بکشند قلبی که هنوز زنده بود قلبی که سرشار از عشق و محبت بود

داشتم با خودم کلنجار می رفتم که دیدم زنی غمگین گریان یک گوشه نشسته کتابچه دعایی به دست گرفته و اشک میریزد. کنارش نشستم پرسیدم خانم چیزی شده چه اتفاقی افتاده خیلی ناراحت هستید؟

شروع به صحبت کرد: پسرم بیماری قلبی دارد ۲۵ سال سن دارد و همین یک پسر را دارم اگر تا یک هفته دیگر قلبی برایش پیدا نکنم ممکن است بمیرد خیلی پیگیر شدیم و هنوز در لیست انتظار هستیم فکر نکنم برایش قلبی پیدا شود پسرم حتما میمیرد.

-چشمانم پر از اشک شد چه غم بزرگی داشت آن مادر. دست بر شانه اش گذاشتم گفتم: امیدت به خدا باشد خدا بزرگ است و بلند شدم

همین طور که قدم میزدم به فکر فرورفتم این همان نشانه است، خدا برای امتحان من این مادر را برسر راهم قرار داد حامد من چه قلبش از سینه بیرون آید چه همانجا بماند آخر می میرد و هیچ امیدی به زنده ماندنش نیست، گرچه برایم سخت است قلب عزیزترینم را به دیگری ببخشم اما با اینکار شاید باعث شوم لااقل قلبش نمیرد نه اینکه قلب او زیر خاک بپوسد

در حقیقت با امضا نکردن آن برگه ها قلب او را خواهم کشت و با امضا کردنش باعث میشوم قلبش زنده بماند و بتپد من میتوانم زندگی را به آن پسر هدیه کنم پسری که تنها فرزند خانواده و هنوز امید به زنده بودنش خیلی است.

حتما حامد هم از تصمیم من خوشحال میشود که با قلبش زندگی را به کسی ببخشم.

من باید پا روی احساس و عشقم بگذارم و تصمیم مهمی بگیرم برای هدیه دادن چیزی که زندگیست.

پای برگه ها امضا شد پسر یک دانه خانواده از مرگ نجات پیدا کرد و قلب حامد من امانتی است در سینه ی او


افسانه مرادی


لینک مطلب در ندای اصفهان


ر

رسانه نیازمند ارتباط پویا و اثربخش با حوزه است

فعال رسانه گفت: جامعه امروز نیازمند ارتباط پویا و اثربخش بین حوزه و رسانه است چرا که از یک‌طرف ت مروج هنجارهای دینی است و از طرف دیگر رسانه می‌تواند در ایجاد گرایش فکری، عاطفی و ارزشی اثرگذار باشد.

رسانه نیازمند ارتباط پویا و اثربخش با حوزه است

زهرا ابراهیمی امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در اصفهان، پیرامون اهمیت رسانه در اجتماع اظهار کرد: از جمله ابزارهای موجود و تأثیرگذار در هر جامعه رسانه است و از میان رسانه‌های متعدد، رسانه ملی جایگاه خاص و ویژه‌ای دارد.

فعال رسانه با تأکید بر این‌که رسانه ملی بازگوکننده باورهای جامعه است، افزود: رسانه ملی می‌تواند بازگوکننده میزان اعتقاد به باورها در یک جامعه باشد، در واقع میزان تثبیت عقاید و باورمندی و توجه به ارزش‌ها در هر جامعه‌ای از طریق بررسی برنامه‌های ارائه شونده در رسانه قابل‌درک و دریافت است، چرا که نوع برنامه‌ها متناسب با خواست مخاطب است و خواست مخاطب، تعیین‌کننده میزان اعتقاد اوست.

وی تصریح داشت: در جامعه دینی و اسلامی عملکرد نهادها و سازمان‌ها باید متناسب و همسو با اهداف متعالی دین باشد اما بعضاً دیده می‌شود که خود این نهادها به‌جای اینکه به‌عنوان ابزار دینی در تعمیق بخشی بنیه علمی و دینی و فرهنگی جامعه گام بردارند، ابزاری برای تبلیغ و ترویج بی‌فرهنگی در جامعه می‌شوند.

وظیفه ت، نظارت بر کارکرد دینی رسانه ملی است

ابراهیمی با اشاره به تأکیدات مقام معظم رهبری بر وم ارتقا بخشی معرف دینی در حوزه‌های متعدد از جمله رسانه ملی گفت: حرکت از ایمان قشری به سمت ارتقای بخشی معرفت دینی، هدفی است که رهبر انقلاب بارها به آن اشاره‌کرده و رسانه ملی را موظف به توجه به آن کرده‌اند، بنابراین حوزه و ت رسالت ویژه‌ای در هدایت جامعه و همچنین نظارت بر کارکرد دینی نهادهای جامعه دارد.

این طلبه جوان ادامه داد: خداوند در قرآن، اهل تبلیغ را در ردیف آمران به معروف و ناهیان از منکر جای‌ داده و یکی از وظائف آنان را عمل به این دو اصل حیاتی اعلام می‌کند، آنجا که می‌فرماید باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی و امر به‌ معروف و نهی از منکر کنند و آن‌ها همان رستگارانند».

وی در ادامه متذکر شد: از جمله اموری که می‌تواند رسانه را در رسیدن به هدف دینی‌اش کمک کند، حضور ون در تلویزیون است، از زمان انقلاب به بعد تلویزیون توانسته از طریق برنامه‌های گوناگون، چه میزگردهای متعدد با موضوعات متنوع دینی و چه جلسات هم‌اندیشی و پخش سخنرانی‌های وعاظ از منابر و حتی در امر تربیت کودک و نوجوان از حضور ون بهره ببرد.

ابراهیمی ابراز داشت: دینی بودن تلویزیون ما تنها به حضور ون آن‌هم در برنامه‌های مذهبی ختم می‌شود و تجلی شئونات مختلف دینی و ابعاد گوناگون زندگی دینی را در سایر برنامه‌های تلویزیونی کمتر می‌بینیم.

ت در دام اهداف فیلمسازان

این فعال رسانه با اشاره به گرفتار شدن برخی ون در دام اهداف فیلم سازان اذعان داشت: از جمله آسیب‌های حضور ون در رسانه‌ها این است که برخی از کارگردانان و فیلم‌سازان مستقیم و یا غیرمستقیم از حضور آن‌ها استفاده کرده و آن‌ها را در دام اهداف خود گرفتار می‌کنند، در واقع به‌ جای آن‌که اهداف و مقاصدِ فیلم‌ساز از فیلتر اهداف دینی عبور کند این ت است که خود را مجبور به عبور از فیلترِ انگیزه‌های برنامه‌سازان و فیلم‌سازان می‌بیند.

وی در ادامه بیان داشت: حضور ون و مشاوره دادن آن‌ها در زمینه‌هایی که تخصص ندارند و احتمال دور زدنشان توسط فیلم‌سازان و برنامه‌سازان وجود دارد بسیار آسیب‌زاست و بالعکس حضور ونی که شناخته رسانه‌ای دارند و می‌توانند به‌ خوبی به‌ عنوان مشاوره و کارشناس مذهبی و یا مشاوره اثر تولیدی و یا حتی نویسنده در تلویزیون حاضر شوند بسیار تأثیرگذار خواهد بود.

وظیفه ت در رسانه ملی از نگاه رهبری

ابراهیمی در خصوص تأکیدات مقام معظم رهبر انقلاب اسلامی در خصوص حضور ت و قشر مذهبی در رسانه‌­های مختلف گفت: رهبر انقلاب بارها در خصوص حضور ت در رسانه ملی تأکید داشته‌اند، به‌ طوری‌که می‌فرمایند حضور ون در صدا و سیما فقط به معنای سخنرانی و وعظ و خطابه نیست بلکه باید حضوری عمیق‌تر و تأثیرگذارتر باشد، انجام این وظیفه مهم نیازمند مجموعه‌ای و مطلع از مسائل هنری به‌ویژه چگونگی بروز انحراف در این مسائل و آشنا با راه جلوگیری از انحراف در جهت‌گیری‌های فرهنگی و هنری است. لازمه تشکیل چنین مجموعه‌ای از مشاوران ِ صاحب‌نظر و آگاه و توانا در صدا و سیما، امکان اعمال‌نظر و جهت‌دهی صحیح در برنامه‌ها است».

این طلبه جوان عدم توانایی ارتباط ت با عموم مردم را یکی دیگر از آسیب‌های حضور آنان در رسانه‌ها دانست و ابراز داشت: از دیگر آسیب‌های حضور ون در برخی برنامه‌های تلویزیونی این است که که به‌ عنوان کارشناس مردم در برنامه حاضر شده توانایی برقراری ارتباط با مخاطب را ندارد و با به‌کارگیری اصطلاحات و واژه‌های تخصصی و حوزوی در کلامش، مخاطب را از انتخاب شبکه پشیمان می‌کند.

حضور بازیگران در لباس ت، تبلیغ سبک زندگی دینی است

وی در ادامه خاطرنشان کرد: ظاهر شدن برخی از بازیگران در لباس ت از دیگر مواردی است که امروزه بیشتر با آن مواجه هستیم، گاهی بازیگری در لباس ت قرار می‌گیرد و آن تمام هم‌وغمش رفع مشکلات مردم است و زندگی‌اش به‌گونه‌ای به تصویر کشیده می‌شود که کوچک‌ترین مسائل شرعی و اخلاقی را به بهترین شکل رعایت می‌کند، در این نوع برنامه‌ها حتی رعایت حریم‌ها و ضوابط توسط آن بازیگر به‌ خوبی به نمایش در می‌آید و این خود به‌ نوعی می‌تواند تبلیغ سبک زندگی دینی باشد.

ابراهیمی افراط و تفریط در به تصویر کشیدن ت در رسانه را عامل دوری مردم از ت خواند و یادآور شد: در سال‌های اخیر حضور بازیگران در نقش به‌ شدت ضعیف بوده و نتیجه‌ای جز تنزلشان ت در رسانه ملی نداشته است، در برخی از برنامه‌ها عملکرد این ون بسیار ساده و سطحی و گاهی همراه با افراط و تفریط به تصویر کشیده شده است که این امر نتیجه‌ای جز فاصله ت از مردم و وارونه نشان دادن سبک زندگی دینی ندارد.

وظیفه ت، جهت‌دهی صحیح فرهنگی در رسانه ملی است

این فعال رسانه تأکید داشت: تولیدات سبک در رسانه، نتیجه عدم وجود منبع تغذیه فکری است و این خلاء باید توسط ون متخصص از طریق ارائه سوژه و در قالب یادداشت و فیلم‌نامه و تبیین مؤلفه‌هایی که موجب تغییر سبک زندگی افراد می‌شود، جبران شود.

وی با بیان تذکرات مقام معظم رهبری در خصوص نقایص موجود در مسائل فرهنگی به‌ویژه صداوسیما گفت: رهبری بارها در دیدار با طلاب متذکر شده‌اند که من بخشی از نقایص موجود در مسائل فرهنگی به‌ویژه صداوسیما و آموزش و پرورش را متوجه ت و حوزه علمیه می‌دانم زیرا وظیفه جهت‌دهی صحیح فرهنگی و منطبق با ارزش‌ها و اعتقادات دینی بر عهده ت و حوزه علمیه است».

ابراهیمی در پایان اذعان داشت: جامعه امروز نیازمند ارتباط پویا و اثربخش بین حوزه و رسانه است ارتباط پویا و اثربخش بین حوزه و رسانه هستیم چراکه ازیک‌طرف ت مروج هنجارهای دینی است و از طرف دیگر رسانه می‌تواند در ایجاد گرایش فکری، عاطفی و ارزشی اثرگذار باشد و همکاری این دو نهاد با یکدیگر می‌تواند نتیجه مطلوبی را به بار نشاند.


زهرا ابراهیمی

 

لینک مطلب در خبرگزاری فارس



نو

طلاب خواهر اصفهانی مهارت های نویسندگی را فرا می گیرند

مسئول گروه نویسندگی صریر گفت: "صریر" قصد دارد با کسب مهارت‌های نویسندگی با رویکرد پرورش تفکر نقادانه و تحلیل‌گرایانه در امرجهت دهی به طلاب اهل قلم و فعالان ادبی حوزه های خواهران گام بردارد وبا مأنوس‌کردن بیشتر طلاب به امر نگارش، به ابلاغ معارف الهی بپردازد.

زهرا ابراهیمی از نویسندگان حوزوی استان اصفهان که سابقه حضور به عنوان کارشناس مرکز ملی پاسخگویی هم دارد، در گفت وگو با خبرنگارحوزه» از اصفهان، پیرامون گروه تبلیغ نوین صریر اظهار کرد: گروه نویسندگی صریرزیر نظراداره هنری دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، از بهمن ماه سال نود و شش فعالیت خود را به صورت رسمی در قالب یکی از گروههای تبلیغ نوین آغاز کرد.

وی بیان کرد: این گروه در ابتدا به صورت خودجوش با برگزاری جلسات هفتگی در محل دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان واقع درخیابان حافظ، به تثبیت جایگاه خویش به عنوان یک گروه تبلیغی پرداخت.

ابراهیمی خاطرنشان کرد: تمامی اعضای گروه صریر از طلاب و مبلغین فعال حوزه علمیه اصفهان هستند که با حمایت دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، با قلم خویش دغدغه مند بودن خود در مسائل دینی و اجتماعی را به منصه ظهور می رسانند.

 وی اذعان کرد: "صریر" قصد دارد با کسب مهارت‌های نویسندگی با رویکرد پرورش تفکر نقادانه و تحلیل‌گرایانه در امرجهت دهی به طلاب اهل قلم و فعالان ادبی حوزه های خواهران گام بردارد وبا مأنوس‌کردن بیشتر طلاب به امر نگارش،  به ابلاغ معارف الهی بپردازد.

مسئول گروه نویسندگی  صریر  عنوان کرد: گروه صریر از همان ابتدا برای تقویت خودباوری اعضاء، اقدام به ارسال نوشته های طلاب برای برخی از خبرگزاری ها و رومه ها کرد، اکثر نوشته ها در قالب یادداشت، داستان و خاطره ارائه شده است و تا کنون بیش از هفتاد متن از اعضای گروه در خبرگزاریها و رومه ها منتشر شده، تمامی متنهای منتشر شده در وبلاگ گروه نویسندگی صریر بازنشر داده شده است.

وی بیان کرد: از جمله آثار این گروه می توان به "اربعین نوشت" اشاره کرد؛ "اربعین نوشت" نشریه الکترونیکی بود که به همت گروه صریر به رشته تحریردر آمد و در اربعین ۹۷ توسط خبرگزاری حوزه منتشر شد.

ابراهیمی تصریح کرد: به نظر می رسد حجم دروس حوزه به قدری است که گاهی فرصت را برای شکوفایی استعدادهای هنری طلاب سلب می نماید لذا حمایت از طلاب اهل قلم توسط دفتر تبلیغات گامی موثر در جهت مجال دادن به هنر مکتوب در کنار سنت شفاهی است.

وی با اشاره به  دور نمودن طلابِ مبلغ از آشفته نویسی، منسجم کردن ذهن و اندیشه برای رسیدن به هدف منسجم نویسی از طریق برگزاری دوره ها و طرح های آموزشی و تعمیق بخشیدن به نگاه طلاب در موضوعات اجتماعی به عنوان بخشی از اهداف شکل گیری گروه صریر ادامه داد:  ارائه ی حرف  و دغدغه ی طلاب در قالبهای نوشتاری، ادبیات زدایی و احساسات زدایی از نوشته ها و تبدیل آنها به نوشته های ارزشی، تمیز قائل شدن بین ساده نویسی و سطحی نویسی و تقویت قدرت نقد در طلاب، برای جلوگیری از بیمار نمودن ذائقه مخاطبین توسط نوشته های ضعیف از دیگر اهداف این گروه است که با توکل بر خداوند و عنایت مسئولین به انجام خواهد رسید.

مسئول گروه نویسندگی  صریر  در پایان نیز از تمامی طلاب خواهری که علاقمند به نوشتن هستند دعوت می کنیم از طریق مراجعه به اداره هنری دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، در این گروه صریر ثبت نام کرده و به عضویت گروه در آیند.

 

زهرا ابراهیمی


لینک مطلب در خبرگزاری حوزه



ت

مسابقه ای علیه رونق تولید!!!

 وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَی»(نجم-39) مفهومی که در ابتدا از این آیه شریفه برداشت می­شود این است که انسان چیزی را به دست نمی آورد و صاحب و مالک چیزی نمی­ شود، مگر در اثر سعی و تلاش خود.

زمانی که به دنبال تطبیق مفهوم این آیه شریفه با مصادیق خارجی می گردیم به تناقض برمی­خوریم. بارها و بارها دیدیم و شنیده ایم که ثروت های هنگفت از راه های ساده و بی تکلف به دارایی های افراد افزوده می­ شود.

مصادیق اجتماعی انواع ثروت های بادآورده حتی به ندرت از راه حلال (ارث، هدیه و .) بر کسی پوشیده نیست. هر شخصی می­تواند شاهد موارد زیادی از این قبیل در اطراف خود و یا نهایتا در جامعه ای که در آن زندگی می کند، باشد؛ اما راه رفع این به ظاهر تناقض چیست؟ به راستی مقصود اصلی پروردگار در این آیه چیست؟ چگونه با این مصادیق عینی و غیر قابل انکار قابل جمع است؟

شاید بهتر باشد بگوییم مقصود در این­جا این است که آری؛ ممکن است ثروتی بدون تلاش به دست بیاید، ولیکن آنچه بدون سعی و تلاش به دست می آید موجب بهره و ثمره واقعی در زندگی انسان نمی­ شود و آنچه خیر دنیا و آخرت آدمی را تأمین می ­کند آن مالی است که با تلاش به دست آمده باشد.

به عبارت دیگر شاید بدون تلاش بتوان ثروت­ های هنگفتی را جمع آوری کرد و به ظاهر متمولانه زیست؛ اما آیا ثمره و بهره ای که عامل رستگاری حقیقی انسان است از آن متبلور می­ شود؟ پس حقیقتا باید گفت آنچه بدون سعی به دست بیاید برای انسان و تأمین عاقبت به خیری او نیست.

یکی از نمودهای کنونی این به دست آمدن­ های بدون سعی، طرح ریزی مسابقاتی است که اخیرا صداوسیمای ما به کرات بدان مبتلاست.

از علت گسترش چشمگیر اینگونه مسابقات می گذریم. منبع تأمین هزینه آن­ها هم بماند. وجه تناسب و تشابه این گونه رقابت­ها با قمار» هم فعلا مورد بحث ما نیست؛ اما آنچه بیشتر از همه آسیب­زا به نظر می­رسد و دغدغه رهبری هم هست، این است که آیا به دست آوردن مال زیاد در مقابل پاسخ صحیح به چند سؤال که گاهی نیز به طور تصادفی اتفاق می افتد شبهه ناک نیست؟ آیا چنین اموالی برای آن شخص و اطرافیانش خیر و برکت به دنبال دارد؟ ما مخالف ترویج علم و اعتلای سطح معلومات عمومی افراد جامعه نیستیم. همچنین منکر تأثیر زیاد چنین تشویقاتی در افزایش انگیزه برای بالابردن معلومات افراد نیز نیستیم؛ اما آیا نباید تناسبی هم در این زمینه مراعات شود؟ آیا راه­های بهتر و پربازده تری برای این امر قابل طرح ریزی نیست؟

باید توجه داشته باشیم که مخاطبان تلویزیون در کشور ما از ضعیف ترین طبقات اجتماع تا بالاترین و مرفه ترین افراد را شامل می شود و برنامه های آن باید تمام جامعه هدف را در نظر بگیرد؛ نه تعداد معدودی از افراد جامعه را.

آیا هیچگاه به این اندیشه­ ایم که این برنامه برای یک کارگر ساده و خانواده­اش با درآمد پایین، چه ره آوردی می­تواند داشته باشد؟ آیا فعالان در عرصه تولید با دیدن اینگونه مسابقات نسبت به کار خود بی­انگیزه نمی شوند؟ فراتر از این ها قصه جوایزی که صرفا از طریق خرید از فروشگاه یا داشتن حساب بانکی و . در زندگی افراد وارد می­شود، حکایتی بس غم انگیزتر است.

آیا گسترش این امور در راه تحقق بخشیدن به شعار رونق تولید» مثمرثمر است؟

 

 آزاده ابراهیمی عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه



ز

مفهوم آزادی

انسان، جامعه و زندگی اجتماعی سه واژه ی تفکیک ناپذیرند.انسان فارغ از جامعه و اجتماع،  تنها در زندگیِ بدون دیگران و در فضایی دور از آنها قابل تصور است. هر گاه انسان در جامعه حضور پیدا می کند نمی تواند تنها به خود و باورهای خود توجه کند. برخی در تعریف آزادی دچار اشتباه می شوند و آزادی را تنها در نیازها و تفکرات خویش می جویند؛ از این رو هر ساختار فکری که مخالف تفکرات خود ببینند را خلاف آزادی می پندارند.

پوشیدگی از اموری محسوب می شود که برخی بر آن تاخته و آن را مخالف آزادی می دانند. درصورتی که با دقت همه جانبه خواهیم یافت که پوشیدگی و حجاب نه تنها مخالف آزادی نیست، بلکه عین آزادی است. همان طور که من نوعی تمایل دارم با پوشش نامناسب و به نمایش گذاردن زیبایی هایم در جامعه حضور پیدا کنم و این را آزادی می دانم، دیگران نیز تمایل دارند از امنیت روحی و روانی برخوردار باشند و بدون درگیری فکری از فضای جامعه استفاده کرده و به فعالیت بپردازند.

یک زن حق دارد بدون دغدغه همسرش را برای ورود به اجتماع بدرقه کند و از نیازهای کاذبی که دیگر هم جنسانش ممکن است برای شوهرش ایجاد کنند، ایمن باشد.از طرف دیگر یک مرد نیز حق دارد با امنیت خاطر اجازه ی حضور همسرش را در اجتماع بدهد و از نگاه دیگر هم جنسانش بیمی نداشته باشد. اما شاید بتوان گفت در این میان مهم ترین صاحبانِ حق،  فرزندان خانواده و به خصوص کودکانی هستند که گاه باید در متن خانواده شاهد بحرانهایی باشند که فضای جامعه به خانواده هایشان تحمیل کرده است. آنها به جای لذت بردن از فضای امن و بدون تنش خانواده، مجبورند شاهد درگیریهای ناشی از بی حیایی در جامعه باشند چرا که این بی حیایی ها مستقیم یا غیر مستقیم والدین آنها را درگیر نموده است.

بنابراین می توان گفت پوشیدگی و حجاب نه تنها ضد آزادی نیست بلکه عین آزادیست و رعایت کنندگان آن نیز آزاده اند و آزاده تر از تمام آزادگان پروردگاری است که حتی دستوراتش نیز جهت آزادی بندگان و در راستای امنیت روانی جامعه ی ایشان است. خداوندی که از یک طرف یک دستور مشترک برای تمامی اهالی جامعه دارد و می فرماید به ن و مردان با ایمان بگو: چشمان خویش را از هر آنچه (حرام است مانند: دیدن ن و مردان نامحرم و عورت دیگران) فرو بندند. (سوره نور آیه 30و31) و از سویی چون جنس زن و آفریده ی خویش را به طور کامل می شناسد به ن می فرماید: زیبایی هایتان را به جز مقداری که طبیعتا آشکار هستند(مانند: صورت و دست ها ) را آشکار نکنید.( سوره نور آیه 31)

وقت آن رسیده است که آزادی را با مفهوم واقعی اش تفسیر کنیم و اگر خواهان آزادی می باشیم، منصفانه به شرح و تفصیل آن بپردازیم؛ چرا که اگر خودمان به آزادی احترام نگذاریم، در آینده شاید آزادی های خودسرانه ی دیگران حیات زیبای زندگیمان را به نام آزادی به چالش کشاند و بر ویرانه های زندگیمان منزل گزیند.

 

زهرا صادقی

 لینک مطلب در خبرگزاری حوزه



ق


قدر همان شبی است که تقدیر تو را تعیین می کند

آنگاه که نام شب برده می شود تصور من تاریکی و سیاهی است، تصور من ترس و لرز از خلوت و سکوت است. اما آن هنگام که قدر»ی در کنار شب می نشیند آرامش با او نزد من می آید، شبی که پر از شور و شعف است پر از راز و نیاز و پر از آرامش خیال

آن لحظه که ملائکه خداوند پا بر عرش الهی می نهند و بال های خود را بر زمین و زمینیان می گسترانند، آن لحظه که زمزمه انا انزلنا» همه جا را پر می کند و همان زمان لحظه اوج است، اوج دلبستگی اما نه دلبستگی خاکی و دنیوی بلکه دلبستگی ای از جنس ملکوت از جنس خدا

قدر گرچه ظاهرش تاریک اما درونش پرتویی از نور دارد که زمین و زمان را نور باران می کند.

قدر همان شبی است که معبودت تقدیر تو را تعیین می کند، همان شبی که پرونده ات چه سیاه چه سفید روبه روی امامت گشوده می شود و وای بر حال من اگر با دیدن پرونده ام رنگ بر رخسار امامم نماند!

همان شبی که تا به سحر منتظر و چشم انتظار نشسته ای، نشسته ای و محتاج نظری از سمت و سوی پروردگارت.

شبی که بهترین و بی همتا ترین کتاب عشق نازل می شود، همان کتابی که آن را قرآن» می نامیم، آن را مجید و کریم می شناسیم.

همان قرآنی که هزاران هزار رازهای نهفته و پنهان دارد، آری معجزه محمد(ص)و همین کتاب در قدر رمضان واسطه می شود برای بخشیده شدن برای بهشتی شدن.

معبودا این همان شب است؟ همان شبی که مرا می خوانی تا به سویت پر بکشم؟ همان شبی که با چهره شرمگین پرونده به دست به درگاهت روی می آورم (تنها و سربه زیر)؟

خدای من این قدر همان قدری است که تو را به تک تک عزیزانت آن هم در تاریکی قسم می دهم به امید آنکه بخشیده شوم؟ همان لحظه ای که صدایی جز العفو العفو» به گوش نمی رسد؟

آری همان شب است! شبی که اولین امامم زخمی شمشیر نامردمان گشت، همان شب تاریک و سیاهی که خانه زهرا(س) پر ازغم شد، شبی که کودکان شهر کاسه شیر به دست برای شفای علی(ع) هجوم می آوردند؟

اما غافل از آنکه علی محتاج آب حیات نیست چرا که مشتاق وصال معبود است، پس معبودا مرا چون علی(ع) اما نه همپای او بلکه خاک زیر پایش قرار ده.

افسانه مرادی (عضو گروه نویسندگی صریر)


لینک مطلب در ندای اصفهان


ن

مسئولان نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان بخوانند

خبرگزاری حوزه/ عنوان هر رویدادی، گویاترین توضیح و تفسیر برای اهداف آن رویداد است. عنوان قرآن و عترت نیز به خوبی می تواند بازگوکننده ی اهداف و برنامه های نمایشگاه قرآن و عترت باشد.

نمایشگاهی که هر ساله در ماه مبارک رمضان در اصفهان برگزار می گردد و بهانه ای می شود تا دغدغه مندان دینی سالی یک بار به نام قرآن دور هم جمع شوند.

دستگاه ها و نهادهای مختلفی برای حضور در این نمایشگاه اعلام آمادگی می کنند و متناسب با نوع فعالیت خویش، به ترویج فرهنگ قرآنی می پردازند؛ چراکه معتقدند قرآن و عترت سندی راهبردی در تضمین سعادت انسان است.

 

اگرچه تلاش های وافری در جهت هرچه باشکوه تر برگزار شدن این نمایشگاه انجام می پذیرد و مسئولین مربوطه از هیچ تلاشی برای رسیدن به این هدف دریغ نمی کنند؛ اما به نظر می رسد حلقه مفقوده در این امر، رها کردن مخاطب بعد از اتمام نمایشگاه است.

فضای نمایشگاه به میدان مسابقه ای می ماند که هر کس بیشتر تلاش کند زودتر به خط پایان می رسد. مهمترین هدف در این نمایشگاه  ارائه محصولات و محتواهای دینی،  قرآنی و فرهنگیست و از این هدف می توان در جذب مخاطب جوان بهره فراوانی برد؛ اما آنچه در اکثر نهادهای حاضر در نمایشگاه شاهد هستیم این است که ارائه ی محتوا و ارتباط با مخاطب تنها محدود به همین چند روزیست که نمایشگاه برپاست و بعد از اتمام نمایشگاه و جمع شدن غرفه ها، ارتباط با مخاطب نیز قطع می شود.

فضایی که می تواند استمرارِ در ارتباطِ با مخاطب را نتیجه دهد، تنها به ارتباطی یک سویه و محدود ختم می گردد؛ بنابراین بهتر است نهادهای حاضر در نمایشگاه تنها هدفشان جذب مخاطب آنی نباشد و به همراه کردنِ مخاطب با خود، فارغ از فضای نمایشگاه بیندیشند.

اگرچه مسئولین مربوطه جدا شدن بخش‌های تجاری از بخش‌های فرهنگی و مذهبی را از نقاط قوت امسال نمایشگاه نام بردند؛ اما یکی از اموری که می توان به عنوان ضعف چینش در نمایشگاه از آن نام برد همجواری غرفه های کودک و نوجوان با غرفه هایی است که به دنبال فعالیت علمی و قرآنی در نمایشگاه هستند.

با توجه به اینکه جنس کار برای کودک و نوجوان متفاوت از جنس فعالیت علمی و دینی برای بزرگسالان است و غرفه های کودکان همواره همراه با سر و صدا و هیجانات متعدد به دلیل بازی و سرگرمی و مسابقه است، بهتر است فضای کودک و نوجوان فضای اختصاصی و مجزا از فضاهای علمی نمایشگاه باشد تا تزاحمی برای هیچ کدام یک از گروه ها ایجاد نشود.

تبلیغ حداقلی برای نمایشگاه قرآن و عترت از دیگر ضعف هایی است که می توان به آن اشاره کرد و رفع این نقیصه همت بیشتر رسانه ها و صدا و سیما را می طلبد تا مردم از این طریق بتوانند تعامل بیشتری با جامعه قرآنی پیدا کنند.

 

جوان امروز در عین حالی که تشنه ی فهم قرآن است، نیازمند خلاقیت و ابزارهای خلاقانه برای درک قرآن می باشد؛ لذا تلفیق هنر قرآن با پژوهش های قرآنی می تواند نیاز جوان تشنه خلاقیت را تأمین نماید و این امر با تلفیق و ترکیب برخی از غرفه های هنری و پژوهشی در سال های آینده امکان پذیر خواهد بود.

فضای نمایشگاه به خوبی می تواند بازگوکننده تلاش و برنامه ریزی های اجرایی مسئولین باشد؛ اما در کنار برنامه های اجرایی باید برای برنامه های پژوهشی و علمی نمایشگاه نیز  فکری کرد.

تشکیل اتاق فکر و بررسی کارشناسانه و متخصصانه ابعاد مختلف نمایشگاه و ارائه نتایج این بررسی ها به زیر گروه های مختلف قبل از برپایی نمایشگاه می تواند در این امر یاری رسان خوبی باشد.

دادن خط فکری به زیرگروه ها برای فعالیت فرهنگی و قرآنی بهتر، از وظایف این اتاق فکر است.

با توجه به اینکه مباحث قرآنی و فرهنگی گسترده و متنوع است، تقسیم بندی صحیح و متناسب با تخصص این مباحث بین زیرگروه ها قبل از تشکیل نمایشگاه، ضرورتی اجتناب ناپذیر است تا بدین وسیله از موازی‌کاری و کارهای تکراری پرهیز شود.

کم رنگ بودن بخش عترت و سبک زندگی اسلامی که می توان از شرح زندگی ائمه معصومین علیهم السلام برای پوشش آن بهره گرفت از دیگر نقاط ضعف این نمایشگاه محسوب می شود؛ لذا باید دقت کرد که توجه صِرف به ظواهر، ما را از معارف قرآنی غافل نسازد تا خدایی ناکرده شاهد مهجوریت قرآن در نمایشگاه قرآن نباشیم.


زهرا ابراهیمی، عضو گروه نویسندگی صریر



لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


ق

قدر را قدر بدانیم

اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ»  خداوند رب، پرورش دهنده و مربی در تمام ماه­ها، ساعت ­ها و لحظه ­هاست؛ اما این دعای شریف، او را رب ماه مبارک رمضان معرفی می­کند؛ چراکه در این ماه شریف ربوبیت الهی تبلور ویژه­ای می­یابد.

تدبیر امور انسان در این زمان بیش از دیگر زمان ­ها توسط پروردگار عالم نمود دارد. لحظه به لحظه و گام به گام دست در دست مربی دلسوز و مهربان اخلاق پیش می­رویم.

استاد بزگوار و کریمی که به دلیل سعه وجودی حتی تدریس خصوصی به میلیاردها نفر انسان به طور همزمان برایش امکان پذیر است. به کاربردی کردن درس­ها در زندگی می­پردازیم تا شاید به غایت و هدف روزه که همان رسیدن به تقوی الهی است نائل آییم.

دم فرو بستن از طعام و شراب و تمعات جنسی، اولین و بهترین درس اخلاق این مربی محبوب و مقتدر است؛ چراکه با این عمل بر روح خود تسلط بیشتری پیدا می­کنیم.

همه ما روزها و ساعت­ هایی را تجربه کرده ­ایم که در اثر غم و ناراحتی و یا حتی شوق زیاد و یا استرس و نگرانی ساعت­های زیادی از نیاز­های جسمی غافل شده­ایم. روح همچون قافله ­سالاری کار بلد مرکب جسم را به پیش می­راند تا به سر منزل آرامش برساند.

این رابطه متقابل است؛ یعنی همانطور که تمرکز روح می­تواند جسم را تحت تأثیر قرار دهد، ریاضت جسم نیز می­تواند روح را متمرکز در امور ماورایی نماید؛ به همین دلیل مربی کلاس رمضان این درس را سرلوحه دروس قرار داده است تا روح به جز جمال محبوب را نظاره­گر نباشد.

این مهم در روزه ­های گرم و طولانی بیشتر به منصه ظهور می­ رسد. شاید به همین دلیل است که روزه در تابستان از جمله دوست داشتنی­ترین متاع دنیا نزد پیامبر رحمت است و همینطور شاید به یُمن این تعالی روح است که عبادات در این ماه اجر بس چندان نسبت به بقیه ایام دارد و نه تنها عبادات بلکه حتی خواب و تنفس در این ضیافت الهی عبادت محسوب می­شود.

این درس ادامه پیدا می­کند تا رمضان از نیمه می­گذرد و در محضر شب های قدر ورود پیدا می­ کنیم. نقطه عطفی که در طی مسیر چراغ راه است. این­جا پرهیز از خوابِ لذتبخش شبانه و احیاء، درسی است که نه شرط لازم کلاس، بلکه شرط کمال برای طالبان رتبه­ های بالاست.

مرحله مرحله در سه شب رشد پیدا می­ کنی تا جایی که ملائکه بر تو نازل می­ شوند و کرور کرور فرشتگان الهی بر تو سلام و تحییت می­گویند تا صبح صادق طلوع پیدا کند.

پس بهتر است با پرهیز از از بهانه­ گیری­ ها و تحمل سختی­ های شیرین روزه ­داری، در این روزهای طولانی جزو فارغ التحصیلان ممتاز این کلاس باشیم.

خود را با تمام وجود به بهترین معلم بسپاریم و سرتاپا خضوع و تسلیم باشیم تا در روز عید فطر به عنوان بهترین ­ها، جایزه ویژه خود را از دست معشوق خیرخواه و حکیم خود دریافت کنیم و از این موقعیت عظیم، توشه ­ای عظیم برگیریم تا ره­آورد این ایام پربرکت را به روز­های دیگر زندگی تسری بخشیم.

 

آزاده ابراهیمی


لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 



ح


حلم و کرامت حسنی؛ دو گوهر فراموش شده برخی مسئولان

 مقارن با کامل شدن قرص قمر ماه رمضان، خانواده ی امام علی علیه السلام» نیز به نور دردانه ی بی همتا، کامل شد.

با حُسن روی امام حسن مجتبی علیه السلام»، خاندان وحی یکپارچه غرق در سرور و شادی شدند. مولودی پا به جهان گذاشت که با تمام نیکوئی هایش سرآمد شد، آری فرزند ارشد زهرای بتول؛ همان که جلوه ی تمام صفات حق بود. اما صفاتی از ایشان که همچون در موجود در صدف می درخشد، کرامت و حلم دوم امام شیعیان است. صفاتی که اغلب فرزندان اول محکوم به منقش شدن بدان هستند. سنگ صبوری که باید در کوچه های غریبی عصای مادر می شد. کوچک مرد بزرگی که در کودکی مادر ترجیح داد همگام با وی برای احقاق حق به دارالخلافه برود و همان جا بود که پروژه ی صبر کلید خورد و امام حسن علیه السلام» شاهد جسارت به مادر شد و سنگینی دستی که صورت مادر را نشانه رفت بر گونه هایش نشست و وی از همان جا صبوری را با خود هجی نمود.

کریمی که کریمانه بغض شب هایی که دست در دست مادر، خانه های انصار و مهاجرین را دق الباب می نمود تا به عنوان بخشی از حق، کلام پیامبر در غدیر را احیاء نماید و اندکی از آلام سینه ی رنج دیده ی مادر و درد استخوان در گلو مانده ی پدر را تسکین بخشد.

آن قدر زود بزرگ شد که مادر به عنوان وصی خود، وی را به هواداری از خواهران و برادرش وصیت نمود. غم از دست دادن پدر چشید، جامه ی امامت به تن نمود و خلافت را به دوش گرفت؛ اما باز هم فرصت صبوری رسید.

یاران آن گونه که به نظر می رسیدند، نبودند؛ باید پالایش می شدند و امام بر حسب شرایط موجود، صلح را برگزیدند تا راه را برای مقتدای پس از خویش هموار کند.

 

این خاندان در صلح همراه با استراتژی پس از مذاکره ی پیروزمندانه سابقه ای درخشان داشتند. صلح حدیبیه، خاطره ی شیرین فتح مکه، تلخی زبان منتقدان جاهل را قابل تحمل می نمود. فتح الفتوح کربلا که از خون رنگین حسین بن علی علیه السلام » رنگین شد. حاصل حلم و کرامت حسن بن علی بود و بس.

فتح الفتوحی که درخت اسلام را همچنان بعد از گذشت قرن ها آبیاری می کند. آری همان شجره ی طیبه ای که اصلش ثابت و فرعش در آسمان هاست (سوره ابراهیم - آیه24). مظلومانه به دست ظالمانه ی دشمن خانگی به شهادت رسید و چه زیبا بر سر عهد صبوری ایستاد و حتی جنازه ی مطهرش تیرها را تحمل نمود و با نهایت کرامت در خاک بقیع آرمید.

حلم و کرامت، دو گوهر فراموش شده ی امروز برخی از مسئولین جامعه ی اسلامی ماست. امروز به صبر نیاز داریم اما نه صبر بر مذاکره های پوچ و تو خالی، بلکه صبر بر عدم مذاکره، صبر بر تحریم ها. اکنون فصل آن است که مسئولین از کرامت امام، اندکی وام بگیرند و همراه با حلم در کنار مردم بایستند. الان وقت سوء استفاده و ثروت اندوزی در شرایط موجود به قیمت خرد شدن مردم نیست. امام روزی صلح را پذیرفتند-البته صلحی عاقبت اندیشانه- چون مردم همراه ایشان نبودند، و لیکن کنون همراهی و صبوری مردم هست اما همیاری برخی از سردمداران نه.

هر چیزی زمان دارد و هر کاری روش دارد و روش امروز ما تحمل و سازندگی از درون است و زمان پیروزی وقت ناامید شدن دشمن از تحمیل شرایط مذاکره های پر از هیچ و نامعلوم.


زهرا صادقی، عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان


 لینک مطلب در خبرگزاری حوزه




م


با الهام از سوگندنامه رضی الدین آرتیمانی؛

مرا یاری جان شیرین تویی!

تمام این جمله ها را با چاشنی طعنه و طنز به استاد خیاطی گفتند و او که چهره اش تا آن موقع حالتی جز خوشرویی و اطمینان را القا نکرده بود، مثل استادِ اخلاقی که عامل به علم است، وسط کلاس خیاطی، شروع کرد به وعظ و خطابه.

متر خیاطی دور گردنش بود؛ سوراخ های قیچی توی انگشتهایش. ژورنال لباس را باز کرد. مشغول شد به ورق زدن و تند تند توضیح دادن و رسم الگوها. هنرجوها با لب و لوچه آویزان و چشمهای گرد شده، پرسیدند: استاد، شما چطور می تونید به این راحتی الگوی یه لباسُ حدس بزنید!؟ کاش ما هم مثل شما بودیم!»

خشکیِ گلو، استادِ خیاطی را به سمت پارچِ آب کشاند. یکی-دو جرعه نوشید و با پشت دست رطوبت دور لبها را گرفت. تارهای سیاه و سفید روی پیشانی را زیر روسری برد، لبخند زد و جواب داد: باید بعد از نمازاتون، از خدا بخواین»!!

هنرجوها، هر چه به جوابِ استاد، فکر می کردند، خنده شان می گرفت. راستش را بخواهید من هم خنده ام گرفته بود. مگر دلشان می خواست بروند مکّه؟! یا تقاضای خواستگار و شوهر خوب از خدا داشتند؟! یا قرض بالا آورده بودند و هشت شان گرویِ نُه شان شده بود؟! یا مرضی، چیزی، گریبانشان را گرفته بود که بخواهند بعد از نمازهایشان برای شفا یافتن، دعا کنند؟! فقط می خواستند مثل او، الگوی هر لباسی را که می بینند بدون خطا رسم کنند. همین.

تمام این جمله ها را با چاشنی طعنه و طنز به استاد خیاطی گفتند و او که چهره اش تا آن موقع حالتی جز خوشرویی و اطمینان را القا نکرده بود، مثل  استادِ اخلاقی که عامل به علم است، وسط کلاس خیاطی، شروع کرد به وعظ و خطابه:

اولاً، وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى، یعنی چی؟ یعنی همون نابرده رنج گنج میسر نمی شود/ مزد آن گرفت جان برادر که کار کردِ خودمون. بدون تلاش هیچ  وقت هیچ نتیجه ای حاصل نمیشه. اما‌، دوم از اون، در کنار هر تلاشی، برای موفق شدن توی هر کاری، باید رفت در خونه خدا. به خدا گفت، ببین این وسیله هامه. این قیچیمه، این صابونِ خیاطیمه، این نخ و سوزنمه، این کاغذِ الگومه خودت برکت بده به ذهن و هوشم، به وسایلم. باید خدا رو توی هر کاری با خودمون همراه کنیم. باید همیشه هوای خدا رو داشته باشیم تا خدا هوامونو داشته باشه.»

تعدادی از هنرجوها با شنیدن صحبت های استاد، سرها را تکان دادند. یعنی ما حرفهایت را قبول داریم استاد! بعضی هم خرابکاری های دوخت و دوزشان را به گردن قوم شوهر و این جور چیزها انداختند. آن وقت بود که بابِ درد و دل باز شد.

صدایِ شوخی ها و خنده ها که بالا گرفت؛ یک نفر، خمیازه کشان سرش را از روی میز بُرش بلند کرد و هاج و واج گفت: چی شده؟ کلاس تموم شده؟» چند ثانیه ای هم طول کشید تا به خودش آمد و فهمید مترِ خیاطی اش نیست. بعد با اوقات تلخی پرسید: کسی مترِ منو ندیده؟ هر جا رو نگاه می کنم نیستش!» بغل دستی اش با پوزخند گفت: چرا من دیدمش، بی حوصله سر خیابون ایستاده بود! می خواست تاکسی بگیره بره خونه بخوابه»!!

استاد خیاطی با لبخند ثابتِ روی لب هایش، خم شد و از زیر میزِ بُرش، متری را که روی زمین افتاده بود، برداشت و کنار کیف هنرجوی خواب آلودش گذاشت. مادرانه، دستش را انداخت دور گردن هنرجوی خواب آلود و شنیدم که زیر لب، زیر گوش او گفت: بجنب تا دیر نشده، رشد و مهارت در انتظارته»

حرف های در گوشی اش که تمام شد، پایان کلاس را اعلام کرد و به هنرجوها رخصت رفتن داد و خودش به سمت کمد مخصوصش رفت، تا بار و بنه خیاطی را داخلش بگذارد. وقتی برای خداحافظی به استاد نزدیک شدم، هنوز درب کمدش باز و یادداشتی به خط نستعلیق با مرکبِ اناری رنگ، روی سینه گردویی کمد الصاق بود که چهارچوب زاویه دیدم را گرفت:

وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى، وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى، ثمَّ یُجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَى، وَ أَنَّ إِلَى رَبِّکَ الْمُنْتَهَى، وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَأَبْکَى»

ترجمه: و اینکه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست، و [نتیجه] کوشش او به زودى دیده خواهد شد، سپس هرچه تمامتر وى را پاداش دهند، و اینکه پایان [کار] به سوى پروردگار توست، و هم اوست که مى ‏خنداند و مى‏ گریاند»، سوره نجم، آیه ۳۹۴۳

 

زهره نوروزی

   

لینک مطلب در ندای اصفهان



l

مظلوم نمایی به شیوه مظلوم کُشی

سال ها از ماجرای دروغینی که یهودیان برای خود ساختند و با این دروغ ها مجوز اشغال کشوری مسلمان را گرفتند، می گذرد.

جنگ جهانی و درگیری دنیا با دیکتاتورهایی که حقارت خودشان را با کشورگشایی پوشانند.

مرگ هزاران انسان در میدان های جنگ و میلیون ها انسان در خارج از میدان، بوسیله قحطی (مرگ هزاران ایرانی در همان بازه زمانی)، آزمایش های غیرانسانی (آزمایش های اتمی آمریکا)، های وحشیانه (ورود متفقین به پایتخت های متحدین و اعمال وقیحانه آنها) و .

بهانه کم و کوچک بودن و در معرض خطر بودن باعث شد تا اسرائیل همان فرزند نامشروع آمریکا پا به آسیا بگذارد و با بیرون راندن مسلمانان، این ساکنان و مالکان هزار ساله فلسطین، برای خود کشوری دروغین و کاذب بسازند.

کُشتارهای مسلمانان بی دفاع و خروج اجباری آنها ازکشورشان، هیچ جای دنیا را تکان نداد؛ اما کوره های دروغین آدم سوزی و یهودی سوزی (ماجرای دروغین هولوکاست) برای دنیا شده غم و اندوهی ابدی.

کجای دنیا چنین تقاصی را می پسندند که در جایی دیگر پرونده هایی دروغین و نیمه دروغین باز شود و در جایی دیگر با استناد و دلایل کذب بسته شود.

بسته شدن این پرونده به قیمت آوارگی و خون های مسلمانانی بی یار و یاور. آلودگی دست های اسرائیل با اکاذیب چیز تازه و نویی نیست که برای ما تعجب انگیز باشد؛ اما آنجا تعجب برانگیز می شود که حقوقدان های به ظاهر بشر، خام و حقیر این اکاذیب می شوند و حقوق بشری دروغین را در بوق و کرنا می کنند که آنان به اجبار بیرون رانده شدند و به اجبار کشته.

اما چرا مسلمان نماهایی که ادعای یگانگی دارند به سکوت تن داده و چشمها را بر این همه جور و جفا و انسان کُشی بسته و سر در لاک فرو برده و خاموش مانده اند؟؟؟ (اعرابی که ادعای پدرخواندگی برکل کشورهای عربی را دارند).

ایران اسلامی در پی زیاده خواهی یا غیر طلبی نیست. ایران اسلامی فریادی است از جانب ملتی که صدایشان به اجبار خاموش شده است.

اسرائیل درصدد است تا فلسطین را با انزوایی اجباری به نابودی و محوشدن بکشاند؛ اما زهی خیال باطل .

قال رسول ‌الله صلی الله علیه و آله: بَلِّغُوا حَاجَةَ مَن لا یَستَطِیعُ إبلاغَ حاجَتِه. فَمَن أبلَغَ سُلطاناً حاجَةَ مَن لا یَستَطِیعُ إبلاغَها ثَبَّتَ اللَّهُ قَدَمَیهِ عَلَى الصِّراطِ یَومَ القِیامَةِ.

رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: حاجت کسى را که از ابلاغ آن ناتوانست به بزرگان برسانید زیرا هر کس حاجت درمانده‌ اى را به بزرگى برساند روز رستاخیز خداوند پاهاى وى را بر صراط استوار می سازد.

مردمانی از تبار انسانیت و آزادی همچنان به فریاد زدن ادامه می دهند تا بلکه بتوانند مظلومیت ملتی را به دنیا نشان بدهند؛ دنیایی که سر در برف استکبارپسندی فرو برده و چشم بر جنایات بشری اسرائیل بسته.

جان دادن فرزند بر دستان پدر، ویران شدن خانه بر سر اعضاء خانواده و هزاران نمونه از جنایات خرد وکلانی که از چشم راحت طلبان به دور مانده.

فریبا حقیقی، عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان


لینک مطلب در خبرگزاری حوزه



ف

فطر» زمان شکفته شدن

بعد از یک ماه عبادت و تقرب به خدای بلند مرتبه، زمان شکفته شدن و شکوفا شدن فرامیرسد. هر کس به هر مقدار که از جام رمضان نوشیده است از برکات مادی و معنوی این عید بهره مند می گردد. اما شب و روز عید و شادی روزه داران ماه مبارک هم با عبادت و راز نیاز با محبوب عجین است.

مگر عاشق می تواند بعد از یک ماه که بیش از گذشته خود را در آغوش رحمت الهی و در معرض تشعشعات رحیمیت معشوق قرار داده است به چیزی کمتر از راز و نیاز با محبوب برای ایجاد شادی و فرح عیدانه قناعت کند. شب عید بار دیگر قرآن بر سر گرفته و خدا را به دردانه های خلقتش قسم می­دهد که به حال خود واگذارش نکند واین آغازی است برای دوره­ای یکساله تا رسیدن به رمضان دیگرو رقم خوردن تقدیری به بلندای همت ره­پویان.

روز عید نیز ابتدا بر سفره پر فضیلت  ندبه می نشنیم تا آماده اقامه دو رکعت نماز عشق شویم و قنوت این نماز تبلور ره آوردی است که از رمضان برگرفته ایم.با بهره مندی از برکات بی بدیل این ماه و تقرب به پروردگار شناختی عمیق­تراز گذشته نسبت به حضرت معشوق یافته ایم. دیگر تنها و تنها خدا را به عظمت و کبریایی می شناسیم و هیچ قدرت پوشالی اقیانوس آرام وجودمان را متلاطم نمی کند.

اما در کنار این بزرگی از سخاوت و جودی سخن می­ گوییم که نسیم گوارای آن را در ماه مبارک رمضان با تمام وجود حس کرده ایم.آیا از این وجود عظیم و بخشنده به جز مغفرت و چشم پوشی از کاستی هایمان، توقعی دیگر می رود؟بعد از عشق بازی با رب الارباب،اکنون می دانیم که جسارت آن را یافته ­ایم که بزرگترین آرزوها را از این یگانه هستی درخواست کنیم. اگر نبود نوشیدن شهد شیرین رمضان و نور معرفتی که در پرتو آن نسبت به حضرت حق در وجود مان تلؤلؤ یافته بود؛ این بنده کمترین کجا و درخواست همه خوبی های عالم که به دردانه­های هستی داده شده و دفع هرگونه پلیدی که از وجود مقدس و انوار قدسیه چهارده مظهر عصمت و تقوی شده است کجا؟ما کجا و درخواست خیری که به بهترین های عالم، تعلق می گیرد کجا؟رمضان ما را به این مرتبه از معرفت می رساند که درمی یابیم آن چه مانع ما از رسیدن به اعلی مراتب بندگی است نه فاعلیت فاعل بلکه قابلیت قابل است.پس از این پس می کوشیم تا ظرف وجودمان را لایق دریافت بهترین­ ها کرده و آن را به بهایی کمتر نفروشیم.

آزاده ابراهیمی


لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


ت

آیا فرزندان مانع پیشرفت پدر و مادر می شوند؟!


وقتی با پدران و مادران درباره محبت به فرزند سخن گفته می شود شاید با پاسخی عجیب رو به رو شویم و آن اینکه آنها میگویند در قدیم که پدر و مادر ما به ما محبت نکردند چه اتفاقی افتاد و چه بلایی سرمان آمد که حالا به سرفرزندمان بیاید؟ حالا فرزندمان هم مثل خودمان! یعنی دقیقا فرزندشان را با گذشته خود مقایسه میکنند و محبت را وسیله لوس شدن و زیاده روی می دانند و اینگونه است که نمی توانند محبت کنند و عاجز از این مهر و محبت می گردنند.
البته طرز تفکر اینگونه انسان ها بسیار اشتباه است زیرا بلایی که قرار است بخاطر این بی مهری بر سر فرزندانمان بیاید همیشه انحراف او به سمت اعتیاد و کارهای خلاف نیست بلکه افسردگی و ناامید شدن از زندگی و همان احساس کردن اینکه خانواده از محبت دریغ میکنند خود بلایی ناگوار و خطرناک است که در آینده ای نه چندان دور خود را نمایان می سازد.
از طرفی نباید وجود فرزند و محبت به او را مانع پیشرفت در زندگی از جمله پیشرفت در کار و تحصیل دانست چرا که در اسلام همیشه خانواده از جمله تربیت فرزند در اولویت قرار داشته است و روایات و آیات فراوانی در این باره موجود است و شاید تنها روایتی که مکرر به گوشمان خورده و شاید کمتر کسی پیدا شود که به گوشش نخورده باشد این است که بهشت زیر پای مادران است” بهشتی که همه در تلاش اند راه وصول به آن را بیابند و فکر میکنند راه رسیدن به آن تنها انجام عباداتی چون نماز و روزه و حج و است.

البته این عبادات از اهمیت ویژه و وافری برخوردارند که هرگز نمی توان آنها را نادیده گرفت اما همیشه حقیقت عبادت تنها این امور نیست و محدود نمی گردد. همانطور که پیامبر(ص) در مقام مادر چنین فرمودند: ای ام سلمه! زن باردار شد اجری دارد و مانند کسی است که جهاد کرده و وقتی زایمان کرد تمام گناهانش بخشیده می شود (مانند کودک تازه متولد شده)، و زمانی که به فرزند شیر داد به او پاداش کسی را می دهند که برده ای از نسل اسماعیل(ع) آزاد کرده است.
پس با به دنیا آوردن فرزند و نگهداری و تربیت او می توان به بهشت نزدیک شد و اموری ازجمله فرزندداری را باید مکمل سایر عبادات و کنار آن ها قرار داده تا بتوان به هدف اصلی که همان رستگاری و سعادت است رسید.
وظیفه پدری و مادری وظیفه ای است که انسان را به هدفش نزدیک می کند و بلکه لازمه آن می باشد.
باید در پاسخ کسانی که اعتقاد دارند فرزند مانع پیشرفت آنان می گردد و باعث عقب ماندگی است پرسید: آیا وظیفه تربیت و محبت به فرزند که اسلام بر آن تاکید فراوان کرده موجب عقب ماندگی است؟ همان امری که پاداش فراوان اخروی و سعادت در آن است؟ محبت به فرزندی که شادی و شوق و برکت را به همراه خود به خانه می آورد می تواند موجب عقب ماندگی گردد؟

و در آخر: تنها هدف انسان بندگی خداوند متعال است و کسی پیشرفت می کند که خدا را بندگی کند و عقب ماندگی در ترک بندگی خداوند است و محبت به فرزند گونه ای از بندگی خداست….


افسانه مرادی


لینک مطلب در ندای اصفهان




ع


حضرت عبدالعظیم پناهگاه و مرجع علمی مردم بودند.


شیعه همواره در طول تاریخ و در ادوار مختلف، تحت فشار حکومت های متعدد بوده و گویا این خفقان و سخت گیری نسبت به شیعیان جزء لاینفک زندگی آنها محسوب می شود.

وجود مقدس ائمه معصومین علیهم السلام در زمان حیاتشان، در حیات بخشی و اعتلای شیعه بسیار موثر بوده و در کنار ائمه، وجود یاران، محبان و مدافعان دین نیز در حفظ این عقیده تأثیر فراوانی داشته است.

از جمله چهره های محبوب و مورد اعتماد نزد اهل البیت علیهم السلام، حضرت عبدالعظیم حسنی می باشند. نسب ایشان با چهار واسطه به امام حسن مجتبی علیه‌ السلام می‌رسد.

مؤلف کتاب جنةالنعیم» می گوید: شخصی به نام ابا حماد رازی - از شیعیان و موالیان شهر ری - با وجود مشکلات آن زمان به سامراء رفت و خدمت امام زمانش حضرت علی النقی (ع) رسید و مسائلی را پرسید.

امام، ضمن پاسخ به مسائل او، فرمود: ای ابا حماد! هرگاه مشکلی از امور دینی برایت پیش آمد، جواب مشکل خود را از عبدالعظیم حسنی بخواه و سلام مرا به او برسان.» (1)

از این روایات به خوبی می توان به شخصیت علمی و معنوی حضرت عبدالعظیم حسنی پی برد؛ چراکه امام هادی علیه السلام او را به عنوان مرجع دینی به مردم معرفی می نمایند و از آنها می خواهند که در زمان مواجهه با مسائل شرعی، نزد عبدالعظیم بروند و این خود نشان دهنده ی جایگاه علمی عظیمی است که ایشان دارا بودند.

علاوه بر این، سلام رساندن امام هادی علیه السلام به او، بیانگر مقام معنوی ایشان است.

تلاش در جهت حفظ و انتشار سخنان ائمه،  از جمله وظایف مهم دوستداران تشیع است که این وظیفه خطیر در زمان سختگیری حُکام از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد.

عبدالعظیم حسنی از دانشمندان بزرگ شیعه و راویان حدیث بود که از طریق شخصیت والای علمی و معنوی خویش، به این مهم دست یافت.

علاوه بر این، از جمله توفیقات او درک محضر دو امام بزرگوار یعنی امام جواد و امام هادی علیهم السلام است که این ویژگی او را از سایر دوستداران ممتاز می سازد.

قطعا متوکل عباسی که از تخریب مزار سید الشهداء هم بیم نداشت، تندترین و گستاخانه ترین رفتارها را نسبت به امام هادی علیه السلام و یارانش اعمال می نمود. هجرت حضرت عبدالعظیم حسنی از شهر مدینه به ری، گویای ظلم و جور شدیدی بود که در حق یاران امام هادی علیه السلام روا می داشتند.

در واقع می توان گفت هجرت ایشان از مدینه به ری، از یک طرف گویای شخصیت جهادگری ایشان است که حتی حاضر می شوند در مسیر مبارزه از دیار خویش هجرت نمایند و از طرفی نشان دهنده ی این است که حضور ایشان در نشر معارف اهل البیت بسیار مؤثر بوده است.

با توجه به اینکه در مدینه تعداد راویان کم نبوده و شیعه و محدث هم فراوان بوده اند اما همین که از بین آنان، حضرت عبدالعظیم حسنی تحت فشار خلیفه بودند می تواند بر میزان تأثیر فراوان ایشان در نشر حقایق صحه گذارد.

اگرچه عبدالعظیم با مهاجرتش به ری، غم غربت را تحمل  می نمود،  اما مردم آن دیار توفیقی عظیم یافتند تا از وجود او بهره برده و پاسخ مسائل شرعی و دینی خود را از ایشان دریافت نمایند.

از جمله دستورات تربیتی و ارشادی که در جهت احیای نام و یاد بزرگان دین وارد شده است تشویق به زیارت است.

بنابراین توجه به مقام حضرت عبدالعظیم از طریق زیارت ایشان و همچنین آشنا شدن با شخصیت علمی و معنوی ایشان می تواند در تجلیل مقام این بزرگوار مؤثر باشد.

 

پی نوشت:

اختران فروزان ری، ص 37

 

زهرا ابراهیمی


لینک مطلب در خبرگزاری حوزه



ف



فربهی مناسک، تقویت یا تضعیف؟


از جمله نشانه های بارز تشیع، حب به اهل البیت علیهم السلام است که اگر حقیقتا این حب وجود نداشته باشد تردید در شیعه بودن رواست و از جمله مصادیق حب به اهل البیت علیهم السلام، شادی در شادی آنها و محزون  بودن به حزنشان است.

 همانگونه که در روایت آمده است:

عنِ الامام الصّادِقِ علیهِ السَّلام قالَ: شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینَِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا ویَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا.

امام صادق علیه السلام فرمودند: شیعیان ما از باقیمانده گل ما آفریده شده اند، ولایت ما در سرشت آنان عجین گشته است، آنان با خوشی ما خوشحال و با ناراحتی ما ناراحتند. (۱)

یکی از اموری که می تواند به شادی و حزن شیعه رنگ عینیت ببخشد برگزاری مراسماتی است که به ائمه معصومین علیهم السلام تعلق دارد و منتسب به ایشان می باشد.

از طرفی رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط از نشانه های عاقل به شمار می رود همانگونه که در روایت آمده است:

امام علی علیه السلام :

لا تَرَى الجاهِلَ إلاّ مُفرِطا أو مُفَرِّطا/ نادان را نمى ‏بینى، مگر در حال زیاده‌روى یا کم گذاردن. (۲)

با توجه به این دو مقدمه به خوبی می‌توان دریافت که برگزاری مراسم و گرامیداشت مناسک مذهبی جزء لاینفک عرض ارادت به اهل بیت علیهم السلام است به شرطی که به افراط گراییده نشود.

افزوده شدن برخی مناسبت‌ها به فهرست عزاداری شیعه، اگرچه در ظاهر مولود برخی هیئت های مذهبی می‌باشد؛ اما با نگاهی دقیق تر و واکاوی عمیق تر می توان آن را ثمره تشیع افراط گرا دانست.

تشیع افراط‌ گرا همواره در طول تاریخ با نگاه افراط گونه اش به فرم و ظاهر امور، حقیقت و باطن آنها را مورد تهدید قرار داده است.

مراسمات و مناسبت های مذهبی نیزاز این نگاه در امان نمانده و پدیده ای به نام فربهی مناسکی، مولود همین دیدگاه می باشد.

عزاداری دهه محرم، مراسم شب های قدر، عزاداری فاطمیه، جشن نیمه شعبان و اعیاد عزیزی که در اسلام وجود دارند از جمله مراسم و مناسکی هستند که در تقویم تاریخ شیعه همواره مورد توجه قرار می گرفته است.

توجه به این مراسم و مناسک برای تشیعی که در مسیر عقلانیت دینی گام بر می دارد اصلیست پذیرفته شده، اما انتقاد اصلی به مناسبت هایی است که اگرچه در تقویم شیعه بوده اما فراگیر و توسعه یافته نبوده و امروزه توسط برخی از افراد، این ایام و مناسبت ها به طور جِد مورد توجه قرار می‌گیرد، تا جایی که از فضای حقیقی و مجازی برای تبلیغ آن مراسم استفاده می گردد.

از تغییر نام پیج ها در صفحات مجازی و بهره مندی از هشتگ ها گرفته تا تبلیغ بر روی بنرها در سطح شهر و این خود می‌تواند عاملی باشد تا از یک طرف فلسفه حقیقی عزاداری از متن به حاشیه رانده شود و از طرف دیگر دین اسلام به دین غم و مخالف شادی متهم گردد.

اگرچه فربهی مناسکی اصطلاحی جامعه‌شناسانه است و برخی از جامعه شناسان مدام از آن انتقاد می کنند، اما نباید به بهانه فربهی مناسک به مخالفت کردن با اصل برگزاری مراسمات مذهبی پرداخت و تمام مراسمات و مناسبت ها را در این دایره محصور نمود.

عده ای از جامعه شناسان بر این معتقدند که برخی از مراسمات و مناسک مذهبی و ایام عزاداری تنها در سال های اخیر به تقویم شیعه افزوده شده و به همین دلیل آنها را تنها واکنش‌هایی افراطی از سوی برخی مذهبیون تلقی می کنند، در حالی که برخی از این مراسمات و مناسبت ها در طول تاریخ مورد نظر شیعه بوده و نباید آنها را از اختراعات امروزه مذهبیون دانست.

بنابراین اگرچه با فربهی مناسک و توسعه ی مناسبت های مذهبی که نتیجه اش جز تضعیف و تخریب چیز دیگری نیست مخالفیم، اما در عین حال نباید همه مراسم و مناسبت ها را به بهانه فربهی مناسکی کنار بگذاریم؛ چراکه نسبت دادن فربهی مناسکی به اکثر مناسبت های شیعی نیز می تواند خطر آفرین باشد.

 

پی نوشت:

۱.شجره طوبی، ج ۱، ص ۳

۲.نهج البلاغه، حکمت ۷۰

 

زهرا ابراهیمی، کارشناس اخلاق مرکز ملی پاسخگویی به سوالات


لینک مطلب در خبرگزاری حوزه



حوزه



نقش حوزه های علمیه در بروز رسانی و ثمره بخش تر نمودن علوم


شناخت و مطالعه در تاریخ بنا به تصریح قرآن مجید می تواند در ساختن آینده ای روشن راهگشا باشد.

قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ/ پیش از شما سنت هایی بوده است، پس بر روی زمین بگردید و بنگرید که پایان کار آنها که پیامبران را به دروغگویی نسبت می دادند، چه بوده است». (آل عمران،137)

تأمل در وقایع و اتفاقاتی که در سال های قبل به وقوع پیوسته است می تواند انسان را در ارائه تحلیلی دقیق و موشکافانه، از جریان های در حال وقوع و یا رویدادهایی که در آینده به منصه ظهور میرسد، یاری رساند.

یکی از مطالبی که در تاریخ خلفای عباسی قابل تأمل است، گرایش و علاقه فراوانی است که به گسترش علم و ترویج و تشویق عالمان و برگزاری مجالس و محافل نشان می دانند.

مأمون عباسی از جمله خلفایی است که در شهرتش در این زمینه زبانزد خاص و عام است. او به علم و تحقیق علاقه فراوانی نشان می داد؛ علی الخصوص به ترجمه کتاب های علمی، اهتمام فراوانی داشت تا آنجا که نقل شده است هموزن کتاب های ترجمه شده به مترجمان طلای خالص بذل می نمود که این امر طمع کاتبان این مرقومات را تا بدانجا بر می انگیخت که سعی می کردند کلمات راحتی المقدور در مقیاس بزرگتر به نگارش درآورند تا در ازای افزایش حجم کتاب، طلای بیشتری را از بیت المال و خزانه این دولت مشتاق علم دریافت کنند؛ اما آیا به راستی این تمام ماجراست؟ آیا  با توجه به خُلق و خویی که از این خلیفه ملعون در تاریخ ذکر شده است و ظلم ها و ستم هایی که به شیعیان روا داشته است تا جایی که دستان او به خون عالم آل محمد آغشته گردید، چنین اقداماتی تنها با غرض ترویج و گسترش علم قابل پذیرش است؟

اگر با نگاه دقیق و نقادانه به این مسائل بنگریم، ‌اغراض پشت پرده این همه دست و دلبازی از بیت المال برای رخنه ی بحث ها و مجادلات در بین مسلمین و در نتیجه غفلت از اعمال و جنایات عمال حکومت کاملا هویداست.

آنچه مأمون عباسی را به هدف خود نزدیک می کرد و نسبت به راه زور و اجبار تمندانه تر و زود بازده تر می نمود، غرق کردن جامعه علی الخصوص اهل و علم و تفکر در منازعات بیهوده و بی ثمر بود.

اما اکنون در زمان حال نیز ردپای این گونه ت ها را می توان در اقدامات دشمنان و عمال داخلی آن ها یافت.

آنان فرزندان خلف همان حاکمان جابر هستند که عالمان و اندیشمندان و نخبگان علی الخصوص در زمینه علوم انسانی باید هوشمندانه در تحقیقات و مجادلات و مباحثات غور کنند تا در دام تغافل دشمنان اسلام و انقلاب، زمین گیر نشوند.

اهمیت بحث و دقت در مباحث علمی بر هیچکس پوشیده نیست؛ اما آنچه مهم است، تأمل در نتیجه ایست که این بحث و جدل ها در رساندن قافله بشری به سر منزل مقصود، به همراه دارد.

باید مراقب بود که با غوطه ور شدن در مباحث و در نتیجه بروز اختلاف در جامعه، آب را در آسیاب دشمن سرازیر نکنیم.

در این میان، نقش حوزه های علمیه در بروز رسانی و ثمره بخش تر نمودن علوم مورد تعلم و تعلم در این زمانه خطیر بسیار چشمگیر است و این همان دغدغه ایست که در سخنان و رهنمودهای رهبر انقلاب و توصیه های ایشان به طلاب و ون بارها و بارها نمود داشته است.

آری باید از تاریخ عبرت گرفت و از دستان پشت پرده و القائات شیطانی چپاولگران زر و زور در این زمینه غافل نبود، تا علم همچنان تشعشع نوری باشد تا به ظهور هر چه سریع تر آفتاب حقیقت، منجر شود؛ نه این که سلاحی باشد در جهت پیشبرد اهداف دشمنان.

منبع:

تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان

سیر حکمت در اروپا، محمد علی فروغی



آزاده ابراهیمی

 لینک مطلب در خبر گزاری حوزه


ط


نگاهی به جایگاه اجتماعی بانوان طلبه؛ توانمندی‌هایی که باید به رسمیت شناخته شود


دیدار مقام معظم رهبری با بانوان طلبه در ماه مبارک رمضان امسال اتفاق مبارکی بود که سفره بحث و گفت‌وگو در رابطه با جذابیت‌های این دیدار در برخی از محافل حوزوی همچنان گسترده است.

به گزارش روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان به نقل از خبرگزاری تسنیم، آنچه این دیدار را برای بانوان طلبه شیرین‌تر کرد، وجود تعدادی از خواهران طلبه‌ای بود که به نمایندگی از سایر طلاب برای صحبت در محضر مقام معظم رهبری انتخاب شده بودند و این امر می‌توانست گویای میزان توجه رهبر معظم انقلاب به حضور بانوان طلبه و نقش آنان در اجتماع باشد.

تعبیر پدیده بودن حوزه‌های علمیه خواهران که سال‌ها پیش از جانب رهبر انقلاب مطرح شده بود، باب گفت‌وگوی یکی از طلبه‌های خواهر را باز کرد تا با خیالی آسوده از وجود مشکلات در این حیطه صحبت کند.

یکی از مشکلاتی که در این دیدار و لابلای گفت‌وگوها مطرح شد عدم باورپذیری علمی و اجرایی خواهران طلبه توسط برخی از مسئولان است که این دیدگاه بعد از سال‌ها فعالیت همچنان در برخی از بخش‌ها پر رنگ به نظر می‌رسد.

اگر چه همواره نام حوزه با عنوان گره خورده است و ت‌گذاران و تصمیم گیرندگان مراکز حوزوی آقایان هستند اما نمی‌توان این امر را دلیلی بر عدم توانایی بانوان طلبه دانست.

زهرا ابراهیمی کارشناس اخلاق نمایندگی مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی که وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان است، در این باره به تسنیم می‌گوید: قطعاً اگر دیدگاه مسئولان نسبت به توانمندی بانوان و قدرت علمی و اجرایی آنان تغییر کند حوزه‌های خواهران نیز از حضور نقش آفرین بانوان در عرصه‌های مختلف بهره‌مند می‌شود و به تبع پای این تجربه به سایر عرصه‌های اجتماعی، ی و فرهنگی هم کشیده می‌شود. باید پذیرفت که بانوان طلبه مهمان ناخوانده حوزه‌ها نیستند بلکه آنان نیز همچون مردان ، فرزندان حوزه به شمار می‌روند.

پرهیز از نگاه تقلیلی به حوزه‌های علمیه خواهران از دیگر اموری بود که در این دیدار به آن اشاره شد. یکی از خواهران طلبه در رابطه با واگذاری امور بانوان طلبه به خودشان صحبت کرد و رسیدن به این هدف را از طریق اعتماد و اعطای فرصت در عرصه‌های مختلف ت‌گذاری، برنامه‌ریزی و مدیریت‌های اجرایی به بانوان ممکن دانست.

ابراهیمی در این باره می‌گوید: به نظر می‌رسد سپردن مسئولیت‌های حوزوی به بانوان طلبه می‌تواند زمینه‌های حضور آنها را در مجامع، شوراها و مجموعه‌های تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر کشوری فراهم سازد.

وی ادامه می‌دهد: از دیگر اموری که در این دیدار ارزشمند به آنها پرداخته شد این مساله بود که جوان امروز از طرفی جوانی پرسشگر، دقیق و منتقد است و از طرف دیگر تعلیم و تبلیغ از وظایف مهم حوزویان محسوب می‌شود و حوزه باید پاسخگوی نیاز جستجوگری جوانان باشد، بنابراین تحول در نظام حوزه و تأکید بر اصل توانمندی مدیریت در زندگی به خوبی احساس می‌شود و این امر از طریق تنوع بخشی به نظام‌های آموزشی حوزه، تعمیق برنامه‌های موجود، احیای سنت‌های اصیل حوزوی، توجه به نقش تلاش و تکاپوی فردی طلاب در طراحی برنامه‌های درسی، فرار از شیوه آموزشی انبوه خوان و حفظ محور و اهمیت به برنامه‌های مهارت بخش امکان پذیر است.

کارشناس اخلاق نمایندگی مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی در اصفهان تصریح می‌کند: وجود یک‌صد هزار طلبه خواهر ظرفیت و پتانسیل بالایی است که متاسفانه امروزه مغفول مانده و طلاب خواهر بعد از سال‌ها درس خواندن و گذر از فیلترهای سخت و دشوار آزمون‌ها و ارائه پایان‌نامه‌ها امروز مجبور به خانه‌نشینی و عدم فعالیت شده‌اند در حالی که با یک برنامه‌ریزی دقیق و منسجم می‌توان آنها را در فضای حقیقی و مجازی به فعالیت واداشت و انگیزه از دست رفته آنها را احیا کرد.

نکته قابل توجه در این دیدار و گفت‌وگوها این بود که رهبر انقلاب در رابطه با موضوع به رسمیت شناختن توانمندی بانوان طلبه اینگونه پاسخ دادند: یکی از خواهران پرسیده‌اند: جایگاه اجتماعی طلاب خواهر کجاست؟ بله، سؤال به‌جایی است. این‌همه فاضلِ زن داریم؛ حضورشان در خانواده و اجتماع خیلی مغتنم است.

یک روزی، یک بانوی ملّای اصفهانی بود که مرحوم طباطبائی هم با ایشان ملاقات کرد و با ایشان مباحثات داشت. افتخار می‌کردیم که یک بانوی فاضل داریم! اما حالا چند ‌ده هزار طلبه‌ی فاضل [داریم] که بینشان تعداد زیادی فضلای برجسته هستند -چه در زمینه‌ علوم عقلی، چه در زمینه‌ فقه و بقیّه‌ دانش‌های رایج حوزه- [این] خیلی چیز مهمّی است؛ [باید] جایگاه اینها معلوم بشود.

این آخر هم یکی دیگر از خانم‌ها پیشنهادهایی در همین زمینه داشتند که آنها هم مهم است، [از جمله اینکه] ظرفیّت‌هایی که در طلّاب خواهر هست، به رسمیّت شناخته بشود و در مراکز گوناگون فرهنگی و فکری و مانند اینها، در این کمیسیون‌ها، کمیته‌ها، شوراها و در مراکز رسمی از اینها استفاده بشود؛ این به نظر من جزو کارهای مهمّی است که در حوزه باید انجام بگیرد. ما هم اگر از لحاظ اجرائی کمکی لازم باشد بکنیم، حرفی نداریم. این کار، کار ما نیست، کار حوزه است؛ منتها ما می‌توانیم از لحاظ اجرایی سفارش کنیم، کمک کنیم، که می‌کنیم اگر مطلبی برسد»

این بانوی طلبه ادامه می‌دهد: دیدگاه دقیق و عمیق رهبری به این موضوع و قول مساعدت در جایی که لازم باشد، شور و شعف بانوان طلبه حاضر در مجلس و همچنین طلاب غایب را دوچندان کرد.

یکی از اموری که همواره مورد بحث و گفت‌وگو بوده، کمیت و کیفیت حضور زن در اجتماع و مرزبندی بین فعالیت‌های خانوادگی و اجتماعی است.

وی در این باره می‌گوید: برخی نگاهشان در این قضیه افراطی است تا جایی که حضور زن در اجتماع  را مانعی بر انجام وظایف خانوادگی او می‌دانند و به همین دلیل او را به‌شدت از حضور در جامعه منع می‌کنند. عده‌ای نیز نگاهشان به این مساله تفریط گونه است تا جایی که به هر بهانه‌ای و در هر شرایط و موقعیتی موافق حضور زن در اجتماع هستند بدون در نظر گرفتن ملاک‌های لازم برای حضور، اما عده‌ای در این میان نگاهی معتدل داشته و تقسیم وظایف و مرزبندی بین خانه و جامعه را گوشزد می‌کنند.

تبیین الگوی خانواده‌ محوری به نحو شفاف و قابل جمع با حضور در اجتماع، تبیین وضعیت خانواده در غرب و نقد آن، کاربردی کردن پژوهش‌ها با توجه به مباحث ن، آینده‌نگری و غیره از جمله مباحث مربوط به حوزه فعالیت اجتماعی بانوان بود که در دیدار رهبری از ناحیه یکی از طلاب خواهر بیان شد.

ابراهیمی در این باره تصریح می‌کند: اسلام همواره بر آشنایی عمیق و عالمانه ن با معارف اسلامی و محقق کردن آن در متن خانواده و اجتماع تاکید دارد. بنابراین بر همه ما لازم است تا با جهت‌دهی همه فعالیت‌های خویش به سمت ظهور و بروز عملی آموزه‌ها و دستورات دینی در جامعه و رفتارهای فردی و جمعی به این امر جامه عمل بپوشانیم و به سمت عینیت بخشی دستورات دینی در جامعه و زندگی شخصی گام برداریم.


زهرا ابراهیمی


لینک مطلب در خبرگزاری تسنیم




د


سقوط تدریجی اخلاقی، نتیجه تربیت ناصحیح است

زهرا ابراهیمی امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در اصفهان به مناسب میلاد باسعادت حضرت معصومه(ص) فرارسیدن روز دختر با بررسی جایگاه و ویژگی‌های دختر در منظر اسلام اظهار داشت: به بهانهٔ روز دختر، ساعت‌ها می‌توان به گفتگو نشست و در رابطه با ویژگی‌ها و خصوصیات دختران صحبت کرد چراکه خانه باوجود دختر مزین به مهر می‌شود، دختران مرکز عواطف و نیکی‌ها هستند و صفا و محبت موجود در متن خانواده‌ها، وامدار پاکی و نجابت آنان است و گویا خداوند به‌واسطه بخشیدن دختر به خانواده، نگاه ویژه‌ای به آن خانه داشته است.

کارشناس مسائل خانواده با اشاره به اهمیت نقش‌های مادری و همسری ادامه داد: در نگاه آموزه‌های اسلام، جایگاه دختر جایگاه ویژه و خاصی است، چراکه او باید در آینده در موقعیت همسری و مادری ایفای نقش کندT بنابراین توجه خانواده و جامعه به این گوهر گران‌بها، نه‌تنها فایده آنی دارد بلکه دارای مزایای آتی نیز هست، دختران با رشد در یک خانواده با ویژگی طهارت و صفای باطن می‌توانند در آینده مربی و تربیت‌کننده انسان‌ها باشند و همین امر وجود دختران را دارای ارزش می‌سازد، این در حالی است که در جوامع غربی و نظام‌های مبتنی بر مادیت، آنچه حاکمیت می‌کند پول و شهوت است و دختر، تنها ابزاری برای رسیدن به این عناصر است.

خطر سقوط اخلاق و انسانیت

وی تأکید کرد: آنچه امروزه دختران جامعه ما را تهدید می‌کند، بعضاً تزل در هویت دینی است، اگرچه تعداد دختران با هویت دینی و فرهنگی در جامعه ما کم نیست اما بعضاً شاهد دخترانی هستیم که دچار تَلون شخصیتند که این امر محصول علت‌های مختلفی از جمله خانواده و رفتار والدین با آن‌ها است، سقوط اخلاق و انسانیت یک امر ناگهانی نیست بلکه امری تدریجی است و چنانچه خانواده، تربیت صحیح و نظارت دقیق بر رفتار دختران نداشته باشد، ممکن است آن‌ها به‌تدریج با این سقوط مواجه شوند.

ابراهیمی در خصوص کارکرد عنصر حیا در وجود دختران ابراز داشت: میل به حیا درون انسان امری فطری و پررنگ است، بنابراین آن‌چه از ناحیه غرب، وجود دختران ما را نشانه رفته، ترویج بی‌حیایی است که از طریق تمایل به مد و مدگرایی تبلیغ می‌شود، ولی باید دقت کرد که دختر مسلمان و ایرانی اگرچه ظاهرش در اثر تبلیغات سوء دشمنان کمی دگرگون‌شده، اما در پس این ظاهر غلط‌انداز، نجابت، دیانت، اصالت و نورانیت نهفته است و توجه خانواده و جامعه به این ویژگی‌های درونی دختران می‌تواند حتی ظاهر نامناسب آن‌ها را نیز مناسب کند.

این فعال فرهنگی افزود: نشاط و حوصله دخترانه، لطافت، عواطف، خلاقیت و استعداد دختران در کنار یکدیگر می‌تواند معجزه‌ها بیافریند، پس نباید دختران جامعه را به دلیل فضا و شرایط موجود در اجتماع، از دست رفته تصور و بی‌اعتنایی به رفتار آن‌ها را پیشه خود کرد، بلکه باید به اصلاح رفتار آن‌ها از راه افزایش محبت، اقدام کرد و پدر، مادر، مدرسه، حکومت و مسئولان باید وسایل رشد و کمال دختران جامعه را فراهم آورند نه اینکه شخصیت او را خدشه‌دار کنند تا او برای ابراز وجود، مجبور به خود آرایی شود.

نیازمند واقع‌بینی و محبت در مورد دختران هستیم

وی یادآور شد: آنچه دشمن به دنبال آن است، از بین بردن فروغ حیا در وجود دختران است و ما برای تصحیح رفتارها و جبران خطاها، نیاز به واقع‌بینی داریم، رفتارهای عاقلانه و حکیمانه، رفتارهای خیرخواهانه و صلاح جویانه، در کنار محبت و صفا، می‌تواند در نشاط و امید و هیجان بخشی به دختران مؤثر باشد و آن‌ها را از دام‌های شیطانی مصون بدارد.

ابراهیمی بابیان وم لذت بردن دختران از زندگی در ابعاد مادی و معنوی اذعان داشت: دختران ما باید از زندگی مادی و معنوی خود لذت ببرند و ما به‌عنوان والدین، موظف هستیم که این التذاذ را در همه شئون زندگی برای آن‌ها تبیین و آن‌ها را با چهارچوب‌های اخلاقی آشنا سازیم که اگر معنای التذاذ از امور مادی و معنوی به‌خوبی تبیین شود، فقط در زیبایی‌های ظاهری خلاصه نمی‌شود.

کارشناس مسائل دینی اضافه کرد: باید به‌خوبی تبیین شود که اصل گرایش به زیبایی و زیباسازی و زیبادوستی، یک امر فطری است، اما نباید این‌ها ابتذال اخلاقی را نتیجه دهد و این توجه به زیبایی نباید مشغله اصلی زندگی انسان شود و انسان را به خودنمایی و تبرج وادارد، علاوه بر این باید میدان را برای فعالیت صحیح و سالم دختران طوری آماده کنیم تا آن‌ها به مرحله‌ای از عظمت و اعتلای روحی برسند که بتوانند احساس خودباوری کنند و این امر از مسیر ایجاد پیوند قلبی میان دختران و والدین ایشان امکان‌پذیر خواهد بود.

به دختران اجازه ابراز احساسات بدهیم

وی با عنوان جایگاه دختر در دین بیان داشت: در برخی از خانواده‌ها هنوز پسران واجب‌تر، ضروری‌تر و مفیدتر از دختران تلقی می‌شوند، درصورتی‌که حمایت اخلاقی والدین از دختران به تصحیح این بینش کمک خواهد کرد؛ همچنین دختران به دلیل داشتن عواطف و احساسات، از روحیه آسیب‌پذیری برخوردار هستند، بنابراین والدین باید به دختران اجازه ابراز احساسات آزادانه در منزل دهند تا از این ناحیه آسیب نبینند.

ابراهیمی خاطرنشان کرد: در تعریف دین برای دختران، کوتاهی کرده‌ایم و غالباً دین برای دختران مجموعه‌ای از ممنوعیت‌ها و محدودیت‌ها معرفی‌شده، درحالی‌که این نگاه، بدترین نوع نگاه به دین است و متأسفانه از طرف مغرضان نیز تبلیغ می‌شود و قطعاً اگر جایگاه دین و جایگاه دختران در دین به‌خوبی هویدا شود، لجبازی‌های دخترانه نیز کمتر خواهد شد.

این فعال فرهنگی عنوان داشت: حل بحران هویت دینی در دختران، تنها از طریق ارائه الگوی صحیح امکان‌پذیر خواهد بود، الگوهایی که دختران ما دارند همه‌جانبه نیست و همواره تضاد در رفتار الگوها دیده می‌شود و همین تضاد و تقابل رفتار و گفتار، منجر به آسیب‌پذیری می‌شود، بنابراین برای تعمیق و نهادینه شدن باورها، نیازمند معرفی الگوی مناسب هستیم.

وم توجه به ظرافت‌های وجودی دختران

وی تصریح کرد: توجه بیشتر افراد به ظرافت جسمی دختران است و اگر در خانه و جامعه، دفاعی هم از دختران صورت می‌گیرد با تکیه‌بر همین ظرافت جسمی است درحالی‌که باید به ظرافت فکری، و کارکردی و ظرافت در تدبیر دختران نیز دقت ویژه نمود.

ابراهیمی در پایان گفت: اولین جایی که ممکن است دختران مورد ظلم قرار گیرند، خانواده است، بنابراین دختر باید در محیط خانواده محترم شمرده شود و تعبیر حسنه بودن، نعمت بودن و باقیات و صالحات بودن دختر در روایات، تکلیف ما را در برخورد با دختران روشن می‌کند و زمانی که جایگاه حقیقی دختر در خانواده مشخص باشد، نیازمند جایگاه تصنعی و تشریفاتی در جامعه نخواهند بود.

زهرا ابراهیمی 



لینک مطلب در خبرگزاری فارس




ش



دست های فرزندانمان را به شیطان نسپاریم


در این روزهای گرم تابستان بازار اوقات فراغت دانش آموزان و دانشجویان داغ است. چیزی که اغلب پدرها  و مادرها را کلافه می­ کند، مشغول بودن بیش از اندازه فرزندان با تلفن های همراه ویا تبلت ورایانه است. مرتب در حال بازگویی مضرات این گونه وسایل از امواج و اشعه های سرطان زا گرفته تا ضعف عضلانی، چاقی مفرط وتحلیل سلول های مغزی، علی الخصوص برای کودکان هستند.

اما باید دید ما به عنوان پدر ومادر که نگران هدر رفتن اوقات فراغت فرزندان دلبندمان در فضاهای مجازی وبازی های رایانه ای هستیم تا چه اندازه به فکر جایگزینی برای جذابیت های غیر قابل انکار این وسایل بوده ایم؟

کودکان مملو از انرژی و هیجان هستند. دوران گل کوچک­ های کوچه که گذشته است. صله رحم و دید بازدیدها که فقط به ایام نوروز محدود شده است. مشغله های والدین هم گشت وگذار در طبیعت را از یادها و خاطره ­ها برده است و به دلیل همین گرفتاری­ها هم، الگوی مناسبی برای مطالعه برای فرزندانمان نیستیم.

کارکردن و شاگردی کردن بچه ها در خانه و یا بیرون از خانه هم که خلاف شئونات خانوادگی به شمار می آید. پس محل تخلیه این همه انرژی کجاست؟ اگر مرتب گوش بچه را می گیریم و از گوشی همراهش بیرون میاوریم، آیا نباید آن را به جایی بهتر و مفیدتر و البته جذاب­تر رهنمون باشیم.

به عنوان والدین چه مقدار وقتمان را با آن ها می گذرانیم؟ تا چه اندازه به پارک ها، موزه ها و مراکز فرهنگی و تفریحی شهرمان سر می زنیم؟ عضو کدام کتابخانه شهر شده ­ایم و یا فرزندانمان را برای عضویت در کدامیک از این مراکز تشویق کرده­ایم؟ در هفته و یا ماه و یا حتی سال چقدر وقتمان را برای مطالعه در زمینه های مختلف برنامه ریزی کرده ­ایم؟

باید بدانیم که یکبار و دوبار مسافرت یا چند ساعت محدود کلاس ورزشی و آموزشی در هفته و سپس آن رها کردن کودکان در روزهای طولانی تابستان کافی نیست.

هورمون های انرژی همواره در حال فعالیت هستند و ذخیره و تخلیه نشدن آن­ها می ­تواند مضررات جبران ناپذیری را برای فرزندان دلبندمان به همراه داشته باشد.

شرکت در فعالیت های ورزشی وحتی بازی در کوچه و پارک­ های عمومی با نظارت والدین فواید بیشتری نسبت به مضرات احتمالی دارد. انجام کارهای درآمدزا در خانه و یا با دقت در محیط و بدون فشار بیش اندازه برای بچه­ ها، در بیرون از خانه نه تنها مخالف شئونات اجتماعی نیست؛ بلکه می ­تواند علاوه بر آماده سازی آن­ها برای ورود قریب الوقوع در جامعه و آموختن عملی حرفه­ای فراخور حال آنان و افزایش و بهره ور ساختن شم اقتصادی آن­ها مورد بسیار مناسبی برای صرف انرژی های انباشته شده در دوران نوجوانی وجوانی و حتی پربازده­تر از کلاس ­های مقطعی و آموزشی صرف باشد.

در این زمینه نقش رسانه ­ها  در فرهنگ سازی برای جامعه بسیار مؤثر است. ساخت فیلم و سریال تلویزیونی یا برنامه­ های مستند، درباره کار و تلاش دانشمندان و معرفی افراد موفق و پرتلاش و کوشا که فعالیت­ های اقتصادی و اجتماعی خود را در کنار درس و زندگی مدیریت کرده­ اند، می­ تواند اثر ­بخش باشد. البته مسلم است که این مهم، همت و باور مدیران و صاحبان حرفه و فن نیز را هم می ­طلبد.

به این مسأله دقت داشته باشیم که مضرات بیکاری و بی برنامگی برای بچه ها کمتر از بازی های رایانه ای و سرگرمی با گوشی و تبلت نیست.

شیطان همیشه به دنبال دست های بیکار می گردد تا برای آن ها کار پیدا کند و مسلما کاری که شیطان برای فرزندانمان پیدا کند مورد رضایت و قبول خدا، ما و جامعه نیست.

پس قبل از گرفتن و محدود کردن گوشی های همراه به فکر جایگزینی مناسب، مفید و جذاب برای آن­ها  باشیم.


آزاده ابراهیمی، عضو گروه نویسندگی صریر



لینک مطلب در خبرگزاری حوزه




پ

از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان .

چه قصه ی عجیبی است هنر و چه داستان غریبی است راز هنرمندان، یکی خودش را می یابد و جایگاهش را در عرش تسخیر می کند و دیگری به نام آزادی و با ژست روشنفکرانه کیلومترها پایین تر از فرش منزل می گزیند. یکی روزی به آنجا می رسد که اقرار می کند هر آنچه تا کنون نوشته و هر چه سروده ام حدیث نفس است و به آتش می کشاند و دیگری حدیث نفس می نویسد و برای شهرت در دنیای مادی، به مقدسات میلیون ها انسان جسارت می کند و جانشان را به آتش می کشاند.

یکی راز ماندنش را در رفتن می داند و دیگری همنوعانش را به سخره می گیرد و خرد می کند تا خودش بیشتر بماند.

آری شهید! این است رسم روزگاری که تو خوب شناختی و از آن دل کندی، درس خواندی و در هنر جایگاه مناسبی کسب کردی و به جای فرار به خارج از کشور و سنگین نمودن رزومه خویش در خارج مرزها، ماندی و یاور جهاد سازندگی شدی. خان گزیده ها را در تاریخ ظلم ستیزی سینما ثبت نمودی تا با روایت فتح آسمانی شوی. بارها صدای آرامش دهنده ات را در روایت جنگ وعروج لاله های راست قامت وطنم می شنیدم اما نمی دانستم صاحب این صدا کیست که این گونه آرام آتش می گیرد و جانم را به آتش می کشاند.

 از کوچه پس کوچه های تنگ محله شاه عبدالعظیم برخاستی تا بگویی برای انسان شدن و انسان ماندن، محله و ثروت ملاک نیست، بلکه خدا گاهی از خانه ای کوچک با اعضایی خونگرم و دوست داشتنی، برای خویش عاشق بر می گزیند. کوشیدی تا هنر اصیل اسلامی که ریشه درتفکرات الهی دارد را از تفکرات اومانیستی در امان بداری.

 از خداوند که پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد که امروز برخی گمان می کنند هنرمندی با برهنگی و بی قید و بندی قرین است و گویا یکی بدون دیگری ممکن نیست.

آنها براین باورند که چون هنرمند نام نهاده شدی یعنی محدودیتی نداری، باید بی مهابا بتازی و بی توقف نبازی، غافل از آنکه هنر اصیل از دل مردان و ن خداجو و با ایمان سرچشمه می گیرد و از همین رو جاودانه می ماند.

هنر باید روح داشته باشد و الا هنر بی روح هر چقدر هم که بزک شده باشد، چون رنگ و بوی خدایی ندارد، روزی به دست فراموشی سپرده می شود و با گذشت زمان اثری از آن باقی نخواهد ماند.

 بستر آرمیدنت فکه بود و خواستی روایت فتح را این بار از فکه و با داستان عاشقان عملیات والفجر مقدماتی برای مردم ترسیم کنی و لیکن آن مسیر سه کیلومتری پر از خار و خس دشمن نگذاشت تا قاب دوربینت پشت سیم های خاردار را بنمایاند.

آری چشمان پر از شور و هیجان خواستاران آن لحظه ها هر سال 20 فروردین برفکی شدن تصویر و خون سرخی را می بیند که در کمال بهت در دفترچه ی خاطراتشان مرور می شود.

از فیلمبردار خواستید از قمقمه ی سوراخ و کلاه تیر خورده نگذرد تا جان بینندگان از سوز عطش بسوزد و چه عجیب که خون سرخ و گرمت قلبشان را به آتش کشید.

 شهادتت مبارک ای خون بر جا مانده از شهادت حسین (ع).



زهرا صادقی، عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان


  لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 

 



پ


پاورچین پاورچین همگام با شیطان در پی وی


در عصر کامپیوتر، ت گام به گام شیطان نیز به صورت آپدیت شده در زندگی کاربران فضای مجازی به چشم می خورد. پرسش های فقهی پی در پی کاربران، حاکی از آن است که برخی بسیاری از ترفندهای شیطان برای گمراه نمودن انسان ها را صرف مجازی بودن فضا، توجیه می کنند و برچسب مشکلی ندارد»،بر آن می زنند.

گویا امروزه چت کردن با نامحرم تبدیل به یکی از عرصه های سرگرمی در این فضا به شمار می رود. گاهی اوقات گفته می شود، این تنها یک گفتگوی ساده است و ما تنها دو همکلاسی در دانشگاه هستیم که قصد تبادل اطلاعات در زمینه ی تحصیلمان را داریم؛ اما هر چه جلوتر می رود، دیده می شود در کنار سلام همیشگی، کم کم ایموجی ها و استیکرهای گل و بلبل، جا خوش می کنند و ممکن است در اثر گذر زمان، کلمات کلاسیک و اتوکشیده ی نوشتاری و رسمی جای خود را به کلمات و نوشته های گفتاری و صمیمانه بدهند، تا جایی که احساسات کاذب و دوست داشتن های گاه یک طرفه پیش می آید و مقدمات ارتکاب سایر حرام ها نیز فراهم شده و در نهایت رفتارهایی که جبران ناپذیرند.

از دیگر نتایج خلوت در فضای مجازی، احساس دوست داشتن هایی است که دختری را از کیلومترها آن طرف تر به شهر دیگری می کشاند و در نهایت نتیجه ای جز مشت و لگد برای وی ندارد و البته این کم ترین ضربه ای است که ممکن است یک دختر در مقابل اعتمادی نامعقول، خواهد خورد.

آری این همان ت گام به گام شیطان است که با قدرت در عصر تکنولوژی با رنگ و لعابی فریبنده تر از حالت غیر مجازی اش، نقش نمایی می کند.

عکس هایی که گاه صادقانه و بچگانه با کسی که اظهار عشق و علاقه می کند، به اشتراک گذاشته می شود و مقدمه ای می‌شود برای کسب درآمد طرف مقابل و گاه هتک حرمت و آبروریزی برای دختران را به دنبال دارد. به واقع می توان گفت، جاهلیت مدرن صدها بار از جاهلیت سنتی، مخرب تر خواهد بود.

جاهلیت در گذشته، عدم علمی بود که به دلیل پوشیده بودن برخی از حقایق، زمینه ی پیدایش آن فراهم می شد و اما جاهلیت امروز در عین علم و آگاهی و انباشت اطلاعات، اتفاق می افتد.

جای بس تأسف است که گاه اشتباهاتی که جاهلان گذشته با وجود فقر اطلاعاتی انجام نمی دادند، مطلعان امروزی انجام می دهند. وقت آن است که تمام ادعاهای روشنفکری به ظاهر زیبا و به باطن کریه و زشت کنار گذاشته شود و با عقلی که از پرده های حماقت زدوده شده به مسائل نگاه کرد.

فضای شخصی کاربر در هر یک از شبکه های اجتماعی همان جایی است که اگر دو نامحرم با یکدیگر خلوت نمودند، سومین عضوش شیطان است.

برای مبارزه با شیطان لازم است قدمگاه های او را شناخت و کاملا آگاهانه اقدام نمود. برای این کار باید همان استراتژی و درس های آگاهانه ی مذهب را پیاده کرد، یعنی تنها به هنگام ضرورت با نامحرم صحبت کرد و آگاه بود که القاء جمله ی این تنها یک فضای مجازی است رابایدکنار گذاشت.

از به کاربردن ایموجی ها و استیکرهایی که جذابیت دارند و یا هرآنچه جذب جنس مخالف را به دنبال دارد خودداری نمود.

در به کارگیری جملات به مقداری که مفهوم را منتقل می کند، اکتفا شود. از نگاه داشتن چت ها و بارها و بارها مرور نمودن آن اجتناب شود. در صورت نیاز با وجود همجنس از مراجعه به غیر همجنس دوری شود. در یک کلام هر آنچه ارتباط وثیق دو نامحرم را به دنبال دارد، حربه گاه شیطان است.

تجربه نشان می دهد که قدرت خیال و احساس انسان ها آنچنان قوی و محکم است که شاید بتواند بسیار کامل تر و موفق تر دو انسان را به یکدیگر وابسته نماید؛ چون طرفین در فضای حقیقی ممکن است از طریق برخی از نشانه ها که هر چند طرف مقابل قصد کنترل و مخفی کردنش را داشته، به بسیاری از امور پی ببرند، اما درصد تأثیرگذاری این نشانه ها در شناخت طرفین در فضای مجازی، درصدی بسیار ناچیز است؛ چراکه اغلب بازخوردها، آن گونه که هستند منتقل نمی شوند؛ پس چت کردن در فضای پی وی نیز مصون از حیله های شیطان نیست.

به جای پاورچین پاورچین همگام با شیطان لازم است پله پله تا دیدار خدا را تجربه کرد. این امر نیز جز از طریق خود خدا و دستورات وی امکان پذیر نیست. پس خدا را برای رسیدن به خودش باور کنیم و فرمان پذیر باشیم تا آرامش سهم زندگی هایمان شود.


             

زهرا صادقی



لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


ح


میزگرد تخصصی صاحب نیوز | آزادی» و حجاب» در تناقض یا هم خوانی؟


در حالی که دشمنان سعی در کمرنگ کردن حجاب در جامعه اسلامی می کنند پایگاه خبری تحلیلی صاحب نیوز در یک میز گرد به ابعاد حجاب در جامعه و دسیسه های دشمن در این زمینه می پردازد.

  به گزارش صاحب نیوز؛ امروزه اهمیت مقوله حیاتی عفاف و حجاب صرفاً به رعایت حجاب بر نمی گردد و همه می دانند که این دو مقوله به هم پیوسته و مهم تضمین سلامت حامعه را در پی خواهد داشت اما همیشه شبهاتی از سوی داعیه داران بی حجابی و مخالفان این امر مقدس رواج پیدا می کند. برای واکاوی برخی شبهات در این رابطه با دو تن از کارشناسان مرکز ملّی پاسخگویی دینی کشور به گفتگو نشستیم.

* تعریف شما از حجاب چیست؟

جواد حیدری: واژه حجاب در قرآن کریم هم استفاده شده است؛ حجاب در لغت به معنای حاجب و به معنای مانع چیزی شدن است؛ واژه حجاب در آموزه های دینی در واژه ستر مطرح می شود و شهید مطهری معتقد است که چقدر خوب بود از همین واژه استفاده می شد؛ چرا که برخی معترضین به حجاب اعتراضشان از همین واژه نشئت گرفته و معتقدند حجاب نوعی حصر و نوعی مانعیت در آن نهفته است و این به معنی محدودیت محصوب می شود؛ آنچه برای پوشش در مبانی دینی در معنی حجاب به کار می رود ستر است؛ در اصطلاح نوعی پوشش که بازدرندگی را هم داشته باشد تعریفی در شارع مقدس از حجاب است.

زهرا ابراهیمی: حجاب می تواند میوه و ثمره عفاف باشد و عفاف ثمره حیا است؛ حیا یک امر ذاتی، فطری و درونی و ویژگی همه انسان هاست و از زمان خلقت این حیا وجود داشته است در مرحله بعد این حیا باید در رفتار انسان نمود پیدا کند، یکی از نمود های حیا بحث عفاف است که این عفاف و عفت جنبه های مختلفی دارد و در مرحله بعد ثمره این عفاف حجاب است؛ حجاب نوعی پوششی و عامل بازدارنده ای است که نتیجه حجاب و حیای درونی باشد.

* حجاب از گذشته در فرهنگ ایرانی چه جایگاهی داشت؟

جواد حیدری: گاهی پیامبر اسلامی احکامی را به مسلمین بیان می کنند بدون اینکه پیشینه ای داشته باشد، اما گاهی احکامی را مطرح می کنند که پیشینه ای را هم دارد و حجاب نوع دوم است؛ سختگیرانه ترین قوانین در ایران باستان در مورد ن اتفاق می افتاده است که اکنون به کتب زرتشتیان مراجعه کنیم مشاهده می کنیم که خانم ها چه نکاتی را باید رعایت کنند و حتی در ایران باستان خانم ها اجازه صحبت با محارم خود را نداشتند و این یعنی سخت گیری در حجاب و رفت و آمد خانم با دیگران وجود داشته است؛ زن قبل اسلام در ایران یک شی، یک کالای بی ارزش است و جایگاهی در امور اجتماعی ندارد؛ در حال حاضر اگر به آثار باستانی که با مبانی ایرانی ساخته شده است که یکی از آن ها تخت جمشید است در این آثار مجسمه یک زن بی حجاب نمی بینید و این یعنی قبل از اسلام حجاب در ایران وجود داشته است؛ البته در شبه جزیره عربستان در زمان ظهور اسلام با بی حجابی رو به رو بودیم.

* رعایت عفاف بدون حجاب در جامعه امکان پذیر است؟

زهرا ابراهیمی: حیا و عفاف به عنوان ریشه اصلی هستند و حجاب نمود این ریشه است؛ اینکه در برخی از جوامع می بینیم که مم به حجاب نیستند اما در عین حال یک سری موارد را رعایت می کنند؛ دقیقاً به عفاف بر می گردد و بر گرفته از حیاست که امری فطری است؛ امروز جامعه ما علاوه بر اینکه در حجاب دچار مشکل شده در عفاف هم مشکل داریم و چیزی که در جامعه میبینیم صرفا بد پوششی و کم حجابی نیست، بلکه جامعه به سمتی می رود که در واقع عفیف بودن آن زیر سؤال می رود؛ در جوامع مختلف قوانین و هنجاری وجود دارد که لباس را برای هر جایگاه و محیط تعریف می کند؛ امروز متأسفانه در جامعه خودمان توازن در حال به هم خوردن است. برای مثال خانم لباسی که برای یک جشن انتخاب می کند با همین لباس در خیابان هم حضور پیدا می کند این نشان دهنده این است که اگر به ثمره عفاف که همان حجاب است توجه نشود این ثمره زیر سوال می رود.

 

*برخی مسائل اقتصادی، معیشت و اختلاس را مطالبه مردم عنوان کنند و حجاب را کم اهمیت و نیاز جامعه و مطالبه مردم نمی دانند، نظر شما چیست؟

زهرا ابراهیمی: آن هایی که این گونه صحبت می کنند، صحبتشان به عدم شناخت صحیح نسبت حجاب و نسبت های که این بی حجابی را در جامعه ایجاد کرده بر می گردد؛ در مشکلات بی حجابی عوامل مختلفی تاثیر گذار است و اینکه برخی بی حجابی را به عواملی چون معیشت و اقتصاد گره می زنند نوعی راه فرار از اتفاقی که افتاده است و توجه به حجاب به معنای چشم بستن به اختلاس یا مشکل دیگر نیست و اگر به خوبی نگاه کنیم این دیدگاه و قانون گریزی در  موارد دیگر هم تأثیر خواهد بود و تسری پیدا خواهد کرد.

* آیا انتخاب آزادانه نوع حجاب و پوشش به معنای آزادی است؟

جواد حیدری: برخی از منتقدان حجاب برای اینکه اصل را تحت الشعاع قرار دهند حجاب را در مقابل آزادی قرار می دهند؛ اما حجاب در اسلام به معنای سلب آزادی و حصر خانگی نیست و در جوامع امروزی آزادی این طور معنا می شود که حرکت آزاد هر فرد مانع سلب آسایش دیگری نشود؛ بدیهی است هر کس در حجاب می تواند با سلیقه خود حجاب را با توجه به تعریف حجاب انتخاب کند که البته نکاتی که در انتخاب لباس مطرح است باید رعایت کند؛ البته به اسم آزادی نباید دین و شرع را زیر پا بگذاریم و همین طور آزادی یک نفر نباید آزادی دیگری را سلب کند؛ عقل حکم می کند که برای حفظ آزادی و امنیت روانی جامعه به سمت حجاب برویم.

* چرا حجاب در کشورهای غربی مورد توجه قرار گرفته است و از تجربه حجاب برای اولین بار افراد در غرب احساس خوبی دارند؟

جواد حیدری: یکی از اندیشمندان غربی می گوید، اولین قربانی بی بند و باری در جوامع غربی عشق بود یعنی حالت رابطه عاشقانه زن و مرد، با محوریت خانواده اولین قربانی بی بند و باری و رعایت نکردن عفاف وحریم بود؛ اگر میبینیم در جامعه غیردینی سکولار هم حجاب در حال گسترش است به این خاطر است که عقل انسان به انسان گوش زد می کند در سایه حجاب آرامش روانی وجود دارد و با نگاه منفعت طلبانه به این نتیجه می رسد.

در جامعه دینی ما پوشش و حجاب وضعیت خوبی دارد؛ متأسفانه عده ای از روی غرض و مرض بی حجابی را اپیدمی گزارش می کنند؛ اصحاب رسانه باید برکات انقلاب را بیان کنند. امیرالمؤمنین می فرمایند: یک دیوار سفید را مقابل خود در نظر بگیرید یک نکته سیاه کوچک زیاد به نظر می رسد؛ غیر از فرایض دینی، یکی از عوامل سست شدن پیوند های خانوادگی و بالا رفتن امار طلاق رعایت نکردن پوشش و حدود است؛ وقتی می بینم استواری اجتماع، استحکام خانواده و ارزش و جایگاه زن که بالا می رود در حفظ حجاب است و چه اسراری برای رعایت نکردن این اصل عقلی و دینی است؟

* حجاب در حالی که برای فرد اام است گاهاً در برخی قسمت های جامعه چون صدا و سیما به درستی رعایت نمی شود، نظر شما چیست؟

زهرا ابراهیمی: عدم تناسب بین سازمان ها و نهاد ها باعث این مشکل شده است؛ در سال 84 طرحی در مورد راهبرد های رعایت عفاف و حجاب که 26 نهاد را در کنار هم قرار می داد و قرار بود در کنار هم در مورد حجاب راهکارهایی ارائه دهند؛ این 26 نهاد مثل زنجیر کنار هم قرار می گیرند ولی هیچ کدام دقیق انجام وظیفه نکردند به غیر از نهادهایی که ظاهر سازی می کنند؛ نهادهایی که مم به رعایت حجاب هستند کوتاهی می کنند؛ حلقه هایی در این زمینه تشکیل نشده و  تنها نیرویی که باقی می ماند نیروی انتظامی است و به تنهایی توانایی ندارد که مشکل را بر طرف کند.

* در حالی که دشمن تلاش می کند عفاف را با از بین بردن حجاب از بین ببرد برخی در داخل هم خواسته یا ناخواسته در همین جهت حرکت می کنند نظر شما چیست؟

جواد حیدری: برای رعایت عفاف قطعاً حجاب لازم است این دو لازمه هم هستند و حجاب به خصوص چادر نمود باز دارندگی در سطح بالایی دارد؛ در مبارزه با حجاب، آن را مقابل آزادی، مد گرایی و از قوانینی که دِمُده شده حجاب را مطرح می کنند، که البته در جامعه این اتفاق افتاده است و بعضی تحت تأثیر قرار گرفته اند؛ اصول اخلاقی از جمله مسئله حجاب در بستر زمان قدیمی نمی شود اگر بعضی افراد اصول اخلاقی را ضرب در محور زمان کنند و با الفاض قشنگ بگویند هر چیزی که قدیمی باشد نادرست است پس باید بگوییم در قدیم دو ضرب در دو چهار تا می شد و الان دو ضرب در دو پنچ تا می شود اصول اخلاقی، نه رفتار اخلاقی را امور مطلق می دانیم نه امور نسبی، مسئله حجاب یک اصل اخلاقی است اگر یک تدبر و تفکر خاصی باشد این مسئله را آنالیز می کند.

* برخی در مورد بی حجابی در جامعه اغراق می کنند نظر شما چیست؟ حجاب برای آقایان در جامعه چگونه است؟

 

زهرا ابراهیمی: رعایت پوشش هم برای خانم ها و هم برای آقایان است و این حساسیت هایی که مطرح می شود به دلیل عدم نهادینه کردن این امر فرهنگی است؛ ما به درستی وظایف هر کدام از آقا و خانم را تبین نکرده ایم چه بسا که خود ارایی و بی حجابی به خاطر مورد توجه قرار گرفتن اقایان و رفتار اقایان باشد.

جواد حیدری: وقتی با واژه انسان مواجه هستیم فارق از جنسیت است حجاب یک امر فطری و انسانی است، و زن و مرد ندارد دستور قران کریم اول در باره اقایان بوده است که کنترل چشم و عفت داشته باشند و در مرحله بعد در مورد حجاب خانم ها صحبت شده است

* راهکار برای اام قانونی حجاب چیست؟

زهرا ابراهیمی: اگر به حجاب به عنوان قانون نگاه کنیم قوانین مدنی و قضائی هر دو اام اور هستند ولی عرف جامعه طوری است که توجه ان به قوانین جزایی و کیفری بیشتر است و اگر به بحث حجاب به عنوان قانون مدنی نگاه کنیم اام آوراست و نتیجه مطلوبی خواهد داشت.

جواد حیدری: تنبیه، تشویق و فرهنک سازی باید باهم باشند ما با یک جامعه عاری از هرگونه پوشش روبه رو نیستیم و درصد بالایی رعایت پوشش را دارند، فرهنگ سازی کنیم که این حالت حفظ شود و تشویق عملی و لفظی خوب است؛ اما با تنبیه نسبت به افرادی که جهل به این مسئله دارند و یا فواید این مسئله را نمی دانند موافق نیستم اما نسبت به عده ای که با گروه هایی که در خارج از کشور سازماندهی میشوند و دست به اسلحه ارزش های ما و امنیت روانی ما را هدف قرار می دهند با تنبیه و مجازات مقابله باید کرد.

* چرا حجاب در کشور ما آزاد و همانند کشوری مانند ترکیه نیست؟

جواد حیدری: آیا اینکه خانم برای اقا عادی شود خوب است؟ این یک مصیبت است که خانم برای اقا عادی شود دغدغه اسلام این است که زن در برابر مرد عادی نشود ایا در جوامع غربی که زن برای مرد عادی شده غریزه جنسی اقایان از بین رفته است؟ خیر آستانه ی غریزه بالا رفته است چون زن عادی شده و برای مرد جذابیتی ندارد با مفاسد مشمئز کننده چون ازدواج با حیوانات و مسئله هم جنس گرایی مواجه است.

 

زهرا ابراهیمی: برای میل جنسی دو بعد روحی و روانی و بعد جسمی تعریف شده بعد جسمی اشباع پذیر و حدی دارد ولی در بعد روحی اشباع ناپذیر است و به تنوع طلبی می رسد و فواید حجاب بیشتر برای زن است و باید شناخت ایجاد شود، این شناخت انسان را به این گرایش می رساند و تا گرایشی نباشد رفتاری نخواهد بود.

 


                                                  زهرا ابراهیمی


لینک مطلب در خبرگزاری صاحب نیوز


ح


نگاهی بر عوامل گسترش پدیده شوم بدحجابی

دیگر نیازی به پژوهش ها و آمارها نیست. با گذری در شهر، عمق فاجعه را در خواهی یافت . به راستی چرا وضعیت عفاف و پوشش یک جامعه مسلمان به این سمت و سو کشیده شده است؟ متولیان این امر در کدام خواب غفلت به سر می برند؟ چه عواملی در این زمینه دخیل هستند . و هزاران سؤال دیگر که ذهن را درگیر کرده است . اما از جمله عوامل مهم گسترش و شیوع بدحجابی را می توان در پنج عامل دانست؛ خانواده اولین موقعیت تربیت ارزش های دینی است که تأثیر عمیقی در التزام فرزندان به عفاف و حجاب دارد؛ عدم رعایت حدود و مرزهای ارتباطی والدین در خانه، بی توجهی والدین، خویشان و دوستان خانوادگی به حریم حجاب، ضعف در تلاش در تربیت دینی و مهم تر از همه عدم تأمین نیاز های زیستی و روانی فرزندان توسط خانواده که منجر به حس خودنمایی می شود از جمله عوامل آسیب زننده به تربیت عفاف و حجاب در خانواده است.

سهم نهادهای آموزشی در حوزه عفاف و حجاب همتراز با خانواده است؛ عامل نبودن به حجاب در برخی متولیان آموزشی، ضعف در آموزش حکمت حجاب در محیط های آموزشی، بی توجهی به حدود و کیفیت پوشش در موقعیت های مختلف آموزشی، بهره برداری نکردن از روش های مؤثر و متنوع تربیتی، ضعف تبیین عواقب بد پوششی و البته در برخی موارد افراط و تعصب بی جا در حجاب افراد از شایع ترین آسیب های تربیتی در این نوع است.

رسانه های جمعی به جهت استفاده کمی وکیفی بیشتر مردم از آن ها تأثیر عمیق و گسترده ای در ارتقای فرهنگ دینی جامعه دارند؛ فقدان راهبرد منسجم علمی برای ترویج حجاب و عفاف، تأکید بر ظواهر و خلاصه کردن عفاف در حجاب، تناقض پوشش بازیگران و مجریان با وضعیت حضور در مجامع عمومی و نقش پر رنگ سلبریتی ها در الگوگیری جوانان از آنان، نمایش ن در نقش نابهنجار اخلاقی با حجاب اسلامی و تحقیر حجاب برتر به طور کاملا نامحسوس و حتی آشکار، اصل ارزش حجاب را مخدوش و تضعیف نموده است.

کم توجهی برخی مسئولان نظام و عملکردهای تی و حکومتی ضعیف در نبود برنامه و قوانین، ضعف دستگاه ها در عمل  به قوانین و اجرای آن، اختصاص ندادن زمان و نیروی مناسب برای آسیب شناسی و عدم هماهنگی بین قوه قضاییه و وزارت خانه های فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش تحقیقات و فناوری، آموزش و پرورش و حوزه های علمیه در تثبیت ارزش های اسلامی در جامعه و کم توجهی به پدیده امر به معروف و نهی از منکر همگی از جمله عوامل مورد توجه در این زمینه است.

در نتیجه می بایست با بررسی این عوامل و آسیب ها در حوزه های مختلف خانواده، محیط های آموزشی، رسانه ها و نهاد های حکومتی نسبت به رفع این پدیده شوم اجتماعی که منجر به از هم پاشیده شدن خانواده و اجتماع می گردد اقدام نمود.

 

فاطمه فرهادیان 

لینک مطلب در خبرگزرای حوزه



جنگنده

 

جنگنده بودن اثر خاصی روی انسان می گذارد

زهرا ابراهیمی در گفت و گو با خبرنگار ایمنا اظهار کرد: واژه جنگ همواره تداعی کننده زخم و رنج و درد است. به محض نقش بستن تصویر جنگ در خیالمان، ویرانی ها یکی یکی مقابل چشمانمان رژه می روند. اگر چه جنگ نظامی یادآور تلخ ترین زجرها است، اما فارغ از جنگ های بیرونی نفس جنگیدن و مبارزه برای رسیدن به هدف امری ارزشمند است.

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی با بیان اینکه انسان به واسطه انسان بودن همواره درگیر جنگ‌های درونیست ادامه داد: درگیری‌هایی میان شرع و شیطان، نزاع هایی میان عقل و عشق و کشمکش های میان خواطر الهی ونفسانی از جنگ های درونی انسان است.

وی افزود: برخی برای رهایی از جنگ، به تسلیم شدن می اندیشند چرا که تسلیم شدن سختی های جنگ را در نظرشان بیرنگ می کند. غافل از این که درد نجنگیدن بسیار عمیق تر از زخم‌های جنگیدن است.

 ابراهیمی با بیان اینکه آنها که با تلاش و همواره با روحیه ای جنگنده به فتح قله ها می اندیشند وآنها که جنگ را حتی با وجود زخم و ترس و طعنه انتخاب می‌کنند، زخم‌های جنگیدنشان دیر یا زود التیام می یابد و نتیجه ای جز آرامش نخواهند داشت، گفت: نقشِ جنگیدن بر روح انسان نقشیست زیبا و ردّیست پر افتخار که به محض یادآوری اش سرِ انسان به نشانِ سربلندی بالا می‌رود.

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی افزود: جنگنده بودن اثر خاصی روی انسان می گذارد، حتی گویش و نگارش انسان نیز به واسطه ی آن تغییر می کند تا جایی که انسان اهل جنگ، موسی وار به کلمات جان می بخشد و جانِ کلامش در روح مخاطب به یادگار می ماند و در پرتو این اعجاز، امتی را پیرو خود می کند.

وی با اشاره به اینکه نجنگیدن اما، اگرچه در ظاهر زخمی ندارد، ولی دردش عمیق و تا ابد بر قلب انسان ماندگار است، خاطرنشان کرد: زخم نجنگیدن هرگز خوب نمی شود، خونش هیچ وقت بند نمی آید و جای ردّش تا آخر عمر انسان را رسوا نگه می دارد.

 

زهر ابراهیمی 

لینک مطلب در خبرگزاری ایمنا


 

مثلث

نقش مثلث نه در ساده شدن ازدواج

زهرا ابراهیمی امروز در گفت و گو باخبرنگار فارس در اصفهان در رابطه اهمیت نقش ن در امر ازدواج  اظهار کرد: آنچه امروزه در باب ازدواج جوانان در جامعه شاهد هستیم، تبدیل شدن این امر ارزشمند به یکی از مسائل حاد اجتماعی است تا جایی که جوانان و خانواده‌های آن‌ها برای فرار از مشکلات ازدواج ترجیح می‌دهند این امر مهم را به تأخیر بیاندازند.

کارشناس مسائل خانواده ادامه داد: تأخیر در امر ازدواج در هر دو گروه از خانواده‌ها یعنی هم خانواده‌های پسردار و هم خانواده‌هایی که دختران دم بخت دارند قابل مشاهده است پس این امر می‌تواند گویای این مطلب باشد که برای رفع موانع ازدواج، هر دو خانواده باید کمر همت ببندند و با اراده‌ای کامل به استقبال مشکلات بروند، چرا که جا زدن در مقابل مشکلات ازدواج،  نتیجه‌ای جز عزوبت و تجرد جوانان نخواهد داشت.

وی در ادامه خاطرنشان کرد: دین اسلام ازدواج را امری مقدس و فراهم کردن شرایط آسان برای ازدواج را امری ضروری دانسته است و این آسان‌گیری را به همه امور ازدواج از انتخاب همسر و میزان مهریه گرفته تا تأمین جهیزیه و ولیمه عروسی تعمیم داده است.

مثلث نه، نقش تأثیرگذاری در امر ازدواج دارد

ابراهیمی با اشاره به نقش ن در امر ازدواج اذعان داشت: امور مربوط به ازدواج از آن دسته اموری است که به طور معمول نقش ن هر دو خانواده در آن پررنگ تر از مردان است، در واقع می‌توان گفت در آداب ازدواج، عروس، مادر عروس و مادر داماد نقش مهمی را در اقناع سایر افراد خانواده و فامیل ایفا می‌کنند، بنابراین این مثلث نه می‌تواند در ایجاد یک ازدواج آسان نقش تأثیرگذار و مثبتی داشته باشد.

این کارشناس خانواده اضافه کرد: بعضاً در برخی از خانواده‌ها مشاهده می‌شود که مادران نقش پررنگ تری از خود دختر و پسر بر عهده می‌گیرند، گاه مادر دختر و گاه نیز مادر پسر به جای فرزندشان دست به انتخاب می‌زنند و ملاک‌ها و معیارهای خود را مقدم در این امر می‌دانند، بنابراین توصیه می‌شود در امر انتخاب همسر،  مادران ملاک‌های غیردینی را کنار بگذارند و در این مسأله تنها راهنمای خوبی برای فرزندان خویش باشند.

وی خاطرنشان کرد: بنابراین مادران در هر دو خانواده می‌توانند در ترغیب فرزندانشان برای ازدواج صحیح نقش موثری داشته باشند، اگر دیدگاه دختر و پسر تنها در ملاک‌های مادی و ظاهری خلاصه می‌شود مادران می‌توانند از طریق ارتباط صحیح با فرزندانشان آن‌ها را متوجه انتخاب نادرستشان کنند.

ابراهیمی افزود: از دیگر اموری که ن هر دو خانواده می‌توانند در آن دخیل باشند بحث تعیین مهریه است، امروزه در نظر گرفتن مهریه‌های بالا به عنوان معضل غیرقابل حلی در زندگی جوانان خودنمایی می‌کند، در این زمینه خود دختر و همچنین مادر او می‌توانند در راضی ساختن سایر افراد برای در نظر گرفتن مهریهی کم موثر باشند، گفتگوهای مؤدبانه و به دور از تنش که در خانواده‌ها توسط مادر و دختر انجام می‌گیرد می‌تواند عامل موثری در تعیین مهریه باشد.

مراسم عقد و عروسی از فیلتر ن عبور می‌کند

این کارشناس مذهبی در ادامه تصریح داشت: برگزاری مراسم جشن عقد و عروسی نیز امری سلیقه‌ای است و در بیشتر مواقع نوع سلیقهی دختر و مادرش و همچنین مادر شوهر می‌تواند تعیین‌کنندهٔ کمیت و کیفیت آن باشد.

وی ادامه داد: انتخاب لباس عروس، ماشین عروس، آرایشگاه، فیلم ، عکس، سالن مراسم و حتی کمیت و کیفیت جهیزیه همه و همه می‌تواند به گونه‌ای باشد که ازدواج را سخت یا سهل گرداند، قاعدتاً در کشور ما تمام این امور باید از فیل‌تر سلیقهی خانم‌ها رد شود لذا توصیه می‌شود بانوان در هر دو خانواده  کمک‌کنندهی جوانان باشند تا آن‌ها با این حس که پشتیبان محکمی در این امر دارند با خیال آسوده به ازدواج اقدام نمایند.

از ازدواج آسان نترسید

ابراهیمی اشاره داشت: گاهی جوانان از واکنش دیگران در امر ازدواجِ آسان می‌ترسند و گویا ازدواج آسان را نوعی بی‌کلاسی و عامل رفتن آبرو تلقی می‌کنند و به همین دلیل تن به این نوع ازدواج‌ها نمی‌دهند اما اگر عروس و مادران در هر دو خانواده   به درستی از مزایای ازدواج آسان آگاه باشند و دیگران را نیز از این مزایا باخبر سازند،  فرزندان با دلگرمی بیشتری ازدواج آسان را بر می‌گزینند.

این کارشناس مسائل خانواده ابراز داشت: تنها کسی که می‌تواند مقابل چشم وهم چشمی و تقلیدهای کورکورانه در امر ازدواج به خوبی بایستد عروس است اما درعین‌حال او به همکاری مادر خود و مادر همسرش نیز نیازمند است تا بتواند به راحتی در مقابل حرف‌های دیگران از اهدافش دفاع کند.

وی در ادامه تاکید کرد: اگر دختر خودش به میزان خرید کمتری از طلا و جواهرات راضی باشد و مهریه را نیز سخت نگیرد طبیعتاً خانواده داماد هم به میزان کمتر جهیزیه رضایت می‌دهند و این امر باعث می‌شود هر دو خانواده بر حداقل‌ها اکتفا کرده و از اسراف دوری کنند.

مهریه سنگین معجزه نمی‌کند

ابراهیمی متذکر شد: مهریه سنگین در تداوم زندگی هیچ معجزه‌ای نمی‌تواند داشته باشد تنها عامل اعجازبرانگیز در زندگی دارا بودن اخلاق الهی و دینی است که مادران باید با تربیت فرزندان دینی خود آن‌ها را به این اخلاقیات متخلق کنند.

این کارشناس مذهبی بیان داشت: از دیگر اموری که می‌تواند در امر ازدواج آسان موثر باشد برداشتن رسم و رسوماتی است که اغلب بانوان خود را درگیر آن کرده‌اند و از میان برداشتن آن‌ها نیز تنها به دست بانوان امکان‌پذیر است، به عنوان مثال مراسم فرستادن جهیزیه عروس به منزل داماد و دعوت دیگران برای رصد کردن این جهیزیه از آداب ناشایستی است که در بین مردم بسیار جا افتاده است.

وی اذعان داشت: خانواده عروس با زحمت فراوان  و صرف وقت و هزینه به چیدن جهیزیه مشغول می‌شوند و نهایتاً با مشخص کردن یک روز و یک ساعت سایر خانم‌های فامیل باید کم و کیف جهیزیه را به  بحث و گفتگو بگذارند، جذابیتی که در دیدن این جهیزیه برای خانم‌ها وجود دارد گویا از دیدن موزه‌های مختلف حاصل نمی‌شود، از میان برداشتن این سنت غلط نیز در گرو تصمیم جدی و قاطع عروس و مادرش و همچنین همکاری مادر داماد است، وقتی هردو خانواده باهم در این مسأله هماهنگ باشند راحت تر می‌توانند این معضل را حل کنند.

دختران مانع خرج کردن مادران شوند

ابراهیمی در ادامه مطرح کرد: مادر عروس نیز ومی ندارد هر آنچه چشمش می‌بیند و در بازار موجود است  را به عنوان جهیزیه برای دخترش تهیه کند بلکه باید مادران در این زمینه مدیریت صحیح داشته باشند و با کنترل دقیق اقدام به تهیهی جهیزیهی مورد نیاز کند، حتی اگر مادران اهل خرج کردن زیاد هستند دختران و عروسان باید مانع شوند.

این کارشناس مسائل خانواده متذکر شد: امروزه اکثر دختران ما حاضر به زندگی کردن در خانه مادر شوهر نیستند و همین مسأله باعث می‌شود که اول زندگی گرفتار هزینه‌های گزاف اجاره‌بها شوند، در صورتی که اگر دختران کمی از خواسته‌های خود را تعدیل می‌دادند به راحتی می‌توانستند چند سالی با والدین شوهر زندگی کنند و از این طریق هم از تجربیات آنان بهره می‌بردند و هم از حیث اقتصادی بهتر می‌توانستند پس انداز کنند.

وی ادامه داد: به نظر می‌رسد مادر دختر در راضی کردن فرزندش و توجیه او برای پذیرش این زندگی،  شایسته‌تر از دیگران است لذا مادران باید در این رابطه نیز راه درست و غلط را به زیبایی برای فرزندانشان ترسیم کنند.

ابراهیمی تصریح داشت:انتخاب محل‌های مناسب برای خرید عقد و عروسی بدون توجه به وجود برندهای خاص و یا مکان‌های خاص از دیگر راهکارهایی است که خود عروس به راحتی می‌تواند از آن بهره ببرد، برخی از دختران با پافشاری برای خرید کردن از محل خاصی و یا برندهای خاصی شیرینی ازدواج را به کام هردو خانواده تلخ می‌کنند درحالی‌که اگر دختران ما به خوبی به عوارض این موضوعات آگاه شوند از این رفتارها کناره‌گیری خواهند کرد.

این کارشناس مذهبی افزود: ازدواج معامله‌ای عاطفی، روحی و انسانی است و نباید با توجه صرف به مادیات این جایگاه را تنزل داد و آن را تبدیل به معامله و بده بستان‌هایی مادی کرد لذا نوع رفتار بانوان جامعه اعم از عروس و دختر و مادر دختر و مادر پسر می‌تواند در تثبیت این جایگاه معنوی اثرگذار باشد.

عروس خانم‌ها سنت‌شکنی را آغاز کنند

وی متذکر شد: اینکه ما بخواهیم منتظر باشیم تا اتفاق خاصی بی افتد و دیگران سنت‌شکنی کنند و ما هم به دنبال آن‌ها سنت‌های غلط را کنار بگذاریم بسیار اشتباه است،همه ما باید از خودمان و خانوادهی خودمان شروع کنیم.

ابراهیمی در پایان گفت: اگر در یک کوچه و محله تعدادی از خانواده‌ها و مخصوصاً دختران و مادران  در امر ازدواج منطقی عمل کنند و عاقلانه رفتار نمایند کم‌کم تابوی سنت‌شکنی، شکسته می‌شود و راه برای سایر افراد هموار می‌شود.

 زهر ابراهیمی 

لینک مطلب درخبرگزاری فارس


خ

 

اگر خدا نخواهد

همه ما آدم ها اهل دغدغه ایم، اگر چه کمیت و کیفیت این دغدغه ها و نگرانی ها متفاوت است. برخی از ما دغدغه های دینی، فرهنگی، تربیتی و اجتماعی داریم و نمی‌توانیم نسبت به آنچه پیرامون ما رخ می‌دهد بی تفاوت باشیم.

یکی از اموری که به عنوان عامل بازدارنده مانع از حرکت ما می شود ترس از ضرر رساندن دیگران است. زیاد اتفاق می افتد که به دلیل وجود چنین ترسی حاضر به حرکت و فعالیت نیستیم و زندگی آرام و بدون دغدغه را بر ناآرامی‌های دغدغه مندی ترجیح می دهیم، گویا کسب آرامش از این راه عادت همیشگی است.این ترس باعث می شود که همواره خود را مغبون بدانیم و برای فرار از شکست به تکرارهای یکنواخت رضایت دهیم.

ترس از ضررهای جانی و مالی و آبرویی در مسیر حق، ناشی از ضعف ایمان است. انسان مومن از هیچ چیز ترسی به دل راه نمی دهد، چرا که معتقد است اگر همه دنیا هم جمع شوند و دست به دست یکدیگر دهند تا ضرری را متوجه او کنند که خدا آن ضرر را برای او نخواهد، نمی توانند کاری انجام دهند.

انسان معتقد دلش را دست خدا می سپارد و اینگونه از بگومگوهای نفس رهایی می یابد.

انسان اهل اعتقاد می داند که اگر خدا نخواهد هیچ برگی از هیچ درختی نمی افتد و آن زمانی که خداوند چیزی را بخواهد، اگر تمام دنیا و امکاناتش دست به دست هم دهند نمی توانند مانعی در برابر خواست او باشند.

آنچه امروز بیش از هر چیز دیگری به آن نیازمندیم، کمی باور است. باور به اینکه نقش خداوند در نظام خلقت را بی بدیل تصور کرده و همچون بندگان خالص خدا، یدالله را فوق ایدیهم بدانیم.

بین ما و آنها که حقیقتا خداوند را پذیرفته اند یک درّه ی بزرگ عقیدتی وجود دارد و شاید تنها مَلاتی که بتوان این درّه را با آن پُر کرد شناخت نقش خداوند در نظام آفرینش است چرا که پذیرش خداوند یک مرتبه و ایمان به نقش او مرتبه ای بالاتر است.

اگر تیغ عالم بجنبد زجای

نبرد رگی تا نخواهد خدای

 

زهرا ابراهیمی 

لینک مطلب در صاحب نیوز


 

ا

 

الگو بودن ن مجاهد دفاع مقدس واقعیت‌ نه انکارناپذیر کشور

 

اگرچه واژه جنگ همواره تداعی کننده خاطراتی تلخ است، اما واژه دفاع، امریست مقدس که با یادآوری آن لذتی عمیق در جانمان رسوخ می کند.

در شرایطی که تمام دنیا بر تعدی و ظلم توافق کرده و مستقیم و غیر مستقیم از دشمن ما حمایت می کردند، سپرشدن ن و مردان این سرزمین در برابر دشمن، دفاعی بود مقدس که در طول تاریخ نمونه های عینی آن کمتر به چشم می خورد.

با وجودی که از صحنه های مملو از عشق و فداکاری مردان این سرزمین در میدان جنگ به راحتی نمی توان گذشت اما در عین حال نقش ن در پشت صحنه را نیز نباید فراموش کرد.

اینکه جوانی بخواهد برای دفاع برود یک سوی مسئله است و اینکه مادرش بتواند از او بگذرد سوی دیگر؛ تحمل هجرت فرزند، تحمل شهادت او و بالاتر از آن افتخار کردن به این شهادت کاری است که از هر کسی بر نمی آید.

ارزش حمایت‌های عاطفی مادران و همسران شهدا در تاثیرگذاری این دفاع مثال زدنیست؛ جایی که ن ما چه در نقش مادری و چه در نقش خواهری و یا همسری به بهترین شکل آمادگی خویش را با گذشتن از احساسات پاک نه خود اعلام و با بدرقه نیمه جان خویش، رسالتشان را زینب گونه ایفا می کردند.

اینکه یک زن با این حجم از احساسات بتواند دل کندن از تمام زندگی اش را تجربه کند نیازمند شجاعتی است که تنها در سایه ایمان نصیب انسان می شود.

تلفیق روح احساس با روح جهاد و شهادت، مخلوقی است که ن ما در عرصه جهاد آفریدند.

از دیگر ویژگی های ن در این دفاع ۸ ساله، صبر از دست دادن عزیزان است. صبر، شکوفه ایست ارزشمند که از درخت تقوا جوانه می زند. ن آن زمان، از چنان اعتقادی برخوردار بودند که با میل خویش فرزندان و عزیزان خود را به جبهه می فرستادند و بعد از شهادتشان با صبری جمیل بر عزت خویش می افزودند.

حق حیات را نه فقط شهدا که خانواده های آنها نیز بر گردن جامعه ما دارند. آنجا که مادر شهید با دست خویش فرزند اولش را به خاک می سپارد و دوباره با عزمی راسخ فرزند دوم را برای دفاع می فرستاد و بخشی از شگفتی های تاریخ ساز این انقلاب را رقم می زند.

نقش ن در دفاع مقدس تنها به آن زمان منحصر نیست بلکه برخی از ن همواره سالهاست که با وجود تمام شدن جنگ، درگیر بلاها و مصائبی هستند که به واسطه جنگ گریبانگیر خانواده های آنها شد.

عده ای از ن بعد از جنگ با مردان مجروح و آسیب دیده ای روبرو شدند که جانبازان این جنگ بودند و هنوز که هنوز است بعد از گذشت سالها، آسیب های روحی و جسمی این افراد در سایه پرستاری نشان التیام می یابد.

دفاع مقدس عرصه ای بود برای ظهور و بروز اسطوره های تاریخی، به گونه ای که زن ایرانی هویت و شخصیت مستقل خویش را در عرصه این مجاهدت‌ها به رخ جهان کشاند و تعریف غرب و شرق از زن را دستخوش تغییر کرد و الگوی جدیدی را به جهان معرفی کرد.

اگرچه امروزه برخی از ن با نبود توجه به آموزه های اسلام، خود را از مقام زن بودن تنزل داده و تسلیم ستم های مدرن شده اند، اما الگو بودن ن مجاهد دفاع مقدس جزو واقعیت‌های نه انکارناپذیر و افتخارآمیز جامعه ماست.

باید بشارت داد هم به آن زن مسلمان و ایرانی که آن روزدر مقام دفاع توانست سرباز دشمن را اسیر کند وهم به ن پاک و عفیفی که امروز با حضور خویش در عرصه های گوناگون به دفاعی مقدس مشغولند. آری باید به آنان و به اینان مژده داد: فاستبشروا ببیعکم الّذی بایعتم به»؛ بشارت باد به شما، با این معامله‌ای که با خدا کردید.

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری ایمنا

 


 

ر

 

 

به رسم روستا…!

شاید بتوان پیش درآمد و شرط مدنیت را خوگرفتن با قوانین روستا دانست. گویا همه‌ی جنجال ها در زندگی شهری محصول دورشدن از آداب روستاست.اگر رسم و رسوم روستا در شهرها احیا شود شهرها زیر سایه این قوانین به تمدنی حقیقی دست خواهند یافت.  

بعضی از قوانین موجودی که ما برای زندگی شهری خود وضع کرده‌ایم ما را به شدت از اخلاق دور می کند. قوانین نانوشته ای که منجر به تضییع حقوق دیگران می شود. این روزها آدم احساس می کند که وقت آن رسیده تا به رسم روستا عمل کند. آری، چه خوب می شد اگر به رسم روستا تنها هر که کاشت باید درو می کرد.

چه خوب بود اگر به رسم روستا، هیچ کس حق نداشت در هیچ معامله ای هیچ نقطه اضافی روی هیچ کلمه ‌ای بگذارد. در روستا کسی نمی توانست برای هر چیزی بدون دلیل حکم کند، ای کاش در شهر هم این قانون پیاده می شد. آدم‌های روستا بهتر می دانند که به هر کسی چه عنوانی بدهند و افراد را چگونه مورد خطاب قرار دهند. بر خلاف شهری‌ها که هر چه عنوان بلند بالا هست به یکدیگر می دهیم و به برکت زندگی شهری، همه صاحب عنوان شده ایم.

کاش در شهر هم به رسم روستا زادالمعاد بر اندوخته های مادی ارجحیت داشت. زندگی شهری آدم را پیچیده می‌کند با یک دنیا اصطلاحات پیچیده و سنگین،  وقتش رسیده که به رسم ده باز گردیم  و ازسِمَت های سفت و سختی که حتی با گفتن اسمشان به سرفه می افتیم انصراف دهیم. باید نفسی تازه کرد. به رسم روستا زندگی کرد، به رسم روستا نوشت و برداشت نمود و حتی به رسم روستا شعر گفت تا اشعار، دیگر بی ربط و بی ردیف و قافیه نباشند و کلمات به درستی کنار هم بنشینند. ما آدم ها بعد از مدت ها شهر نشینی پینه دست هایمان آب شده و توان خو گرفتن با آداب روستا را ازدست داده ایم انگار مدنی شدن از ما موجود دیگری ساخته است.

 

زهرا ابراهیمی 

لینک مطلب درصاحب نیوز


 

نم

دست از نمایش برداریم

در روزگاری که ما و فرزندان ما در آن زندگی می­کنیم، همه چیز سطحی شده و هیچ چیز از عمق و غنای کافی برخوردار نیست. همچون پهنه بسیار وسیعی از آب که عمقی ندارد و در نهایت زود تبخیر شده و از دست می­رود.

با گسترش رسانه­ ها و سرازیر شدن حجم وسیعی از اطلاعات پراکنده به مغز ما، معلومات بیشتر ما، از کودک خردسال گرفته تا یک آدم بزرگسال، گستردگی و دامنه وسیعی دارد، اما هرگز درون مغز ما پردازش و تحلیل نشده و جا نیفتاده است.

سستی، تنبلی و راحت طلبی انسان عصر مدرن را نیز باید به این امر اضافه کرد؛ چون چنین انسانی برای رسیدن به هر چیز، حتی کسب دانش و یا اعتقادات، راحت­ ترین و سریع­ترین راه را انتخاب می ­کند و این راه وما راه صحیحی نیست و ممکن است او را به مطلوب نرساند.

از سوی دیگر، امروزه برخی کارهای فرهنگی، پرورشی و تربیتی در کشور ما، صرفا جنبه نمایشی و تشریفاتی دارد و دست اندرکاران این امر بیشتر به فکر بالا بردن آمار و امتیاز دستگاه و مؤسسه وابسته به خود هستند؛ تا اینکه واقعا به دنبال کار نتیجه بخش باشند. انگار همه چیز به پوسته ­ای می­ ماند که مغزش پوک است.

این سطحی شدن حتی به نگرش ما نسبت به خود، جهان هستی و خدا هم رسیده است و نتیجه این امر سست شدن باورها و اعتقادات دینی است؛ لذا هر روزه شاهد رنگ عوض کردن خود و اطرافیانمان هستیم؛ چرا که تا وقتی باوری برای ما درونی و در وجودمان نهادینه نشده باشد، همچون پر کاهی در دست باد است.

امروزه یکی از دغدغه­ های والدین، خصوصا در خانواده ­های مذهبی، این است که تا وقتی فرزندانشان در کودکی و اوایل سن تکلیف هستند، از پدر و مادر حرف شنوی داشته و سر به راهند؛ اما با رسیدن به سن نوجوانی و ورود به جامعه، بیشتر از همسالان و دوستان خود الگو بردای می­ کنند تا پدر و مادر. اینجاست که اگر باورها و اعتقادات مذهبی، در قلب آن نوجوان و جوان رسوخ نکرده باشد، خطر از دست دادن ایمان، او را تهدید می­کند. بارها دیده ­ایم دختر با حجاب و ساده­ای که با ورود به دانشگاه، وقتی احساس می­ کند از نظارت و فشار پدر و مادر رها شده است، رفته رفته رنگ عوض کرده و پشت پا به اعتقاداتش می­ زند. در مقابل هم بوده جوانی که برای تحصیل به یک کشور خارجی رفته، ولی ذره ­ای خدشه به ایمان و باورهایش وارد نشده است.

باید کاری کرد. باید خود و فرزندانمان را از این سطحی شدن رهایی بخشیم. تا وقتی سطحی ببینیم، سطحی بشنویم، سطحی فکر کنیم و سطحی یاد بگیریم، وضع همین است.

مسأله دیگر در امر تربیت و تعمیق باورهای دینی، الگوی عملی مناسب است. الگویی که حرف و عملش یکی باشد و شعار ندهد.

زاهدان کاین جلوه در محراب و منبر می­ کنند

چون به خلوت می ­روند، آن کار دیگر می ­کنند!

پدر، مادر، معلم و مربی که نوجوان را به انجام امری تشویق یا از آن نهی می­کند؛ اما خود به آن عمل نمی­ کند، هیچ تأثیر مثبتی روی او نخواهد داشت و برعکس حتی باورهای او را در هم خواهد ریخت. امروزه شعار زدگی، آسیب بزرگی است که مانع از رسوخ باورهای دینی به اعماق جان انسان ها می­ شود؛ پس بیاییم با فرزندانمان روراست باشیم و دست از نمایش بازی­ کردن برداریم.

اگر خواستیم رفتار و یا نگرش خوبی را در آنها تقویت کنیم، ابتدا باید از خود شروع کنیم. چون آنها چیزی را باور می­کنند که می ­بینند، نه چیزی که می­ شنوند.

 صفورا صیرفیان پور، عضو گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


ح

 

پیوند عدالت و حریت با واقعه عاشورا

آنچه عاشورا را عاشورا ساخت نه صرفا شهادت وجود مقدس امام حسین(ع)، بلکه هدف مقدس ایشان است هدفی که نتیجه اش به باز گرداندن جامعه اسلامی به مسیر صحیح منتهی می شود.

به گزارش خبرنگار ایمنا، حقیقت قیام امام حسین(ع)، عدالت خواهی و مبارزه با ظلم است. هدفی که اگر از آن درس بگیریم تن به هیچ ذلتی نخواهیم داد. در طول تاریخ هیچ حادثه ای به عظمت واقعه عاشورا نبوده و هر آنچه از انقلاب و اصلاح در جهت رسیدن به عدالت شاهد هستیم وام دار قیام کربلاست.

قرائت صحیح از واقعه عاشورا، قرائتی اصلاح گونه و عدالت محور است و نتیجه آن چیزی جز مبارزه با کفر نیست و خطر پذیری جزء جداناپذیر آن است، در حالی که قرائت های واژگون از این رخداد عظیم، انسان را به تسلیم در مقابل ظلم تشویق می‌کند و داشتن یک حاشیه امن به هر قیمتی را رقم می زند.

 

عدالت، از جمله درس هایی است که می توان از قیام عاشورا گرفت. اگرچه ما عدالت را صرفا در بعد ی و حکومت داری پررنگ می کنیم اما قیام عاشورا اعتراض به بی عدالتی ی ازیک سو و بی عدالتی اقتصادی از سوی دیگر است. چرا که امام از یک طرف به مقابله با حکومت جور می پردازد (عدالت ی) و از طرف دیگر با مساله نادیده گرفتن بهره مندی مردم از مواهب دنیوی به شکل عادلانه، مقابله می کند. (عدالت اقتصادی)

عاشورا با امور مختلف و جریان های متعددی پیوند خورده است. بازخوانی قیام عاشورا نیز دارای مراتب است. برخی در این بازخوانی بسیار سطحی عمل کرده و تشنگی امام یا سربریده اش را اوج این قیام تلقی می کنند و برخی به مراتب بالاتر اندیشیده و نه سر را که حقیقت سرسپردگی در برابر خدا را تبیین می نمایند. از جمله اوصافی که بیانگر سرسپردگی حضرت در برابر خداست، صفت حریت می باشد. حریت از جمله فضائلی است که جامع سایر فضیلت ها است. کسی که حر باشد تطمیع و تهدید در او جای ندارد. امام حسین (ع) نمود عینی حریت است تا جایی که دشمن نه با تطمیع و نه از طریق تهدید، نتوانست او را از طی مسیر حق، منصرف کند.

ویژگی حریت درس بزرگی است از عاشورا تا جایی که امام حسین(ع) را به تشنه سردادن راضی می کند و حضرت زینب(س) را به اینکه از این حجم از خشونت چیزی جز زیبایی حقیقت نبیند. وجود حریت در امام و یارانش آنها را تا چشیدن طعم شهادت همراهی می کند و عدم وجود حریت در دشمنان امام،  آنها را تا رقم زدن این جنایت رهنمون می سازد. برخی خواص جامعه آن روز به دلیل حر نبودن، در پی کسب امتیازات دنیوی بر آمدند و در لغزشگاه های دنیاپرستی و شهوت گرایی و کسب مقام و مناصب دنیوی لغزیدند آنها از یک طرف ترس از دست دادن موقعیت ها را داشتند و از سوی دیگر طمع رسیدن به مواهب دنیوی بالاتر را و این چنین خواص جامعه، عوام و ساده لوحان را در این مسیر با خود همراه و بزرگترین جنایت بشری را به نام خود ثبت کردند.

امروزه نیز نبودِ ویژگی حریت، جامعه را دچار مشکل کرده است و آنچه در از دست دادن این حریت دخالت دارد را می توان از این آیه قرآن فهمید که خداوند می فرماید: سپس جانشین آن مردم خداپرست قومی شدند که نماز را ضایع گذارده و شهوتهای نفس را پیروی کردند و اینها به زودی کیفر گمراهی را خواهند دید. (سوره مریم آیه ۵۹) در این آیه به دو امر اشاره شده است: یکی دور شدن از ذکر خدا که از جمله مصادیق آن نماز است و دیگری تبعیت از شهوات؛ بنابراین بیرون راندن معنویت از زندگی از سویی و جایگزین کردن شهوت مقام و منصب و مال و جاه از سویی دیگر در کم رنگ شدن ویژگی حریت موثر است.

اگر خواهان جامعه ای به دور از انحطاط هستیم،  لاجرم باید بر ویژگی حریت تاکید کنیم و اگر بخواهیم حر باشیم باید از رو آوردن به معنویت و دور شدن از شهوت استمداد بگیریم.

 

زهرا ابراهیمی -کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

لینک مطلب در خبرگزاری ایمنا


 

ع

 

 

عاشورا، اسلام با مسئولیت و تقابل انعطاف و تزل!

عاشورا داستان عبدالله بن عمرها است؛ انگار هم می داند و هم نمی داند، انگار هم اهل انعطاف است و هم اهل تزل؛ خودش می داند که عزتمندی در گرو یاری حسین (ع) است اما باز به ذلت تن می دهد!

حالا حسین بن علی (ع) با ایمان به انتخاب مسیر خویش، قصد دارد مدینه را به سمت منزلگاه عشق و عطش ترک نماید؛

حالا زمان مناسبی است برای تحلیل واکنش ها و می توان به تبارشناسی شخصیتها پرداخت و  حالا می توان کمیت و کیفیت خلوص داعیه داران دین را رصد نمود.

باید دید چه کسی همراه حضرتش می شود و چه کسی در میانه راه او را رها می کند؟!، کدام گروه در لحظات آخر به او می پیوندند و چه افرادی حسرت حضور در کربلا را تا ابد بر دل خویش می نهند.

عبدالله بن عمر یکی از مشهورترین افراد نسل اول اسلام و یکی از بزرگترین راویان حدیث است که گفته اند در انجام دستورهای دینی نیز بسیار مقید بوده است.

وی هنگام حرکت امام حسین (ع) به سمت کربلا پیش آمد، افسار اسب ایشان را گرفت و این گونه به گفت و گو با حضرتش پرداخت:

یا اباعبدالله! چون مردم با این مرد (یزید) بیعت کرده‌اند و درهم و دینار در دست اوست، قهراً به او روی خواهند آورد و با سابقه دشمنی که این خاندان با شما دارد، می‌ترسم در صورت مخالفت با وی کشته شوی و گروهی از مسلمانان نیز قربانی این راه شوند.»،

من از رسول‌ خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود: حسین کشته خواهد شد و اگر مردم دست از یاری و نصرت وی بردارند، به ذلت و خواری مبتلا خواهند گردید». و پیشنهاد من بر شما این است که مانند همه مردم راه بیعت و صلح را در پیش بگیری و از ریخته شدن خون مسلمانان بترسی!»

آنچه زشتی این کلام را بر ملا ساخت زیبایی پاسخ حضرت بود آنجا که فرمودند: أُفٍّ لِهذَا الْکَلامِ أَبَداً ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الاَرْضُ! برای همیشه تا آنگاه که آسمان و زمین پابرجاست، نفرین بر این سخن باد!»

اُف بر این منطق و نفرین بر این استدلال باد! کلام عبدالله بن عمر گویای چه منطقی بود که مستحق اُف و نفرین شد؟!

 عبدالله بن عمر مصلحت امام را در این می بیند که او نیز همانند سایر مردم با یزید سازش کند؛ امام خواهان رفتن است، رفتنی که ثمره اش شهادت است در سایه سار عزت اما عبدالله بن عمر دعوت به ماندن می کند، ماندنی که نتیجه اش سازش است همراه با ذلت.

امام خواهان ترویج اسلام با مسئولیت است و کلام ابن عمر» مُبلغ اسلام بدون مسئولیت!

اگرچه امروز نیز برخی با مقاصد شوم خویش، اهداف عالیه  سیدالشهدا در قیام را خدشه دار می نمایند اما رصد کردن این گفتگوها به خوبی مبین این امر است که امام ازهمان ابتدا، تصمیم نهایی خود را برای مقابله با حکومت بنی امیّه گرفته بود و حاضر به پذیرش پیشنهاد افرادی چون عبدالله بن عمر نبود؛ قصد نداشت در خانه بنشیند و سکوت اختیار کند چرا که استمرار حیات اسلام را در گرو خون خویش می دید.

و ما نیز وقتی حرکتی را آغاز می کنیم.

 وقتی تلاشی در جهت رسیدن به مقصدی می نماییم.

حتی وقتی تصمیم نهایی خویش را برای رفتن می گیریم.

لاجرم با عبدالله بن عمرهایی روبرو می شویم که ازدرون و بیرون سر بر می آورند و حتی با وجودی که از ارعابشان اثری نمی بینند اما باز حاضر به سکوت نیستند، درست مثل عبدالله بن عمر که از شجاعت امام باخبر است اما باز دست از تلاشهای مذبوحانه خویش بر نمی دارد.

نکته جالبی که در ارتباط با شخصیت عبدالله بن عمر ذکر شده این است که در اواخر عمرش وقتی حجاج بن یوسف به مکه آمد و وی شبانه به قصد بیعت سراغ حجاج می رود.حجاج با دیدن او می‌گوید: چرا با عجله قصد بیعت داری؟» و او چنین پاسخ می دهد:

از پیامبر شنیدم که هر کس بمیرد در حالی که امام و پیشوایی نداشته باشد به مرگ جاهلیت مرده است!!»  لذا می‌خواهم از جاهلان نباشیم؛ حجاج‌بن یوسف نیز پای خود را به سوی او دراز می کند و می گوید: به جای دستم، پایم را ببوس» و او نیز این کار را انجام می دهد.

اینکه ابن عمر، داشتن پیشوا را لازمه  زندگی عاقلانه می داند و با استناد به کلام نبی اکرم نمی خواهد به مرگ جاهلیت بمیرد،  نشان دهنده  نوعی اعتراف درونی است، اما در عین حال عجیب است که او در برهه ای از زمان با حضرت عل (ع) بیعت نمی کند و در برهه ای دیگر با معاویه و یزید بیعت می کند.

انگار هم می داند و هم نمی داند.

انگار هم درک می کند و هم درک نمی کند.

انگار هم می خواهد و هم نمی خواهد.

انگار هم اهل انعطاف است و هم اهل تزل.

خودش می داند که عزتمندی در گرو یاری حسین است اما باز به ذلت تن می دهد.

منطبق بر قول رسول الله (ص) و همانگونه که عبدالله بن عمر روایت کرد، اوج ذلت و زبونی برای آنها که حسین (ع) را یاری نکردند رقم خورد.

همانگونه که عبدالله بن عمر در آخر عمر با بوسیدن پای حجاج در صفحه ی تاریخ ذلتی ابدی را برای خود ماندگار نمود و نه تنها عبد الله بن عمر بلکه در طول تاریخ هرکس یاریگر فرزند رسول خدا نباشد چیزی جز خواری در انتظار او نخواهد بود.

 

    زهرا ابراهیمی(  فعال رسانه ای و کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی)

 

      لینک مطلب درخبرآنلاین


ز

 

 

زیارت عاشورا» بیانگر تقابل مراحل کفر با مراتب حق است

سلام ها و لعن های زیارت عاشورا در بردارنده درس ها و عبرت های فراوانی است. در ابتدای زیارت عاشورا با سلام دادن بر حسین بن علی، نسب او را به رخ عالم می کشیم و او را نوه پیامبر، فرزند حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها معرفی می کنیم.

در ادامه علاوه بر ادای احترام به امام، به تبیین عقیده خویش می پردازیم عقیده ای که به ارتباط امام با حق طلبان ختم می شود.

و به دنبال آن با مخاطب قرار دادن کسانی که پایه گذار ظلم و جور بودند دشمنان امام را مورد لعن قرار می دهیم.

از مهمترین گروههایی که در این زیارت مورد لعن قرار می گیرند کسانی هستند که امام را از مقام امامت جدا کرده و نهایتا ایشان را به شهادت رساندند. آنچه در این بخش از زیارت از اهمیت ویژه ای برخوردار است، بیان سلسله مراتب مقابله تمام کفر با تمام حق است؛ چه آنها که ظلم بر امام معصوم (علیه السلام) را روا داشتند و زمینه را برای فراهم شدن این وقایع فراهم کردند و چه آنها که سالها قبل در ماجرای سقیفه غصب خلافت و حکومت را رقم زدند.

آری آن لعن و سلام ها گویی مبیّن تقابل مراحل کفر با مراتب حق است و نیز بازگو کننده استمرار لعن ها در طول زمانهای مختلف و تا روز قیامت….

زیارت عاشورا به وضوح نشان دهنده این امر است که دشمنان امام از هیچ تلاشی برای مقابله با ایشان فروگذار ننموده و از ابزارها و روش های مختلفی برای رسیدن به اهداف شوم خویش بهره بردند. گاهی امام و یارانش را تحت فشار اقتصادی قرار داده، گاهی روش مدیریتی امام را ناکارآمد جلوه می دادند، گاهی نیز با دشنام، توهین و دروغ بستن به امام به خیال خودشان جایگاه معنوی امام را  تنزل می دادند و از همه اینها هدفی جز عزل امام از مقام حکومت و امامت نداشتند و نهایتا وقتی وجهه امام(ع) را در میان مردم از بین بردند به عنوان یک خارجی ایشان را به شهادت رساندند.

شهادت ایشان اگرچه رسوائی ت اموی را تا روز قیامت رقم زد، اما همچنان ما را بیش از هزار سال است که از وجود ظاهری امام معصوم(عج) محروم نموده است.

آنچه امروز در جامعه کنونی و در کشورهای مسلمان همچون یمن شاهد هستیم پیش زمینه اش به کربلا و حتی قبل تر از آن به سقیفه باز می گردداینکه می گویند کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» نمایانگر این است که اگر دیروز حضرت زینب(س) با صبر خویش و روشنگری اش مقابل تحریف عاشورا قد علم نمودند، امروز نیز که ن و کودکان یمنی در حال تجربه جنایت های زورگویان زمانند، بر ماست که زینب گونه به رسوای ظلم بپردازیم.

زیارت عاشورا» بیانگر تقابل مراحل کفر با مراتب حق است

سلام ها و لعن های زیارت عاشورا در بردارنده درس ها و عبرت های فراوانی است. در ابتدای زیارت عاشورا با سلام دادن بر حسین بن علی، نسب او را به رخ عالم می کشیم و او را نوه پیامبر، فرزند حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها معرفی می کنیم.

در ادامه علاوه بر ادای احترام به امام، به تبیین عقیده خویش می پردازیم عقیده ای که به ارتباط امام با حق طلبان ختم می شود.

و به دنبال آن با مخاطب قرار دادن کسانی که پایه گذار ظلم و جور بودند دشمنان امام را مورد لعن قرار می دهیم.

از مهمترین گروههایی که در این زیارت مورد لعن قرار می گیرند کسانی هستند که امام را از مقام امامت جدا کرده و نهایتا ایشان را به شهادت رساندند. آنچه در این بخش از زیارت از اهمیت ویژه ای برخوردار است، بیان سلسله مراتب مقابله تمام کفر با تمام حق است؛ چه آنها که ظلم بر امام معصوم (علیه السلام) را روا داشتند و زمینه را برای فراهم شدن این وقایع فراهم کردند و چه آنها که سالها قبل در ماجرای سقیفه غصب خلافت و حکومت را رقم زدند.

آری آن لعن و سلام ها گویی مبیّن تقابل مراحل کفر با مراتب حق است و نیز بازگو کننده استمرار لعن ها در طول زمانهای مختلف و تا روز قیامت….

زیارت عاشورا به وضوح نشان دهنده این امر است که دشمنان امام از هیچ تلاشی برای مقابله با ایشان فروگذار ننموده و از ابزارها و روش های مختلفی برای رسیدن به اهداف شوم خویش بهره بردند. گاهی امام و یارانش را تحت فشار اقتصادی قرار داده، گاهی روش مدیریتی امام را ناکارآمد جلوه می دادند، گاهی نیز با دشنام، توهین و دروغ بستن به امام به خیال خودشان جایگاه معنوی امام را  تنزل می دادند و از همه اینها هدفی جز عزل امام از مقام حکومت و امامت نداشتند و نهایتا وقتی وجهه امام(ع) را در میان مردم از بین بردند به عنوان یک خارجی ایشان را به شهادت رساندند.

شهادت ایشان اگرچه رسوائی ت اموی را تا روز قیامت رقم زد، اما همچنان ما را بیش از هزار سال است که از وجود ظاهری امام معصوم(عج) محروم نموده است.

آنچه امروز در جامعه کنونی و در کشورهای مسلمان همچون یمن شاهد هستیم پیش زمینه اش به کربلا و حتی قبل تر از آن به سقیفه باز می گردداینکه می گویند کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» نمایانگر این است که اگر دیروز حضرت زینب(س) با صبر خویش و روشنگری اش مقابل تحریف عاشورا قد علم نمودند، امروز نیز که ن و کودکان یمنی در حال تجربه جنایت های زورگویان زمانند، بر ماست که زینب گونه به رسوای ظلم بپردازیم.

 

خدیجه محمدجانی 

لینک مطلب در ندای اصفهان


 

ت

 

تامل در وجود خویش

 همه ما در وجود خویش چوپانی داریم که دلش می خواهد اصل و نسبش را فریاد بزند،  اگر چه تعظیم های بلند بالای ما در برابر پادشاهیِ پول راه نَفَس چوپان را بسته و هرچه تقلا می کند راه به جایی نمی‌برد.

صاحب نیوز-زهرا ابراهیمی/ شاید شما هم داستان چوپانی که به طور اتفاقی به مقام وزارت رسید را شنیده باشید. چوپانی که با وجود وزیر شدن هر از گاهی به صندوقچه قدیمی اش سری می زد، شال و جبه صدارت از تن در می آورد، لباس های چوپانی اش را می پوشید وبه چوب دستی اش تکیه می داد تا یادش نرود که بوده و از کجا آمده است.

همه ما در وجود خویش چوپانی داریم که دلش می خواهد اصل و نسبش را فریاد بزند،  اگر چه تعظیم های بلند بالای ما در برابر پادشاهیِ پول راه نَفَس چوپان را بسته و هرچه تقلا می کند راه به جایی نمی‌برد اما باز هم نمی توانیم حضورش را در وجودمان انکار کنیم.

درست است که ما همواره خام جُبه ی صدارت می شویم و به خواب عمیقی فرو می رویم،  اما سر زدن به پستوی دنج گذشته می‌تواند در بیداریمان دخیل باشد. باید گذشته خود را در صندوقچه ای بگذاریم درش را قفل کنیم و کلیدش را پَر شالمان بزنیم و به محض اینکه احساس غرور،  در صندوقچه را باز کرده و به ناچیز بودنمان بیاندیشیم،  همانگونه که در روایت آمده است :

مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ- أَوَّلُهُ نُطْفَهٌ وَ آخِرُهُ جِیفَه

فرمود: فخر کجا و آدمیزاده کجا آغازش نطفه است و انجامش مردار گندیده…. 

 

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری صاحب نیوز

 


 

م

 

 

بایدها و نبایدهای مهدوی یاوری

زهرا ابراهیمی در گفت وگوبا خبرنگارحوزه» در اصفهان،   پیرامون بحث مهدوی باور ی و مهدوی یاری در جامعه امروز اظهار کرد:  از جمله اموری که در هویت بخشی به تشیع تاثیری عمیق دارد باور به مهدویت است، بدین معنا که شیعه به وجود حضرت مهدی (عج) اعتقاد داشته و بر این باور است که ایشان در غیبت بسر می برند، لذا انتظار برای ظهور حضرت و اعتقاد به عدالت ورزی ایشان بعد از ظهور از لوازم لاینفک این عقیده به حساب می آید.

وی بیان کرد: اعتقاد به مهدویت در آموزه های دینی بقدری حائز اهمیت است که در روایت آمده چنانچه کسی بدون شناخت امام زمان خود بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است. ،  روایت‌ها وم باورمندی به مهدویت و شناخت امام را ثابت می کند.

ابراهیمی خاطرنشان کرد: وقتی انسان نسبت به امری باورمند باشد، این باور و اعتقاد در جای جای زندگی آن شخص نمود پیدا می کند و افکار و رفتار و گفتار او را تحت تاثیر قرار می دهد، در واقع سبک زندگی انسان و نوع زیست او، ثمره ی باورها و اعتقادات اوست و این موضوع در جایی که با باورهای دینی روبرو هستیم پررنگ تر خواهد بود، باور به مهدویت منجر می شود که انسان خود را با الگوی علمی و عملی مواجه دانسته و متناسب با همان اسوه های معین شده در دین، عمل نماید.

وی بیان کرد: از جمله اموری که در اعتقاد به مهدویت نهفته است بحث انتظار است،  انتظار همان چشم به راه بودن است که نتیجه ی آن در عقیده ی مهدوی، دگرگونی و تحولی عظیم و انقلابی درونی و بیرونی خواهد بود، در این دیدگاه انسان منتظر، همواره در انتظار تغییری اساسی در جهان است که این تغییر منجر به تشکیل حکومت عدل الهی می شود.

کارشناس مرکز ملی پاسخگوییتصریح کرد:  همین امر باعث امید بیشتر شیعیان می گردد تا جایی که از شیعیان به عنوان امیدوارترین افراد یاد می کنند. ، بنابراین در نگاه تشیع،  انتظار تنها یک واژه یا عملی نمادین نیست بلکه سبک خاصی از زندگی است که منجر می شود تا شیعیان به زمینه سازی ظهور پرداخته و در جهت تحقق ظهور گام بردارند.

* میوه ی انتظار در موضوع مهدویت چیزی جز امیدبخشی نیست

وی ابراز کرد: گام برداشتن در جهت تهذیب نفس از یک سو و پاکسازی جامعه از سوی دیگر در کنار عنصری به نام امید، می تواند تحولی عظیم قلمداد شود، لذا باید توجه کرد که اعتقاد به امر ظهور اگر چه نیت اما انتظار ظهور گامی بالاتر است چرا که نتیجه ی انتظار،   تلاش در جهت ظهوربا محوریت زیست اخلاقی خواهد بود.

ابراهیمی عنوان کرد: امید موتور محرک انسان است،  انسانی که اهل امید باشد با انگیزه ای مضاعف تلخی سختیها را برای رسیدن به شیرینی آسایش و آرامش تحمل می نماید و میوه ی انتظار در موضوع مهدویت چیزی جز امیدبخشی نیست، وقتی امید در زندگی جلوه گر شود و انسان بدین مرتبه برسد که هرآنچه انجام می دهد موثر است در نتیجه بی تفاوتی نسبت به مسئولیتها از بین رفته و شخص دغدغه مند می گردد، افسردگیها و خمودگی ها ناشی از زندگی بدون امید است، در حالی که شخص منتظر چون معتقد است کسی از راه خواهد رسید و طعم عدالت را به دنیا خواهد چشاند هرگز افسرده نمی شود.

وی اذعان کرد: ایمان به انتظار در ابعاد وجودی انسان اثر می گذارد، از حیث شناختی وقتی ما به ظهور حضرت مهدی(عج) معتقد باشیم یعنی به تحقق حکومت عدل معتقدیم و همین نگرش باعث پرورش تفکر مثبت نسبت به زندگی می شود و نگرش مثبت داشتن به زندگی چیزی جز نگرش امیدوارانه نیست، علاوه بر این مهدی باوری آرزوهای انسان را به سمت امید سوق می دهد چرا که انسان آرزومند تنها در ذهن خویش آرزویش را پرورش می دهد اما انسان امیدوار،  به امور ذهنی، عینیت می بخشد.

* وقتی انسان به مهدی باوری رسید محبتش افزون می گردد

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی عنوان کرد: از دیگر آثار اعتقاد به مهدویت تغییر سلوک انسان به سمت اراده حق تعالی می باشد، وقتی انسان به مهدی باوری رسید محبتش افزون می گردد و با افزایش محبت، تبعیت نیز دو چندان خواهد شد و وقتی انسان تابع شد به تعادل اخلاقی رهنمون می گردد.

وی افزود: انسان مهدوی به مدینه ی فاضله ای چشم دوخته است که رسیدن به آن از پل انتظار امکان پذیر است، او در امتداد این نگاه، حکومتی عادل را به تماشا می نشیند و همین امر منجر می شود که شیعه اهل آرمان گرایی و ایده ال گرایی باشد، آرمان گرایی منجر می شود که انسان به کم قانع نباشد و همین مساله در بعد فردی و اجتماعی نمود پیدا می کند، در بعد فردی، شخص به عمل کم خود قانع نخواهد شد و دائم در تلاش برای متخلق شدن به اخلاق الهی است و در بعد اجتماعی نیز به ظلم در اجتماع راضی نخواهد شد و دائم در صدد اصلاح جامعه گام بر می دارد.

ابراهیمی تاکید کرد: باور به مهدویت انسان را به اخلاق زمینه ساز رهنمون می گرداند و اخلاق زمینه ساز در چهار حیطه ی ارتباط انسان با خود، خدا، جامعه و جهان نمود پیدا می کند لذا این باور قابلیت تصحیح ارتباطهای انسان در ابعاد چهارگانه مذکور را دارا است، این باور در بعد ارتباط با خداوند می تواند انسان را به شناخت دقیق تر و عمیق تر از خداوند برساند تا جایی که  اوخداوند را همواره حی و حاضر  و ناظر بر خود ببیند و به امر لاموثر فی الوجود الا الله بیش از پیش اعتقاد پیدا  کند.

وی ادامه داد:  در حیطه ی ارتباط با خود،  این باور انسان را از خودِ مادی به مرحله ای فراتر رسانده و او را در شناخت حقیقت وجودی خود و جایگاه خلیفه اللهی اش کمک می نماید، استعدادهای درونی او را شوفا کرده،  آنها را به منصه ی ظهور می رساند و خودسازی و تهذیب و محاسبه نفس را به او می آموزد، در بعد ارتباط با دیگران نیز اخلاق زمینه ساز ظهور، انسان را به تعادل در اجتماع می کشاند،  روابط او را با اجتماع تنظیم می کند و به حب و بغض های او جهت می دهد، معاشرت نیکو، صله رحم و بخشش مال از جمله آثار این ارتباط خواهد بود.

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی اضافه کرد:  این اعتقاد در حیطه ارتباط با جهان نیزمنجر می شود تا انسان نظام خلقت را نظامی هدفمند تلقی کرده و آن را از پوچی و عبث بودن مبرا بداند، به قوانین تکوینی این نظام معتقد بوده و آن را نعمت و تفضلی از ناحیه خداوند بشمار آورد و در یک کلام می توان گفت امور اخلاقی چون تعهد، مسئولیت پذیری، ایثار، ازخودگذشتگی، صبر،   قیام در برابر ظلم، تلاش برای اصلاح فرد و اجتماع، دارابودن روحیه ی شهادت طلبی، امر به معروف و نهی از منکر، بهبود روابط انسانی،   تبعیت از قوانین و تکیه بر صداقت و پرهیز از دروغ و نفاق در سایه این عقیده دارای اصالت می گردد.

 

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


 

ح

 

حق‌الناس را در عزاداری‌ها رعایت کنیم

صدای بلند بلندگوها در ساعات دیر وقت شب هنگام، ریختن ظروف یکبار مصرف چای و نوشیدنی و غذا در سطح شهر، راهبندان کردن و بستن مسیر مردم در کوچه و خیابان همه و همه می‌تواند از مصادیق حق الناس در عزاداری‌ها باشد که بایداین آسیب‌ها توسط خود مردم مورد ترمیم قرار گیرد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، اندوهگین بودن در مصیبت ائمه معصومین (ع) ازمصادیق حب به اهل البیت محسوب می‌شود. برپایی مراسم عزا در سوگ هرعزیزی، متناسب با فطرت انسان است. چرا که انسان اهلِ عاطفه، درغم از دست دادن عزیزانش واکنش نشان می‌دهد و حب خویش را با حالات و رفتارهای متفاوتی ابراز می‌نماید.

پیامبر اسلام نیزدر سوگ عموی خویش حضرت حمزه عزاداری کردند، همانگونه که سایر ائمه نیز همواره در سوگ سرور و سالار شهیدان عزاداری می‌کردند.عزاداری یکی از ابزارهایِ ابراز حب است که متاسفانه امروزه دستخوش انحرافات متعددی شده است.

اگرچه برخی از انحرافات موجود در عزاداری‌ها، بی غرض و از ناحیه‌ دوستان است، اما در عین حال با توجه به تأثیر عمیق عزاداری در پیشبرد اهداف اسلام،  نقش دشمنان در جهت تخریب و تحریف عزاداری‌ها را نمی‌توان نادیده گرفت.آنچه عزاداری‌ها را از مسیر صحیح منحرف می‌کند، ممکن است از ناحیه‌ بانیان مجالس باشد و یا حتی از ناحیه‌ خطباء و سخنرانان، گاهی نیز این انحرافات از سمت مادحین و یا عامه مردم اتفاق می افتد.

برخی از افراد به بهانه تقدس عزاداری، چشمهایشان را بر تحریفات موجود می‌بندند و با این جملات که نباید با دستگاه امام حسین (ع) درافتاد ازهمه خطاها در این زمینه چشم پوشی می‌کنند.اما باید دقت کرد که انحرافات می‌تواند در دو موضع محتوا و شکل عزاداری‌ها خود را نشان دهد و منجر به بد تعبیری و بد تفسیری شود.

ازجمله آسیب‌های محتوایی در باب عزاداری این است که تبیین کنندگان محتوای عزاداری گاه از جریانات تاریخی اتفاقاتی عجیب و از وجود مقدس ائمه، انسان‌هایی خارق العاده می‌سازند و در این زمینه جزء غلو کنندگان قرار می‌گیرند. آن‌ها وقایع تاریخی زندگی ائمه را وقایعی رازآلود و غیر قابل تبیین عقلانی معرفی می‌کنند و گاهی نیز بالعکس تنها به ظواهر توجه کرده به گونه‌ای که محتوای اشعار و مدح‌های آنها تنها در چشم و ابرو خلاصه می‌شود در حالی که در عزاداری باید به هر دو بُعد ملکی و ملکوتی ائمه اشاره شود تا هم جنبه اسوه و الگو بودن آنها محال به نظر نرسد و هم جنبه‌  معنوی آن حضرات مورد غفلت قرار نگیرد. اگر چه به عنوان مثال واقعه‌ عاشورا بُعد عاطفی بسیار قوی دارد، اما در عین حال پرورش بعد عاطفی و عقلانی و حماسی عزاداری در کنار یکدیگر می‌تواند ما را از افتادن در دام تک وجهی شدن برهاند.

 

از دیگر آسیب‌های محتوایی در عزاداری‌ها دروغ در تبیین وقایع است. با وجودی که ذکرمصیبت و زبان حال در عزاداری نیت اما زبان حال نباید ما را از زبان قال دور ساخته و مجبور به دروغ کند.

نکته دیگر در باب محتوا این است که با توجه به اینکه جنس عزاداری جنس غم و اندوه است، ممکن است این احساسات انسان را به سمت ضعیف بودن و احساس بیچارگی کردن سوق دهد در حالی که در آموزه‌های اسلام توجه به عزتمندی و عزیز بودن بسیار مورد سفارش قرار گرفته است.

اگرچه از دست دادن معصومین (ع) امری اندوهناک است چرا که با شهادت آنها بشریت از فیض وجود ظاهریشان محروم می‌ماند اما در عین حال این امر، امری ذلت بار قلمداد نمی‌شود و نشانه‌ای بر ضعف و عجز نیست. برخی نیز برای ابراز ارادت شخصیت انسانی خویش را در حد یک حیوان تنزل داده و خود را مثلاً سگ حسین معرفی می‌کنند در حالی که این امور بر خلاف عزتمندی انسان است و موجب وهن مذهب نیز می‌شود.

گاهی برخی از مادحین و یا سخنرانان برای جذب مخاطب و ایجاد هیجان در مجالس خویش با تکیه کردن برتعریف خواب و رؤیا به مجلس گرمی می‌پردازند در حالی که وارد کردن بحث خواب و رؤیا در جریان عزاداری‌ها، انسان را از فلسفه عزاداری که تعمیق باورهای دینی است دور می‌کند.

تولی و تبری از جمله نشانه‌های اثبات دیانت است و یکی از فضاهای موجود برای به فعلیت در آمدن تولی و تبری مجالس عزاداری است. در این مجالس است که انسان می‌تواند پایبندی خویش را به نظام اسلام اعلام کند و از دشمنان برائت جسته و ماهیت ظلم ستیزی اسلام را به منصه‌ ظهور رساند،  بنابراین عزاداری صحیح عزاداری است که محتوای آن از این اصل ی منفک نباشد.

علاوه بر این در بخش محتوا باید دقت شود که محتوا از یک طرف شامل اشعار مدح و مرثیه باشد و ازسوی دیگربخشی از محتوا به تبیین وقایع و روشنگری اختصاص یابد.بنابراین تبدیل کردن مجالس عزاداری به مجالس صرفاً شور و ی و بدون سخنرانی از دیگر آسیب‌ها در این زمینه است.

 امروزه در سطح شهر نیز تبلیغات عزاداری به گونه‌ای است که یا نام سخنران ندارد و یا نام مداح بقدری پررنگ می‌شود که گویا حضور سخنران و خطیب ضرورتی ندارد. مجالس عزاداری از حیث محتوا باید در بُعد تربیت فردی و انسانی مؤثر بوده و افراد را به متخلق شدن به اخلاق الهی سوق دهد و از حیث اجتماعی نیز برنامه‌ای برای مدیریت تحولات اجتماعی در اختیار انسان قرار دهد.

لذا کسانی که در صدد تأمین خوراک فکری مردم هستند باید به این دو اصل توجه کنند. وقتی فلسفه‌ حقیقی عاشورا برای مردم به خوبی بیان نشود فلسفه سازی‌های انحرافی بیش از پیش تقویت خواهند شد.

یکی دیگر از آسیب‌ها در این زمینه نگاه منفعت جویانه و کاسب کارانه به عزاداری است . این آسیب از ناحیه‌  برخی خطیبان و مداحان ایجاد شده و مردم نیز با رفتار خود ممکن است آن را تقویت کنند.تعیین کردن هزینه‌های بسیار زیاد برای سخنرانی و مداحی تا جایی که حتی برخی از افراد تا قبل از دریافت وجه کامل حاضر به حضور در مراسم نمی‌شوند از خطرات مهمی است که می‌تواند با تبلیغ دشمن مجلس عزاداری را به تجارت خانه‌ای سودمند تنزل دهد لذا در این مساله نیز هم باید مردم دقت کنند و هم خطیبان و سخنرانان.

استفاده از برخی آلات موسیقی و یا خواندن اشعار دینی با لحن ترانه‌های مبتذل نیزمی تواند جزء تحریفات شکلی و ظاهری عزاداری محسوب شود.

از دیگر آسیب‌ها می‌توان به تجمعات خیابانی و بدون برنامه اشاره کرد. گاه دیده می‌شود مثلاً برای کشتن شتر در ایام عزاداری افراد زیادی از زن و مرد در خیابان تجمع کرده و موجبات آزار و اذیت عابران و یا رانندگان و کسبه‌ محل را فراهم می‌آورند و یا جوانانی که تنها به بالا بردن علم و کتل اکتفا کرده و برخی مردم بدون هدف و تنها برای سرگرمی به تماشای آن‌ها می‌نشینند. این افراد بیشتر از آنکه بخواهند جزء عزاداران باشند جزء تماشاچیان  قرار می‌گیرند. بنابراین بهتر است بخش اعظم عزاداری‌ها به مساجد و تکیه‌ها و یا منازل اختصاص یابد.

یکی ازآسیب‌هایی که امروزه در فضای مجازی بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد و دشمنان از آن سوء استفاده می‌کنند، بحث حق‌الناس‌ها در عزاداری است. صدای بلند بلندگوها در ساعات دیر وقت شب هنگام، ریختن ظروف یکبار مصرف چای و نوشیدنی و غذا در سطح شهر، راهبندان کردن و بستن مسیر مردم در کوچه و خیابان همه و همه می‌تواند از مصادیق حق الناس باشد که بایداین آسیب‌ها توسط خود مردم مورد ترمیم قرار گیرد.

همه‌ ما موظفیم در برخورد با آسیب‌ها واکنش مناسب نشان دهیم و نسبت به این موضوع بی تفاوت نباشیم. وقتی شنونده و کسی که در مجلس حاضر است نسبت به خطاها سکوت کرد و واکنش نشان نداد، طرف مقابل نیز بنا را بر صحت عمل خویش خواهد گذاشت. در صورتی که باید برخوردها جدی و همراه با تذکرات خیرخواهانه  و منطقی  و بدون ریختن آبروی مؤمن باشد تا فلسفه‌ عزاداری یعنی افشاگری هرآنچه در گذشته رخ داده و روشنگری نسبت به هرآنچه در آینده ممکن است اتفاق بیافتد به خوبی تبیین شود.

        یادداشت از: زهرا ابراهیمی -کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

                                       

  لینک مطلب در خبرگزاری ایمنا


گ

 

فضیلت گریه بر اباعبدالله/آیا ثواب گریه بر تمامی اشکها تعلق می‌گیرد؟!

برخی از افراد به محض خواندن روایات، خود را در صف گریه کنندگان سیدالشهدا قرار می دهند اما آیا حقیقتا این ثوابها به تمام اشک ها تعلق می گیرد؟ و هرکس با هر نیت و انگیزه و با هر نوع عمل و عقیده ای می تواند در گروه گریه کنندگان حقیقی بر امام حسین (ع) قرار گیرد؟!

در روایات فراوانی در کنار سفارش به عزاداری سیدالشهدا، به ارزشمندی گریه بر ابا عبدالله  (ع) یز اشاره شده است و ائمه معصومین (ع) مردم را قولا و عملا به این ارزشها دعوت نموده اند.

در روایت آمده است که اﻣﺎم ﺻﺎدق (ع) ﻓﺮﻣﻮدﻧﺪ: ﻫﺮ ﺲ ﺷﻌﺮی در ﺳﻮگ ﺣﺴﻦ (ع) ﺑﺨﻮاﻧﺪ و ﺧﻮد ﺑﺮﺪ و ۱۰ ﺗﻦ را ﺑﺮﺎﻧﺪ، ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺮای آﻧﺎن ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻰﺷﻮد.»؛ روایاتی از این قبیل در ارتباط با فضیلت گریه بسیار زیاد است و وعده بهشت و بخشش گناهانِ اهل اشک و گریه، در این روایات به صراحت بیان شده است.

برخی از افراد به محض خواندن این روایات، خود را در صف گریه کنندگان و مُزد بگیران قرار می دهند. اما آیا حقیقتا این ثوابها به تمام اشک ها تعلق می گیرد؟ و هرکس با هرنیت و انگیزه و با هر نوع عمل و عقیده ای می تواند در گروه گریه کنندگان حقیقی بر امام حسین (ع) قرار گیرد؟

آنچه همواره به فهم ما از آیات و روایات کمک می کند این است که باید مجموع آیات و روایات را درکنار هم مورد بررسی قرار داد تا بتوان نتیجه بهتری گرفت و از نگاه تک بُعدی در امان ماند، بر این اساس اگر چه ازیک طرف اشک بر امام حسین (ع) دارای فضیلت است اما با نظر به سایر آیات و روایات در می یابیم که داشتن خلوص نیت و انگیزه ی الهی و پرهیز از ریا و فریب شرط پذیرش هر فعلی است.

همانگونه که در روایت آمده است که رسول اکرم (ص) فرمودند که هرکاری که انجام می دهی خالصانه و برای رضای خدا باشد زیرا جز عمل خالص در پیشگاه خداوندی پذیرفته نمی شود

لذا چنانچه اشک بر حسین علیه السلام فریبکارانه و مزورانه باشد نمی توان از آن به عنوان عملی ارزشی یاد نمود؛ اشکی که از روی ریا و برای خودنمایی و فریب از چشمان انسان جاری شود ارزشی نخواهد داشت.

علاوه بر این در آیات و روایات متعدد شرط سعادتمندی انسان انجام واجبات و پرهیز از محرمات معرفی شده است لذا صِرف اشک ریختن و عمل نکردن به دستورات الهی نمی تواند مفید باشد.

البته به یقین گریه بر مظلومیت امام حسین (ع)، موجب رقت قلب می شود و قلبی که رقیق شد در برابر گناه حساس شده و تسلیم نمی شود، گویا گریه بستری را برای سنخیت هرچه بیشتر عاشق با معشوق خویش فراهم می نماید.

دلایل اشک متفاوت است.گاهی اشک تنها تبلور احساس است. اشکی که فقط ترجمان احساس باشد ازویژگیهای طبیعی هر انسان، فارغ از هر عقیده ای می باشداما گاهی اشک علاوه بر بروز حس انسانیت، ثمره فهم انسان است.

گریه ای می تواند گریه ی ارزشی تلقی شود که در کنار نام حسین علیه السلام، یاد و راه حسین(ع)  را هم نتیجه دهد؛ اشکی می تواند نوید دهنده ی بخشش گناهان و ورود به بهشت باشد که به عمل منتهی گردد.

بنابراین لازم است به این نکته دقت کرد که ذکر فضایل اشک ریختن بر اباعبدالله علیه السلام نه به معنای جایگزین کردن اشک بر عمل و نه به معنای جبران تکالیف از طریق گریه است بلکه این فضیلتها نوعی نوید به کسانی است که در صدد هرچه شبیه تر ساختن خود به امام خویشند.

گریه ای که از روی عقیده باشد انسان را به رحمت واسعه ی الهی سوق می دهد و بهشت را برای او به ارمغان می آورد.

نقش گریه بر امام همچون نقش توبه درمحو گناهان است؛ همانگونه که توبه از گناه، آثار گناه را از بین می برد گریه ی همراه با معرفت نیز توان محو آثار گناه را دارد؛ در واقع گریه واقعی منجر به هماهنگی و همسویی روح انسان با روح امام می شود و اﻦ نوع ﺮﻪ ﻣﻰﺗﻮاﻧﺪ ﺛﻤﺮﺑﺨﺶ و ﺳﺒﺐ ورود ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺷﻮد.

بنابراین فضایلی که در روایات برای گریه کنندگان بر امام حسین (ع) وعده داده شده در ﺣﺪ ﻣﻘﺘﻀﻰ» اﺳﺖ و ﻫﻨﺎﻣﻰ به فعلیت خواهد رسید که انسان از گناه دوری کند.

همانگونه که در قرآن حسنات عامل ازبین برنده ی سیئات معرفی می شود یعنی امور نیک اثر گناهان را از بین می برد و این قدر قدرت دارد که بتواند خط بطلان بر گناهان بکشد، گریه کردن نیز اگر از روی عقیده باشد می تواند به همین اندازه اثرگذار شود و عامل رفع گناهان شود.

فعال رسانه ای و کارشناس مرکز پاسخگویی به سوالات دینی

 

زهرا ابراهیمی 

لینک مطلب در خبرگزاری خبر آنلاین


ح

 

 فلسفه حضور ن و فرزندان در راهپیمایی اربعین

عده ای عقیده دارند، سفر اربعین جای زن­ها و بچه­ها نیست. مردها بروند کفایت می­کند، دیگر بردن خانواده با این سختی در کشوری غریب چه ومی دارد؟ با این استدلال که زن­ها بیشتراز این­که ثواب ببرند گناه می­کنند. از طرفی هم معمولا موفق به زیارت نمی­شوند، پس چه فایده ای دارد جز این­که ممکن است با مردان تلاقی داشته باشند و چشم نامحرم به آن­ها بیفتند!؟ برای بچه­ها هم سخت و طاقت فرساست و احتمال مریضی و حتی مرگ وجود دارد.

باید گفت کسانی که به این نحو تحلیل می­کنند، احتمالا فلسفه اصلی زیارت اربعین را درک نکرده اند. اگر ما اربعین را میعادگاهی بدانیم که شیعیان بنا بر تأکید اهل بیت(علیه السلام) به تجمع در آن فراخوانده شده­اند تا نمایشگر عظمت راه حسین (علیه السلام) و ادامه دهنده­گان آن باشند و اگر ثمره ی این اجتماع عظیم را زمینه سازی برای قیام مهدی زهرا (عج) بدانیم تحلیلمان شکل دیگری به خود خواهد گرفت. وجود مردها به تنهایی در این مسیر مسلما توجه جهانیان را به این قطعه از زمین معطوف می دارد. ولی وجود زن­ها و بچه­ها وحتی نوزادان در این مسیر چیزی نیست که از نگاه مردم جهان مغفول بماند. کمتر کسی است که این خبر­ها را بشنود و این صحنه­ها را ببیند و به تامل وتفکر فرو نرود. چرا در عصر تکنولوژی و سرعت، تعداد زیادی از انسان­ها با پای پیاده رهسپار این سرزمین هستند؟ چرا بی اعتنا به وسایل نقلیه ­ای که با سرعت از کنار آن­ها می­گذرد، قدم قدم مسیر نهایتا دو ساعتی را چند روزه می­پیمایند؟ حال خودشان می­روند و درد و تاول پا و گرما و سرما را به جان می­خرند، چرا ن را و حتی بچه­های خود را که مسلما از نیروی جسمی کمتری برخوردارند در این مسیر همراه می­برند؟ اینجاست که مطمئن می­شوند حرفی مهم و عظیم برای گفتن دارند. تنها عمل به یک وظیفه شخصی نیست،  تنها زیارت یک بزرگ نیست؛ بلکه در این رفتن و رسیدن و برقراری همایشی به این عظمت، قصد رساندن پیامی جهانی و همگانی را دارند.

این­جا دیگر مهم نیست که می­توانی دستت را به ضریح مولا برسانی یا نه! مهم نیست روز اربعین در کربلا باشی یا نه، مهم نیست بتوانی تمام راه را پیاده بروی یا نه؟ می­توانی در این همایش شرکت کنی بدون آن که حرمت محرم و نامحرمی را بشکنی! می­توانی باشی فقط به این اندازه که حضورت را عزیز زهرا(س) امضا کند و حجتی باشی برای دل­های آماده هدایت.

اگر به این مهم وقوف پیدا کنی دیگر مطمئن هستی که رسیدن به این هدف عظیم که مورد نظر ائمه بوده است و زمینه سازی برای برقراری عدالت جهانی و نجات کودکانی که زیر بار ظلم و جنایت مستکبران جان می­بازند ارزش دارد که کودکت اذیت شود و یا حتی بیمار گردد و یا حتی خودت و یا او به زمره شهدای  راه حق، ملحق گردید.

شاید فلسفه حضور زن­ها و فرزندان را در این اجتماع عظیم بتوان به حکمت حضور آن­ها در روز عاشورا و واقعه کربلا با وجود نهی بعضی از مصلحت اندیشان، گره زد.

 

آزاده ابراهیمی فخاری

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


م

 

 

مسجد امام اصفهان و بازی بچه ها در افق تمدن نوین اسلامی

در یادداشت قبلی با عنوان یک خاطره یک یادداشت (اینجا)به تجربه های تربیتی مرحوم استاد مجید محربی اشاره ای شد؛ به اینکه استاد محربی به عنوان یک کارشناس فرهنگی با معیار و استدلال های اسلامی در تعامل با ون شاخص فرهنگی و اجتماعی توانستند با تبیین مناسب، آغازگر ابتکار عمل های مهمی در توجه به اهمیت بازی کودکان در هیات های مذهبی و مساجد بشوند.

این در حالی بود که به طور مثال در همان مقطع سال ۱۳۷۹ در بنیاد المهدی علیه السلام دوره تربیت مربی کودک و نوجوان ویژه مربیان کانونهای فرهنگی مساجد با حدود صد نفر خواهر و برادر برقرار بود و اساتید فقه و عقاید حوزه علمیه اصفهان را دعوت می کردند، بنده مسئول امور اجرایی و مجری طرح سوال احکام از استاد فقه که حتی برنامه رادیویی داشتند بودم، در یکی از جلسات به صورت اتفاقی سوالی در مورد حضور کودک در مسجد مطرح شد، جمع صد نفره هرچه اصرار کردند استاد مربوطه با معیار های فقهی که خودشان مطرح می کردند به هیچ عنوان حضور کودکان در مسجد را قبول نکردند.

ممکن است این سوال مطرح بشود که استاد محربی چطور عمل کردند که توانستند تبیین موثری داشته باشند؟

در جمعی که برخی از مربیان بودند ایشان برای تفهیم موضوع از مربیان در مورد مسجد امام(۱) رحمه الله علیه سوال کردند که این مسجد چه اجزایی دارد؟ عموما پاسخ این بود که شبستان ها و ایوان و صفه و حوض وسط حیاط است.

بعد ایشان می گفتند شما به دو حیاط کناری شبستان توجه کرده اید آنها برای چیست؟ خیلی ها می گفتند: حیاط ها مربوط به دو مدرسه حوزه علمیه است.

ایشان یک برداشت دیگری از کل مسجد و این دو حیاط -گوشواره ها به تعبیر خودشان- ارائه می کردند می گفتند با زاویه دید افراد بزرگسال و نیازهای آنها محوطه اصلی مسجد همان است که گفتید: حوض، به عنوان آب نمای زیبا با کاربری گرفتن وضو و ایجاد طراوت بهاری و تابستانی و همچنین شبستان و گنبد با ویژگی انعکاس صدا برای سخنرانی ها و منارها اما دو حیاط کناری علاوه بر حیاط مدرسه بودن در ایام مراجعات مردمی، کاربردی ویژه کودکان پیدا می کنند که در نگاه امروزی و اولیه ما مورد غفلت است.

ویژگی های لحاظ کردن این دو حیاط برای بازی کودکان:

۱- وجود باغچه خاکی برای بازی کودکان به همین دلیل است که حوض آب ندارد چون حوض آب مخصوصا در قدیم با عمق زیاد یک خطر برای کوکان بوده است.

۲- وجود درختان آن هم با نمونه درختان میوه دار که تنوع میوه ها از بهار تا پاییز و زمستان میوه داشته باشند از توت تا بادام تا گردو و سنجد که خودش نوعی تنقلات و سرگرمی است و مشاهده رشد میوه ها نوعی آموزش عملی زیست شناسی هستند.

۳- محیطی با نور و سایه های طبیعی است.

۴- امکان ارتباط مناسب والدین و فرزندان با هم: در همان محیط مذهبی هرچقدر بچه حوصله داشت در مراسم خواهد بود و هر وقت حوصله نداشت به محیط بازی خواهد رفت همین طور اگر بخواهد پدر و مادرش را ببیند مخصوصا در لحظاتی که پدر و مادر در حال نماز و عبادت یا استماع سخنرانی هستند که در تربیت مذهبی کودکان بسیار موثر خواهدبود. (توجه: جدایی مهدهای کودک از محیط مذهبی، بخش های زیادی از فرایند تعامل و رشد مذهبی کودک را مختل خواهد کرد.)

۵- انس طبیعی بچه ها با مسجد نه با کلاس و سخنرانی و ارائه محفوظات که با بازی شکل می گرفته است.

۶- ایجاد شرایط بازی های گروهی که در تعاملات اجتماعی بسیار موثر بوده است.

۷تفکیک بین دختران و پسران از همان کودکی رعایت شده است.

۸- رعایت ضوابط فقهی، چون این محوطه جزء شبستان مسجد نیست.(۲)

الآن خوشبختانه اوضاع خیلی بهتر شده است، آن موقع با یک نمونه امروزی تفاوت را تبیین می کردند می گفتند آن نگاه بلند تمدن ساز در طراحی مسجد را که از دست داده ایم هیچ بلکه یک نفر را هم استخدام می کنیم با شرح وظیفه ای که بچه ها را از مسجد بیندازند بیرون به اسم خادم مسجد. تاثیر این نوع عملکرد در دوران کودکی گریز ناخودآگاه برخی از افراد از مسجد در بزرگسالی است. نسلی که در کودکی با چنین برخوردهایی در مسجد مواجه بوده اند علاقه به حضور در مسجد و مراسم مذهبی را دارند و نمود علاقه برای حضور در مسجد برای آنها در ایام محرم است اما در دیگر موارد به طور ناخواسته تنها زمان مراجعه شان به مسجد مربوط به شرایط اضطراری استفاده از سرویس بهداشتی خواهد بود.

آن نوع نگاه و هدف گذاری در طراحی بسیار زیبا، تمدن ساز و انسان محور آن هم انسانی که از کودکی برایش در مسجد مکان نمایی شده است در یک مسجد به این وسعت و عظمت و ساختن بنا آن هم فقط در بیست و شش سال و در بیش از چهارصد سال قبل کار بسیار بسیار مهمی بوده است.

اسامی معماران مختلفی پیرامون مسجد امام رحمه الله علیه مطرح است اما تحلیل ما از تاثیرگذاری نوع طراحی این مسجد به عنوان یکی از قله ها و نمودهای تکامل فکری در یکی از سه دوره طلایی اسلام و اوج تمدن اسلامی و در فرایند تکاملی تفکر اسلامی و به طور خاص شیعی می باشد. افق فکری در این سطح بالا را نه فقط از یک سلسله یا سلطان و یا یک معمار بلکه از امتداد تفکر شخصیتی در مقیاس علامه شیخ بهایی می توان انتظار داشت(۳)، خدایش رحمت کند.

پی نوشت:

۱- مراحل ساخت و تکمیل مسجد امام رحمه الله علیه به صورت تدریجی انجام شده است اما نظم و تقارن موجود در بنا نشان دهنده وجود طرح کامل اولیه می باشد.

۲- تغییرات محیطی و یا تغییر نوع درخت ها متاثر از تغییر کاربری کلان مسجد به محل بازدید و گردشگری در اثر غفلت از کارکردهای مفید اصلی مسجد بوده است.

۳- در برخی متون نام علامه شیخ بهایی به عنوان تنظیم کننده قبله مسجد آمده است. زمان تاسیس صفوی(۹۰۷ه ق) انتخاب اصفهان به عنوان پایتخت(۹۷۷ه ق) زمان شروع ساخت مسجد امام رحمه الله علیه (۱۰۲۰ه ق) بعد از گذشت نزدیک به ۱۱۳ سال از تاسیس حکومت صفوی و ۴۳ سال از پایتختی اصفهان در دوران حضور علامه شیخ بهایی (۹۵۳ق ـ۱۰۳۱ه ق (ایشان از افراد موثر در اقدمات متعدد عمرانی آن دوران بوده اند. زمان نهایی شدن ساختمان مسجد ۲۷ سال بعد از شروع در سال ( ۱۰۴۷ه ق) می باشد.

 

حمید گچی 

لینک مطلب درندای اصفهان

 


 

ت

 

 

تجربه های تربیتی مرحوم استاد مجید محربی (رهپو)

یکی از تجارب بنده همکاری سه ماهه در سال ۱۳۸۰ با اندیشمند گرامی مرحوم حجه الاسلام استاد مجید محربی (رهپو) متولد ۲/۳/۱۳۴۵ متوفی ۱۱/۸/۱۳۸۵ به عنوان یکی از پیشروترین افراد در امور تربیتی کودک و نوجوان که آمیخته علم و عمل بودند می باشد.

سبک کاری ایشان تقویت قوی تعقل، تدبر و حل مسئله در هر فرد مخصوصا کودک ونوجوان بوسیله بازی های مختلف عمدتا فردی بود به نحوی که فرد با شناخت بی واسطه از خویشتن، روحیه می شود و می توانم را درک و لمس کنند.

برای عملیاتی کردن این فکر اقدامات متعددی را پیگیری می کردند: در همان سالها که قشر مذهبی کاری به شهرداری نداشتند و حتی از تعامل با آن پرهیز می کردند شخصا به صورت غیرملبس در باغ غدیر و خانه جوان باغ قوشخانه اجرای برنامه داشتند. از طرف دیگر در جلسه با ون موثر شهر اصفهان اهمیت بازی برای کودکان و ایجاد محیط ویژه برای کودک در کنار مراسم مذهبی و حتی مساجد و حتی سوابق تاریخی و ضرورت های آن را تبیین می کردند که همین جلسات سرمنشأ توجه عملیاتی به مقوله ضرورت بازی کودکان در کنار برنامه های مذهبی شد.

برنامه استاد محربی در بنیاد فرهنگی المهدی علیه السلام

در همین مقطع بواسطه معرفی ایشان توسط حجه الاسلام والمسلمین حاج آقای کشکولی معاون فرهنگی وقت بنیاد المهدی، ایشان دوره ای سه ماهه در بنیاد ارائه برنامه داشتند؛ شامل جلسه توجیهی اولیه مسئولین کانون های فرهنگی، تماس و هماهنگی مکان و زمان برای هر کانون توسط بنیاد و مخاطبین برنامه در هر کانون هم دختر و هم پسر سی تا پنجاه نفر بودند و در گستره کل شهر اجرا برنامه داشتیم.

ویژگی های برنامه استاد محربی

۱در یک بازه زمانی دو ساعت اجرای بازی های مختلف و با استفاده از روشهای دست ورزی، فعالیت های فکری و حل مسئله، ورزش و کار گروهی و حتی امور هنری در حد نقاشی و سفال به انتخاب خود افراد بود. (البته بازی با توپ نداشتند)

۲بنیاد برای برنامه های ایشان هزینه می کرد اما توصیه ایشان به مراکز فرهنگی دریافت هزینه از مراجعین بود چون معتقد بودند خود کار رایگان به صورت ناخواسته ارزش کار را کم می کند. به عبارتی کار باید قیمت داشته باشد هرچند بخواهیم هدیه بدهیم.

۳در ابتدای کار یک توجیه گروهی بود و بعد تقسیم افراد به صورت مشارکت فعال توسط خود افراد در هر زمینه ای که در بین وسایل بود و دوست داشت (خیلی از برنامه های صدا وسیما و همان تک گویی و سخنرانی است به شیوه غیر ملموس). برنامه اصلا کلاسی و نشستن و سخنرانی و تک گویی نبود.

۴مکان برنامه هیچ اامی به خود مسجد نداشت حتی استاد از مکان خارج مسجد و فضای عمومی استقبال بیشتری می کردند چون بازدید مردمی داشت.

۵مخاطب سنی از چهار سال به بالا هر کس که دوست داشت می توانست بیاید و مشارکت کند فقط محدودیت وسایل داشتیم.

۶همانجا یک هدیه به برندگان تحویل می شد؛ منتخبان که نوعا نخبگان بودند را ثبت نام می کردند و مشخصاتشان را می گرفتند که در چه زمینه ای بوده شاید می خواستند یک دور مسابقه بالاتر را ترتیب بدهند.

۷بیانشان تعامل و رفیق شدن با افراد در حل مسئله و راهنمایی در مسابقه بود و نه نصیحت و موعظه کردن.

۸در جلسات بسیار دیده می شد کسانی که در کلاس های متعارف اصلا دیده نمی شدند و آخر کلاسی بودند در هوش استعداد و خلاقیت این کلاس برتر و بهتر بودند. حتی به صورت منطقه ای هرچه از وسط شهر به حاشیه ها می رفتیم بچه ها خیلی بهتر کار می کردند و توانمندی خود در کار با دست و حل مسئله را نشان می دادند. حتی افراد گذری جذب معماهای بازی محور ایشان می شدند.

۹تاکید داشتند: پدر و مادر در کارهای بچه کمک نکنند خود بچه حل مساله بکند و توانمندی خودش را بشناسد. خیلی پیش می آمد که می آمدند به جای بچه نقاشی می کردند حتی در گل بازی بچه و اما ایشان تاکید داشتند فقط خود بچه ها با هم رقابت کنند. والدین جداگانه بودند البته مسابقات خانوادگی هم جداگانه بود.

۱۰برنامه توسط بنیادی مذهبی و در مکانی مذهبی و متولی مذهبی بود چهره ایشان هم مذهبی بود اما ایشان شخصا تظاهری دینی و مذهبی و بیانی در مورد پیامبر و امام و صلوات و نداشتند. البته با کارِ طلابِ کارآموزی هم که در گروه بوسیله اسباب بازی ها آموزش نماز می دادند مخالفت نمی کردند. شخصا هدف کار برای ایشان بیدار کردن عقل فطری انسان و توانمندسازی آن بود، آن هم در سالهایی که اصلا این نوع نگاه بی سابقه بود.

۱۱اعتقادداشتند:

کسی که دارای قوه تعقل فعال باشد در برابر آسیب ها می تواند خودش را حفظ کند.

***

خوشبختانه در دوره فعلی در مقایسه با قبل، مراکز تخصصی گسترده ای ایجاد شده که جای بسی خوشحالی است. ما گروه های کودک و نوجوان به سبک استاد محمد حسن راستگو را داریم، مرکز خلاقیت کودک و نوجوان شهرداری را داریم خیلی از کانون ها امکانات مهد و ضرورت توجه به این موضوع برایشان روشن شده است اما چیزی که در اقدامات ایشان شاخص بود:

اول نداشتن اقدامات الغا محور و مظاهر دینی بود تا بتواند مهارت های پایه فرد را فعال کند و برای همه جذاب باشد.

دوم ترجیح در شیوه اجرا در محیط بیرون و عمومی و یا اگر در مسجد هست با دعوت عمومی باشد.

سوم لایه اجتماعی مخاطب طرح برای اجرا کار نیروهای مذهبی و کانون های مساجد بودند تا بتوانند برای مخاطب سنتی خودشان و نیروهایشان برنامه جدید و حتی درآمد جدیدی ارائه بدهند و از طرفی با استمرار چند جلسه ای دیگر مخاطبان غیر سنتی را هم جذب کنند و علاوه بر کارهای تقویمی و مناسبتی سالانه با اقدامات مبتنی بر برنامه خلاق و مسئله محور داشته باشند.

۱۲ایشان می توانست این کار را در قالب آموزش به مربیان مهدکودک ها و یا تاسیس مهد کودکی با برند خودشان اقتصادی سازی و شخصا پیگیری کنند اما راهی که در آن مقطع انتخاب کرده بودند به اشتراک گذاشتن دستاوردهای تربیتی خودشان بوسیله بازی های مختلف و فارغ از گرایشات و عقاید دیگران برای تربیت نسلی نو با توانمندی بالاتر بود.

 

حمید گلچی

لینک مطلب در ندای اصفهان


ح

 

رابطه درآمد بالا و رزق فراوان معنادار نیست

زهرا ابراهیمی در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری شبستان در اصفهان درخصوص رابطه رزق و درآمد و در پاسخ به چیستی رزق گفت: رزق از جمله اموریست که خداوند نسبت به بندگان، بر خود واجب کرده است؛ هرآنچه در زندگی، از ناحیه خداوند، مقدر و به صورت مستمر به انسان برسد و مورد انتفاع و بهره حقیقی انسان قرار گیرد، رزق او محسوب می شود، خواه مادی باشد یا معنوی.

 کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی در پاسخ به تفاوت رزق با درآمد اظهار داشت: رزق چهار ویژگی اصلی دارد که یکی از ناحیه خداوند بودن، دوم مقدر شدن آن، سوم مورد انتفاع و بهره مندی قرار گرفتن و چهارم استمرار آن می باشد، درحالیکه درآمد آن چیزی است که انسان در قبال انجام کاری اعم از خوب یا بد دریافت می کند لذا کم یا زیاد بودن درآمد برای انسان به عوامل متعددی از جمله میزان تلاش، شرایط اجتماعی، اقتصادی، ی و. بستگی دارد اما رزق آن نعمتی است که از ناحیه خداوند معین شده است

ابراهیمی با اشاره به اینکه درآمد کم ممکن است منجر به فقر و درآمد زیاد باعث ثروت گردد، افزودرزق ربطی به فقیر بودن و ثروتمند بودن ندارد و از ناحیه خدا بر بندگان مقدر شده است.

وی گفت: گاهی زیرکی و فریبکاری انسان منجر به درآمد بیشتر می شود و سادگی او، درآمد او را کاهش می دهد؛ در حالی که رزق ربطی به زیرکی و سادگی انسان ندارد و برای هر کس مقدار معین و مشخصی دارد.

این محقق حوزوی خاطر نشان کرد: در آمد مستند به بندگان خداست، چرا که انسان متناسب با امور اعتباری و قراردادی با سایر بندگان، درآمد معینی دارد؛ اما رزق مستند به خداوند است و جزء امور حقیقی است نه اعتباری و قرادادی.

وی با بیان اینکه درآمد ممکن است مستمر نباشد، اما رزق حقیقی همواره مستمر و همیشگی است، متذکر شد: خداوند برای بندگانش رزقِ حلال و مستمر و مقدر قرار داده است، پس انسان باید از طریق صبر، تلاش، گام برداشتن در مسیرهای صحیح و قناعت آن رزق را از آنِ خود کند و الا اگر عجله نماید و از طریق مسیرهای ناصحیح اقدام کند، همان رزقی که می توانست برایش حلال باشد، حرام می شود

 

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی یادآور شد: با حرص بیشتر و تلاش های افراطی رزق بیشتری به دست نمی آید، اگر چه ممکن است درآمد انسان افزون گردد، ولی معلوم نیست انسان از آن مال به خوبی بهره ببرد یا خیر، چون مسئولیتش دوچندان خواهد شد.

 این پژوهشگر دینی اظهارداشت: عدم بینش صحیح انسان نسبت به رزاق بودن خداوند، منجر به حرص و طمع بیشتر، جمع آوری مال و نگرانی از آینده می شود، در حالی که اگر انسان خداوند را رزاق حقیقی بداند، هرگز دچار زیاده خواهی نمی گردد.

وی ادامه داد: در دیدگاه الهی، رزق هر انسانی در دست خداوند است و کفیل واقعی هر انسان کسی جز خدا نیست، بنابراین دغدغه مندی نسبت به درآمد و کسب پولِ بیشتر، در این نگاه اصالت ندارد.

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی اضافه کرد: اگرچه مشکلات اقتصادی منجر به شغل های چندگانه در جامعه شده است، اما با نگاه دقیق تر به این موضوع می توان رد پای حریص بودن انسان را در تجمیع حساب های بانکی، سپرده گذاری های متعدد و تلاش در جهت کسب راه های یک شبه ثروتمند شدن، شاهد بود.

 زهرا ابراهیمی 

لینک مطلب درخبرگزاری شبستان

 


 

م

 

 

هنر مداحی نقش تاثیرگذاری در تعمیق باورهای دینی دارد

بسیاری از مواقع تصور می کنیم در مراسم عزاداری سخنرانی اصل است و از تاثیر مداحی غافل می شویم در حالیکه این هنر دینی در تعمیق باورهای دینی نقش بسیار تاثیرگذاری دارد.

آزاده ابراهیمی فخاری در گفت و گو با خبرنگار مهر، اظهار داشت: ممکن است با نظر روشن فکرانه به مجالس عزاداری امام حسین(ع) که این روزها برگزار می­ شود ، تصور کنیم که اهمیت سخنرانی و انتخاب یک سخنران خوب رکن اصلی است چرا که اطلاعات مستمعین را بالا برده و آن­ها را با محتوای دینی و انقلابی آشنا می­ کند.

وی افزود: در واقع برخی این تصور را دارند که سخنرانی اصل است و مداحی چندان اهمیت ندارد و فقط به عنوان یک رسم و برای بخشش گناهان و جمع آوری ثوابی که در روایات برای قطرات اشک بر اباعبدالله ذکر شده است انجام می شود.

استاد حوزه و پژوهشگر علوم دینی بیان داشت: بر عکس این تصور باید بدانیم که نقش یک مداح و یک مداحی خوب در بالا بردن شعور حسینی در کنار شور حسینی اگر که  بیشتر از سخنرانی نباشد کمتر نیست.

وی ابراز داشت: احساس و عاطفه قابل دسترس ترین، گسترده ترین و تاثیر گذارترین راه انتقال یک پیام مذهبی و دینی به مخاطبین است و مداحی یک هنر است که اگر از این هنر درست استفاده شود، می­ تواند عامل گرایش جوانان و  نوجوانان که سرشار از احساسات هستند به دین و درک درست آن­ها از مبانی دینی گردد.

ابراهیمی ادامه داد: به یقین استفاده از دلیل و برهان در ایجاد فهم دینی جای خود را دارد ولی یکی از عواملی که می تواند در گرایش مردم به هر عقیده ای موثر باشد بهره بردن از احساس است

وی اضافه کرد: در واقع در عقاید دینی، احساس مذهبی نقش موثری دارد و اگر این احساس و شور جهت مند و هم سو با شعور و فهم دینی باشد می ­تواند در تقویت عقیده اثری عمیق باقی بگذارد.

این استاد حوزه ابراز داشت: البته باید دقت کنیم که در این امر تنها داشتن صدای خوب و توانایی اداره مجلس به نحو شایسته ملاک نیست.

وی افزود: در واقع بر دوش کشیدن کشیدن چنین رسالت بزرگی پاکی درون و صفای ضمیر می طلبدو خالق این اثر هنری باید در درجه اول با تهذیب و تعالی نفس، روح قدرت­مندی یافته باشد تا هنرش روح و جان مخاطب را جلا بخشد و بر اعماق جانش تاثیر گذارد.

ابراهیمی اظهار داشت:  در واقع تا طهارت در قلب حاصل نشود، شراب طهور لایق آن نگردد و در نتیجه فرد معارف را به نحو اتم و اکمل دریافت نمی کند چه رسد به این­که توانایی ارائه به مخاطبان را داشته باشد؛ بر این اساس زمانی­که مداح خود لایق وصل شد دیگر اثری از اشاعه خرافات و ارائه محتوای غلط در اثر هنری اش نیز دیده نخواهد شد.

وی گفت: ازاین پس شعر و شور تمثیل حقایق متأثر از روح قدسی است که از عالم ملکوت سرچشمه می گیرد و مداح دیگر نیازی ندارد برای تحریک احساسات و به قول معروف گرم کردن مجلس از ابزار ناصحیح بهره ببرد چراکه سخنش پس از تحقیق و تفحص در روایات صحیح، از سویدای دل بر می ­آ­ید وچاره ­­ای جز نشستن بر قلب مخاطب ندارد.

این پژوهشگر علوم دینی با تاکید بر اینکه بهتر است این هنرمندان  در ایفای نقش خطیرشان به جای سبک آفرینی در پی سبک کردن روح و جان از تعلقات دنیایی باشند، تصریح کرد:  برگزار کنندگان و مستمعین این مجالس نیز قبل از آن­که صورت و صدای خوش را ملاک گزینش قرار بدهند باید ذاکری خوش سیرت را طلب کنند که در غیر این صورت شاید این نوع مداحی  برای عده زیادی جذاب و دلنشین باشد اما در دستیابی آن به اهداف حسینی(ع) جای تردید وجود دارد.

 

آزاده ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری مهر


   

ن

نگاه جنسیتی در پیاده‌روی اربعین وجود ندارد

زهرا ابراهیمی امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در اصفهان با اشاره به ابعاد حضور بانوان در پیاده‌روی اربعین اظهار کرد: نقش اربعین در جاودانه شدن قیام امام حسین (ع) بی‌بدیل است، چراکه شهادت امام یک وجه قضیه است و حفظ آثار شهادت وجهی دیگر و چه خوب بازماندگان قیام و در رأس آن‌ها حضرت زینب (س) در زنده نگه‌داشتن این آثار قدم برداشتند، گویا اربعین جلوه‌ای از عملکرد بازماندگان قیام است.

این پژوهشگر حوزه خانواده ادامه داد: در سال‌های اخیر با واقعه‌ای عظیم همچون اربعین روبرو هستیم و حضور ن پابه‌پای مردان در این پدیده، شگفت‌انگیز است و نقش آنان در این پدیده در ابعاد گوناگون اثرگذار است، حتی گاهی ممکن است بانوان به تأثیر عمیق حضور خویش واقف نباشند اما نمی‌توان این تأثیرات را نادیده گرفت.

حضور ن در حماسه اربعین، عاشقانه بودن تشیع را فریاد می‌زند

وی تصریح داشت: امروزه تبلیغات دشمنان در خنثی کردن این حضور به‌قدری زیاد است که از هیچ تلاشی برای بی‌اثر کردن اربعین فروگذار نمی‌ماند، اما حضور ن در کنار مردان در این پیاده‌روی می‌تواند همه تبلیغات دشمن را خنثی کند، حضور ن به‌عنوان نماد عاطفه و مهربانی در کنار مردان می‌تواند عاشقانه بودن مذهب تشیع را فریاد بزند، مذهبی که توجه آن به عاطفه در کنار عقل بسیار مشهود است.

ابراهیمی تأکید داشت: ن ایرانی با حضور خویش در پیاده‌روی اربعین می‌توانند در جهت‌گیری‌های دینی و الهی سایر ن مؤثر باشند چراکه آن‌ها از طریق این مراسم قادر خواهند بود چهرهٔ واقعی یک زن مسلمان را نشان دهند.

اربعین، منصه ظهور هویت حقیقی ن است

این کارشناس مسائل دینی متذکر شد: انعکاس حضور ن در پیاده‌روی اربعین با پوشش دینی خط بطلانی است بر ت‌های جهان مدرن که برای تبلیغش از جسم زن بهره می‌برد، گویا اربعین هویت حقیقی زن را فارغ از جنسیتش به منصه ظهور می‌رساند از طرف دیگر شاید حتی بتوان گفت حضور ن، باحجاب دینی در پیاده‌روی اربعین می‌تواند در برابر بی‌حجابی‌ها نوعی نهی از منکر محسوب شود.

وی در ادامه ابراز داشت: در دوره‌ای که ن در حد یک کالا تنزل پیداکرده‌اند و جهان در حال تجربه جاهلیت مدرن است، ایمان و معنویت در زن مسلمان از طریق حضورش در این پیاده‌روی به جهان اعلام می‌شود و ن مسلمان به دنیا ثابت می‌کنند که زیبایی روح نسبت به زیبایی جسم تقدم دارد، این حضور می‌تواند در انتقال مواریث فکری، فرهنگی و عقیدتی به سایر نی که از سایر کشورها حاضر می‌شوند کمک کند، همان‌گونه که حضرت زینب (س) به‌عنوان یک زن با رفتارشان به جهان نشان دادند که زن می‌تواند همچون مرد رسالتی را بر عهده بگیرد و به‌خوبی در متن و نه در حاشیه ایفای نقش کند.

ن با حضور در اربعین جایگاه حقیقی خود در اسلام را به نمایش می‌گذارند

ابراهیمی با تأکید بر آن‌که حضور بانوان در حماسه اربعین جایگاه حقیقی ن در اسلام را نشان خواهد داد گفت: غربی‌ها علاوه بر این‌که جایگاه زن را تنزل می‌دهند به جایگاه حقیقی که اسلام به زن می‌دهد نیز دهن‌کجی می‌کنند اما حضور ن در اربعین می‌تواند منجر به زدودن باورهای غلط ذهنی نسبت به ن مسلمان شود، غرب همواره به بهانه‌های مختلف قصد دارد تا زن ایرانی را زنی دربند به تصویر کشد درحالی‌که این حضور می‌تواند نوعی ایستادگی در برابر عملیات روانی دشمن محسوب شود.

این کارشناس دینی خاطرنشان کرد: زینب کبری (س) دارای چنان عظمتی است که همواره زنده نگه‌داشتن قیام امام به ایشان نسبت داده می‌شود و اربعین تجلی حضور نی است که می‌خواهند در محضر آن بانوی بزرگوار شاگردی کنند، همان‌گونه که حضرت زینب (س) در شرایط قبل از قیام، در لحظات قیام و همچنین در بحران‌های بعد از قیام به زیباترین انتخاب‌ها دست زدند و پخته‌ترین رفتارها را از خود به یادگار گذاشتند ن ما نیز با اسوه قرار دادن ایشان تلاش می‌کنند برای حفظ عقیده، کمک‌رسان مردان خویش باشند و اربعین نقطهٔ عطفی است برای این انگیزه.

صلابت دینی حاکم در پیاده روی اربعین مانع نگاه جنسیتی به بانوان است

وی در ادامه بیان داشت: در نگاه جنسیتی هرجا زن وجود دارد بهره‌گیری از جنسیت او نیز حرف اول را می‌زند اما در جریان اربعین به‌خوبی شاهد هستیم که میلیون‌ها زن در کنار مردان با امنیت تمام حاضر می‌شوند بدون اینکه به آن‌ها جسارتی شود، پرهیز از ملعبه شدن به‌وسیله دیگران در مسائل ازجمله پیامدهای حضور ن در این پیاده‌روی است.

ابراهیمی اضافه کرد: برخی از ن ممکن است تحت هیچ شرایطی زیر بار سختی کشیدن نروند و نه خود حاضر به حضور شوند و نه رضایت به حضور خانواده خود دهند، این در حالی است که ن حاضر در این پیاده‌روی سختی‌ها را هم به جان خود می‌خرند و هم علیرغم یک دنیا عاطفه، راضی به‌سختی کشیدن اهل خانه می‌شوند و این‌گونه اربعین مدیریت احساس را برای ن به ارمغان می‌آورد، تصمیم ن برای حضور در پیاده‌روی با اهل خانواده منجر به تمرکز دل‌های همهٔ اعضای خانواده بر یک نقطه مشترک می‌شود و آن نقطه چیزی نیست جز حرم ارباب، توجه قلبی همهٔ اعضاء بر یک امر واحد می‌تواند در ایجاد محبت و بذل عواطف بین آن‌ها مؤثر باشد توگویی حسین دل‌ها را به هم مهربان می‌کند.

ن باید پاسخ گوی نیازهای معنوی در خانواده باشند

این پژوهشگر حوزه خانواده یادآور شد: حضور ن در این اتفاق بزرگ مساوی است با حضور خانواده‌های آنان، ن با این انتخاب خود می‌توانند تأثیر عمیقی بر فرزندان و همسران خویش داشته باشند و آن‌ها را متوجه این امر کنند که درراه هدف باید تمام سختی‌ها را تحمل کرد، حضور زن و فرزند به مردان در ایستادگی بیشتر انگیزه می‌دهد، در تربیت فرزندان مؤثر است و باعث انتقال فرهنگ دینی به فرزندان می‌شود چراکه زن محور اصلی در مدیریت نیازهای اهل خانه است و انتخاب سفر اربعین نوعی پاسخگویی به نیازهای معنوی خانواده به‌حساب می‌آید.

بعین سبب استحکام پیوند عاطفی و عقلانی بین زوج‌های جوان می‌شود

وی در ادامه تأکید کرد: تمسک به امور معنوی منجر به تحکیم پیوند شویی و آرامش می‌شود و اربعین به‌عنوان مصداق عینی گرایش به معنویت می‌تواند پیوند بین زوج‌های جوان را نیز مستحکم کند و آرامش آن‌ها را نتیجه دهد. سفرهای معنوی تا مدت‌ها دارای اثر معنوی است و ن در این سفر با کوله‌بار معنوی که همراه می‌آورند تا مدت‌ها بعد از سفر می‌توانند از آثار این معنویت بهره ببرند.

ابراهیمی ادامه داد: با توجه به ضعفی که جوانان و نوجوانان ما در هویت شناسی خوددارند، حاضر شدن ن در این سفر می‌تواند در تربیت نسل با هویت مؤثر باشد و این تأثیر نه‌فقط مفید برای فرد، که مؤثر برای کل جامعه است چراکه جامعه از سلول‌های کوچک‌تری به نام خانواده تشکیل‌شده و خانواده می‌تواند عامل تراوش معنویت به جامعه باشد.

این کارشناس مسائل دینی نظر به اینکه اربعین نه‌فقط منسکی عبادی که مراسمی ی نیز محسوب می‌شود حضور ن در این مراسم می‌تواند بازگوکننده این امر باشد که زن مسلمان قادر است به زیبایی میان وظایف عبادی و وظایف ی خود جمع کند، حضور ن در اربعین با آگاهی و رشد ی آن‌ها گره‌خورده است، قرار گرفتن ن در مرکز این فعالیت ی عظیم از دیگر اثرات حضور ن در اربعین است، آری اگرچه اربعین نقطهٔ پایان مصائب برای اهل‌البیت (ع) است اما برای ما نقطهٔ آغاز است در بسترسازی برای تمدن جهانی.

 

​​​​​​زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری فارس


 

ط

طیف گسترده اخبار و آفتی که تب تحلیل به جان جامعه می اندازد

 اتفاقات گوناگون در زندگی،  انسان را به تجزیه و تحلیل وا می دارد. هر کس متناسب با میزان دغدغه مندی اش به تحلیل شرایط می پردازد. سبک و سنگین کردن شرایط و بررسی داده ها انسان را به قضاوت نزدیک می‌کند،  اما قطعاً قضاوت‌هایی که منبع تغذیه ی آن اطلاعات ناقص و نادرست است نمی‌توانند راهگشا باشند.

تب اتفاقات در کشور ما آنی و لحظه ایست. نمونه های مختلفی از آن را شاهد بودیم که کمتر از دو روز ساعت موجی به راه می افتد و قلم ها و قدم ها را به واکنش وا می دارد. انگار هر اتفاقی وسوسه  نوشتن را به جان نویسنده‌ها می‌اندازد با وجودی که حتی چیزی برای نوشتن ندارند درست مثل زمانی که وسوسه پرواز به جان پنگوئن می افتد.

اگر چه اظهار نظر دلسوزانه در رابطه با شرایط اجتماعی، نوعی احساس مسئولیت محسوب می شود اما تعجیل در تحلیل، آفت این حس مسئولیت پذیریست و همین امر باعث می‌شود که فرد در ابتدا نظری در رابطه با جریانی ارائه دهد و بعد از روشن شدن زوایای موضوع مجبور شود کلام خود را با دلایل واهی توجیه نماید و از موضع خود انصراف دهد.

تب تحلیل در جامعه چه بسا تخریب کننده تر از تب اتفاقات است. انگار این اتفاقات اثر بدی روی گویش و نگارش انسان می‌گذارد و انسان را تنها به حرف وا می دارد فارغ از درستی یا نادرستی کلام.

تشریح موضوعات بدون پشتوانه قوی علمی تنها به گمانه‌ زنی‌هایی ختم می‌شود که فقط مسئولیت فقهی و اخلاقی انسان را زیادتر می کند و برداشت های گوناگون و انتشار آنها با این شرایط، نه اجر دنیایی و نه ثواب عقبایی دارد.

به نظر می‌رسد رویکرد افراد نسبت به اتفاقات همسو با تمایلات عقیدتی آن هاست؛ گویا هر کس قضایا را هر آن گونه که می‌خواهد، برداشت می‌کند و این رویکرد سم مهلکی است برای یک اجتماع، چرا که این تحلیل ها بعد از روشن شدن حقیقت موضوع منجر به بی اعتمادی و سرخوردگی مردم جامعه شده و مردم نسبت به نظرات صاحبنظران بی اعتنا می شوند.

ربط دادن قضایای نامربوط به یکدیگر و یا جدا کردن خط و ربط آن چه به هم متصل است از عوارض تحلیل های زودهنگام است. تعجیل در تحلیل گاهی با هدف مصادره به مطلوب انجام می‌شود تا طیف های گوناگون ازشرایط پیش آمده به نفع فواید ی و اجتماعی خویش بهره ببرند.

علاوه بر این بستر شایعه پراکنی،  پرداختن به حواشی و انصراف از اصل قضیه را فراهم نموده و شکاف و بحران را در جامعه تشدید می کند .

حروف از اول بسم الله تا تای تمت (تمام شد) ابزاری است در دست انسان.چه زمانی که این حروف،  کلماتی باشند و بر زبان جاری شوند و چه آن هنگام که به شکل واژه بر روی کاغذ ها و صفحه ها بیایند، اما ممکن است همین حروف ابزار کار شیطان قرار گیرند.

این که تحلیلگران سریع و بدون هیچ وقفه‌ای به تحلیل بپردازند و بدانند کلام خود را چگونه شروع کنند، چگونه ختم کنند و مطلب را به چه شکل بپرورانند که به هیچ جا بر نخورد وماً به معنی درستی تحلیل آن ها نیست بلکه از لوازم مهم تحلیل، صبر و فرصت دادن به خود، جامعه و اتفاقات است تا در سایه گذشت زمان ابعاد گوناگون مسئله روشن تر شود.

                                                                                   زهرا ابراهیمی

                  

لینک  مطلب در خبرگزای صاحب نیوز


 

 

 

ی

بلایی که بر سر حقیقت زیباشناختی جامعه جوان آمده است

نوع فهم و برداشت انسان از زیبایی می تواند بینش زیبایی شناسی او را رقم بزند. هر مکتبی متناسب با نگرشی که نسبت به خدا، انسان، جهان و جامعه دارد زیبایی را به شیوه خود تفسیر می کند.
در نگاه اسلام زیبایی ها چه محسوس باشند و چه معقول، مادی باشند یا معنوی، از جمله نیازهای فطری انسان محسوب شده و نیازمند پاسخگویی اند.
اگرچه گرایش به زیبایی ها،  فطری است و فصل مشترک انسان در این موضوع فطرت اوست، اما در عین حال جهت بخشی به مصادیق زیبایی از جمله اموری است که باید مورد توجه قرار گیرد، چرا که انسان ها درک واحدی از زیبایی ندارند.
طبیعت و آنچه در آن است نیاز زیباگرایی انسان را تامین می کند اما در نگاه اسلام این نیاز فقط به زیبایی های محسوس ختم نمی شود و اسلام نیازمندی روح به دریافت زیبایی های معنوی را نیز مدنظر قرار می دهد. همانگونه که خداوند در قرآن می فرماید: وَلَٰکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ(خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهایتان زینت بخشید).

در این آیه ایمان، از جمله زینت های معنوی معرفی شده است؛ اگر بخواهیم از دریچه دین اسلام به این موضوع بنگریم، ناگزیر باید بپذیریم که هرآنچه در متن خلقت موجود است، بهره ای از زیبایی دارد چرا که از ناحیه‌ی خدای زیبا آفرین خلق شده است.
در آیه ای دیگر چنین می خوانیم: الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلَقَه(او کسی است که هر چیزی را آفریده به نیکوترین وجه آفریده است)
فهم انسان از زیبایی دارای مراتب است و هرکس متناسب با ویژگیهای روحی و پتانسیل درونی خود زیبایی را درک می کند. روح انسان در هر مرتبه و جایگاهی که باشد مجذوب زیبایی موجود در همان مرتبه می‌شود و تا هنگامی که مرتبه روح پایبن است قادر نخواهد بود زیبایی موجود در مرتبه بالا را درک کند‌.
از نگاه دین، زیبایی هایی که انسان را از مرتبه ی پایین تر به درجات بالاتر روحی برساند ارزشمند است و چنانچه امری را زیبا تصور کنیم اما موجبات تنزل روحی ما را فراهم آورد، زیبا و ارزشمند محسوب نمی شود حتی اگر تمام فاکتورهای ظاهری زیبایی را داشته باشد.
زیباییِ ارزشمند، انسان را از ابتذال، غفلت، سهل انگاری، پوچی و رذالت دور می سازد و احساس مسئولیت انسان را در برابر جهان بالا می برد.
انحراف در زیبایی شناسی موقعی اتفاق می افتد که امری اعم از شخص و شعر و نوشته و موسیقی و هرآنچه هنر نامیده می شود، انسان را از انسانیتش دور نموده و او را به ورطه سقوط از ارزش‌های انسانی کشاند.
اسلام با هنر و زیبایی مخالف نیست اما اینکه عده ای بخواهند بر هر ابتذالی نام هنر بگذارند و زیبایی امور نازیبا را فریاد بزنند قابل پذیرش نیست. به نام شعر و موسیقی و فیلم و تاتر، جوان‌های پاک و معصوم این سرزمین را به بند کشیدن و تهی ساختن وجودشان از معنویت و اخلاق،  گناهیست نابخشودنی که آرامش آدم‌های اهل انصاف را بهم می ریزد.
چه بلایی بر سر جوان ایرانی آمده که فحاشی در لابلای خوانندگی اش ارزش محسوب می شود و درخواست کامنت برای تکرار این زشتی‌ها برای او مایه ی افتخار است؟!
و بدتر از آن چه بلایی بر سر حقیقت زیباشناختی جامعه ما آمده، که جوان ما برای شنیدن سبک ترین و سخیف ترین ادبیات، میل و رغبتش را با رساندن کامنت های یک خواننده به بیش از هفده میلیون کامنت، نشان می دهد؟!
به نظر می رسد در جامعه امروز حس زیباشناختی و قدرت تشخیص زیبایی در بین مردم تحلیل رفته است و جوانان ما توانایی تشخیص امور زیبا از زشت را ندارند، چرا که نه در آموزش و پرورش تعالیم زیباشناسی را دریافته اند و نه از طریق خانواده به این نیاز پاسخ مناسب داده شده است.
آیا وقت آن نرسیده که به این ویژگی روحی انسان همچون سایر نیازهای جسمی توجه شود؟؟؟

 

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری شبستان

 


 

ط

طیف گسترده اخبار و آفتی که تب تحلیل به جان جامعه می اندازد

 اتفاقات گوناگون در زندگی،  انسان را به تجزیه و تحلیل وا می دارد. هر کس متناسب با میزان دغدغه مندی اش به تحلیل شرایط می پردازد. سبک و سنگین کردن شرایط و بررسی داده ها انسان را به قضاوت نزدیک می‌کند،  اما قطعاً قضاوت‌هایی که منبع تغذیه ی آن اطلاعات ناقص و نادرست است نمی‌توانند راهگشا باشند.

تب اتفاقات در کشور ما آنی و لحظه ایست. نمونه های مختلفی از آن را شاهد بودیم که کمتر از دو روز ساعت موجی به راه می افتد و قلم ها و قدم ها را به واکنش وا می دارد. انگار هر اتفاقی وسوسه  نوشتن را به جان نویسنده‌ها می‌اندازد با وجودی که حتی چیزی برای نوشتن ندارند درست مثل زمانی که وسوسه پرواز به جان پنگوئن می افتد.

اگر چه اظهار نظر دلسوزانه در رابطه با شرایط اجتماعی، نوعی احساس مسئولیت محسوب می شود اما تعجیل در تحلیل، آفت این حس مسئولیت پذیریست و همین امر باعث می‌شود که فرد در ابتدا نظری در رابطه با جریانی ارائه دهد و بعد از روشن شدن زوایای موضوع مجبور شود کلام خود را با دلایل واهی توجیه نماید و از موضع خود انصراف دهد.

تب تحلیل در جامعه چه بسا تخریب کننده تر از تب اتفاقات است. انگار این اتفاقات اثر بدی روی گویش و نگارش انسان می‌گذارد و انسان را تنها به حرف وا می دارد فارغ از درستی یا نادرستی کلام.

تشریح موضوعات بدون پشتوانه قوی علمی تنها به گمانه‌ زنی‌هایی ختم می‌شود که فقط مسئولیت فقهی و اخلاقی انسان را زیادتر می کند و برداشت های گوناگون و انتشار آنها با این شرایط، نه اجر دنیایی و نه ثواب عقبایی دارد.

به نظر می‌رسد رویکرد افراد نسبت به اتفاقات همسو با تمایلات عقیدتی آن هاست؛ گویا هر کس قضایا را هر آن گونه که می‌خواهد، برداشت می‌کند و این رویکرد سم مهلکی است برای یک اجتماع، چرا که این تحلیل ها بعد از روشن شدن حقیقت موضوع منجر به بی اعتمادی و سرخوردگی مردم جامعه شده و مردم نسبت به نظرات صاحبنظران بی اعتنا می شوند.

ربط دادن قضایای نامربوط به یکدیگر و یا جدا کردن خط و ربط آن چه به هم متصل است از عوارض تحلیل های زودهنگام است. تعجیل در تحلیل گاهی با هدف مصادره به مطلوب انجام می‌شود تا طیف های گوناگون ازشرایط پیش آمده به نفع فواید ی و اجتماعی خویش بهره ببرند.

علاوه بر این بستر شایعه پراکنی،  پرداختن به حواشی و انصراف از اصل قضیه را فراهم نموده و شکاف و بحران را در جامعه تشدید می کند .

حروف از اول بسم الله تا تای تمت (تمام شد) ابزاری است در دست انسان.چه زمانی که این حروف،  کلماتی باشند و بر زبان جاری شوند و چه آن هنگام که به شکل واژه بر روی کاغذ ها و صفحه ها بیایند، اما ممکن است همین حروف ابزار کار شیطان قرار گیرند.

این که تحلیلگران سریع و بدون هیچ وقفه‌ای به تحلیل بپردازند و بدانند کلام خود را چگونه شروع کنند، چگونه ختم کنند و مطلب را به چه شکل بپرورانند که به هیچ جا بر نخورد وماً به معنی درستی تحلیل آن ها نیست بلکه از لوازم مهم تحلیل، صبر و فرصت دادن به خود، جامعه و اتفاقات است تا در سایه گذشت زمان ابعاد گوناگون مسئله روشن تر شود.

                                                                                   زهرا ابراهیمی

                  

لینک  مطلب در  صاحب نیوز


ز

زیارت اربعین، نماد شیعیان معرفی شده است

زهرا ابراهیمی» در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری شبستان در اصفهان در تشریح زیارت اربعین اظهار داشت: در روایتی از امام حسن عسکری علیه السلام به نشانه های مؤمن اشاره شده و زیارت اربعین نیز یکی از نشانه های مومن شمرده شده است.

این محقق حوزوی با بیان اینکه امام حسن عسکری(ع) فرمودند نشانه های مؤمن، پنج چیز است؛ اقامه نمازِ پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم» خاطر نشان کرد: نکته اول در باب این روایت این است که همه نشانه های ذکر شده در این روایت از نشانه های اختصاصی شیعیان است.
وی ادامه‌داد: نکته دیگری که لازم است در رابطه با این روایت بدان توجه نمود این است که زیارت اربعین به عنوان تنها نشانه مؤمن ذکر نشده، بلکه طبق روایت، این زیارت در ردیف سایر نشانه ها همچون اقامه  پنجاه و یک رکعت نماز ذکر شده است.

  ابراهیمیافزود: با توجه به اینکه نمازهای واجب هفده رکعت و نوافل در یک شبانه روز سی و چهار رکعت است و در مجموع نمازهای واجب و مستحب در یک شبانه روز پنجاه و یک رکعت می باشد، اقامه  این تعداد رکعات نیز از دیگر نشانه های مؤمن شمرده شده است و گویا زیارت اربعین در کنار این نمازها معنا می یابد.

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی متذکر شد: توجه به اصل نماز از یک سو و تمسک به زیارت اربعین از سوی دیگر می تواند پیوند بین دو بُعد فردی و اجتماعی زندگی شیعه را بازگو نماید.

وی با تاکید بر اینکه نماز از حیث فردی انسان را از گناه مصون می دارد، یادآور شد: نماز ایمان انسان را تثبیت می نماید و توجه به زیارت اربعین با نظر به اینکه این زیارت خطِ مشی ی تشیع را بیان می کند، همچون دوبال برای پرواز در آسمان بندگیست.
این کارشناس مذهبی گفت: مومن واقعی ازطریق نماز، عبودیت خویش را ثابت می کند و بندگی اش را در برابر خداوند فریاد می زند و سر به سجده می گذارد؛ اما همین شخص حاضر به تعظیم در برابر قدرت های پوشالی نمی شود و در برابر ظلم سرخم نمی کند و زیارت اربعین نیز به ویژگی ظلم ناپذیری شیعه اشاره دارد.

وی تاکید کرد: شیعه به وقت رویارویی با عظمت حق، از طریق نماز، ناچیز بودنش را ثابت می کند و به گاهِ روبرو شدن با ظلم تا مرز شهادت و اسارت پیش می رود و نماز، آرامش در زندگی فردی شخص را تضمین می کند.

ابراهیمی با بیان اینکه زیارت اربعین تکلیف دغدغه های اجتماعی فرد را روشن می کند، افزود: با توجه به محتوای متن زیارت اربعین، متوجه می شویم که ازجمله صفات دشمنان اسلام، حب دنیا و دنیاپرستی بوده است و این حب تا جایی پیش می رود که مسلمان، حاضر به شهادت امامش می شود.

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی اضافه کرد: بنابراین ازجمله نشانه های ایمان و نه اسلام، همین زیارت اربعین، یعنی عمل به محتوای تعبیه شده در این است و محتوایی که حب دنیا را عامل شهادت امام معرفی می کند و شیعه را از خطرات آن آگاه می کند.

وی با استناد به این بخش از زیارت اربعین که می فرماید و فروختند بهره (کامل و سعادت خود را) به بهای پست ناچیز و آخرتش را در مقابل بهائی اندک و بزرگی کردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند» تصریح کرد: زیارت اربعین بازگوکننده این امر است که امام حسین علیه السلام علاوه بر مبارزه فرهنگی و ی، نبرد جهادی هم داشتند؛ بنابراین مؤمن حقیقی نیز باید به امامش تاسی کند و در راه عقیده تا بذل جان گام بردارد.

ابراهیمی تاکید کرد: زیارت اربعین نماد شیعه معرفی شده است، چون در روز اربعین، رسالت شهادت امام حسین(ع)، نتیجه اسارت خانواده و اهل بیت سیدالشهدا و همچنین حفظ آثار شهادت و قیام امام حسین (ع) به ثمر نشست و عزت امام و همچنین رسوایی دشمنان تا ابد بر پیشانی تاریخ حک شد‌، بنابراین اربعین، تبیین کننده وظیفه جاماندگان از قیام تا روز قیامت است.
وی در پایان اظهار داشت: اربعین، جریان حضور شیعه را در جهان اسلام تثبیت می کند و به همین دلیل خواندن زیارت اربعین از نشانه های شیعه به حساب می آید.

زهرا ابراهیمی 

لینک مطلب در خبرگزاری شبستان

 


 

ص

امامی که هرگز از صبر خسته نشد

زهرا ابراهیمی امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در اصفهان پیرامون اهمیت صبر در اهل‌بیت (ع) به‌ ویژه امام حسن مجتبی (ع)، اظهار داشت: یکی از ویژگی‌های وجود مقدس امام حسن (ع)، صبر است که به دلیل شرایط زمانی خاص، این ویژگی در وجود ایشان نمود عینی بیشتری یافته است، چراکه ائمه معصومین (ع) متناسب با شرایط و جو جامعه خویش رفتار می‌کردند و زمان امام حسن (ع)، شرایط به‌گونه‌ای بود که صبر بیشتری نیاز داشت.

کارشناس مسائل دینی خاطرنشان کرد: در زمان امام حسن (ع) روحیه رفاه‌طلبی و دنیازدگی بین نسل جوان رخنه کرده بود و به همین دلیل تمایلی برای جهاد و جنگ وجود نداشت، توطئه‌های معاویه نیز برای فریب هر گروه از افراد جامعه با شیوه‌هایی خاص تا جایی پیش رفت که برای امام (ع) جز یاران اندکی باقی نماند و تصمیم به جنگ در این شرایط، با توجه به نیروهای فراوان معاویه و یاران اندک امام (ع) باعث می‌شد که ایشان و یارانشان در این مسیر کشته شوند بدون اینکه ثمره‌ای داشته باشد.

وی ادامه داد: به همین دلیل امام برای حفظ اسلام تصمیم به صلح گرفتند، صلحی که به دلیل عدمِ فهمِ فلسفه آن، ملامت دوست و دشمن را به دنبال داشت و درعین‌حال، امام (ع) را به‌عنوان اسوه صبر به جهان اسلام شناساند.

جوامع نیازمند رشد فکری هستند تا بتوانند حق را از باطل تشخیص دهند

ابراهیمی تصریح کرد: در زمان امام حسن (ع) جامعه نیازمند رشد فکری بود تا بتواند حق را از باطل تشخیص دهد و رساندن جامعه به این حد از بصیرت، صبر ویژه‌ای را می‌طلبید، علاوه بر این امام حسن (ع) به دلیل تصمیمی که برای صلح گرفتند با برخوردها و زخم‌زبان‌های متعددی روبرو شدند که تحمل این حجم از بی‌انصافی، نیازمند صبری جمیل بود.

پژوهشگر حوزه دینی یادآور شد: البته همین صبر را در وجود مقدس پیامبر اسلام (ص) نیز شاهد هستیم، پیامبر اسلام نیز در تمام مدت رسالت خویش، علیرغم برخوردهای متعدد و شدیدی که از ناحیه اطرافیان و حتی اقوام داشتند، درعین‌حال با صبری جمیل دست از هدایت مردم برنداشتند.

وی بابیان نتایج صبر امام مجتبی (ع)، ابراز داشت: یکی از نتایج صبر امام (ع)، شناساندن هویت حقیقی معاویه بود، زیرا باوجودی که معاویه از هیچ فریبی برای تأثیر بر افکار عمومی جامعه روگردان نبود اما درعین‌حال با عدم پایبندی به مواردی که در صلح‌نامه آمده بود، باطن حقیقی خویش را تا حدودی نمایان کرد و همین امر منجر به بیداری برخی از مردم شد و این صبر، چیزی است که ما نیز در جامعه کنونی بدان نیازمندیم، آن‌هم صبری که بتوان در سایه آن به رسوایی دشمنان و روشن کردن باطن آن‌ها دست‌یافت.

از نگاه کلان و تأثیری که جامعه جهانی از اسلام گرفته غافل هستیم

ابراهیمی با اشاره به مشکلات امروز جامعه اسلامی افزود: امروزه به دلیل مشکلات متعددی که در کشور با آن روبرو هستیم، گاهی صبر بر سختی‌ها را ازدست‌داده و از نتایج صبر غفلت می‌کنیم، چراکه نگاه ما به مسائل، نگاهی جزئی است و تنها به پیرامون خود، مشکلات و گرفتاری‌ها توجه داریم و از نگاه کلان و تأثیری که جامعه جهانی از اسلام گرفته، غافل هستیم.

این فعال فرهنگی بیان داشت: امروز جهان به سمت معنویتی بی‌بدیل در حال حرکت است و جامعه ما نیز نیازمند بصیرت افزایی است، منتها افزودن بصیرت، تنها در سایه صبر بر سختی‌ها امکان‌پذیر است، صبر بر مشکلات هم در بعد فردی و هم در بعد اجتماعی حائز اهمیت است، همان‌گونه که امام حسن (ع) به‌عنوان اسوه و الگوی صبر، در برابر قضاوت‌ها و ملامت‌ها تحمل کرده و به انتخاب مسیر خویش یقین داشتند، ما نیز باید با تأسّی به امام خویش، به‌درستی مسیر اهل‌البیت (ع) یقین داشته و برای تثبیت آن به صبر پناه ببریم.

وی با تأکید بر وجود مشکلات و سختی‌های زندگی به سبک اسلامی عنوان داشت: گاهی به دلیل توجه به امور شرعی، دینی و تمسک به اهل‌البیت (ع) ممکن است مورد تمسخر قرارگرفته و یا از سوی جامعه مجبور به پرداخت هزینه‌های زیست دینی شویم، اما این مسأله نباید منجر به ناامیدی شده و صبر انسان را لبریز کند، اتفاقاً در توصیه‌ای هم که حضرت علی (ع) به امام حسن (ع) فرموده‌اند، بهره بردن از نیروی صبر مشهود است.

امامی که هرگز از صبر خسته نشد

ابراهیمی اذعان داشت: حضرت علی (ع) در توصیه به فرزندشان امام حسن (ع) می‌فرمایند خودت را عادت بده، تمرین کن برای این‌که بتوانی در ناملایمات و مکروهات صبر پیشه کنی و چه زیبا اخلاقی است و چه پسندیده خلقی است، صبر و پایداری درراه حق!» و چه زیبا امام حسن (ع) این کلام پدر را جامه عمل پوشانده و هرگز از صبر خسته نشدند.

کارشناس مسائل دینی تأکید کرد: نکته اخلاقی که در رابطه با صبر می‌توان متذکر شد این است که باید بین حالت صبر و حالت تصبر تفاوت قائل شویم، صبر بدین معنا است که ما در برابر برخی از امور خویشتن‌دار باشیم، خواه ریشه این خویشتن‌داری فطرت و ذات انسان باشد و یا تلاش و تمرین، اما آنچه در تصبر وجود دارد، تنها ممارست است و تمرین و تلاش برای رسیدن به این حالت و درواقع در تصبر، وماً مشقت و سختی وجود دارد و نیازمند تحمل است.

وی در خصوص تفاوت صبر و تصبر، اضافه کرد: ما امروزه در روابط فردی و اجتماعی، اصطلاحاً از کوره درمی‌رویم و نهایتاً بی اعصابی و کم‌صبری خود را بهانه می‌کنیم درحالی‌که در نگاه اسلام حتی اگر صبور هم نباشیم، باید اهل تصبر باشیم و صبر را در وجود خود پرورش دهیم، درواقع حضرت با واژه تصبر، راه را بر بهانه‌جویی‌ها می‌بندند و می‌گویند حتی اگر اهل صبر نیستید، باید از طریق تلاش برای به دست آوردن صبر، خود را عادت به تحمل سختی‌ها دهید.

صبر، گاهی به معنای سکوت است و گاهی فریاد

ابراهیمی بابیان تفاوت صبر در موقعیت‌های گوناگون، ادامه داد: البته نوع و روش صبر نیز متفاوت است، گاهی صبر به معنی صلح است که امام حسن (ع) برگزیدند و گاهی صبر، خود را در لباس جهاد و شهادت نشان می‌دهد، گاهی صبر به سکوت است و گاه در فریاد نمایانگر می‌شود، گاهی باید تحمل رنج و گرسنگی و سختی کرد و گاهی باید ظلم را فریاد زد.

این فعال فرهنگی تصریح کرد: گاهی انسان بر فقر خویش صبر می‌کند و رضایت به رزق حلال می‌دهد درحالی‌که می‌تواند بدون تمسک به صبر، غنی و بی‌نیاز شود، آن‌هم از طریق حرام، گاهی صبر در تنهایی و طرد شدن معنا می‌یابد و بی‌صبری در جمع بودن و پذیرفته شدن از سوی اجتماع و نکته مهم این است که باید با ابزار عقل و بصیرت دینی، به مصداق صحیح صبر در موقعیت‌ها و شرایط مختلف دست‌یافته و توان تشخیص را به دست آورد.

اظهار خستگی و ناامیدی با صبر جمیل همخوانی ندارد

وی در پایان گفت: برای ما و جامعه، همواره مشکلات متعددی رخ‌داده و رخ می‌دهد و چنانچه نسبت به این مشکلات صبر نداشته و در جهت حل و رفع آن‌ها قدم برنداریم، به موفقیت دست نخواهیم یافت، گله و شکایت، اعتراض و سیاه نمایی و اظهار خستگی و ناامیدی با صبر جمیل همخوانی ندارد، بنابراین اگر بخواهیم در مسیر اهل‌البیت (ع) بمانیم، باید از صبر آن بزرگواران درس گرفته و به ایشان تأسّی کنیم.

زهرا ابراهیمی 

لینک مطلب در خبرگزاری فارس

 


 

ه

 

انتخاب همسر به سبک زندگی اسلامی

زهرا ابراهیمی» در گفتگو خبرنگار خبرگزاری شبستان در اصفهان، در خصوص سبک زندگی اسلامی در نخستین گام برای ازدواج گفت: با دقت در زندگی بسیاری از زوج های جوان و بررسی ریشه اختلاف آن ها می توان چنین نتیجه گرفت که نبود شناخت صحیح دختر و پسر از یکدیگر منجر به انتخاب نادرست و در نهایت ایجاد اختلاف می شود.
کارشناس اخلاق مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی اظهار داشت: اگرچه امروزه بستر فضای مجازی از یک سو و آزاد بودن روابط در فضای حقیقی از سوی دیگر، شرایط شناخت را برای دختر و پسر باز گذاشته،  اما بالا بودن آمار اختلاف ها و طلاق ها نشان می دهد که تنها داشتن شرایط نامحدود برای شناخت به شناخت حقیقی کمک نمی کند.

ابراهیمی افزود: شناخت طرف مقابل برای هر یک از دختر و پسر در امر ازدواج به عنوان حق مسلم محفوظ است، اما گاهی دختران و پسران در روابط قبل از ازدواج به جای شناخت، درگیر امور دیگری می شوند، در واقع ممکن است در ابتدا هدفشان از ارتباط، شناخت یکدیگر باشد، اما در ادامه هدف را فراموش کرده و به تثبیت ارتباط می اندیشند.

وی با بیان اینکه آنچه می تواند شناخت را دقیق و عمیق رقم بزند، بهره بردن از نیروی عقل است، اضافه کرد: این در حالی است که نقش منطق و اصول عقلی در روابط قبل از ازدواج به دلیل درگیر شدن در احساسات و عواطف از سوی برخی دختران و تمایلات جنسی از سوی برخی پسران بسیار کم رنگ می شود.

 کارشناس حوزوی متذکرشد: در سبک زندگی اسلامی شناخت دختر و پسر تنها به ویژگی های ظاهری ختم نمی‌شود و صرف پسندیدن شکل و ظاهر، شغل و تحصیلات، وضعیت مالی و اقتصادی شناخت محسوب نمی شود؛ بلکه باید با ذره بین شناخت بر روی ویژگی هایی همچون تدین، تقوی، صداقت، امانت و اخلاق نیز تمرکز و معیارهای ارزشی را بررسی کرد.

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی اظهار داشت: نکته دیگری که در امر شناخت باید متذکر شویم؛ این است که امروزه دختر و پسر خود را دارای اختیار و حق انتخاب می دانند و از اظهار نظر دیگران خود را بی نیاز می بینند؛ درست است که دختر و پسر باید تصمیم نهایی را بگیرند و با حق انتخابی که خداوند به آنها بخشیده در برگزیدن شخص مناسب برای زندگی خود آزادند، اما این مسئله نباید منجر به این شود که آنها خود را از مشاوره و م گرفتن و تحقیق بی نیاز ببینند.

ابراهیمی با بیان اینکه مسئله شناخت، مسئله ای گسترده و دارای ابعاد گوناگون است، تصریح کرد: خود دختر و پسر ممکن است تنها به یکی دو بُعد از ابعاد شناخت واقف باشند و توانایی تشخیص در سایر ابعاد را نداشته باشند، اینجاست که نقش م گرفتن و تحقیق پررنگ می شود و سبک زندگی دینی نیز به شناخت از راه های گوناگون اهمیت فراوانی داده است.

وی یکی از راه‌های شناخت را گفتگو دانست و گفت: دختر و پسر می توانند با طرح سوال های مشخص از طرف مقابل تا حدودی به نتیجه برسند، اما مشاوره گرفتن از افراد خردمند، صادق، امین، کاردان و با تجربه را نباید از دست داد

این محقق حوزوی متذکر شد: گویا مشکلات شدید اقتصادی در خانواده ها بعضی از افراد را به این نتیجه رسانده که پول مشکل گشای همه  امور است و جوانان نیز تحت تاثیر همین امور، تنها دارایی و اموال طرف مقابل را رصد می کنند و در امر ازدواج  در صورت داشتن پول، چشم شان را بر سایر معیارها می بندد.

وی افزود: مسائل معیشتی در زندگی بسیار مهم و اثر گذار است، اما نباید تمکن مالی را تنها معیار لازم در امر ازدواج دانست، چرا که غفلت از سایر معیارهای ارزشی پشیمانی به بار خواهد آورد.

ابراهیمی ادامه داد: همانگونه که اشاره شد مساله دستیابی به شناخت صحیح از طرق گوناگون امکان پذیر است، گفتگو، مشاوره، انواع تحقیق، رصد رفتارها و گفتارها می تواند ما را به شناخت بیشتر رهنمون سازد پس نباید هیچ یک از این روش ها را نادیده گرفت.

 

زهرا ابراهیمی 

لینک مطلب در خبرگزاری شبستان


ص

نقش صداقت والدین در تربیت فرزندان

یکی از ارزش های اخلاقی که در آموزه های اسلام به آن تأکید شده صداقت است؛ چراکه اساس تعاملات جوامع بشری بر پایه آن استوار می گردد وعدم توجه به این مقوله، تأثیرات منفی بر جای خواهد گذاشت. شاید اگر انسان قادر به درک این واقعیت بود،  هر آینه بر آن می شد تا نیروهای خویش را در جهت تحقق آن در هر مکانی به کار گیرد.

صداقت به معنی راستی و عدم تناقض در گفتار، رفتار و نیت است. از آنجایی که صداقت زمینه ساز سایر فضیلت ها و دروغ بسترساز رذیلت ها است، نقش صداقت والدین به عنوان الگوهای عینی در امر تربیت فرزندان حائز اهمیت است.

صدق و راستی در گفتار و رفتار از ارزش و اهمیت بالایی برخوردار است چنانچه خداوند در قرآن کریم می فرماید بگورَبِّ ادخِلنی مُدخِلَ صِدقٍ وَ أخرِجنی مُخرِجَ صِدقٍ وَ أجعَلنی مِن لَدُنکَ سُلطانا و نَصیرا؛ پروردگارا مرا با صدق داخل و خارج کن و برایم قرار ده از سوی خودت یک روشن بینی» بنابراین صدق و راستی نه تنها گفتار، بلکه اعمال و رفتار انسان را نیز در بر می گیرد و سبب گام برداشتن خانواده و جامعه در مسیر صحیح می گردد.

بی تردید والدین به عنوان رهبر خانواده وظیفه خطیری بر دوش دارند؛ چرا که سود و زیان روش های اتخاذی آنها در سرنوشت سایر اعضا دخیل است. از آنجایی که فرزندان، رفتار والدین را به عنوان الگو، ملاک عمل خویش قلمداد می کنند، لذا والدین باید در تعاملات و رفتارهای خویش دقت نموده و از سهل انگاری در رفتارها بشدت بپرهیزند.

بر این اساس والدین به عنوان الگوهای سازندگی و تربیتی اگر در گفتار، برخوردها و اعمال خویش به این نکته توجه نداشته باشند فرزندان به گفتار آنها اعتمادی نخواهند داشت.

از جمله مصادیق صداقت، پایبندی به وعده، پیمان و امانتداری است. متاسفانه برخی از والدین به قول و قرارهایی که با فرزندان خویش می گذارند پایبند نیستند و گاهی نیز با این استدلال که فرزندم کم سن و سال است و متوجه نمی شود وعده های خود را عملی نمی کنند. برخی از والدین نیز اگر در خلوت خانه از فرزندشان عمل نامناسبی ببینند آن را در بین دوستان و فامیل مطرح می کنند و به اصطلاح امانتدار ِ اسرارِ خانوادگی نیستند.

در واقع می توان گفت این والدین صداقت رفتاری ندارند. قطعا عدم رعایت این امور از سوی والدینی که تربیت فرزندان را برعهده دارند، اثرات سوئی بر جای خواهد گذاشت و سبب ناهنجاری های متعدد می گردد.

بدین سان در خانواده و جامعه امروزی که اکثریت افراد درگیر مشکلات متعددی هستند اگر نادرستی و عدم صداقت نیز حاکم گردد، در این صورت هیچ یک از اعضاء به یکدیگر اعتمادی نداشته و بازدهی مطلوب نخواهند داشت. بنابراین مم بودن به صداقت و راستی باعث شکوفایی و سلامتی جامعه می گردد، در چنین محیطی ارزش های اخلاقی و انسانی به منصه ظهور می رسد و جامعه نیز از آن رفتارها، تأثیر می پذیرد، لذا الگوی رفتاری بودن  والدین برای فرزندان واقعیتی انکار ناپذیر است.

 خدیجه محمدجانی

لینک مطلب در ندای اصفهان

 


ا

ازدواج سفید در نگاه اسلام

 از جمله ویژگی های دین اسلام، توجه به نیازهای گوناگون انسان است و آنچه سبب کامل خواندن این دین دانسته شده، پاسخگویی همه جانبه ی قوانین آن است؛ ازدواج، آن هم در چهارچوب قواعد دینی، تنها راه برگزیده دین در برابر نیازهای جنسی انسان است و در آموزه های اسلام بسیار مورد سفارش قرار گرفته است.

پیامبر اکرم (ص) فرموده است که در پیشگاه الهی چیزی دوست‌داشتنی‌تر از خانه‌ای نیست که براساس آیین اسلام با ازدواج آباد شود.»

امروزه ادعای جوامع غربی از طریق ارائه سبکهای مدرن به جامعه جهانی، گوش فلک را کر کرده اما نگاهی موشکافانه به این سبکها، بساط این ادعاها را به راحتی  بر می چیند.

از جمله سبکهای ارائه شده در امر ازدواج توسط غرب، ازدواج سفید یا سپید است بدین معنا که زن و مرد می توانند در قالب روابط دوستانه و بدون ازدواج با یکدیگر همخانه شوند و از یکدیگر بهره ی جنسی ببرند؛ گویا تنها هدف از این روابط لذت جنسی بوده و اطلاق ازدواج بر این روابط تنها سرپوشی جهت به رسمیت شناختن آن است.

ازدواج در نگاه اسلام امری روشمند و قانون مند بوده و هرچیزی  که به آن مربوط شود دارای احترام و اعتبار است چرا که ازدواج شرعی همسو با شرع و قانون است و افراد،  مم به رعایت قوانین فردی و اجتماعی هستند.

نقش زن و مرد نیز معین و جایگاه آنها واضح و برای هر یک از آنها در امر ازدواج شرعی، حقوق و وظایفی تعریف می شود.

فرزندان حاصل از ازدواج شرعی نیزدارای حق می باشند و والدین موظف به نگهداری آنها و تامین نیازهایشان هستند.در این ازدواج حق حیات برای فرزندان محفوظ است وبه همین دلیل حتی سقط جنین حرام می باشد و این در حالی است که در ازدواج سفید جایگاه زن بودن و مرد بودن و حقوق و وظایف آنها در برابر یکدیگرهیچ اعتباری ندارد و هر یک از زن و مرد هر موقع که دلشان بخواهد می توانند همخانگی با یکدیگر را متوقف نمایند.

از جمله آسیب های این روابط، آمار بالای سقط جنین است، زیرا وقتی کسی خودش را در جایگاه مادری و پدری تصور نمی کند و رویای والد شدن ندارد به راحتی می تواند فرزند خود را نادیده بگیرد بنابراین فرزندان نیز در این ازدواج پشتوانه اخلاقی، حقوقی، مادی و معنوی ندارند و مسئولیت نفقه و حضانت آنها را هیچ یک از والدین برعهده نمی گیرند.

ت شیوع لذت جویی برای رسیدن به اهداف، از جمله تهای ضد فرهنگیست که توسط غرب تبلیغ می شود و ترویج ازدواج سفید نیز از مصادیق این نوع تهاست چرا که هیچ چیز به اندازه ی رسیدن به لذات جنسی توانایی ایجاد تزل در عقیده را ندارد.

با توجه به تاثیرات نامطلوب این ازدواج، ازدواج سفید در نگاه اسلام از جایگاه شرعی برخوردار نیست و از حیث قانونی نیز جرم محسوب شده و مجازات دارد.

تن دادن به ازدواج سفید در واقع به معنی این است که زن و مرد تمایلی به رعایت قواعد و قوانین جامعه ندارند و این عدم تمایل خودش نشان دهنده این است که اصولا کسانی زیر بار این ازدواج می روند که افراد بی مسئولیتی هستند لذا پیشنهاد این ازدواج توسط افراد خودش می تواند هشداری باشد مبنی بر نامناسب بودن آن شخص، چرا که مهمترین شرط در امر ازدواج مسئولیت پذیری است.

خانم ها توجه کنند که افرادی که پیشنهاد دهنده ازدواج سفید به آنها هستند اکثرا افرادی مسئولیت ناپذیر می باشند که فقط هدفشان رسیدن به تمتعات جنسی و شانه خالی کردن از بار مسئولیتهاست.

ازدواج در اسلام با هدف تبدیل شدن من»  به ما» شکل می گیرد و انگیزه این است که انسان با تشکیل خانواده از منیت ها گذر کرده و جز خود، به دیگری نیز بیاندیشد به همین دلیل سهم مادی و معنوی در این ازدواج محفوظ است.گویا زن و مرد سهم روزانه از محبت دیدن و محبت کردن دارند و این عواطف به فرزندان نیز منتقل می شود اما در ازدواج سفید زن و مرد هر موقع که دلشان بخواهد می توانند به همه چیز پشت پا زده و خانه راترک نمایند چرا که هیچ مسئولیت عاطفی و مادی و معنوی بر عهده ی یگدیگر ندارند.

عدم امنیت روانی برای ن

عدم امنیت روانی برای ن از دیگر اثرات سوء این نوع ازدواج قلمداد می شود و با توجه به وجود احساسات و عواطف فراوان در ن، این گروه بیش از مردان در معرض آسیب می باشند .

برخی ازدواج سفید را شبیه ازدواج موقت می دانند در حالی که هیچ قرابتی بین این دو نیست چراکه در ازدواج موقت نیز همچون دائم تمام حقوق و وظایف معین و مشخص  و تکلیف فرزند نیز در این ازدواج روشن است.

اگرچه وجود مشکلات اقتصادی، ی و فرهنگی در کشور شرایط ازدواج را بر جوانان بسیار سخت نموده است اما قطعا ازدواج سفید نمی تواند راه مناسبی برای رهایی از این مشکلات باشد.

درازدواج سفید، زن و مرد حاضر به تعهد دادن در هیچ محضری نیستند و پای هیچ قانونی را درامر ازدواج امضا نمی کنند، همین مسئله می تواند دلیلی بر عدم مسئولیت پذیری آنها باشد؛ تبیین فلسفه چرایی ازدواج فارغ از مباحث جنسی برای جوانان از طریق خانه و اجتماع می تواند در انتخاب درست موثر باشد اما ازدواج سفید با روابط آزاد و بی قید و بند در جامعه هیچ فرقی ندارد و صرف اضافه کردن یک عنوان بر یک رابطه نمی توان لباس مشروعیت و یا حتی مقبولیت بر آن پوشاند.

ازدواج سفید، از یک طرف محصول عدم توجه خانواده ها به آسان گیری ازدواج جوانان است و از سوی دیگر مولود بی کفایتی برخی مسئولان می باشد چراکه وقتی خانه و جامعه بستر مناسب را فراهم نکند، روش های جایگزین ولو غیر شرعی مورد استقبال قرار می گیرد. البته کم رنگ بودن معنویت و سستی در اعتقادات برخی از جوانان نیز مزید بر علت است.متاسفانه از حیث تربیتی نیز دچار مشکل هستیم وخویشتن داری در شرایط گناه را به فرزندانمان آموزش نداده ایم.

اگرچه در این ازدواج شناسنامه ها سفید می ماند اما سیاه ترین  سرنوشت می تواند در انتظار علاقمندان به این ازدواج باشد.

زندگی مجردی جوانان مخصوصا مردان، بستر مناسبی را برای ازدواج های سفید فراهم می کند. برخی از خانواده ها خیلی راحت به جدا زندگی کردن فرزندشان در خانه ی مجردی تن می دهند و از عوارض این امر غافلند.

اینکه مطابق با آمار، در سالهای اخیر از تعداد ازدواجهای رسمی کم شده می تواند زنگ خطری باشد مبنی بر اینکه حواسمان به ازدواجهای جایگزین باشد.

اگرچه این پدیده هنوز در جامعه  ما پررنگ نشده و افراد کمی درگیر آن هستند اما با استمرار مشکلات تربیتی، اقتصادی، فرهنگی و ی، وجود چنین سبکی در جامعه ی ما میتواند با گذشت زمان قوت بگیرد.

 زهرا ابراهیمی 

لینک مطلب در خبرگزاری خبر آنلاین

 


و

وحدت یعنی: مسلمان بودن و ماندن نیازمند پرداخت هزینه است!

آزاده ای که  از روزهای اسارت می گفت، از نقشه های پلید و دشمنی های دنباله دار. از فرقه سازی به نام اسلام و به کام یهود داستان ها تعریف می کرد. از شیعه و سنی کردن جبهه و سودای جدایی این دو از هم. از روزهای سختی که زیر آفتاب داغ، کتک می خوردند اما در برابر خواسته های فرقه سازان تسلیم نمی شدند، نجوا می کرد.

می گفت: شیعه و سنی باوری مشترک دارند و آن خدا و قرآن و پیامبر است و این باور مهم برای آنهایی که دینشان را غرق در خرافه و دروغ کرده اند، سخت و گران آمده و به همین دلیل همواره در صدد نقشه کشیدن برای مسلمانان هستند تا آنها را از اریکه قدرت به زیر بکشند. اعتقاد به خاتم بودن پیامبر چیز ارزانی نیست که بتوان ارزان فروخت و همین مساله باعث شد که بهای پذیرش خاتم بودن پیامبر را مسلمانان با جنگ های فرسایشی پرداخت کنند و بدین ترتیب ثروت مسلمانان تاراج قوم لعن شده ابدی شود. آری مسلمان بودن و ماندن در این مسیر نیازمند پرداخت هزینه است.

وحدت یعنی یکی شدن و یا بهتر بگویم وحدت یعنی یکی بودن و همین کافی است چرا که برای ما مسلمانان دین مبین اسلام، چهارچوبی به محکمی قرآن دارد و هرچه غیر آن باشد صراطی جز صراط مستقیم خواهد بود.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ

اى کسانى که ایمان آورده اید! آنگونه که حق تقوا و پرهیزگارى است، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و جز بر آیین اسلام از دنیا نروید.

(آل عمران/۱۰۲)

یا در آیه ای دیگر چنین می خوانیم:

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا  وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَهٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا  کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

و همگى به ریسمان خدا [= قرآن، و هرگونه وسیله وحدت الهى]، چنگ زنید، وپراکنده نشوید. و نعمتِ (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهاى شما، الفت برقرار ساخت، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفره اى از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد. این چنین، خداوند آیات خود را براى شما آشکار مى سازد. شاید هدایت شوید.

(آل عمران/۱۰۳)

آزاده‌ی عزیز من (عموی مهربانم) درس وحدت را بهتر از من که طعم قفس رانچشیده ام، آموخته است. او معتقد است مسلمانان در همه حال با هم اخوت و دوستی دارند و مبارزه ی همزمانشان با ظلم جهانی، تبیین کننده مسیر ابدی و دائمی شان است و شاهد استوارش همان آیات و براهین قرآنی است که مورد قبول همه مسلمین از آغاز تا پایان، بوده و هست.

 

فریبا حقیقی

لینک مطلب در ندای اصفهان


پی

پیامبر با مهربانی وحدت را جاری کرد

فلسفه بزرگداشت میلاد و شهادت معصومین(ع) شناخت صفات و خلقیات آن بزرگواران و سعی در متخلق شدن به آن ویژگی هاست. مسلم است که برای ما مقدور نیست به شناخت عمیقی ازآن بزرگواران دست یابیم چرا که ظلمت گناه،  لوح سفید قلبمان را مکدر کرده است؛ اما در حد توان باید کوشش کنیم که آیینه قلب خویش را جلا داده تا بتوانیم جلوه‌ای از صفات ایشان را در آن متبلور سازیم.

در رابطه با وجود مقدس پیامبر اسلام (ص) نقل شده است: هر کس به حضور ایشان شرفیاب می‌شد هنگام برگشتن چنان از جام محبتشان سیراب شده بود که می گفتمن محبوب ترین فرد نزد پیامبر اکرم (ص) هستم.» با کمی تامل درباره این ویژگی به خوبی در می یابیم که مسلما ایشان اهل تظاهر و ریا نبودند و وقتی با کسی اینگونه رفتار می کردند حتما محبت قلبیشان را نثار او می کردند. اما چرا ما قادر نیستیم حتی درباره نزدیک ترین دوستان و یا حتی اقوام خود این طور رفتار کنیم؟ چرا حتی فرزندانمان چنین پیام آکنده از محبتی را از طرف ما در وجود خویش دریافت نمی‌کنند؟ چرا نمی‌توانیم با شریک زندگیمان که سالها در کنار او زندگی کرده ایم و حداقل بنده‌ای از بندگان الهی است، این گونه با عشق رفتار کنیم؟
برای پاسخ به این سوال از مثالی ملموس استفاده می‌کنیم. آیا شده عزیزی مثل فرزند و یا خواهر و یا دوستی داشته باشید که به او بسیار وابسته بوده و با تمام وجود دوستش بدارید؟ تقریبا می‌توان گفت هر کسی در زندگی محبوبی دارد که تا حدی به او وابسته است. اما سوال دیگر اینکه آیا پیش آمده که از آن فرد دوست داشتنی و محبوب، مدتی دور باشید یا مثلا ساعتی فرزندتان در خانه خواب باشد و نتوانید او را درآغوش پر مهر و محبتتان جای دهید؟ آیا پیش آمده که در شرایط فراق،  وسیله مورد علاقه او مثل یک اسباب بازی و یا حتی لباسش را ببینید و دلتان برای محبوبتان بلرزد و احساس کنید حتی این وسیله مورد علاقه او را هم به دلیل وابستگی شدیدش به معشوق، دوست دارید؟ آیا در این لحظه عروسک محبوب او را با محبت بر نمی‌دارید و لباسش را نمی‌بویید و با عشق مرتب نمی‌کنید؟ اگر جوابتان به این سوال هم مثبت باشد می توانیم راز دوری قلبهایمان را از یکدیگر را در یابیم. می‌توانیم به علت تفاوت نگاه پیامبر(ص) نسبت به اطرافیانمان پی ببریم.
اگر ما چنین مهری به مخلوقات خدا در خود نمی‌بینیم،  اگر آفریده‌های معشوق را که تمام هستی شان از اوست و مسلما محبوب خالقشان هستند غرق در محبتمان نمی‌کنیم و حتی با نزدیکترین افراد به خود چنین ابراز علاقه‌ای را نداریم باید در رابطه خود با خالق مان تجدید نظر کنیم.
وجود نازنین پیام آور مهربانی‌ها به هر کدام از بندگان خدا می‌نگریستند از این جهت که آن شخص  نیزمخلوق همان خالق است و بدین وسیله وابستگی با حضرت محبوب دارند؛ خالصانه به او عشق می‌ورزیدند و با تمام وجود او را مورد تفقد خویش قرار می‌دادند. در واقع وجود نازنین او تمام هستی را از آن جهت که جلوه‌ای از نور خداست نظاره‌گر بوده و همه را شایسته محبتی عمیق می‌بینند.
اگر عاشق حضرت معبود باشیم به محبوبان درگاهش نیزعشق می‌ورزیم. آری باید با تمسک به عبادت و خلوت‌های شبانه با پروردگار و انجام واجبات و ترک محرمات ریشه محبت حضرت حق را در خود مستحکم تر از پیش سازیم تا قلبمان حرم امن الهی گردد و وسعتی به وسعت عالم وجود یابد تا هر آنچه به او مرتبط است و پرتویی از وجود اوست در آن جای گیرد.

آزاده ابراهیمی 

لینک مطلب در خبرگزاری ایمنا


 

ز

زن؛ اشتغال یا انزوا ؟!

یکی از اموری که در رابطه با ن،  بسیار مورد بحث و بررسی قرار می گیرد مسأله ی اشتغال ن است. در این رابطه برخی نگاه افراطی داشته و به زن اجازه اشتغال در هر حیطه و با هر شرایطی را می دهند و او را در انتخاب شغل و فعالیت، آزادِ مطلق تصور می کنند. برخی نیز از آن طرف بام افتاده و مشغول شدن زن به هر نوع فعالیتی را بر خلاف وظیفه ی او می دانند و همواره  در مسیر اشتغال ن سنگ اندازی می کنند.

اما دیدگاه اعتدالی اسلام بر هر دو نظر فوق خط بطلان کشیده و برای زن وظایف و مسئولیت هایی را تعریف می نماید.

مهمترین وظیفه در نگاه اسلام برای یک زن، تربیت فرزند و حفظ خانواده است، اگر زن توانایی انجام این وظایف را به خوبی داشته باشد می تواند و بلکه گاهی حتی لازم است که  در سایر فعالیت ها نیز شرکت نماید.

اگر بخواهیم خانواده را همچون بنایی فرض نماییم، ستون اصلی و محور مهم و زیر بنایی آن، وجود زن است. در واقع اصل خانواده و پابرجا بودن آن به زن برمی گردد و به همین دلیل است که دشمنان وقتی قصد داشته باشند، خانواده را مورد تهاجم قرار دهند سراغ ریشه ی اصلی آن یعنی زن می روند؛ چراکه با تزل زن، خانواده و حتی جامعه متزل می شود.

این حجم از تأثیرگذاری زن در خانه و جامعه می تواند اهمیت او و کاری که انجام می دهد را روشن نماید.

مهمترین وظیفه برای زن، سرپا نگهداشتن کانوان خانواده است حال باید دید اشتغال ن چه تأثیر مثبت یا منفی بر روی این مسأله دارد؟

با توجه به شرایط مختلف زندگی و همچنین ویژگی ها و توانایی ها و استعدادهای متفاوتی که بانوان دارند، نمی توان نسخه ی واحدی برای حضور در اجتماع یا عدم حضور آنان پیچید.

برخی از ن توانایی لازم در اداره خانه و تربیت همسر و فرزند داری را دارا می باشند و در کنار آن نیز واجد پتانسیل لازم برای کار و درس و آموزش هستند و نه تنها شغل و کار آنها را از وظایف اصلی شان دور نمی کند؛ بلکه در موفقیت بیشتر آنان در زندگی نیز تأثیرگذار است؛ اما بالعکس برخی دیگر ممکن است توانایی مدیریت زمان و برنامه ها را نداشته باشند و اگر بخواهند برای حضور پررنگی در اجتماع برنامه ریزی کنند، مجبورند از رنگ و لعاب حضورشان در خانه بکاهند و همین امر منجر به آسیب رساندن به فرزندان و اساس خانواده شود.

امروزه برخی از ن جامعه ی ما به فعالیت ها و شغل هایی مشغولند که با هویت نه آنها فاصله دارد و علاوه بر این، نوع شغل و زمان و شرایط آن منجر می شود که وظیفه اصلی کدبانویی بانوان تحت الشعاع قرار گیرد؛ قطعا وجود چنین فعالیت هایی برای خانواده و اجتماع مضر است.

از جمله وظایف مهم یک زن در خانواده وظیفه ی مادری است. مادر بودن در نگاه آموزه های اسلام جایگاه رفیعی دارد و به دلیل تأثیرگذاری عمیق وجود مادر بر فرزندان، اسلام بر فعالیت هایی صحّه می گذارد که تأثیر نامطلوبی بر این قضیه نداشته باشد.

خرج عواطف و بذل محبت و پرورش فرزندان به گونه ای که بدون احساس ذلت و حقارت بار بیایند و همواره عزت نفس داشته باشند، از مهمترین فاکتورهای لازم در تربیت است.

برخی از شغل ها در ایجاد حس محبت مادر به فرزند و وظیفه شناسی او تأثیر مثبتی دارند اما بالعکس برخی از فعالیت ها به گونه ای است که زن را بی رحم نموده و از عواطف او می کاهد؛ لذا باید به ویژگی شغل ها و تأثیرات روحی آنها توجه نمود تا منجر به آسیب رسانی نشود.

نیاز فرزند به مادر و مخصوصا به بذل عواطف و محبتش در دوران تولد و کودکی بسیار بیشتر از سایر دورانهاست بنابراین اگر مادران قصد انجام فعالیت های دیگری را دارند، حداقل فعالیت ها را به دورانی غیر از نوزادی و کودکی فرزندانشان معطوف نمایند؛ چراکه در این دوران طلایی هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند جای مادر و محبتش را بگیرد.

برخی از مادران فکر می کنند با کار و دارا بودن شغل می توانند بخشی از مشکلات اقتصادی را حل کنند و مسیر زندگی خود و فرزندانشان را هموار نمایند؛ اما باید دقت کرد که شاید کار مادران بتواند باری از دوش خانواده ها بردارد و مشکلات اقتصادی را کمی کم رنگ نماید؛ اما در عوض  به دلیل حذف فرصت لازم برای بذل عواطف در خانواده ها، مشکلات عدیده ی دیگری را فراهم خواهد آورد.

عده ای از ن شاغل نیز به دلیل مشغولیت های زیاد ترجیح می دهند از مادرشدن خودداری نمایند و فرزندآوری را به دلیل وجود شغل به تعویق می اندازند، باید دقت کرد که این مسأله نیز بر خلاف طبیعت نه است و باید ازآن اجتناب نمود.

 از نگاه اسلام حذف نقش زن در خانوده به خاطر حضورش در اجتماع و یا حذف نقش زن در اجتماع به خاطر حضورش در خانواده هر دو اشتباه است، بلکه ن باید با در نظر گرفتن اولویت نقش مادری و همسری به فعالیت های اجتماعی متناسب با شأن و شخصیت نه شان بپردازند.

باید قبول کنیم که برخی از شغل ها متناسب با ساختار وجودی زن نیست؛ پس دلیلی ندارد که ن ما بخواهند به بهانه حضور زن در اجتماع، تن به کاری دهند که بر خلاف طبیعتشان است.

ن باید در انتخاب شغل در جامعه به باید‌ها و نبایدهای آن پایبند باشند.  بحث رعایت حریم محرم و نامحرم و پرهیز از اختلاط و تأکید بر نقش‌های همسری و مادری به گونه‌ای که فرزندان، آسیب نبینند از جمله موارد قابل توجه در این قضیه است.

ویژگی های روحی و جسمی و لطافت نه و طبع با احساس بانوان با وظیفه ی فرزند پروری و همسرداری آنان متناسب است.

برخی از شغل ها منجر می شود که ن فرصت لازم برای فرزندان را نداشته باشند و این وظیفه ی مهم به دست پرستار، کلاس، تلویزیون و . سپرده می شود؛ حال باید دید کدام یک از این امور می تواند جای مادر را بگیرد؟!

 

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 


 

م

 

بعضی چیزها معرفت انسان را بالا می برد؛ مثل زیارت عاشورا

بارها شنیده ایم که می گویند آدم ها متناسب با میزان معرفتشان عمل می کنند؛ بعضی از چیزها معرفت انسان را بالا می برد. انگار آدم را وارد دنیای جدیدی می کند درست مثل زیارت عاشورا؛ وقتی می خوانی غرق می شوی؛ حتی اگر به ت هم علاقمند نباشی بازهم با خواندن زیارت عاشورا نمی توانی از معرفت ی اش بی بهره بمانی. نمی توانی بپذیری که بنای این کلام عجیب، صرفا نفرین و یا حمد و ثنای آدمهای هزار و چهار صد سال پیش باشد؟

چه حکمتی است در سفارش به خواندن این زیارت؟ چه سرّی است در یادآوری بزرگترین فاجعه بشریت؟ واژه الی الابد که بعد ازسلام و صلوات ها و لعن و نفرین ها آمده است انگار تکرار تاریخ را فریاد می زند.

برائت از کدام خط فکری ما را تا ابد بیمه می کند؟

خط فکری ابوموسی اشعری چه بر سر اسلام آورده که تا روز قیامت باید حواسمان جمعش باشد؟! آوردن نام کسی که در عاشورا حضور نداشته ما را مجبور می کند کمی از عاشورا به عقب برگردیم و به این فکر کنیم که ابوسفیان چرا مورد لعن قرار می‌گیرد؟

ابوسفیان مسلمان است! قرآن می خواند! پیامبر او را به ماموریت می فرستد! با مال و جانش به اسلام خدمت می کند! او سردار سپاه اسلام می شود! او یک جانباز است! اما در اسلامِ او اهل البیت جایی ندارند!

اسلام ابوسفیانی، اسلامی با مدل خاصی از جنس خودش است، اسلام گزینشی! نکند اسلام بدون نماز، اسلام بدون حجاب، اسلام بدون فقه و یا حتی اسلام بدون ت هم همینگونه باشد!

اسلام ابوسفیانی اسلام با نفاق است، اسلام با منفعت و یا شاید اسلام با اختلاس. اسلامی که صاحبانش رونق کسب خویش را در بیچارگی دیگران می دانند و اخلاقیات در این اسلام فدا می شوند، دین داری نامتوازن و التزام صرفا به پاره ای از دین مطرح می شود.

اسلام ابوسفیانی فریاد علمایی است که در کِسوت عالِمی به مذمت سکوت علمای کوفه می پردازند در حالی که خود اهل سکوتند.

 

زهرا ابراهیمی 

لینک مطلب در صاحب نیوز


 

خ

خرج کردن از جیب ن چادری

به گزارش خبرگزاریحوزه» از اصفهان، تبلیغات و ارائه طرح های تبلیغاتی علاوه بر این که با هدف جذب مخاطب و مشتری صورت می گیرد، تاثیر به سزایی در القای تفکر و سبک زندگی در جامعه دارد، همچنین تبلیغات می تواند به فکر افراد یک جامعه، جهت بدهد و تلاش کند سبک زندگی خاصی را بین مخاطبان خود را رواج دهد.

طراحی پوستر و تبلیغ آن در جامعه، می‌تواند ذهن مخاطبان را دستکاری کرده و با برچسب زدن به یک قشر از جامعه، آنان را به گونه ای خاص معرفی و نمایان کند.

پوستر برگزاری کارگاه مهارت های چندهمسری که اخیرا در فضای مجازی به طور گسترده منتشر شد، دارای لایه های پنهانی است که در این گزارش به آن می پردازیم.

 حضور یک مرد با چفیه و همسران این مرد با پوشش چادر و چهره های خندان و شاداب حکایت از این دارد که ن چادری نسبت به سایر ن برای چند همسری آمادگی بیشتری دارند و لاجرم آنان انتخاب شده‌اند و آنان تنها ایفا کننده این نقش می توانند باشند،  به طوری که این طراحی چه مغرضانه  و چه نا آگاهانه، باعث موضع گیری و خشم ن چادری جامعه، نسبت به این پوستر و کارگاه شده است.

این پوستر با طراحی و ارائه تصویری از ن چادری در نقش چند همسری برای یک مرد که او هم، چفیه ای که به گردن دارد، تصویری مخدوش از ن چادری و همچنین مردان بسیجی را نمایان می کند.

پوستر کارگاه مهارت های چند همسری تلاش می کند با ارائه تصویری مغرضانه و با احتمال ضعیف، ناآگاهانه؛ تمایل بیشتر ن چادری برای چند همسری را نشان دهد؛ چرا که اگر غیر از این بود، باید در میان ن این پوستر، زنی با پوشش غیر از چادر نیز به چشم می خورد.

کاملا واضح است که صاحبان آگهی و پوستر می کوشند برای اعتبار بخشیدن به اهداف خود از ارزش‌های یک جامعه کمک بگیرند و با استفاده ابزاری از فرهنگ، ارزش‌ها و هنجارهای مورد پسند آن جامعه، اهداف پنهانی و طراحی شده خود را به خورد مردم بدهند و این در حالی است که محققان انتقادی، تبلیغات را به عنوان بازتاب ایدئولوژی غالب، از جامعه ای که آنها را تولید می کند؛ می دانند؛ بنابراین نشان دادن ن چادری در این پوستر می خواهد گفتمان و ابزار فرهنگی ن چادری را اینگونه معرفی کند که تنها آنان، برای چند همسری آمادگی دارند و این یعنی فناسازی نمادین ن چادری»!

قرار دادن گروه های مذهبی و غیرمذهبی در مقابل هم

زهرا ابراهیمی» در این خصوص معتقد است: این کارگاه و این پوستر آسیب زاست، چون پتانسیل و بستر لازم برای این مسئله در جامعه وجود ندارد.

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی ادامه داد: هدف این کارگاه ها تشویق کردن به مساله تعدد زوجات است، در حالی که شرایط لازم در تعدد را مدنظر قرار نمی دهند و من شخصا با این نوع تبلیغات مخالفم.

 وی با بیان اینکه عدالت مرد، شرط مهم چند همسری است، تصریح کرد: این شرط آن چنان سخت است که می توان گفت برای مردان امروز با این همه مشکلات، محال است مگر اینکه این کارگاه ها، به دستگاه عدالت سنج مجهز باشند.

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی افزود: این نوع تبلیغات، گروه های مذهبی و غیرمذهبی را مقابل هم قرار می دهد و نفرت  از دین را در جامعه ایجاد و زیاد می کند.

وی با اشاره به اینکه برگزار کنندگان این کارگاه ها، تعدد زوجات را یک امر دینی می دانند، لاجرم برای تبلیغ آن، از نمادهای دینی استفاده کرده اند متذکر شد: چادر نماد دینی برای یک زن مسلمان است و گویا آنان به این نتیجه رسیده اند که ن کمتر محجبه، زیر بار قانون تعدد زوجات نمی روند و ن محجبه و چادری راحت تر زیر بار قوانین دینی می روند و همین امر است که باعث می شود دو گروه را روبروی هم قرار دهند.

ابراهیمی با بیان اینکه به نظر می رسد طراحی این پوستر می ‌خواهد اینطور وانمود کند که ن محجبه وما پایبند به قوانین دینی هستند و ن کم حجاب، مقید به امور دین نیستند، تصریح کرد: آنان در طراحی این پوستر به نوعی از چادر برای رسیدن به تمتعات خودشان بهره می برند و نکته جالب دیگر این پوستر، لبخندها و شادابی در تصویر است که به نوعی اعلام رضایت و خوشحالی زن و مرد و بچه ها از این مساله را نمایان می کند.

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی ابراز داشت: می‌توان از این پوستر اینگونه برداشت کرد که ن چادری از این نوع ازدواج، احساس رضایت دارند و چون تعدد زوجات امر حساسیت برانگیزی هست، نشان دادن همه  طیف های جامعه در این پوستر باعث می‌شده که ن کم حجاب جامعه بر علیه این قانون جبهه گیری کنند، در واقع کسی که این پوستر را طراحی کرده  از ترس اعتراض ن، این مساله را در ن مححبه منحصر کرده تا بازتاب اجتماعی_ اعتراضی کمتری داشته باشد.

 وی ادامه داد: هدف از طراحی خاص این پوستر، این بوده که لااقل بی حجاب ها اعتراضی نکنند و به خیال خودشان، ن باحجاب که معتقدتر هستند، راحت تر این حکم را می پذیرند و اعتراض نمی کنند؛ غافل از اینکه این طرف گود، ن با حجابی هستند که در عین دارا بودن حجاب، اهل علم و دانش هستند و دیگر مثل قبل سرشان کلاه نمی رود.

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی تاکید کرد: طراحی این پوستر نشان می دهد، نسبت به سواد و آگاهی زن محجبه امروز بی اطلاعی وجود دارد و فکر می کنند هنوز مثل گذشته ن با حجاب وما سر به زیر و حرف گوش کن مطلق هستند، در حالی که اینطور نیست، خلاصه اینکه دیواری کوتاه تر از زن محجبه پیدا نکرده اند.

بر هم زدن آرامش روانی جامعه

اکبر نصراللهی، رئیس دانشکده علوم ارتباطات و مطالعات رسانه هم با بیان اینکه برخی کنشگران ی، فرهنگی و اجتماعی برای رسیدن به اهداف‌شان با استفاده از تاکتیک موازی‌سازی، سوژه‌های خاصی را تولید و آنها را در زمانی که منافع‌شان اقتضا کند، به جامعه پمپاژ می‌کنند، می گوید: اهداف پیچیده و مرموزی پشت سر انتشار برخی سوژه‌هاست؛ سوژه‌هایی که حد و اندازه واقعی و به اصطلاح ارزش خبری ندارند به مسئله اول کشور بدل می‌شوند.

رئیس دانشکده علوم ارتباطات و مطالعات رسانه گفت: موضوعات فرعی و انحرافی مثل موجی می‌آید، امنیت روحی و روانی مردم را به خطر می‌اندازد، احساسات مردم را تحریک می‌کند، نظر مردم را از موضوع اصلی منحرف می‌سازد و بعد تمام می‌شود.

وی اضافه کرد: کارگاه چندهمسری و پوستر آن یکی از این موضوعاتی است که  با هر هدفی صورت گرفته باشد، احساسات مردم و به ویژه ن را در معرض چالش قرار داده است و به دو بخش از جامعه تعرض  و ظلم شده است؛ بخشی از این جامعه، ن هستند و با توجه به استفاده از نماد چفیه، بخشی دیگر افراد متدین و بسیجی.

نصرالهی یادآور شد: این پوستر با استفاده از خانم‌های محجبه خندان و آقایی که ریش و چفیه دارد، به گونه ای طراحی شده است  که انگار فقط این افراد دنبال چند همسری هستند؛ نه افراد متدین و مذهبی که چفیه دارند این تفکر را می‌پسندند و نه خانم‌های محجبه و چادری از ماجرا استقبال می‌کنند و بی تردید برخی از خانم‌ها  اگر مخالف هم نباشند، به این اندازه از مسئله استقبال نمی‌کنند.

آیا به واقع چند همسری نیاز جامعه است؟

معصومه ظهیری، معاون فرهنگی تبلیغی حوزه های علمیه خواهران کشور نیز این پوستر را با وجود تصویر مرد و زن ها با طراحی خاص دارای سوگیری دانست و تصریح کرد: این پوستر، القای خاص دارد و اصل پوستر، ترکیب چند عکس نوشته بوده و در سال انتخابات غرض خاصی را دنبال می کند و نوشته نهفته ای دارد، بدین ترتیب که نوشته زیر پوستر، اعلام یک نشست و همایش، برای توجیه و نیاز به چند همسری در جامعه است.

معاون فرهنگی تبلیغی حوزه های علمیه خواهران کشور ادامه داد: آیا به واقع چند همسری نیاز جامعه است و چه راه حل هایی برای تسهیل ازدواج بهنگام، آگاهانه، آسان و پایدار فراهم شده که اکنون دنبال چند همسری که مخالف نظر صریح رهبر معظم انقلاب است را نشر می‌دهند!

وی ادامه داد: این کارگاه و پوستر آن، به جامعه ن و خانواده و جامعه ایرانی توهین کرده، حتی اگر پوشش ن جور دیگری بود، اصل و ایده اولیه برگزاری کارگاه، زیر سوال هست.

ظهیری هدف از برگزاری چنین کارگاه هایی را دوقطبی سازی جامعه دانست و افزود: آنان این تیپ چند همسری را نمایه و نماد کردند، ولی اصل این نیست، بلکه هدف در آستانه انتخابات دوقطبی سازی ی و تضعیف است، ولی از هر جناح و طیفی که چنین هدفی را دنبال کنند، سوراخ دعا را گم کرده اند.

 

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 


پ

 

 

آغازهای زیبا، پایان های وحشتناک، انسان ها در ارتباط با یکدیگر چه خطاهایی مرتکب می شوند؟

عشق با اتصال آمیخته می شود.آدم ها، جنجال‌ها به پا می‌کنند تا به یکدیگر برسند.عاشق می شوند و تمام تقلای خویش را در جهت ابراز عشق به کار می‌گیرند. فکر می‌کنند فوت و فن عاشقی را خوب بلدند. هر چه فدایت شوم و قربانت گردم و از این آداب عشاق می‌دانند در مسیر دوست خرجش می‌کنند. انگار در پروسه عشق، ادبیات آدم ها نیز متحول می شود. استعداد کلام و قدرت بیان عجیبی پیدا می‌کنند. به راحتی می‌توانند موسی وار کلمات بی جان را با یک حرکت تبدیل به واژه ای جاندار نمایند و معجزه‌ای جدید در عشقشان خلق کنند. اصطلاح بهار عاشقی،  توصیف مناسبی برای بیان این شیدایی است.

اما خدا نکند بهار دوستی هایشان، خزان شود.آن وقت است که تمام آنچه را بلد بودند فراموش می کنند. اصلا انگار بویی از عشق که نه، بویی از انسانیت نبرده اند.هر چه بینشان بوده برملا می سازند و یکدیگر را رسوای زمانه می کنند. از ادبیاتی که تنها واژه های محبت آمیز خلق می شد، حالا فقط تهمت‌ها و فحش ها و ناسزاها سرازیر می شود. برچسبی نیست که به یکدیگر نزنند و ملاحظه ای نیست که در کار یکدیگر کنند.

اینها را فقط به عنوان مقدمه آوردیم تا حرف اصل کاریمان را بزنیم. ما آدم ها در اتمامِ رابطه ها منصف نیستیم. انصافِ انتها، همچون اخلاقِ ابتدا دارای اهمیت است. سرانجام ها همچون سرآغاز ها نیازمند احترامند .

تاوان پایان های بی اخلاق را نه شخص روبرو، بلکه خود ما می‌پردازیم.چرا که بی اخلاقی در انتهای کار، نوعی توهین به ابتدا و آغاز کار است، آغازی که ما انتخابگر آن بوده ایم.

دو دوست، دو همسایه، دو همکار تا وقتی که در میدان یکدیگر بازی می‌کنند همبازی اند، اما کافیست پایشان را از دایره ی این میدان کمی آن طرف‌تر بگذارند،  ناگهان تبدیل به دشمنی می شوند که تشنه به خونشان می شویم. ما آدم ها حافظه تاریخی مان در عواطف دوستانه بسیار ضعیف است. محبت‌های بذل شده در زمان صلح را فراموش می کنیم و تنها به بذر کینه های پاشیده شده در زمان جنگ می‌اندیشیم. ما آدمها پایان قشنگی از یکدیگر نمی سازیم .

گاهی باید یک ساعتی دور از اغیار نشست و به آغازها فکر کرد و به چرایی پایان های بی اخلاق. باید به خاطر سپرد که همان خداوندی که نظاره گر آغازهای همراه با محبت ماست حاضر و ناظر پایان های بیرحمانه مان  نیز هست. خداوند در کتاب خویش در آیات طلاق به مردان سفارش می‌کند که یا به طرز شایسته‌ای ن را نگاه دارید و آشتی کنید و یا آنها را به طرز پسندیده‌ای رهاسازید.(1)

گویا اهمیت رعایت اخلاق در پایان هر کار کمتر از آغازآن نیست.تمام کردن های غیرمنصفانه نشان از عدم تناسب روحی انسان دارد. آیا وقت تعادل نرسیده است؟!

۱. سوره بقره آیه ۲۳۱

 

 

زهرا ابراهیمی 

لینک مطلب در صاحب نیوز

 


 

 

س

 

 

واجبی که به فراموشی سپرده شد!/ خواب متولیان فرهنگی به چه قیمت؟

امربه معروف و نهی ازمنکر از فروعات دین به شمارمی روند که البته از اصلی ترین واجباتی هستند که تاکید فراوان برآن شده است و تحکم و استواری یک جامعه اسلامی برآن متوقف میباشد.

معروف در لغت به معنای شناخته شده و منکر به معنای ناشناخته میباشد که این دو واژه به ترتیب به معنای نیکی و بدی است.معروف به اعمال نیک ازطرف عمل‌کننده و منکر به کار ناپسندی میگویند که فرد انجام میدهد و باید آنرا ترک کند.

برخی معتقدند امر به معروف ونهی از منکر سبب دخالت در زندگی شخصی افراد است و مانع انجام اعمال وکارهای مورد علاقه ی آنان میگردد و معتقدان به این حرف آمران و ناهیان(امرکننده به معروف و نهی کننده از منکر)را دخالت کننده میدانند، درصورتی که قضیه کاملا برعکس میباشد چرا که این واجب موکد از ابتدای ورود اسلام و پایه گذاری آن وجود داشته و پیامبران و ائمه(ع) عمل کننده ی به آن بوده اند و قطعا اگر دخالت نامیده میشد معصومین(ع) هرگز آن را انجام نمیدادند پس راهی برای انکار آن وجود ندارد از طرفی دیگر این امر ونهی از نکاتی است که قرآن کریم به طور صریح و واضح آن را تاکید میکند همان کتابی که پایه و اصول دین و نازل شده از سوی خداوند تعالی است.

البته هرشخصی را نمیتوان آمر و ناهی نامید چرا که این واجب نیز مانند سایر واجبات شرایط و اصول خاصی را میطلبد از جمله اینکه؛ فرد آمر وناهی باید عامل باشد و این بدین معناست که خود نیز به امر و نهی ایی که میکند عمل کند چرا که در غیر این صورت هرگز تاثیری نخواهد داشت. مانند زمانی که زنی فرزند خود را نزد حضرت علی(ع) آورد و ازحضرت خواست که او را از خوردن خرمای زیاد نهی کند حضرت فرمودند: فردا بیا! فردا که زن فرزندش را آورد حضرت به او فرمود خرمای زیاد نخورزن باتعجب گفت چرا دیروز اورا نهی نکردید امام گفتند چون دیروز خود خرما خورده بودم! و چه زیباست این عمل امیرالمؤمنین(ع) زمانی که کاری را خود انجام داده اند دیگری را ازآن نهی نمیکنند و چه زیباتر اگر مانیز اینگونه باشیم.

از طرف دیگر امربه معروف و نهی از منکر همیشه از طریق زبان وبه طور مستقیم صورت نمیگیرد بلکه گاهی میتوان با رفتار وحالاتی در چهره به صورت غیر مستقیم مقصود خود را به طرف مقابل فهماند که کارش اشتباه است مانند ترش رویی و اخم کردن و و یا اینکه با انجام دادن کار نیکی (مانند صدقه دادن)دیگری را به آن کار دعوت کرد و زمانی که زبان و حالات و رفتار جوابگو نیستند گفته شده میتوان از زور استفاده کرد که این اهمیت وافر و فراوان این واجب را تاکید میکند.

هم چنین فرد آمر و ناهی باید با حفظ جان و مال و ناموس خود دست به این عمل بزند زیرا درصورتی که جان و مال او در معرض خطر قرار گیرد این عمل از او سلب میگردد.

باید دانست و متوجه تاثیر این عمل واجب بر جامعه و به ویژه جامعه ی امروزی بود چرا که هرلحظه جامعه از سمت و سویی تهدید میگردد و امر به معروف و نهی از منکر میتواند تاثیر به سزایی در پیشبرد جامعه داشته باشد.

 

افسانه مرادی

لینک مطلب در اصفهان شرق

 


 

تعد

تعدد زوجات به نفع ن یا مردان؟

حق ازدواج و تأهل، از جمله حقوق اولیه  هر انسانی است که محروم نمودن او از این حق، ظلمی است بزرگ و غیر قابل جبران.

 در دین اسلام، ازدواج و اقدام برای تشکیل خانواده برای مردان و ن، مستحب موکد است؛ زن و مرد، هردو حق انتخاب دارند و هر دو مستحق دریافت آرامش از ناحیه یکدیگرند؛ بنابراین هرآنچه بتواند در تثبیت این آرامش موثر باشد رواست و هر امری که آرامش این دو را در متن خانواده بر هم زند مذموم شمرده می شود.

همانگونه که قرآن می فرماید که و از نشانه‌های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در این نشانه‌هایی است برای گروهی که تفکّر می‌کنند!( روم آیه ۲۱)»

در آموزه های اسلام آنچه در دایره ی واجب، حرام،مکروه، مستحب و مباح قرار گرفته است همه و همه به میزان تاثیرگذاری این احکام در سعادتمندی انسان بازمی گردد.چنانچه تاثیر امری به شدت در تامین سعادت انسان موثر باشد، واجب و چنانچه او را از سعادتمندی دور نماید حرام است و به همین ترتیب سایر احکام نیز دارای فلسفه و علت است حتی اگر برای ما قابل درک نباشد.

تبعیض و عدم توجه به حقوق زن و مرد هر دو آسیب زاست. اگر چه برخی برای رهایی از تبعیض علیه ن، به ظلم ناخواسته بر علیه مردان اقدام نموده اند و عده ای نیز در دفاع از حقوق مردان آنچنان بی وقفه تاختند تا جایی که ظلمشان بر ن گوش فلک را کر کرد.

هنگام ظهور اسلام در میان اعراب، برخورد دین با قوانین به سه شکل ابداع، اصلاح و حذف نمود پیدا کرده است؛ در واقع دین اسلام مبدع برخی از امور، اصلاح کننده برخی دیگر و همچنین حذف کننده  قوانین ضد انسانی و اخلاقی بود.

بنا و اساس اسلام در امر ازدواج تکیه بر ازدواج دائم با محوریت تک همسری است و این موضوع مورد توجه، تأیید و تأکید آموزه های دین قرار گرفته است؛ فرم تک همسری در اسلام طبیعی ترین حالت ممکن درازدواج است و انحصار احساسات و عواطف زن و مرد به یکدیگر زیباترین مظهر عشق ورزی.

اسلام مبدع چند همسری نبوده است

در جامعه عرب قبل از اسلام، بحث چند همسری وجود داشت و ریشه این بحث به قرنها پیش از ظهور اسلام باز می گشت؛ بنابراین اسلام مبدع چند همسری نبود و تعدد زوجات به اصطلاح از احکام تأسیسی اسلام نبوده است بلکه از احکام امضایی اسلام بشمار می رود.

منتها به دلیل توجه اسلام به تمام شرایط و موقعیتها، این مساله به طور کامل حذف نشد و مجوز استفاده از آن به برخی از زمانها و در بعضی از شرایط تعلق گرفت.

بعضا ممکن است شرایطی در برخی از خانواده ها پیش آید که تنها راه نجات ازاین بن بستها تجویز این مساله باشد و یا مواردی همچون فزونی تعداد ن در مقایسه با مردان، نازایی و بیماری مسری زن یا مواردی که زن به هر دلیلی، همسر اول خود را از دست داده است و نیازهای جنسی، مالی، فرهنگی، عاطفی و غیره همچنان وجود دارد.‏

نحوه استفاده افراد از مباح بودن چند همسری مایه تاسف است

 آنچه باید احساس تاسف انسان را در امر چند همسری برانگیزد نه وجود این قانون در دین، بلکه نحوه استفاده افراد از این قانون دینی است به نوعی که برخی از افراد درجه نگاهشان به این امرِ مباح، در حد استحباب و یا حتی تکلیف دچارچرخش می شود و این تغییردیدگاه و همچنین بهره بردن از این قانون دینی در غیر شرایط ضروری و بدون داشتن پیش زمینه های لازم، زیست اخلاقی آنها را به زیست غیر اخلاقی تنزل می دهد و موجبات تنفر برخی ازن و موضع گیری برخی از مردان را فراهم می آورد.درحالی که باید دقت نمود که تعدد زوجات اگرچه جایز است اما ثواب و استحباب ندارد.

لازم است بدانیم که ازدواجهای پنهانی که همراه بی عدالتی وعدم توانایی اقتصادی و مدیریتی در زندگی است تنها با برچسب مجوز چند همسری شایستگی نمی یابند و نمی توانند از مصادیق مورد نظر اسلام در تعدد زوجات باشند چنانچه خداوند در قرآن کریم می‌فرماید ه و اگر بیم آن دارید که به عدالت رفتار نکنید، فقط یک زن بگیرید.(نساء، آیه ۳)»

دین اسلام در تعدد زوجات شرایط سختی برای مرد گذاشته است و رعایت انواع عدالت اعم از عدالت مالی و رفتاری و غیره را لازم و ضروری دانسته است، بنابراین اگر مردی حتی گمان و خوف ‌این را داشته باشد که نمی‌تواند عدالت را در مورد همسران متعدد مراعات نماید حق ازدواج مجدد را ندارد و این در حالی است که سهل پنداشتن این قوانین توسط برخی از مردان، بنیان خانوادها را دچارتزل نموده است.

در مسئله تعدد زوجات، سه امر باید در کنار هم مورد توجه قرار گیرد و نگاه ما به این مسئله باید ذوابعاد باشد.بنابراین تعدد زوجات از سه دریچه نگاه زن اول، مرد و زن دوم نیازمند رصد است.

 نکته قابل تامل این است که اگرچه نگاه احساسی ما را وا می دارد تا با چنین قانونی مقابله کنیم اما واقع‌بینی، انصاف و تفاوت‌های زن و مرد اقتضا می‌کند که برای اوضاع و احوال خاص نیز چاره‌ای اندیشیده شود.

 

زهرا ابراهیمی 

لینک مطلب در خبرگزاری خبر آنلاین

 


 

د

 

دود بی مسئولیتی، آتش جان امنیت

دود آسمان را سیاه کرده بود، سرک کشید. یکدفعه دوستش گفت: چی را می خواهی ببینی؟ بیا کنار الآن یکی با چاقو تو را می زنه، بدو تا شب نشده به خانه برسیم، اینجا دیگر امن نیست.»

امن، امنیت، این واژه ها تا قبل از شنبه ۲۵ آبان، وجودش برای ما ایرانیان مثل نفس کشیدن امری عادی بود بطوریکه فراموش کردیم چه نعمت بزرگی در اختیار داریم؛ ولی شنبه شب و دو روز بعد آن با تمام پوست و گوشت و استخوان به خاطرش آوردیم.

قبل از آن وقتی می شنیدیم در سوریه، عراق یا افغانستان مردم به خاطر حفظ جانشان فرار می کنند و خانه و کاشانه شان منفجر می شود و در آتش می سوزد، معنایش را به وضوح درک نمی کردیم، چون در ایران امنیت کامل برقرار بود، اما فقط دو روز اغتشاش شد و خانه، مغازه، پمپ بنزین و بانک به آتش کشیده شد، همه در ایران معنای این جمله که بدترین شهر، شهری است که در آن امنیت نباشد را فهمیدند.

البته امنیت دارای ابعاد مختلفی است اما امنیتی که از آن صحبت می شود امنیت اجتماعی است که به واسطه آن امنیت ملی نیز ایجاد می شود.

اگر جمعیت تشکیل‌دهنده یک کشور نسبت به ارزشهای حیاتی مانند تمامیت ارضی، رژیم ی، اعتقادات دینی، فرهنگ و استقلال، احساس تعلق کرده و در احیاء و ارتقای هویت ملی بکوشند، انسجام و امنیت اجتماعی به وجود می آید. اما اگر گروه های مختلف جامعه، اطمینان خاطر خود نسبت به سلامت جامعه را از دست بدهند و با تکیه بر وجوه تمایز مذهبی، دینی و قومی، در مشروعیت ارزش‌های حیاتی تردید کنند و دست به اعمال غیر قانونی بزنند، آنگاه نظام اجتماعی جامعه از هم گسیخته می‌شود و زمینه برای جنگ داخلی، مداخله خارجی، بی اعتمادی و امنیتی شدن مسائل عادی مهیا می‌شود.

 بعد از گرانی بنزین، مردم به سوءمدیریت در نحوه انجام این افزایش قیمت آن هم در شرایط سخت معیشتی شان معترض بودند ولی به  تمامیت ارضی، رژیم ی، اعتقادات دینی، فرهنگ و استقلال سرزمینشان علاقه مند بودند؛ اما عده ای گمان کردند مردم ارزش هایشان را رها خواهند کرد؛ لذا از حق طبیعی مردم برای اعتراض سوءاستفاده کردند تا عقده های خود را خالی کنند، به مال و جان مردم حمله کردند.

آنها امید داشتند تا مردم هم با آنها همراهی کنند و کشور را به سمت جنگ داخلی ببرند، ولی مردم ایران با اقتداء به رهبرشان، در پیروی از قانون، صف خود را از آشوبگران جدا کردند و بدین طریق آشوب ها در ظرف ۴۸ ساعت فروکش شد.

البته اعتراض مردم نسبت به سوءمدیریت ها تمام نشده است، لذا برای جلوگیری از سوءاستفاده غارتگران امنیت جامعه، مسئولین باید فضا و ابزارهای لازم برای ابراز وجود، اعتراض و طرح نظر از سوی مردم را فراهم کنند تا مردم بتوانند، صدایشان را به گوش مسئولین برسانند. همچنین مردم نباید مسئولیت خودشان در به وجودآمدن چنین شرایطی را نادیده بگیرند؛ چون این خود مردم بودند که به مسئولینی که الآن معترض به عملکردشان هستند رأی دادند، پس مسئولیت بزرگتر برای حفظ امنیت و پیشرفت کشور بر عهده خود مردم است.

مردم با انتخاب های آگاهانه خود می توانند افراد شایسته را به مسند قدرت بنشانند و مانع بروز شرایط بد اقتصادی امنیتی شوندبه همین خاطر مردم باید در هنگام انتخاب های خود به جای توجه صرف به تبلیغات اشخاص، کمی، فقط کمی سوابق مدیریتی قبلی نامزدهای کسب مقام های حکومتی را بررسی کنند تا علاوه بر فهم خط مشی فکری آنها به توان مدیریتی‌شان نیز پی ببرند و با توجه به میزان کارایی، آنها را انتخاب نمایند.

 

زهرا باغبانان 

لینک مطلب در ندای اصفهان


ک

 

عاشقانه از جاده نجف تا کربلا

همگان با چشمانی اشک بار به یک سو می نگرند و به سمت آن گام های کوچک و بزرگ برداشته می شود؛ آری هدف معلوم است، رسیدن به کربلا.

پیاده روی اربعین قبل از آنکه یک همایش عظیم بشری در بعد جهانی باشد، یک بحث عمیق علمی، فلسفی و عقیدتی است. هرکسی با هر سطح از علم و اعتقاد به ادیان و مذاهب مختلف، پس از توفیق شرکت در این کنگره حماسی باید خود را در برابر این پرسش ها بیابد که: آیا این حضور مرا مسئول خواهد کرد؟ پس از بازگشت چه باید بکنم؟ از کجا باید آغاز کنم؟

به خصوص درمورد شیعیان، مسئولیت بسیار جدی تر و سنگین تر است. اصل اصالت عمل» پس از پذیرش اصول اعتقادی در جهان بینی شیعی، مسئولیت را چیزی بالاتر از انجام تکلیف می داند. مسئولیت شیعی  تعهدی عاشقانه است که شخص بر اساس ملاک های ارزشی، خود را در قبال عمل به آن متعهد می داند. پیاده روی اربعین آغازیست برای انجام تعهداتی که جا مانده اند؛ چه در پشت مرزهای غفلت و فراموشی و یا لجاجت و تعمد.

آری، قدم های شیفتگان مسیر را می پیمایند تا به نقطه وصال برسند و توشه حرکتی عظیم تر را از مولای خویش دریافت نمایند.

پیاده روی اربعین یک خاطره نیست که پس از گذشت آن تا تقویم سال بعد به فراموشی سپرده شود و زائر آن فقط چند روزی احیاگر شعائر و شور حسینی باشد. زائر اربعین همان گونه که احیاگر روح اسلام است، باید در جهت ثبوت و تحکیم اساسی ترین مبانی اسلامی همواره در حرکت باشد. هدف از پیاده روی اربعین باید حرکتی مداوم باشد؛ نه اینکه در کربلا ایستاد تجلیلی کرد و بازگشت. از شهر کربلا باید به نفس کربلا رسید.

پایان راه نباید همان نقطه آغاز حرکت باشد؛ چرا که اگر چنین شد از زائر آن سلب مسئولیت می کند. حقیقت این حرکت نیابت است؛ یعنی مسئولیتی که زائر به عهده می گیرد تا ادامه دهنده رسالت و نهضت امام (ع) باشد. نفس این همایش عظیم بشری موهبتی ست الهی که پرده از مقابل چشم ها کنار می زند تا برداشت های نادرستی را که بر اذهان مردم چیره شده، از بین ببرد و بگوید که انقلاب امام حسین (ع) برای مبارزه با حکومت امویان بر پا نشد؛  بلکه این انقلاب تبین باوری است که حسین (ع) فدایی همه بشریت شد تا انسان به شکوه و عظمت انسانیت خویش برسد.

آری، اربعین قیام است، قیامی بر علیه غفلت خویش. الهامی است که به پا خیزید؛ اینک وقت یاری حجت خداست. مبادا شما نیز همانند انسان های غافلی باشید که جد غریبش را در صحرای کربلا تنها گذاشتند.

امروز دین می گرید، قرآن می گرید، مومن می گرید، جهان می گرید که مهدی (ع) نیز غریب است؛ هزاران مرتبه غریب تراز جدش حسین (ع). پس باید حرکت کنیم از جنس حرکت حسین(ع)؛ باید انقلاب کنیم از جنس انقلاب حسین (ع)؛ لبیک گوئیم از جنس لبیک یاحسین (ع)؛ اما لبیک به دردانه وجود حسین (ع).

فریاد زنیم لبیک یا مهدی (ع). آقاجان شمشیرهای ما برای توست. آمده ایم با شما عهد و میثاق بندیم که احیاگر اصل نه» گفتن علوی باشیم؛ نه» از جنس نه» گفتن حسین (ع) به تمامی امویان درون و برون، به تمامی آلودگی های فکری و اعتقادی و به تمامی حکومت های غاصب و استبدادی. و بگوئیم که موجی حسینی آمدیم و موجی مهدوی باز می گردیم.

عاشقانه جاده نجف تا کربلا را با همه سختی ها پیمودیم و با تاول هایمان آن را هموار کردیم تا از ارباب بی سر اذن گیریم که با بقیه نفس نفس های عمرمان، بزرگراه ظهورت را صیقل دهیم و در اوج تنهائیت بگوئیم که پدر مهربانی ها دست ما را بگیر تا ما مسافران کربلا از سیره حسین (ع) جا نمانیم.

 

منیرتاج 

لینک مطلب در ندای اصفهان

 


و

وحدت یعنی: مسلمان بودن و ماندن نیازمند پرداخت هزینه است!

آزاده ای که  از روزهای اسارت می گفت، از نقشه های پلید و دشمنی های دنباله دار. از فرقه سازی به نام اسلام و به کام یهود داستان ها تعریف می کرد. از شیعه و سنی کردن جبهه و سودای جدایی این دو از هم. از روزهای سختی که زیر آفتاب داغ، کتک می خوردند اما در برابر خواسته های فرقه سازان تسلیم نمی شدند، نجوا می کرد.

می گفت: شیعه و سنی باوری مشترک دارند و آن خدا و قرآن و پیامبر است و این باور مهم برای آنهایی که دینشان را غرق در خرافه و دروغ کرده اند، سخت و گران آمده و به همین دلیل همواره در صدد نقشه کشیدن برای مسلمانان هستند تا آنها را از اریکه قدرت به زیر بکشند. اعتقاد به خاتم بودن پیامبر چیز ارزانی نیست که بتوان ارزان فروخت و همین مساله باعث شد که بهای پذیرش خاتم بودن پیامبر را مسلمانان با جنگ های فرسایشی پرداخت کنند و بدین ترتیب ثروت مسلمانان تاراج قوم لعن شده ابدی شود. آری مسلمان بودن و ماندن در این مسیر نیازمند پرداخت هزینه است.

وحدت یعنی یکی شدن و یا بهتر بگویم وحدت یعنی یکی بودن و همین کافی است چرا که برای ما مسلمانان دین مبین اسلام، چهارچوبی به محکمی قرآن دارد و هرچه غیر آن باشد صراطی جز صراط مستقیم خواهد بود.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ

اى کسانى که ایمان آورده اید! آنگونه که حق تقوا و پرهیزگارى است، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و جز بر آیین اسلام از دنیا نروید.

(آل عمران/۱۰۲)

یا در آیه ای دیگر چنین می خوانیم:

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا  وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَهٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا  کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

و همگى به ریسمان خدا [= قرآن، و هرگونه وسیله وحدت الهى]، چنگ زنید، وپراکنده نشوید. و نعمتِ (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهاى شما، الفت برقرار ساخت، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفره اى از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد. این چنین، خداوند آیات خود را براى شما آشکار مى سازد. شاید هدایت شوید.

(آل عمران/۱۰۳)

آزاده‌ی عزیز من (عموی مهربانم) درس وحدت را بهتر از من که طعم قفس رانچشیده ام، آموخته است. او معتقد است مسلمانان در همه حال با هم اخوت و دوستی دارند و مبارزه ی همزمانشان با ظلم جهانی، تبیین کننده مسیر ابدی و دائمی شان است و شاهد استوارش همان آیات و براهین قرآنی است که مورد قبول همه مسلمین از آغاز تا پایان، بوده و هست.

 

فریبا حقیقی

لینک مطلب در ندای اصفهان


پی

پیامبر با مهربانی وحدت را جاری کرد

فلسفه بزرگداشت میلاد و شهادت معصومین(ع) شناخت صفات و خلقیات آن بزرگواران و سعی در متخلق شدن به آن ویژگی هاست. مسلم است که برای ما مقدور نیست به شناخت عمیقی ازآن بزرگواران دست یابیم چرا که ظلمت گناه،  لوح سفید قلبمان را مکدر کرده است؛ اما در حد توان باید کوشش کنیم که آیینه قلب خویش را جلا داده تا بتوانیم جلوه‌ای از صفات ایشان را در آن متبلور سازیم.

در رابطه با وجود مقدس پیامبر اسلام (ص) نقل شده است: هر کس به حضور ایشان شرفیاب می‌شد هنگام برگشتن چنان از جام محبتشان سیراب شده بود که می گفتمن محبوب ترین فرد نزد پیامبر اکرم (ص) هستم.» با کمی تامل درباره این ویژگی به خوبی در می یابیم که مسلما ایشان اهل تظاهر و ریا نبودند و وقتی با کسی اینگونه رفتار می کردند حتما محبت قلبیشان را نثار او می کردند. اما چرا ما قادر نیستیم حتی درباره نزدیک ترین دوستان و یا حتی اقوام خود این طور رفتار کنیم؟ چرا حتی فرزندانمان چنین پیام آکنده از محبتی را از طرف ما در وجود خویش دریافت نمی‌کنند؟ چرا نمی‌توانیم با شریک زندگیمان که سالها در کنار او زندگی کرده ایم و حداقل بنده‌ای از بندگان الهی است، این گونه با عشق رفتار کنیم؟
برای پاسخ به این سوال از مثالی ملموس استفاده می‌کنیم. آیا شده عزیزی مثل فرزند و یا خواهر و یا دوستی داشته باشید که به او بسیار وابسته بوده و با تمام وجود دوستش بدارید؟ تقریبا می‌توان گفت هر کسی در زندگی محبوبی دارد که تا حدی به او وابسته است. اما سوال دیگر اینکه آیا پیش آمده که از آن فرد دوست داشتنی و محبوب، مدتی دور باشید یا مثلا ساعتی فرزندتان در خانه خواب باشد و نتوانید او را درآغوش پر مهر و محبتتان جای دهید؟ آیا پیش آمده که در شرایط فراق،  وسیله مورد علاقه او مثل یک اسباب بازی و یا حتی لباسش را ببینید و دلتان برای محبوبتان بلرزد و احساس کنید حتی این وسیله مورد علاقه او را هم به دلیل وابستگی شدیدش به معشوق، دوست دارید؟ آیا در این لحظه عروسک محبوب او را با محبت بر نمی‌دارید و لباسش را نمی‌بویید و با عشق مرتب نمی‌کنید؟ اگر جوابتان به این سوال هم مثبت باشد می توانیم راز دوری قلبهایمان را از یکدیگر را در یابیم. می‌توانیم به علت تفاوت نگاه پیامبر(ص) نسبت به اطرافیانمان پی ببریم.
اگر ما چنین مهری به مخلوقات خدا در خود نمی‌بینیم،  اگر آفریده‌های معشوق را که تمام هستی شان از اوست و مسلما محبوب خالقشان هستند غرق در محبتمان نمی‌کنیم و حتی با نزدیکترین افراد به خود چنین ابراز علاقه‌ای را نداریم باید در رابطه خود با خالق مان تجدید نظر کنیم.
وجود نازنین پیام آور مهربانی‌ها به هر کدام از بندگان خدا می‌نگریستند از این جهت که آن شخص  نیزمخلوق همان خالق است و بدین وسیله وابستگی با حضرت محبوب دارند؛ خالصانه به او عشق می‌ورزیدند و با تمام وجود او را مورد تفقد خویش قرار می‌دادند. در واقع وجود نازنین او تمام هستی را از آن جهت که جلوه‌ای از نور خداست نظاره‌گر بوده و همه را شایسته محبتی عمیق می‌بینند.
اگر عاشق حضرت معبود باشیم به محبوبان درگاهش نیزعشق می‌ورزیم. آری باید با تمسک به عبادت و خلوت‌های شبانه با پروردگار و انجام واجبات و ترک محرمات ریشه محبت حضرت حق را در خود مستحکم تر از پیش سازیم تا قلبمان حرم امن الهی گردد و وسعتی به وسعت عالم وجود یابد تا هر آنچه به او مرتبط است و پرتویی از وجود اوست در آن جای گیرد.

آزاده ابراهیمی 

لینک مطلب در خبرگزاری ایمنا


 

ز

زن؛ اشتغال یا انزوا ؟!

یکی از اموری که در رابطه با ن،  بسیار مورد بحث و بررسی قرار می گیرد مسأله ی اشتغال ن است. در این رابطه برخی نگاه افراطی داشته و به زن اجازه اشتغال در هر حیطه و با هر شرایطی را می دهند و او را در انتخاب شغل و فعالیت، آزادِ مطلق تصور می کنند. برخی نیز از آن طرف بام افتاده و مشغول شدن زن به هر نوع فعالیتی را بر خلاف وظیفه ی او می دانند و همواره  در مسیر اشتغال ن سنگ اندازی می کنند.

اما دیدگاه اعتدالی اسلام بر هر دو نظر فوق خط بطلان کشیده و برای زن وظایف و مسئولیت هایی را تعریف می نماید.

مهمترین وظیفه در نگاه اسلام برای یک زن، تربیت فرزند و حفظ خانواده است، اگر زن توانایی انجام این وظایف را به خوبی داشته باشد می تواند و بلکه گاهی حتی لازم است که  در سایر فعالیت ها نیز شرکت نماید.

اگر بخواهیم خانواده را همچون بنایی فرض نماییم، ستون اصلی و محور مهم و زیر بنایی آن، وجود زن است. در واقع اصل خانواده و پابرجا بودن آن به زن برمی گردد و به همین دلیل است که دشمنان وقتی قصد داشته باشند، خانواده را مورد تهاجم قرار دهند سراغ ریشه ی اصلی آن یعنی زن می روند؛ چراکه با تزل زن، خانواده و حتی جامعه متزل می شود.

این حجم از تأثیرگذاری زن در خانه و جامعه می تواند اهمیت او و کاری که انجام می دهد را روشن نماید.

مهمترین وظیفه برای زن، سرپا نگهداشتن کانوان خانواده است حال باید دید اشتغال ن چه تأثیر مثبت یا منفی بر روی این مسأله دارد؟

با توجه به شرایط مختلف زندگی و همچنین ویژگی ها و توانایی ها و استعدادهای متفاوتی که بانوان دارند، نمی توان نسخه ی واحدی برای حضور در اجتماع یا عدم حضور آنان پیچید.

برخی از ن توانایی لازم در اداره خانه و تربیت همسر و فرزند داری را دارا می باشند و در کنار آن نیز واجد پتانسیل لازم برای کار و درس و آموزش هستند و نه تنها شغل و کار آنها را از وظایف اصلی شان دور نمی کند؛ بلکه در موفقیت بیشتر آنان در زندگی نیز تأثیرگذار است؛ اما بالعکس برخی دیگر ممکن است توانایی مدیریت زمان و برنامه ها را نداشته باشند و اگر بخواهند برای حضور پررنگی در اجتماع برنامه ریزی کنند، مجبورند از رنگ و لعاب حضورشان در خانه بکاهند و همین امر منجر به آسیب رساندن به فرزندان و اساس خانواده شود.

امروزه برخی از ن جامعه ی ما به فعالیت ها و شغل هایی مشغولند که با هویت نه آنها فاصله دارد و علاوه بر این، نوع شغل و زمان و شرایط آن منجر می شود که وظیفه اصلی کدبانویی بانوان تحت الشعاع قرار گیرد؛ قطعا وجود چنین فعالیت هایی برای خانواده و اجتماع مضر است.

از جمله وظایف مهم یک زن در خانواده وظیفه ی مادری است. مادر بودن در نگاه آموزه های اسلام جایگاه رفیعی دارد و به دلیل تأثیرگذاری عمیق وجود مادر بر فرزندان، اسلام بر فعالیت هایی صحّه می گذارد که تأثیر نامطلوبی بر این قضیه نداشته باشد.

خرج عواطف و بذل محبت و پرورش فرزندان به گونه ای که بدون احساس ذلت و حقارت بار بیایند و همواره عزت نفس داشته باشند، از مهمترین فاکتورهای لازم در تربیت است.

برخی از شغل ها در ایجاد حس محبت مادر به فرزند و وظیفه شناسی او تأثیر مثبتی دارند اما بالعکس برخی از فعالیت ها به گونه ای است که زن را بی رحم نموده و از عواطف او می کاهد؛ لذا باید به ویژگی شغل ها و تأثیرات روحی آنها توجه نمود تا منجر به آسیب رسانی نشود.

نیاز فرزند به مادر و مخصوصا به بذل عواطف و محبتش در دوران تولد و کودکی بسیار بیشتر از سایر دورانهاست بنابراین اگر مادران قصد انجام فعالیت های دیگری را دارند، حداقل فعالیت ها را به دورانی غیر از نوزادی و کودکی فرزندانشان معطوف نمایند؛ چراکه در این دوران طلایی هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند جای مادر و محبتش را بگیرد.

برخی از مادران فکر می کنند با کار و دارا بودن شغل می توانند بخشی از مشکلات اقتصادی را حل کنند و مسیر زندگی خود و فرزندانشان را هموار نمایند؛ اما باید دقت کرد که شاید کار مادران بتواند باری از دوش خانواده ها بردارد و مشکلات اقتصادی را کمی کم رنگ نماید؛ اما در عوض  به دلیل حذف فرصت لازم برای بذل عواطف در خانواده ها، مشکلات عدیده ی دیگری را فراهم خواهد آورد.

عده ای از ن شاغل نیز به دلیل مشغولیت های زیاد ترجیح می دهند از مادرشدن خودداری نمایند و فرزندآوری را به دلیل وجود شغل به تعویق می اندازند، باید دقت کرد که این مسأله نیز بر خلاف طبیعت نه است و باید ازآن اجتناب نمود.

 از نگاه اسلام حذف نقش زن در خانوده به خاطر حضورش در اجتماع و یا حذف نقش زن در اجتماع به خاطر حضورش در خانواده هر دو اشتباه است، بلکه ن باید با در نظر گرفتن اولویت نقش مادری و همسری به فعالیت های اجتماعی متناسب با شأن و شخصیت نه شان بپردازند.

باید قبول کنیم که برخی از شغل ها متناسب با ساختار وجودی زن نیست؛ پس دلیلی ندارد که ن ما بخواهند به بهانه حضور زن در اجتماع، تن به کاری دهند که بر خلاف طبیعتشان است.

ن باید در انتخاب شغل در جامعه به باید‌ها و نبایدهای آن پایبند باشند.  بحث رعایت حریم محرم و نامحرم و پرهیز از اختلاط و تأکید بر نقش‌های همسری و مادری به گونه‌ای که فرزندان، آسیب نبینند از جمله موارد قابل توجه در این قضیه است.

ویژگی های روحی و جسمی و لطافت نه و طبع با احساس بانوان با وظیفه ی فرزند پروری و همسرداری آنان متناسب است.

برخی از شغل ها منجر می شود که ن فرصت لازم برای فرزندان را نداشته باشند و این وظیفه ی مهم به دست پرستار، کلاس، تلویزیون و . سپرده می شود؛ حال باید دید کدام یک از این امور می تواند جای مادر را بگیرد؟!

 

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 


 

م

 

بعضی چیزها معرفت انسان را بالا می برد؛ مثل زیارت عاشورا

بارها شنیده ایم که می گویند آدم ها متناسب با میزان معرفتشان عمل می کنند؛ بعضی از چیزها معرفت انسان را بالا می برد. انگار آدم را وارد دنیای جدیدی می کند درست مثل زیارت عاشورا؛ وقتی می خوانی غرق می شوی؛ حتی اگر به ت هم علاقمند نباشی بازهم با خواندن زیارت عاشورا نمی توانی از معرفت ی اش بی بهره بمانی. نمی توانی بپذیری که بنای این کلام عجیب، صرفا نفرین و یا حمد و ثنای آدمهای هزار و چهار صد سال پیش باشد؟

چه حکمتی است در سفارش به خواندن این زیارت؟ چه سرّی است در یادآوری بزرگترین فاجعه بشریت؟ واژه الی الابد که بعد ازسلام و صلوات ها و لعن و نفرین ها آمده است انگار تکرار تاریخ را فریاد می زند.

برائت از کدام خط فکری ما را تا ابد بیمه می کند؟

خط فکری ابوموسی اشعری چه بر سر اسلام آورده که تا روز قیامت باید حواسمان جمعش باشد؟! آوردن نام کسی که در عاشورا حضور نداشته ما را مجبور می کند کمی از عاشورا به عقب برگردیم و به این فکر کنیم که ابوسفیان چرا مورد لعن قرار می‌گیرد؟

ابوسفیان مسلمان است! قرآن می خواند! پیامبر او را به ماموریت می فرستد! با مال و جانش به اسلام خدمت می کند! او سردار سپاه اسلام می شود! او یک جانباز است! اما در اسلامِ او اهل البیت جایی ندارند!

اسلام ابوسفیانی، اسلامی با مدل خاصی از جنس خودش است، اسلام گزینشی! نکند اسلام بدون نماز، اسلام بدون حجاب، اسلام بدون فقه و یا حتی اسلام بدون ت هم همینگونه باشد!

اسلام ابوسفیانی اسلام با نفاق است، اسلام با منفعت و یا شاید اسلام با اختلاس. اسلامی که صاحبانش رونق کسب خویش را در بیچارگی دیگران می دانند و اخلاقیات در این اسلام فدا می شوند، دین داری نامتوازن و التزام صرفا به پاره ای از دین مطرح می شود.

اسلام ابوسفیانی فریاد علمایی است که در کِسوت عالِمی به مذمت سکوت علمای کوفه می پردازند در حالی که خود اهل سکوتند.

 

زهرا ابراهیمی 

لینک مطلب در صاحب نیوز


 

خ

خرج کردن از جیب ن چادری

به گزارش خبرگزاریحوزه» از اصفهان، تبلیغات و ارائه طرح های تبلیغاتی علاوه بر این که با هدف جذب مخاطب و مشتری صورت می گیرد، تاثیر به سزایی در القای تفکر و سبک زندگی در جامعه دارد، همچنین تبلیغات می تواند به فکر افراد یک جامعه، جهت بدهد و تلاش کند سبک زندگی خاصی را بین مخاطبان خود را رواج دهد.

طراحی پوستر و تبلیغ آن در جامعه، می‌تواند ذهن مخاطبان را دستکاری کرده و با برچسب زدن به یک قشر از جامعه، آنان را به گونه ای خاص معرفی و نمایان کند.

پوستر برگزاری کارگاه مهارت های چندهمسری که اخیرا در فضای مجازی به طور گسترده منتشر شد، دارای لایه های پنهانی است که در این گزارش به آن می پردازیم.

 حضور یک مرد با چفیه و همسران این مرد با پوشش چادر و چهره های خندان و شاداب حکایت از این دارد که ن چادری نسبت به سایر ن برای چند همسری آمادگی بیشتری دارند و لاجرم آنان انتخاب شده‌اند و آنان تنها ایفا کننده این نقش می توانند باشند،  به طوری که این طراحی چه مغرضانه  و چه نا آگاهانه، باعث موضع گیری و خشم ن چادری جامعه، نسبت به این پوستر و کارگاه شده است.

این پوستر با طراحی و ارائه تصویری از ن چادری در نقش چند همسری برای یک مرد که او هم، چفیه ای که به گردن دارد، تصویری مخدوش از ن چادری و همچنین مردان بسیجی را نمایان می کند.

پوستر کارگاه مهارت های چند همسری تلاش می کند با ارائه تصویری مغرضانه و با احتمال ضعیف، ناآگاهانه؛ تمایل بیشتر ن چادری برای چند همسری را نشان دهد؛ چرا که اگر غیر از این بود، باید در میان ن این پوستر، زنی با پوشش غیر از چادر نیز به چشم می خورد.

کاملا واضح است که صاحبان آگهی و پوستر می کوشند برای اعتبار بخشیدن به اهداف خود از ارزش‌های یک جامعه کمک بگیرند و با استفاده ابزاری از فرهنگ، ارزش‌ها و هنجارهای مورد پسند آن جامعه، اهداف پنهانی و طراحی شده خود را به خورد مردم بدهند و این در حالی است که محققان انتقادی، تبلیغات را به عنوان بازتاب ایدئولوژی غالب، از جامعه ای که آنها را تولید می کند؛ می دانند؛ بنابراین نشان دادن ن چادری در این پوستر می خواهد گفتمان و ابزار فرهنگی ن چادری را اینگونه معرفی کند که تنها آنان، برای چند همسری آمادگی دارند و این یعنی فناسازی نمادین ن چادری»!

قرار دادن گروه های مذهبی و غیرمذهبی در مقابل هم

زهرا ابراهیمی» در این خصوص معتقد است: این کارگاه و این پوستر آسیب زاست، چون پتانسیل و بستر لازم برای این مسئله در جامعه وجود ندارد.

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی ادامه داد: هدف این کارگاه ها تشویق کردن به مساله تعدد زوجات است، در حالی که شرایط لازم در تعدد را مدنظر قرار نمی دهند و من شخصا با این نوع تبلیغات مخالفم.

 وی با بیان اینکه عدالت مرد، شرط مهم چند همسری است، تصریح کرد: این شرط آن چنان سخت است که می توان گفت برای مردان امروز با این همه مشکلات، محال است مگر اینکه این کارگاه ها، به دستگاه عدالت سنج مجهز باشند.

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی افزود: این نوع تبلیغات، گروه های مذهبی و غیرمذهبی را مقابل هم قرار می دهد و نفرت  از دین را در جامعه ایجاد و زیاد می کند.

وی با اشاره به اینکه برگزار کنندگان این کارگاه ها، تعدد زوجات را یک امر دینی می دانند، لاجرم برای تبلیغ آن، از نمادهای دینی استفاده کرده اند متذکر شد: چادر نماد دینی برای یک زن مسلمان است و گویا آنان به این نتیجه رسیده اند که ن کمتر محجبه، زیر بار قانون تعدد زوجات نمی روند و ن محجبه و چادری راحت تر زیر بار قوانین دینی می روند و همین امر است که باعث می شود دو گروه را روبروی هم قرار دهند.

ابراهیمی با بیان اینکه به نظر می رسد طراحی این پوستر می ‌خواهد اینطور وانمود کند که ن محجبه وما پایبند به قوانین دینی هستند و ن کم حجاب، مقید به امور دین نیستند، تصریح کرد: آنان در طراحی این پوستر به نوعی از چادر برای رسیدن به تمتعات خودشان بهره می برند و نکته جالب دیگر این پوستر، لبخندها و شادابی در تصویر است که به نوعی اعلام رضایت و خوشحالی زن و مرد و بچه ها از این مساله را نمایان می کند.

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی ابراز داشت: می‌توان از این پوستر اینگونه برداشت کرد که ن چادری از این نوع ازدواج، احساس رضایت دارند و چون تعدد زوجات امر حساسیت برانگیزی هست، نشان دادن همه  طیف های جامعه در این پوستر باعث می‌شده که ن کم حجاب جامعه بر علیه این قانون جبهه گیری کنند، در واقع کسی که این پوستر را طراحی کرده  از ترس اعتراض ن، این مساله را در ن مححبه منحصر کرده تا بازتاب اجتماعی_ اعتراضی کمتری داشته باشد.

 وی ادامه داد: هدف از طراحی خاص این پوستر، این بوده که لااقل بی حجاب ها اعتراضی نکنند و به خیال خودشان، ن باحجاب که معتقدتر هستند، راحت تر این حکم را می پذیرند و اعتراض نمی کنند؛ غافل از اینکه این طرف گود، ن با حجابی هستند که در عین دارا بودن حجاب، اهل علم و دانش هستند و دیگر مثل قبل سرشان کلاه نمی رود.

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی تاکید کرد: طراحی این پوستر نشان می دهد، نسبت به سواد و آگاهی زن محجبه امروز بی اطلاعی وجود دارد و فکر می کنند هنوز مثل گذشته ن با حجاب وما سر به زیر و حرف گوش کن مطلق هستند، در حالی که اینطور نیست، خلاصه اینکه دیواری کوتاه تر از زن محجبه پیدا نکرده اند.

بر هم زدن آرامش روانی جامعه

اکبر نصراللهی، رئیس دانشکده علوم ارتباطات و مطالعات رسانه هم با بیان اینکه برخی کنشگران ی، فرهنگی و اجتماعی برای رسیدن به اهداف‌شان با استفاده از تاکتیک موازی‌سازی، سوژه‌های خاصی را تولید و آنها را در زمانی که منافع‌شان اقتضا کند، به جامعه پمپاژ می‌کنند، می گوید: اهداف پیچیده و مرموزی پشت سر انتشار برخی سوژه‌هاست؛ سوژه‌هایی که حد و اندازه واقعی و به اصطلاح ارزش خبری ندارند به مسئله اول کشور بدل می‌شوند.

رئیس دانشکده علوم ارتباطات و مطالعات رسانه گفت: موضوعات فرعی و انحرافی مثل موجی می‌آید، امنیت روحی و روانی مردم را به خطر می‌اندازد، احساسات مردم را تحریک می‌کند، نظر مردم را از موضوع اصلی منحرف می‌سازد و بعد تمام می‌شود.

وی اضافه کرد: کارگاه چندهمسری و پوستر آن یکی از این موضوعاتی است که  با هر هدفی صورت گرفته باشد، احساسات مردم و به ویژه ن را در معرض چالش قرار داده است و به دو بخش از جامعه تعرض  و ظلم شده است؛ بخشی از این جامعه، ن هستند و با توجه به استفاده از نماد چفیه، بخشی دیگر افراد متدین و بسیجی.

نصرالهی یادآور شد: این پوستر با استفاده از خانم‌های محجبه خندان و آقایی که ریش و چفیه دارد، به گونه ای طراحی شده است  که انگار فقط این افراد دنبال چند همسری هستند؛ نه افراد متدین و مذهبی که چفیه دارند این تفکر را می‌پسندند و نه خانم‌های محجبه و چادری از ماجرا استقبال می‌کنند و بی تردید برخی از خانم‌ها  اگر مخالف هم نباشند، به این اندازه از مسئله استقبال نمی‌کنند.

آیا به واقع چند همسری نیاز جامعه است؟

معصومه ظهیری، معاون فرهنگی تبلیغی حوزه های علمیه خواهران کشور نیز این پوستر را با وجود تصویر مرد و زن ها با طراحی خاص دارای سوگیری دانست و تصریح کرد: این پوستر، القای خاص دارد و اصل پوستر، ترکیب چند عکس نوشته بوده و در سال انتخابات غرض خاصی را دنبال می کند و نوشته نهفته ای دارد، بدین ترتیب که نوشته زیر پوستر، اعلام یک نشست و همایش، برای توجیه و نیاز به چند همسری در جامعه است.

معاون فرهنگی تبلیغی حوزه های علمیه خواهران کشور ادامه داد: آیا به واقع چند همسری نیاز جامعه است و چه راه حل هایی برای تسهیل ازدواج بهنگام، آگاهانه، آسان و پایدار فراهم شده که اکنون دنبال چند همسری که مخالف نظر صریح رهبر معظم انقلاب است را نشر می‌دهند!

وی ادامه داد: این کارگاه و پوستر آن، به جامعه ن و خانواده و جامعه ایرانی توهین کرده، حتی اگر پوشش ن جور دیگری بود، اصل و ایده اولیه برگزاری کارگاه، زیر سوال هست.

ظهیری هدف از برگزاری چنین کارگاه هایی را دوقطبی سازی جامعه دانست و افزود: آنان این تیپ چند همسری را نمایه و نماد کردند، ولی اصل این نیست، بلکه هدف در آستانه انتخابات دوقطبی سازی ی و تضعیف است، ولی از هر جناح و طیفی که چنین هدفی را دنبال کنند، سوراخ دعا را گم کرده اند.

 

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 


پ

 

 

آغازهای زیبا، پایان های وحشتناک، انسان ها در ارتباط با یکدیگر چه خطاهایی مرتکب می شوند؟

عشق با اتصال آمیخته می شود.آدم ها، جنجال‌ها به پا می‌کنند تا به یکدیگر برسند.عاشق می شوند و تمام تقلای خویش را در جهت ابراز عشق به کار می‌گیرند. فکر می‌کنند فوت و فن عاشقی را خوب بلدند. هر چه فدایت شوم و قربانت گردم و از این آداب عشاق می‌دانند در مسیر دوست خرجش می‌کنند. انگار در پروسه عشق، ادبیات آدم ها نیز متحول می شود. استعداد کلام و قدرت بیان عجیبی پیدا می‌کنند. به راحتی می‌توانند موسی وار کلمات بی جان را با یک حرکت تبدیل به واژه ای جاندار نمایند و معجزه‌ای جدید در عشقشان خلق کنند. اصطلاح بهار عاشقی،  توصیف مناسبی برای بیان این شیدایی است.

اما خدا نکند بهار دوستی هایشان، خزان شود.آن وقت است که تمام آنچه را بلد بودند فراموش می کنند. اصلا انگار بویی از عشق که نه، بویی از انسانیت نبرده اند.هر چه بینشان بوده برملا می سازند و یکدیگر را رسوای زمانه می کنند. از ادبیاتی که تنها واژه های محبت آمیز خلق می شد، حالا فقط تهمت‌ها و فحش ها و ناسزاها سرازیر می شود. برچسبی نیست که به یکدیگر نزنند و ملاحظه ای نیست که در کار یکدیگر کنند.

اینها را فقط به عنوان مقدمه آوردیم تا حرف اصل کاریمان را بزنیم. ما آدم ها در اتمامِ رابطه ها منصف نیستیم. انصافِ انتها، همچون اخلاقِ ابتدا دارای اهمیت است. سرانجام ها همچون سرآغاز ها نیازمند احترامند .

تاوان پایان های بی اخلاق را نه شخص روبرو، بلکه خود ما می‌پردازیم.چرا که بی اخلاقی در انتهای کار، نوعی توهین به ابتدا و آغاز کار است، آغازی که ما انتخابگر آن بوده ایم.

دو دوست، دو همسایه، دو همکار تا وقتی که در میدان یکدیگر بازی می‌کنند همبازی اند، اما کافیست پایشان را از دایره ی این میدان کمی آن طرف‌تر بگذارند،  ناگهان تبدیل به دشمنی می شوند که تشنه به خونشان می شویم. ما آدم ها حافظه تاریخی مان در عواطف دوستانه بسیار ضعیف است. محبت‌های بذل شده در زمان صلح را فراموش می کنیم و تنها به بذر کینه های پاشیده شده در زمان جنگ می‌اندیشیم. ما آدمها پایان قشنگی از یکدیگر نمی سازیم .

گاهی باید یک ساعتی دور از اغیار نشست و به آغازها فکر کرد و به چرایی پایان های بی اخلاق. باید به خاطر سپرد که همان خداوندی که نظاره گر آغازهای همراه با محبت ماست حاضر و ناظر پایان های بیرحمانه مان  نیز هست. خداوند در کتاب خویش در آیات طلاق به مردان سفارش می‌کند که یا به طرز شایسته‌ای ن را نگاه دارید و آشتی کنید و یا آنها را به طرز پسندیده‌ای رهاسازید.(1)

گویا اهمیت رعایت اخلاق در پایان هر کار کمتر از آغازآن نیست.تمام کردن های غیرمنصفانه نشان از عدم تناسب روحی انسان دارد. آیا وقت تعادل نرسیده است؟!

۱. سوره بقره آیه ۲۳۱

 

 

زهرا ابراهیمی 

لینک مطلب در صاحب نیوز

 


 

 

س

 

 

واجبی که به فراموشی سپرده شد!/ خواب متولیان فرهنگی به چه قیمت؟

امربه معروف و نهی ازمنکر از فروعات دین به شمارمی روند که البته از اصلی ترین واجباتی هستند که تاکید فراوان برآن شده است و تحکم و استواری یک جامعه اسلامی برآن متوقف میباشد.

معروف در لغت به معنای شناخته شده و منکر به معنای ناشناخته میباشد که این دو واژه به ترتیب به معنای نیکی و بدی است.معروف به اعمال نیک ازطرف عمل‌کننده و منکر به کار ناپسندی میگویند که فرد انجام میدهد و باید آنرا ترک کند.

برخی معتقدند امر به معروف ونهی از منکر سبب دخالت در زندگی شخصی افراد است و مانع انجام اعمال وکارهای مورد علاقه ی آنان میگردد و معتقدان به این حرف آمران و ناهیان(امرکننده به معروف و نهی کننده از منکر)را دخالت کننده میدانند، درصورتی که قضیه کاملا برعکس میباشد چرا که این واجب موکد از ابتدای ورود اسلام و پایه گذاری آن وجود داشته و پیامبران و ائمه(ع) عمل کننده ی به آن بوده اند و قطعا اگر دخالت نامیده میشد معصومین(ع) هرگز آن را انجام نمیدادند پس راهی برای انکار آن وجود ندارد از طرفی دیگر این امر ونهی از نکاتی است که قرآن کریم به طور صریح و واضح آن را تاکید میکند همان کتابی که پایه و اصول دین و نازل شده از سوی خداوند تعالی است.

البته هرشخصی را نمیتوان آمر و ناهی نامید چرا که این واجب نیز مانند سایر واجبات شرایط و اصول خاصی را میطلبد از جمله اینکه؛ فرد آمر وناهی باید عامل باشد و این بدین معناست که خود نیز به امر و نهی ایی که میکند عمل کند چرا که در غیر این صورت هرگز تاثیری نخواهد داشت. مانند زمانی که زنی فرزند خود را نزد حضرت علی(ع) آورد و ازحضرت خواست که او را از خوردن خرمای زیاد نهی کند حضرت فرمودند: فردا بیا! فردا که زن فرزندش را آورد حضرت به او فرمود خرمای زیاد نخورزن باتعجب گفت چرا دیروز اورا نهی نکردید امام گفتند چون دیروز خود خرما خورده بودم! و چه زیباست این عمل امیرالمؤمنین(ع) زمانی که کاری را خود انجام داده اند دیگری را ازآن نهی نمیکنند و چه زیباتر اگر مانیز اینگونه باشیم.

از طرف دیگر امربه معروف و نهی از منکر همیشه از طریق زبان وبه طور مستقیم صورت نمیگیرد بلکه گاهی میتوان با رفتار وحالاتی در چهره به صورت غیر مستقیم مقصود خود را به طرف مقابل فهماند که کارش اشتباه است مانند ترش رویی و اخم کردن و و یا اینکه با انجام دادن کار نیکی (مانند صدقه دادن)دیگری را به آن کار دعوت کرد و زمانی که زبان و حالات و رفتار جوابگو نیستند گفته شده میتوان از زور استفاده کرد که این اهمیت وافر و فراوان این واجب را تاکید میکند.

هم چنین فرد آمر و ناهی باید با حفظ جان و مال و ناموس خود دست به این عمل بزند زیرا درصورتی که جان و مال او در معرض خطر قرار گیرد این عمل از او سلب میگردد.

باید دانست و متوجه تاثیر این عمل واجب بر جامعه و به ویژه جامعه ی امروزی بود چرا که هرلحظه جامعه از سمت و سویی تهدید میگردد و امر به معروف و نهی از منکر میتواند تاثیر به سزایی در پیشبرد جامعه داشته باشد.

 

افسانه مرادی

لینک مطلب در اصفهان شرق

 


ق

 

قناعت فرصتی برای آرامش

قناعت یعنی اکتفا کردن به آنچه که داریم و دوری از گله و شکایت بابت آنچه که نداریم.

گاهی وقتها باید داشته ها را نظاره گر بود. خانواده، سلامتی، درآمد کم اما حلال، جایگاه اجتماعی، آبرو، دل خوش، استعداد و هزاران هزار نعمت دیگر که از شمردنشان ناتوانیم.

وظیفه ما در برابر آنچه خداوند به ما بخشیده شکر نعمت است. اگر شکر نعمات الهی را بجا آوردیم رزقمان مضاعف می گردد، اما اگر تنها گوشه ای نشسته و نداشته هایمان را مرور کردیم کم کم داشته هایمان را هم از دست می دهیم.

یکی از راهکارهایی که در روایات برای تمرین قناعت ارائه شده این است که در امور دنیوی به آنهایی که سطح زندگی شان پایین تر است نظر افکنید و در امور مربوط به آخرت به بالادستان نگاه کنید.

وقتی به زندگی کسانی که از نظر مادی از ما پایین تر هستند بنگریم، ناخودآگاه به آرامش رسیده و از میزان اضطرابمان کاسته خواهد شد، چرا که در آن لحظه ذهن ما به این موضوع معطوف می گردد که وضع زندگی ما به لطف خدا از دیگران بهتر است و همین مساله آرامش ما را به دنبال خواهد داشت.

از دیگر سفارش هایی که منجر به شکر بیشتر و قناعت بهتر می گردد رفتن بر سر مزار مردگان است چرا که این امر انسان را متوجه فرصت زندگی می کند و او را شاکر و قانع بار می آورد.

تاکید اسلام به عیادت از بیماران و دلجویی از حال یتیمان و دستگیری از زیردستان و سفارش به همنشینی با فقیران و کمتر همنشینی نمودن با ثروتمندان نیز در راستای تقویت روحیه شکرگزاری انسان است.

نسیان و فراموشی بخش جدا نشدنی از وجود انسان است و شکر دائمی نعمات همچون پادزهری اثر غفلت ها را از بین می برد.

نکته دیگر اینکه در آموزه های اسلام انسان از یک سو به تلاش و کوشش برای کسب روزی دعوت شده و از سوی دیگر تاکید شده که خداوند روزی همه مخلوقات را بر عهده دارد و کسی را بی روزی نمی گذارد. البته این بدان معنا نیست که تلاش نکنیم و چیزی به دست نیاوریم بلکه منظور این است که با تلاش به آنچه رسیده ایم راضی باشیم.

و نکته ی آخر اینکه انسان هرچقدر بیشتر تمکن مالی داشته باشد مسئولیتش نیز بیشتر خواهد بود و با همان دارایی مورد ابتلاء و امتحان الهی قرار خواهد گرفت همانگونه که قرآن می فرماید:

وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَهَ الْحَیاهِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏

و هرگز به متاعى که ما به گروهى از آنها داده ‏ایم، چشم مدوز که (این) شکوفه و جلوه‏ زندگى دنیاست (و ما مى‏ خواهیم) تا آنها را در آن بیازمائیم و (به یقین) روزىِ پروردگارت بهتر و پایدارتر است. (طه ۱۳۱)

 

زینب صالحی هاردنگی

لینک مطلب در ندای اصفهان


 

ت

تبلیغ به سبک قرآنی

خبرگزاری حوزه / قرآن کریم همه ی جنبه های هدایتی انسان را مورد توجه قرار داده و تحت عناوین  مختلف به بیان و ارئه ی راهکار برای دست یابی به سعادت پرداخته است.

حتی ممکن است این راهکار در قالب یک داستان در فضای به ظاهر متفاوت بیان شده باشد. یکی از شئونی که مبتلا به زندگی انسان ها علی الخصوص طلاب علوم دینی است امر تبلیغ می باشد.

قرآن کریم برای تأثیر گذاری این امر مهم در مخاطب و نحوه ارائه ی شکیل و منسجم آن به افراد،   ضمن بیان روش مبلغان مطرح در این کتاب آسمانی، مطالب مهم و ارزشمندی را نیز به مبلغان گوشزد کرده است.

البته این مطلب را باید به خاطر داشته باشیم که تبلیغ وما به معنی ارائه ی سخنرانی به نحو رسمی و در یک جمع نظامند نیست؛ بلکه می تواند مصادیق فراوانی را شامل شود تا جایی که حتی ارائه ی مفاهیم دینی توسط والدین به فرزندان را نیز در بر می گیرد.

یکی از مضامینی که در قرآن کریم دراین باره می توان سرلوحه کار قرار داد، داستان مؤمن سوره یس است.

وی که از او با نام حبیب نجار»یاد شده است بعد از این که  متوجه طغیان و شورش علیه پیامبر زمان در مرکز شهر می شود با اینکه فردی عامی و ساده در جامعه است، خود را مم می داند که با عجله خود را در میان قوم خویش قرار داده و با اندرز و مؤعظه آنان را از افتادن در ورطه ی هلاکت و نابودی نجات دهد.

وی در آغاز با ادای کلمات محبت آمیز به انذار می پردازد و این نشان دهنده اهمیت مهرورزی نسبت به مخاطب برای دریافت پیام مبلغ است.

بعد در قالب چند جمله به هشدار قوم خود می پردازد. محتوای خیرخواهانه دعوت او خود راهکاری فرا روی مبلغان جامعه است ولی این نکته حائز اهمیت این است که ایشان بعد از دلسوزی فراوانی که برای هدایت قوم خویش ابراز می دارد و با اینکه بی هیچ چشمداشتی خود را از محل دوری به نیازمندان هدایت می رساند، به قتل رسانده می شود.

سخنان پر شور و هیجان‏انگیز او که با استدلالاتی قوی و نیرومند و نکاتی جالب و دلنشین همراه بود در آن قلبهای سیاه و سرهای پر از مکر و غرور نه تنها اثر مثبتی نگذاشت بلکه چنان آتش کینه و عداوت را در دل های آنان برافروخت که از جا برخاستند و با نهایت قساوت و بی رحمی او را به شهادت رساندند.

به روایتی او را سنگباران کردند و پیکرش را چنان آماج سنگها ساختند که بر زمین افتاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد و به روایت دیگری او را زیر پاها چنان لگدمال کردند که روحش به آسمان پرواز کرد.

اما نکته جالب، بیانی است که خداوند بعد از این چنین شهادتی و بعد از خطاب قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّة/ به او گفته شد وارد بهشت شو» (یس-۲۶) از وی نقل می کند.

قالَ یا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُون/ گفت ای کاش قوم من می‏دانستند» (یس-۲۶) در این جمله هنوز هم محبت عمیق نسبت به مخاطب جلوه گر است.

عبارت ای کاش» در مواقع حسرت عمیق به کار می رود و همین طور کلمه قوم من» نشان از محبت و عشق به مخلوقات الهی دارد.

او بعد از رسیدن به نعمات الهی و مشاهده جایگاه خود در بهشت نه تنها از عملی که مردم در حق او مرتکب شده بودند اظهار شکایت نمی کند؛ بلکه هنوز هم آرزوی هدایت آن ها را دارد.

این نمونه یک مبلغ دین و پیغام رسان الهی در میان مردم است که قرآن کریم ماجرای تبلیغ او را در ضمن بیان داستانی گنجانده است تا هر کس در هر زمان و مکانی که دغدغه ی هدایت سایرانسان ها را دارد، وی را الگوی خویش قرار داده و به او تأسی جوید.

آزاده ابراهیمی فخاری

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


ر

رزق، تنها یک ابزار برای بندگی بهتر است

زهرا ابراهیمی» در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری شبستان در اصفهان درخصوص رابطه رزق و درآمد اظهار داشت: رزق انسان از ناحیه خداوند است و خالق هرگز مخلوق خویش را فراموش نمی کند، پس جای نگرانی نیست، همانگونه که خداوند در قرآن می فرماید:إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ ؛ خدا روزی رسان است و اوست دارنده نیرویی سخت استوار.» (سوره ی الذاریات، 58)

 این محقق حوزوی خاطرنشان کرد: رزقی که برای انسان مقدر شده به انسان می رسد، منتها این امر نباید منجر به غفلت از تلاش گردد، چرا که این عالم، عالم اسباب است و همه امور از جمله مقدرات در سایه زنجیره سبب و مسبب ها و واسطه ها معنا پیدا خواهد کرد؛  لذا هیچ مقدری بدون عبور از مجرای خود به نتیجه نمی رسد، همانگونه که قرآن به این سنت الهی اشاره می کند آنجا که می فرماید: لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعی»؛ بهره ای برای انسان جز سعی و تلاش او نیست.

وی اضافه کرد: رزق تنها یک ابزاری است برای بندگی بهتر، پس نباید آن را هدف تلقی کرد؛ بنابراین داشتن حساب های بانکی متعدد و پول روی پول گذاشتن و سودآوری بیشتر و تبدیل شدن به دغدغه اصلی انسان ، او را از فلسفه خلقت که همان عبادت و بندگی خداوند است، دور می کند.

 ابراهیمی با بیان اینکه حساب های بانکی اگرچه جزء دارایی و ثروت انسان به شمار می روند، اما گاهی جزء رزق انسان محسوب نمی شوند بلکه حاصل زیاده خواهی او هستند، افزود: توجه کنیم که رعایت تعادل در همه امور زندگی مؤمن، از جمله پول درآوردن او اصالت دارد؛ پس در زمینه کسب روزی نیز نه آنچنان حریص باشیم که وقتی برای بندگی نداشته باشیم و نه اهل کسالت و تنبلی که رزق مان محدود شود، بلکه باید در حد ضرورت و متناسب با توان خویش تلاش کنیم

این پژوهشگر مذهبی ابراز داشت: برخی از افراد حسابهای بانکی زیادی دارند، اما بهره حقیقی از آنها نمی برند؛ لذا اینها رزقشان محسوب نمی شود بلکه این اموال تنها وبال گردنشان خواهد بود و باید در برابرش حساب پس بدهند

وی یادآور شدرزق بودن هرچیزى منوط به میزان انتفاع و بهره  بردن از آن است، بنابراین حساب های بانکی اگر منفعتی حقیقی برای انسان نداشته باشد رزق او محسوب نمی شود.
این پژوهشگر حوزوی با تأکید بر اینکه رزق حقیقی و واقعی همان مقداری است که انسان به واسطه آن می تواند بندگی کند، گفت: انسان از یک طرف تلاش می کند و بدون حرص داشتن، با توکل بر خدا برای کسب روزی حلال گام بر می دارد و از طرفی یقین به رزق مقدر دارد و از سویی تمام هم و غم خویش را صرف دویدن های بی اساس نمی کند

وی ادامه داد: پس انداز کردن و داشتن حساب بانکی به خودی خود امر مذمومی نیست و گاهی مدیریت صحیح اقتصادی در زندگی انسان را مجاب به پس انداز می کند، منتها اگر این روش پس انداز منجر به تطمیع انسان شود و او را از امور نیکی همچون انفاق و قرض الحسنه دور نماید، مذموم تلقی می شود.

 زهرا ابراهیمی 

لینک مطلب در خبرگزاری شبستان

 

 


 

ک

شیشه ها را بالا نکشیم

صاحب نیوززهرا ابراهیمی/ اگر چه نگاهش را از من می ید، اما شیشه ی ماشین را پایین کشیدم و با نگاهم دعوتش کردم تا نزدیک تر شود.با چشم هایش، دستانم را دنبال می‌کرد، شاید می خواست ببیند بالاخره یک شاخه گل می خرم یا نه؟

این اتفاق، نه حکایت یک روزه من که حکایت هر روزه کودکان کار است. حکایت سال‌ها رهگذری در خیابان‌هایی است که سردی هوا و داغی زمینش را بارها تجربه کرده‌اند.

گویا زبانمان با دیدن این صحنه ها،  بیش از پیش در تقلای گفتگوست. گاه به درگاه خداوند گله می کنیم و او را به معصوم و غیر معصوم قسم می دهیم تا رزق کودکان کار را افزون نماید و گاه نیز لب به نفرین و شکایت باز کرده و بر عاملان تکرار هر روزه این صحنه‌ها لعنت می فرستیم،  آنگاه در ذهن خویش آنهایی را که باعث این حجم از تلخی اند به دادگاه عدالت می کشانیم . گاه نیز با به کاربردن جملاتی که همراه با احساس ترحم است، احساس ناراحتی خویش را بیان می‌کنیم.

اما صحنه دیگری که تکراری تر از صحنه ی حضور بچه‌هاست، این است که برخی به محض دیدنشان از دور،  شیشه های ماشین را بالا می کشند و این گونه مانع نزدیک شدن آنها می شوند.

آنچه بیش از خریدن یک جنس و پرداخت پول به بچه‌های کار اهمیت دارد، روش برخورد با این کودکان است. برخوردی که می ‌تواند عزت نفس آنها را بالا ببرد و یا کرامت انسانیشان را خدشه دار کند،  لبخندی که می‌تواند خنده را بر لبانشان بنشاند و یا اخمی که تخم کینه و حقد در دلشان بکارد. اگر چه شاید قرار گرفتن آنها در این وضعیت و رهایی آنها نیز در دست ما نیست اما طرد کردنشان با بالا کشیدن شیشه ها ویا استقبال از آنها با پایین کشیدن همان شیشه ها در دستان ماست.

بحث بر سر خریدن یا نخریدن اجناس از این کودکان نیست، بحث بر سر کمک کردن یا کمک نکردن به آنها نیست،  بلکه حرف اصلی این است که آنها کودکند و در انتخاب این جایگاه دخلی ندارند، پس نباید با نگاه و رفتارمان آزارشان دهیم.

شاید اگر درمواجهه با آنها لبخند بزنیم، دست نوازشی بر سرشان بکشیم و با آداب تمام از آنها احوالپرسی کنیم، بتوانیم کمی از میزان تنفرشان را از بی‌عدالتی در اجتماع بکاهیم. باید کاری کنیم تا لبخند کودکان کارقشنگ ترین اتفاق این روزهای تلخ خیابان باشد.

و حالا باز چراغ سبز می شود و ما رد می شویم همانگونه که عدالت نیز از مقابل چشمانشان رد شد. چشمانی که همیشه در آن سوال های پرابهام رژه می‌روند و پاسخی برایشان نمی یابند.

 

زهرا ابراهیمی 

لینک مطلب  در خبرگزاری صاحب نیوز

 


ر

 

چرایی گرایش مردم به رمال‌ها/وقتی خیال‌پردازی جای عقل را می گیرد

به گزارش خبرنگار مهر، این هفته در طرح سه شنبه‌ها با پاسخگویی به سوالات دینی» خبرگزاری مهر، کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی در ارتباط با یکی از شبهات رایج این روزها درباره آگاهی از آینده با مراجعه به رمال ها و فالگیرها توضیحاتی ارائه کرده است.

در این ارتباط زهرا  ابراهیمی در گفت و گو با خبرنگار مهر، اظهار داشت: انسان به لحاظ انسان بودنش، جویای کسب آرامش و خواهان رسیدن به آسایش است و در زندگی فردی واجتماعی خویش، تمام توان خود را در جهت رسیدن به اهداف مذکوربکار می گیرد.

وی افزود: مشکلات و گرفتاری ها در زندگی انسان مانع آرامش و آسایش او می شوند؛ او برای رهایی از این شرایط گاهی از ابزارهای مادی استفاده می کند و گاهی با تمسک به ابزار معنوی در صدد حل مشکلات خویش بر می آید.

ریشه گرایش به خرافات نیز به نیازهای انسان باز می‌گردد

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی با اشاره به اینکه ریشه ی گرایش به خرافات نیز به نیازهای انسان باز می گردد،تاکید کرد: زمانی که انسان غرق در مشکل می شود، خود را نیازمند کسی یا چیزی می بیند که یاری اش کند و گره از کارش باز نماید.

وی ادامه داد: اگر انسان از طرفی درک درستی از جایگاه خود در نظام خلقت نداشته باشد و نقش تلاش و کوشش خود را نادیده انگارد و از سویی دیگر نسبت به جایگاه خداوند در متن خلقت بی اطلاع باشد و صفاتی همچون علم و حکمت و قدرت خداوند را نشناسد ممکن است در مسیر حل مشکلات،  گرفتار افرادی شود که ازآنها می توان با عنوان راهن اعتقادی یاد کرد.

فالگیر راهزنی است که که در مسیر اعتقاد به معنویت انسانها، دام پهن نموده است

ابراهیمی با بیان اینکه رمال ها، کف بین ها، دعا نویس ها و فال گیرها گویا راهنی هستند که در مسیر اعتقاد به معنویت انسانها، دام خود را پهن نموده و در بزنگاه مشکلات فعال می شوند، تاکید کرد: کافی است سری به کانال ها و پیج هایی بزنیم که با همین عناوین در فضای مجازی در حال فعالیتند؛ به وضوح خواهیم دید که تعداد دنبال کنندگان این گروه ها حتی نسبت به برخی از گروه های علمی بیشتر است.

وی با تاکید بر اینکه به نظر می رسد آنها که از عقل و منطق بهتر و بیشتری برخوردارند کمتر در اینگونه دام ها گرفتار می شوند، تصریح کرد: اصولا افرادی که اعتقاد محکمی دارند و به جای خیال پردازی در ذهن، با تلاش و کوشش در فضای خارج از ذهن قدم در مسیراهداف بر می دارند، به پوچی کار رمال ها واقفند، اما افرادی که به نوعی می‌خواهند از تلاش و کوشش فرار کنند و به اصطلاح ره صدساله را یک شبه طی نمایند رمال ها را بجای خود و خدا می نشانند و از آنها طلب استمداد می نمایند.

اگر کف بین‌ها و فال‌گیرها کاری از دستشان بر می آمد قبل از همه برای خود کاری می کردند

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی با اشاره به اینکه با کمترین بهره عقلی نیز می توان فهمید که اگر کف بین ها و فال گیرها کاری از دستشان بر می آمد قبل از همه برای خود کاری می کردند تا مجبور به استفاده از این شیوه ها نگردند، بیان داشت: انسانی که گرفتار مشکلات است از حیث روحی همواره در انتظار شنیدن خبرهایی خوش است، خبرهایی که نشان از اتمام مشکلاتش داشته باشد

وی تصریح کرد: .رمال ها گویا در اثر تجربه به برخی از نکات روانشناسانه آگاه شده اند و به همین دلیل با نوید دادن به تمام شدن مشکلات و مژده دادن به سفر ومسافرت، شنیدن خبر خوش، کسب پول، رسیدن به معشوق و دریافت هدیه و غیره همچون چراغی که از دور سوسو می کند نورامیدی می شوند در دل مراجعه کنندگان و مراجعین نیز چون شنیدن این حرف ها خوشایندشان است حاضرند پول بدهند تا این حرف ها را بشنوند.

 تلاش عامل مادی و توکل به عنوان عامل معنوی رمز موفقیت

ابراهیمی با اشاره به اینکه در آموزه های اسلام تلاش به عنوان عامل مادی و توکل به عنوان عامل معنوی رمز موفقیت معرفی شده است، بیان داشت: خداوند در قرآن می فرماید که » بگو، هرگز جز آنچه خدا خواسته به ما نخواهد رسید، اوست پشتیبان ما و مؤمنین بر خدا توکل می کنند.

وی با بیان اینکه وقتی کار رمال ها در جامعه رونق بگیرد این بدین معناست که بهره بردن از عقل و منطق در آن جامعه درحال کم رونق شدن است، گفت: نکته بعد اینکه درآمدهای حلال درآمدهایی است که با سختی و زحمت فراوان عجین شده باشد، اما به خوبی می بینیم که کف بین ها و رمال ها با کمترین زحمت به سودهای فراوانی می رسند و همین مساله می تواند نشانه ای باشد بر عدم تقوای آن ها در کسب روزی حلال و کسی که اهل تقوا نباشد حرفش نیز قابل اعتماد نخواهد بود

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی اضافه کرد: .علاوه براین فریب و دروغ در کسب و کار ، آفت رزق حلال است و این در حالی است که دروغ،  بخش اعظم حرف های رمال هاست، بنابراین فراموش نکنیم که ما با مراجعه به آنها، بازارشان را داغ نموده ایم اما عده ای ممکن است ابتدائا فقط به خاطر هیجان و کنجکاوی سراغ اینگونه امور بروند و یا مثلا به پیشنهاد دوستی،  به فال قهوه خوش بین شوند اما در ادامه جذب این عوامل فریب شده و به سختی از آن نجات می یابند.

وی با اشاره به اینکه کار رمال ها چیزی جز فریب نیست و فریب دادن خلق، از ابزار شیطان است، ابراز داشت: خداوند قرآن می فرماید که (شیطان) آنان را بسیار وعده دهد و آرزومند و امیدوار کند، ولی آنان را چیزی به جز غرور و فریب وعده نمی‌دهد.

ابراهیمی ابراز داشت: رمال ها  تیز هر کس را متناسب با ویژگی هایی خودش فریب می دهند. کافیست چند دقیقه ای بین رمال و مراجعه کننده گفتگویی صورت گیرد و یا واسطه ها و معرف ها اطلاعاتی را در مورد شخص مراجعه کننده به رمال داده باشند، در این زمان رمال متناسب با شخصیت فرد از ابزار لازم برای فریبش بهره می برد.

از نظر آموزه های اسلام کسی جز خداوند از آینده ی بشر اطلاع ندارد

وی بابیان اینکه او گاهی با تطمیع شخص، گاهی با بهره بردن از احساساتش و گاهی از طریق تطهیرکلامش با مطالب دینی و مذهبی مخاطبش را می فریبد، گفت: هیجان انسان در شنیدن خبرهایی از آینده، کف بین ها را مجاب به پیشگوئی می نماید. در حالی که از نظر آموزه های اسلام کسی جز خداوند از آینده ی بشر اطلاع ندارد.

کارشناس مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی ابراز داشت: ازجمله راهکارهایی که در نگاه تربیتی اسلام در رابطه با برخورد با شخص دروغگو مطرح می شود این است که نباید به سخنان شخص دروغگو بها و ارزش داد. اگر برخورد ما با کف بین ها و رمال ها نیز منطبق بر همین دستور اسلام باشد و مردم به حرف اینگونه افراد ارزشی ندهند آنها فضا را بدین شدت برای خود باز نمی بینند تا براحتی مانور دهند.

وی تاکید کرد: اگرچه در ابتدای کلام عرض شد که ریشه ی رجوع مردم به فال گیرها ، وجود مشکلات است اما نقش ضعف اعتقاد و ایمان را نباید از نظر دور داشت.عوامل متعدد فردی و اجتماعی و تربیتی و خانوادگی در تقویت و یا تضعیف ایمان موثرند که می توانند دلیلی برای این نوع گرایش ها باشند.

 

زهرا ابراهیمی 

لینک مطلب در خبرگزاری مهر

 


کاندید

 نامه ای به یک کاندیدا

سلام؛ می دانم که نه از حالا بلکه از سال پیش و یا شاید پیش‌تر از آن، تبلیغت را آن هم به شکلی نامحسوس شروع کرده ای. می دانم که در سر سودای نماینده شدن داری. شبها با رویای تصرف صندلی مجلس به خواب می روی و هر روز در صدد راهی تازه برای نفوذ در قلب مردمی.

آری باید از هر آنچه می توانی بهره بگیری تا دلها را ولو در حد یک رای تصرف نمایی. احساسات، مذهب، انسانیت و قلم نیز می‌توانند ابزارهایی باشند در خدمت اهدافت.  

شاید از این طریق بتوانی آرزوی "برای خود کسی شدن" را به واقعیت تبدیل کنی؛ البته که راهش هم زیاد سخت نیست.

راستی، می بایست مدارک علمی ات را هم ارائه دهی. می دانم که از این حیث هیچ مشکلی نداری. اصولاً در کشور ما هیچ کس از این حیث مشکلی ندارد. تا دلت بخواهد مدرک هست و تا چشم کار می‌کند دانشگاه و تا جایی که فکرش را هم نمی کنی کارچاق کن .

هرچند با انتخابات زودهنگام مخالف بوده ای، اما فضای انتخابات را با تبلیغ های زودهنگامت بسیار به ما نزدیک کرده ای. فقط مانده بوسیدن دست های پاکبانان و سرزدن مصلحتی به محله های فقیرنشین که حتماً برای آنها هم برنامه‌ریزی کرده‌ای.

اگرچه نسخه ی دوربین ما اسلحه ماست؛ از آن طرف آب برای این طرفی ها تجویز شده،   اما به نظر می رسد عمل کردن به این شعار برای ثبت کردن لحظه هایی که می خواهی از انسانیتت سلفی بگیری، بسیار کارگشاست.

 کاندیدای محترم،   تو خود می دانی که سخت محتاج حمایتی و ما نیز می دانیم که بازار ریاکاری داغ است.

تو می دانی که برای موفقیتت باید هرطور که شده حمایت مردم را بخری و ما می دانیم که نزدیکترین نتیجه ریاکاری، فریب است.

ما دست فریبکاران را خوب خوانده ایم و این بار اجازه نمی‌دهیم کسی فریبمان دهد.

ما سری به گذشته ات می زنیم، به نوشته هایت و اگر داری به کتابهایت 

ما شغلت، میزان درآمدت و نوع زندگی ات را رصد می کنیم.

ما شعارهایی که به گروه خونی ات نمی خورد را بر ملا خواهیم کرد.

ما اجازه نخواهیم داد که رونق کسبت را در بیچارگی مردم بدانی.

ما تلاش می کنیم این بار کسی را انتخاب کنیم که کارش در مجلس،   نشخوار کردن متن های دیکته شده نباشد.

کسی که از لجبازی های انتقام گیرانه بپرهیزد.

کِرکِره ی وضع قانون ظلم را در مجلس پایین بکشد.

و عقلِ عدالت خواهی اش در برابر نفسِ تطمیع،   دچار تردید نگردد.

ونیز مصلحت اندیشی عافیت طلبانه اش منجربه قورت دادن حرفش نگردد.

مجلس، نمایند ای جسور می خواهد تا با صراحت و قاطعیت، بر سربی کفایتی ها فریاد بزند. نه ترسویی بزدل که خود را در پسِ مصلحت ها پنهان سازد.

کاندیدای محترم، لطفا از دین نردبان مساز. سالهاست که برخی از ما بهتران دین را نردبانی کردند تا به واسطه آن میوه های درخت اعتماد مردم را بچینند. بدان که سقوط سرنوشت اهل نفاق است.

ما رأی می دهیم  اما نه به هر کس؛

ما به نماینده ای رأی می دهیم که شاعر نباشد تا مجبور نشود در تبلیغاتش از اغراق های شاعرانه بهره گیرد؛ چراکه فاصله بسیار است میان اغراق و حقیقت.

ملاک ما برای انتخاب، تنها گزاره ی خدمت به خلق است. پس لطفا از همسان سازی خویش بانمونه های تاریخی بشدت بپرهیز و ازمالک اشتر دانستن خویش و عمروعاص خواندن رقیب دوری کن.

آری، ما رأی خواهیم داد تنها به آنان که خدمت به خلق را نه نزدیک انتخابات، بلکه سال هاست تجربه می کنند.

                                                     

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 


سردار

از صلابت سردار اشک ها تا غربت همرزمان حاج قاسم

غربت همرزمان حاج قاسم نمودی ویژه دارد. اگر هرکدام از این لاله های عاشق در حادثه ای جداگانه به شهادت رسیده بودند، نامشان آوازه ای بلند می یافت و یادشان تمام کشور را پر می کرد، اما نمی دانم در خلوت مستانه شان از خدا چه خواسته بودند که حتی پیکرهای شان هم مظلومانه و در رکاب فرمانده پیش می رود و در پرتوی عظمت سردار اشک ها قد علم نمی کند؛ ولی.

خبرگزاری حوزه | اشک ها مجالی به قلم نمی دهند تا نقشی بر کاغذ بگمارد. اشک نه، خون است که به سرخی شهادت از چشم ها می جوشد و سفیدی کاغذ را به سرخی شقایق بدل می کند.

اشک مدت هاست که با شهادت پیوندی عمیق و جدایی ناپذیر بر قرار کرده است و این بار برای بزرگ مردی دیگر از سلاله پاکان بی اختیار نقش آفرینی می کند.

سرداری که رشادت و رحمت را با هم گره زده بود. چشمانش در درگاه خدا و برای محرومان و مستضعفان خاضعانه می گریست و صلابتش در میدان لرزه بر اندام دشمن می افکند.

آری او مجمع اضداد بود و این برای ما تازگی ندارد؛ چرا که چنین انسان ها امتدادی به بلندای تاریخ دارند. سلیمانی ها درس دلدادگی را در مکتب اربابشان آموخته اند که توانسته اند تولی و تبری را به هم گره زده و از تلفیق آن شخصیتی را بسازند که با جاذبه و دافعه ای پر قدرت دنیا را به تکاپو در آورد.

به همین دلیل است که اشک بر حاج قاسم ها با اشک بر حسین(علیه السلام) تناسبی غریب دارد. برای همین است که نه تنها سستی و رخوت را به ارمغان نمی آورد بلکه، قطره قطره این اشک ها ما را غیورتر و قدرتمند تر می سازد. همان طور که اشک بر حسین (علیه السلام) درخت اسلام را آبیاری کرده و می کند اشک بر سردار دل ها هم درخت تنومند مقاومت را پر صلابت می سازد.

اما در این میان غربت همرزمان حاج قاسم نمودی ویژه دارد. اگر هرکدام از این لاله های عاشق در حادثه ای جداگانه به شهادت رسیده بودند، نامشان آوازه ای بلند می یافت و یادشان تمام کشور را پر می کرد، اما نمی دانم در خلوت مستانه شان از خدا چه خواسته بودند که حتی پیکرهای شان هم مظلومانه و در رکاب فرمانده پیش می رود و در پرتوی عظمت سردار اشک ها قد علم نمی کند؛ ولی به سعادتی نائل شدند که امام خوبان بر جنازه ی شان نماز می گذارد و بر دوش میلیون ها عاشق تشییع می شوند.

حکایت همرزمان این سردار معادله چند مجهولیست که تلاش برای حل آن جز بر حیرت چون منی دور افتاده از وادی عشاق نمی افزاید.

 

 آزاده ابراهیمی فخاری

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


 

تکدی

نگاه اسلام به پدیده تکدی‌گری؛ در مواجه با متکدیان چه برخوردی باید داشت؟

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، متکدیان چه از نوع سنتی و قدیمی و چه آنها که با روش‌های جدید و همگام با پیشرفت تکنولوژی گدایی می‌کنند دارای یک وجه اشتراک هستند و آن اعلام نیازمندی است. حال ممکن است حقیقتا نیازمند باشند و یا به دروغ تظاهر به نیازمندی کنند.

البته اگرچه فقر و نیاز مالی، برخی از متکدیان را مجاب به گدایی می‌کند؛  اما گاهی برخی از افراد بدون نیاز واقعی دست به گدایی می‌زنند و چون به شکل ناشناس در شهرهای دیگر گدایی کرده و پول‌های هنگفتی ازاین راه به جیب می‌زنند بر استمرار این کار اصرار دارند.

حال باید دید از نگاه دین، وظیفه ما در برابر متکدیان چیست؟ زهرا ابراهیمی کارشناس اخلاق مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در اصفهان می‌گوید: بخشش‌های مالی به دیگران از آموزه‌های مهم اسلام است. دین مبین اسلام، انفاق به دیگران را امری اثرگذار در سلامت جامعه دانسته و تاکید بر رفع نیازهای مادی یکدیگر را از دستورات مهم اخلاقی_اجتماعی خود معرفی کرده است. البته برای بخشش نیز شرایط و ضوابطی در نظر گرفته شده که اگر این شرایط رعایت شود تعداد متکدیان نیز در سطح جامعه کمتر و کمتر خواهد شد.

وی ادامه می‌دهد: ازجمله توصیه‌های اسلام برای بخشش، توجه به نزدیکان و افراد فامیل و دوستان و آشنایان است. اگر هرکس خود را نسبت به وضعیت بد مالی اطرافیان خویش موظف بداند و افراد فامیل را در اولویت قرار داده و کمی از نیازهای مالی آنها را برطرف سازد روزانه شاهد این حجم از متکدیان در سطح جامعه نخواهیم بود.

کارشناس اخلاق مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی بیان می‌کند: از دیگر ضوابطی که برای بخشش مطرح می‌شود این است که انفاق‌ها بهتر است مخفیانه و دور از چشم دیگران و با رعایت احترام و شأن افراد انجام گیرد، این در حالی است که کمک به متکدیان علنا و مقابل چشم همه و بعضا به دلیل اصرار و التماس‌های فراوان انجام می‌پذیرد و موجبات خدشه‌دار شدن کرامت انسانی آنها را فراهم می کند.

خداوند در قرآن در رابطه با بخشش به دیگران می‌فرماید:  إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِیَ ۖ وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ؛ اگر (به مستحقان) آشکارا صدقه دهید کاری نیت، لیکن اگر در پنهانی به فقیران (آبرومند) رسانید برای شما نیکوتر است (1)»

ابراهیمی با اشاره به این آیه از قرآن کریم می‌گوید: نکته دیگر در رابطه با متکدیان این است که اکثراً از سلامت جسمی برخوردارند و توان کار کردن دارند بنابراین کمک ما به آنها تنها موجب تن پروری بیشتر آنها شده و آنها را بی مسئولیت‌تر خواهد کرد.

وی ادامه می‌دهد: در دین اسلام همانگونه که گدایی کردن مذموم شمرده شده، گداپروری نیز امری مذموم است، چرا که نتایج مفیدی برای اجتماع نخواهد داشت. اگرچه وضعیت شغل در کشور ما وضعیتی نابسامان است اما وقتی شخص از عزت نفس بالایی برخوردار باشد حاضر است به کار زیاد و درآمد کم هم رضایت دهد اما هرگز دست نیاز به سمت مردم دراز نکند.

در آیه 273 سوره مبارکه بقره آمده است: لِلْفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیمَاهُمْ لَا یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ؛ ((این صدقات‏) براى آن (دسته از) نیازمندانى است که در راه خدا فرومانده‏‌اند، و نمى‏‌توانند (براى تأمین هزینه زندگى‏) در زمین سفر کنند. از شدت خویشتنداری، فرد بی اطلاع، آنان را توانگر می‌پندارد. آنها را از سیمایشان مى‌شناسى‏. با اصرار، (چیزى‏) از مردم نمى‏‌خواهند. و هر مالى (به آنان‏) انفاق کنید، قطعاً خدا از آن آگاه است».(2)

کارشناس اخلاق مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی با اشاره به این آیه بیان می‌کند: در واقع این آیات نیز بیانگر این امر است که صدقات باید به افرادی داده شود که خودشان با اصرار از مردم درخواستی ندارند و به قول معروف صورتشان را با سیلی سرخ نگه داشته‌اند. پس بهتر است صدقات را به کسانی بدهیم که آبرومندند و حاضر نیستند دست به گدایی بزنند. اگرچه کمک کردن به هردرخواست کننده‌ای ارزشمند است اما به دلیل محدودیت مالی از یک طرف و دوری از گداپروری از سوی دیگر باید اولاً اولویت را به نزدیکان و خویشاوندان دهیم و ثانیاً از طریق موسسات معتبری که عهده دار این امر هستند کمکی منطقی ارائه دهیم تا کمک‌های مالی به دست صاحب واقعی‌اش برسد.

وی تصریح می‌کند: متکدیانی که در کوچه و خیابان گدایی می‌کنند را می‌توان به چند گروه تقسیم نمود. برخی از آنها افرادی هستند که به صورت گروهی و تحت نظارت باندهای خاصی به کار گدایی مشغولند. اکثر این افراد از سلامت کامل جسمی برخوردارند و  روزها و ماه‌ها در مکان‌هایی معین به صورت چرخشی گدایی می‌کنند. در مواجهه با این افراد بهتر است از کمک مالی اجتناب نموده و پول خود را به این افراد ندهیم،  چرا که این کار موجب گداپروری در جامعه می‌شود.

در این راستا می‌تواند به حدیثی نبوی اشاره کرد. الإمام الباقر (ع): قال رسول اللَّه (ص): لا تحلّ‏ الصّدقة لغنیّ‏، و لا لذى مرّة سویّ، و لا لمحترف، و لا لقویّ. قلنا: ما معنى هذا؟ قال: لا یحلّ له أن یأخذها و هو یقدر على أن یکفّ نفسه عنها». امام باقر(ع) می‌فرمایند: پیامبر خدا (ص) فرمودند: صدقه دادن به ثروتمند روا نیست، همچنین به نیرومند تندرست، صاحب حرفه، و به انسان قادر بر کار. اصحاب پرسیدند: مقصود از این سخن چیست؟ فرمود: بر کسى که مى‌‏تواند از گرفتن صدقه خوددارى کند، گرفتن آن حلال نیست.(3)

ابراهیمی با ذکر این حدیث ادامه می‌دهد: عده‌ای از گدایان نیز وابسته به گروه خاصی نیستند و به شکل انفرادی کار می‌کنند. آنها نیز اگرچه نیازمندند اما از توانایی جسمی برخوردارند و می‌توانند مشغول کار شوند، بنابراین به این گروه نیز نباید کمک کرد. اما برخی از متکدیان از سلامت جسمی برخوردار نیستند و این معلولیت را می‌توان به شکل واضح در وجود آنها مشاهده کرد (به شرطی که تظاهر به نقص عضو نباشد) با توجه به مشکلات جسمی که اینگونه افراد دارند کمک کردن به آنها مانعی ندارد. البته بهتر است این نوع کمک‌ها نیز از طریق موسسات معتبر و خیریه‌ها انجام پذیرد.

وی با بیان اینکه علاوه بر این پیرامون ما افراد زیادی وجود دارند که از طریق تلاش و کوشش در پی کسب روزی حلال هستند اما همواره نیازمندند و به اصطلاح دخلشان به خرجشان نمی‌خورد، می‌گوید: کمک‌های مالی به اینگونه افراد بسیار ارزشمند است.

خداوند در قرآن کریم بر این نوع کمک‌ها صحه گذاشته و می‌فرماید: وَ فی‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»؛ و در اموالشان براى سائل و محروم حقى بود.(4)

کارشناس اخلاق مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی می‌گوید: اگر حقیقتا نیازمندی افراد درخواست کننده برای ما روشن است می‌توانیم به آنها کمک کنیم و اگر در این مساله شک داریم بهتر است کمک خود را از طرق دیگر به انجام رسانیم. در عین حال همه ما باید در برخورد خود با متکدیان دقت لازم را بخرج دهیم و در برابر کسانی که قصد کمک کردن به آنها را نداریم نیز از رفتارهای به دور از احترام بپرهیزیم و با شیوه‌ای محترمانه جواب منفی دهیم چرا که خداوند در قرآن می‌فرماید: وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر»؛ و سؤال کننده را از خود مران(5)

به گزارش تسنیم، در نگاه اسلام صرف نیاز داشتن مجوزی برای درخواست کردن نیست و انسان به خودنگهداری و حفظ عزت نفس دعوت شده است. از طرفی طرد سائل مذموم است اما این بدان معنا نیست که به طور مطلق باید به تمام درخواست کنندگان پاسخ مثبت داد. در برخی روایات آمده که  وقتی درخواست کننده‌ای به معصوم علیه السلام مراجعه می‌کرد ایشان او را به کارکردن و تجارت سفارش می‌کردند. اینگونه روایات به ما می‌آموزد که نه به طور مطلق و به هر کسی کمک کردن رواست و نه به طور مطلق دست رد زدن به سینه دیگران سزاوار است بلکه باید متناسب با شرایط به بررسی موضوع پرداخت و به کمک‌ها جهتی منطقی بخشید.

پی نوشت ها:

1.سوره بقره/ 271

2.سوره بقره/273

3.حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ‏9، ص 233، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق

4.سوره ذاریات/ 19

5.سوره ضحی/10

 

 

زهرا ابراهیمی 

لینک مطلب درخبرگزاری تسنیم

 


صنعت

 

صنعتی که نقشه حذفمان را لا به لای عاشقانه‌هایش می‌کشد

کافی است به اطرافمان نگاه کنیم و نه حتی با دقت، بلکه اگر تیزبین هم نباشیم، باز نمی‌توانیم بُروز تغییرات گسترده و عمیق را نادیده بگیریم، آری شیوه زندگی تغییر کرده و ما همچنان تحت تأثیر این تغییرات روزگار می‌گذرانیم.

روشی جدید که دیگران لایف استایلش می‌نامند و ما از آن با عنوان سبک زندگی یاد می‌کنیم. از دنیای غرب سبکی جدید به جهان ارائه می‌شود که انسان در آن، رأس همه امور قرار گرفته است، گویا انسان پادشاه جهان شده و حالا بخشیدن حس پادشاهانه به انسان در مکتبی به نام اومانیسم یا انسان‌محوری پای صنعت مد را هم به میان کشیده است.

هدف صنعت مد ایجاد حالت شادابی و نشاط و وقار و ابهت است، این صنعت قرار است آدم‌ها را از طریق مدها از یکدیگر متمایز کند، وجه تمایز و تفاوت انسان‌ها در این صنعت تنها انتخاب‌های بروز آن‌هاست و نه عقل، ارزش‌ها و فضیلت‌های اخلاقی.

 جوان ایرانی به دنبال هویت می‌گردد و صنعت مد خیلی دقیق و عمیق و قبل‌تر از همه ما به این خواسته او پاسخ مثبت می‌دهد، او هر آنچه را که خود صلاح بداند به‌عنوان مصادیق انتخابی در اختیار جوان قرار می‌دهد.

موسیقی‌های جدید، خواننده‌های جدید، لباس‌های متنوع، مدل‌های متفاوت آرایش و پوشش و . حالا جوان ایرانی با انتخاب هر کدام از این مصادیق خودش را متمایز از دیگران می‌بیند چراکه او اهل مد شده و مدها این‌گونه نیازش را پاسخ می‌دهند.

وقتی بعد از مدت کوتاهی سرش را می‌چرخاند به هر طرف که نگاه می‌کند می‌بیند دیگران هم مثل او شده‌اند، آن‌ها هم به نیت متمایز شدن تابع همان مدها بوده‌اند و حالا دیگر همه شبیه هم‌اند. دوباره سر و کله احساس نیاز برای متمایز بودن پیدا می‌شود.

اینجاست که تقاضا برای دریافت مدهای جدیدتر بالا رفته و خواه ناخواه عرضه نیز افزون می‌گردد و نظام سرمایه‌داری چه خوب اوضاع را مدیریت می‌کند. او با تبلیغ‌های تجاری‌اش مدهای جدیدتر را وارد بازار می‌کند.

حالا جوان ما در حال تجربه کردن هویت‌های کاذبی است که به همت مدگرایی نصیبش شده است، هویت‌هایی آنی، لحظه‌ای، ناپایدار و کوتاه‌مدت که نتیجه‌اش چیزی جز بحران هویت و تلون شخصیت نیست. صنعت مد قرار بود نشاط را برای جامعه به ارمغان بیاورد اما حالا همین مد عاملی شد برای بحران هویت و به دنبال آن افسردگی و رنجی تازه‌تر.

طبق این نسخه‌ای که غربی‌ها برای ما پیچیده‌اند راه رهایی از رنج در پناه آوردن به مدهای جدیدتر خلاصه می‌شود. حالا دوباره استفاده از مدل‌های جدیدتر و تجربه هویتی تازه‌تر و این چرخه بارها و بارها تکرار می‌گردد. چرخه‌ای که ریشه‌اش به قبل از جنگ جهانی دوم برمی‌گردد همان زمانی که سردمداران ثروت و قدرت برای رفع رکود اقتصادی خود، نقشه‌ها کشیدند.

جوان امروز خودش را وامدار صنعت مد می‌داند، گویا مدگرایی به او حق انتخاب داده و آزادی‌اش را تأمین نموده است، در صنعت مد همه آزادند هر چه را که دوست دارند انتخاب کنند، هر چه که دوست دارند بخورند یا بپوشند، به هر شکلی که دوست دارند آرایش کنند و به موسیقی دلخواهشان گوش دهند.

تبلیغات تجاری نیز این آزادی را فریاد می‌کشد. اما حقیقتاً در این صنعت آدم‌ها در چه چیزی آزادند؟ آری آنچه کارخانه‌ها برایشان تولید می‌کنند، اینجا آزادی تنها وقتی معنا دارد که ما مصرف‌کننده باشیم. مصرف کننده کالاهایی که از کارخانه‌ها می‌آید بنابراین چنین انسانی به همان اندازه که در انتخاب مد آزاد است به همان اندازه نیز در بند است.

اگرچه صنعت مد ما را در انتخاب مصادیق آزاد می‌گذارد و گزینه‌های زیادی را برای انتخاب در اختیارمان قرار می‌دهد اما سؤال اصلی اینجاست که چه کسی آن‌ها را به‌ عنوان گزینه‌های انتخابی، انتخاب کرده است؟ چه کسی این مصادیق را به‌عنوان فاکتورهای قابل ارائه، ارائه کرده است. متأسفانه ما عاشق صنعتی شده‌ایم که نقشه حذفمان را لا به لای عاشقانه‌هایش می‌کشد.

      زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری فارس


 

خشونت

 

نگاهی بر خشونت و بی اخلاقی اخیر؛ مقصر کیست؟!

اعتراض ها همواره بخشی غیر قابل تفکیک از جوامعند. در هر جامعه‌ ای خواه ناخواه نسبت به تصمیمات تصمیم ‌گیرندگان، مخالفان و معترضانی (فارغ از کمیت و کیفیت اعتراض) وجود داشته و دارد. بنابراین نه اعتراض، مختص جامعه ی ماست و نه مخالف بودن نسبت به برخی مواضع وماً به معنای مخالفت با کل سیستم است. اما چه می شود که اعتراض در جامعه ی دینی سر از خشونت در می آورد!؟ با وجودی که دینداری باید مانعی در برابر برخی از رفتارها باشد اما چرا همواره شاهد رفتارهای ناشایست هستیم!؟

هر جامعه‌ای برای تأمین امنیت و آرامش خود نیازمند خطوط قرمز است. دارا بودن خط قرمزها برای جوامع،  آنها را از گرفتار شدن در قانون جنگل مصون می‌دارد. علاوه بر این، هر جامعه ای متناسب با هویت خود منبعی برای تعیین خط قرمزهایش دارد.

آنچه خط قرمزها را در جامعه ی اسلامی ما معین و مشخص کرده، اخلاق، دین و قانون است.

این سه فاکتور اصلی در جامعه ی ما نقش مهمی در ترسیم خط قرمزها دارند. وقتی جامعه ی ما دچار خشونت گردد، نشان از این دارد که تعهد به دین،  اخلاق و قانون کمرنگ شده است. گویا سست شدن پایه‌های اصلی،  منجر به رد کردن خط قرمزها می‌شود.

با دقت به نقش دین،  اخلاق و قانون،  به خوبی در می یابیم که از بین این سه معیار، گرایش به اخلاق، فطری ترین ویژگی انسان است و اگر انسان گرایش به دین و آموزه های اسلام نیز دارد به دلیل گرایش فطری است که به اخلاق دارد؛ چراکه دین در خدمت اخلاق است.

گویا اخلاق در بین هر سه عامل ذکر شده،  از قدرت بالاتری برخوردار است و قانون و دین هر دو، اخلاق را منضبط تر می نمایند؛ اما در عین حال اخلاق خود نیز تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار می‌گیرد و کمیت و کیفیت آن قابل تغییر است.

از جمله اموری که می‌تواند در پررنگ شدن و یا کم رنگ شدن اخلاق در جامعه اثر گذارد دینداری است. هر چقدر توجه انسان به آموزه‌های دین بیشتر شود انسان اخلاقی تر عمل خواهد کرد و اتفاقاً قانونمندتر هم خواهد شد و هرچقدر افرادی که اهل دین هستند از توجه به آموزه‌های دین فاصله بگیرند به همان نسبت هم خود بی اخلاق تر می شوند و هم دیگران را از دین گریزان کرده و زمینه ی بی اخلاقی آنها را هم فراهم می آورند.

گویا اخلاق موتور محرکیست برای عمل به دین و عمل کردن به آموزه‌های دین نیز می تواند اخلاق را بهتر و یا بدتر نماید.

حال اگر در جامعه ای از دین استفاده ابزاری شود و عقربه ی آموزه هایش در جهت مصالح شخصی دچار چرخش گردند اخلاق در آن جامعه رنگ می بازد. به نظر می‌رسد بهره بردن از دین در جهت تأمین مصالح شخصی توسط برخی از افراد اثرگذار در جامعه منجر به بی اخلاقی و یا کم اخلاقی سایر افراد می گردد.

در واقع تضعیف پایه های دین در جامعه به واسطه ی مدعیان دینداری باعث تضعیف پایه های اخلاق نیز می گردد و آن را دچار تزل می کند.

اگرچه هر از گاهی اعتراض‌های خشونت‌آمیز اتفاق می‌افتد و به قول معروف فتنه در نطفه خفه می شود، اما باید به بررسی دقیق ریشه این فتنه ها پرداخت. قطعا آسیب دیدن از ناحیه دشمنان داخلی و خارجی مورد قبول ماست و نقش بیگانگان و تبلیغات آنها را نادیده نمی گیریم؛ اما خشونت ها، منهای نقش دشمنان داخلی و خارجی، خودش می تواند نشان از حرکت یک جامعه به سمت بی اخلاقی باشد که دلیل آن عملکرد مدعیان دینداری است.

اگرچه توجه به وجود دشمنان داخلی و خارجی مهم است؛ اما مهمتر از آن چرایی تحت تاثیر قرار گرفتن مردم از دشمنان داخلی و خارجی است. شاید اگر دینداری با ظرافت هرچه تمام تر از سوی صاحبان دین به منصه ی ظهور می نشست شاهد این حجم از بی اخلاقی و خشونت نبودیم.

   زهرا ابراهیمی

لینک مطلب درخبرگزاری حوزه

 


ن

 

به بهانه ی هشتک نه مرسی!!

چه حقارتی پست تر از این که بخواهیم بعد از شهادت سردار، پیشنهاد مذاکره دهیم

زهرا ابراهیمی؛ اگر چه تاریخ اسلام مملوِّ از شهادت ها و رشادت های انسان هایی الهی است،  اما شهادت بانویی عظیم القدر آن هم با پهلویی شکسته و فرزندی سقط شده، نشان از اوج وقاحت ظلم و نجابت مظلوم در برابر ظالم دارد؛ بانویی که پیامبراسلام برای اثبات عظمتش،  دست او را می بوسد و نامش را مادرِ  پدر می‌نهد.

بانویی که سیره اش سیره  علی(ع) و روشش روش محمد (ص) است،  نه صرفاً به این علت که علی(ع) همسر او و محمد(ص) پدرش است،  بلکه به این دلیل که او با تمام وجود تابع نبوت و امامت و ولایت است.

سیره  حضرت زهرا سلام الله علیها در ابعاد گوناگون قابل بررسی است، اما یکی از ابعاد مهم وجودی ایشان دشمن شناسی از یک سو و دشمن ستیزی از سوی دیگر است.

تشخیص و شناخت دشمن،  بخش کوچکی از جهاد است و بخش عظیم تر آن مقابله با دشمن و دشمن ستیزی است،  بدین معنا که علاوه بر تشخیص دقیق و عمیق،  به موقع نیز باید عمل کرد و دشمن را رسوا کرد.

حضرت زهرا سلام الله علیها با اَشکال و انحاء مختلف به رسوایی دشمن می پرداختند و از هر فرصتی برای افشاگری بهره می‌بردند .

تنها سه روز بعد از رحلت پیامبر(ص) خلافت غصب می‌شود، علی(ع) خانه نشین می شود و حضرت زهرا عزادار فقدان پدر.

گریه های حضرت زهرا سلام الله علیها در این مصیبت تا جایی ادامه می یابد  که مردم رو به علی(ع) کرده و معترض می‌شوند که علی به فاطمه بگو یا روز گریه کند یا شب.غافل از اینکه مرثیه سرایی حضرت نه فقط گریه از سر دلتنگی برای پیامبر و نه گریه  یک دختر در غم از دست دادن باباست،  بلکه این گریه، گریه ایست ی که نتیجه ای جز افشاگری ندارد، حضرت زهرا سلام الله علیها گریه می‌کردند و با گریه  خویش به افشاگری نفاق های درونی می پرداختند.

آری سیره  حضرت،  سیره ی مبارزه با دشمن بود و این دشمن ستیزی تا زمان شهادت ادامه داشت.

چه آن زمان که در دفاع از ولایت خطبه خواندند و چه آن زمان که وصیت کردند تا شبانه غسل و کفن شوند و شبانه دفن گردند،  باز هم از این طریق به نوعی به افشاگری پرداختند و با این وصیت صدایِ نفاق حاکم بر زمان خویش را به گوش تاریخ رساندند. اصلاً دفاع ایشان از ولایت و شهیده بودن حضرت،  نشان از مبارز بودن ایشان داشت و مبارز جایی معنا دارد که دشمنی باشد و جهادی صورت پذیرد.

به یقین می توان گفت دیپلماسی حضرت در برابر دشمن،  از نوع عزت است چرا که هرگز از موضع دفاع از ولایت تغییر جهت نداده و همواره با افشای دشمن به خوار و خفیف کردن او پرداختند.

یکی دیگر از اموری که درسیره  حضرت زهرا سلام الله علیها قابل توجه است،  رونق بخشیدن به فرهنگ شهید و شهادت است، بعد از جنگ احد حضرت زهرا سلام الله علیها هر دوشنبه و پنجشنبه فاصله  مدینه تا احد را طی می کردند و با پای پیاده بر سر مزار شهدای احد رفته و آنجا به دعا و نماز مشغول می شدند و این چیزی جز بزرگداشت شهید و شهادت نیست.

تاریخ همواره تکرار می شود و اثبات این امر کار سختی نیست،  چرا که همواره حق و باطل در هم آمیخته و هر دو کنار هم روزگار سپری می کنند پس تا زمان،  زمان است حق و باطل هست و تا حق و باطل باشد این مبارزه نیز ادامه دارد.

مطابق با آنچه ذکر شد اگر بخواهیم تابع سیره حضرت زهرا سلام الله علیها باشیم هم باید دشمن شناس باشیم و هم دشمن ستیز و در عین حال شهید و شهادت نیز باید در نگاه ما از ارزشی عظیم برخوردار باشد.

دیپلماسی عزت،  به شهید و شهادت عزت می بخشد.در این تفکر شهید ارزشمند است و خون شهید عزت بخش.

اما آنجا که دیپلماسی ذلت و حقارت هویدا شود، ارزش شهید نیز کم رنگ می شود تا جایی که صاحبان چنین منشی بعد از شهادت سردار سلیمانی نیز همچنان به دنبال راهی برای مذاکره می گردند و چه حقارتی پست تر از این که بخواهیم بعد از شهادت سردار،پیشنهاد مذاکره دهیم  و ترامپ با گفتن نه مرسی!!! عزتمان را زیر سوال ببرد.

منطق ما منطق مقاومت است و در این منطق رفتار ذلیلانه جایی ندارد، سردار سلیمانی با شهادت خویش به جهان اسلام عزت می بخشد چرا که تابع سیره  اهل البیت است و در همین دوران دیگرانی نیز بزرگترین مولد حقارتند چرا که از ولایت دوری می کنند.

مگر نه اینکه قرآن می فرماید: کسانی که کافران را به جای مومنان دوست خود می‌گیرند آیا عزت و قدرت را نزد آنان می طلبند؟ یقیناً همه قدرت و عزت نزد خداست.

آری خداوند عزت را در میان خوبان به ودیعه نهاده است، اگرچه دیپلماسی التماس، عزت را در دستان کفتارها جستجو می‌کند.

 

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در صاحب نیوز


ا

 

اامات اخلاقی در انتخابات/ وم دوری از عصبانیت، خشم و جبهه‌گیری های متعدد

در آستانه انتخابات حساس و مهم یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی هستیم. حضور مردم پای صندوقهای رای از افتخاراتی است که جمهوری اسلامی ایران برای این سرزمین کهن به ارمغان آورده است که مردم باید قدردان این نعمت باشند اما به هرحال وقتی فضای تبلیغات انتخاباتی در کشور حاکم می شود، ممکن است برخی کاندیداها یا طرفداران آنها اصول اخلاقی که در دین اسلام بر آن تاکید شده است را فراموش کنند و زیر پا بگذارند. به همین بهانه با زهرا ابراهیمی» کارشناس مرکز ملّی پاسخگویی به سؤالات دینی گفتگو کردیم. در ادامه این گفتگو را می خوانید.

 

اامات اخلاقی دین اسلام در انتخابات چیست؟

دین مبین اسلام در رابطه با امور اجتماعی و ی نیز همچون امور فردی برنامه دارد و این امور را به حال خود رها نکرده،  بلکه برای آن ها ضوابط و معیارهایی تنظیم نموده است.

 ازجمله ضوابط تاکید شده در امور ی،  توجه به اامات اخلاقی است.انتخابات نیز به عنوان مصداقی از فعالیت ی شامل این اامات می شود.

ازجمله شرایط مهم برای انتخاب افراد، مسئله ی شناخت است. اگرچه شناخت صد درصدی از ویژگی های افراد امکان پذیر نیست، اما شناخت نسبی و آگاهی نسبت به خط فکری و گرایش ی آنها با توجه به سوابقشان امکان پذیر است.بنابراین نباید در امر انتخاب، مسئله ی شناخت را دست کم بگیریم.رصد کردن کاندیداها مبنی بر اینکه چه اندازه نسبت به اامات اخلاقی دقیق و حساس هستند می تواند میزان شناخت ما را از آنها بالا برده و تصمیم گیری را برای ما راحت تر نماید.

 

برخی کاندیداها برای جلب توجه مردم شعارهایی می دهند که خودشان هم می دانند عملی نیست. این بی اخلاقی از دیدگاه اسلام چه جایگاهی دارد؟

بله از جمله بی اخلاقی های انتخاباتی اهل شعار بودن کاندیداتورهای انتخابات است.برخی از افراد با وجودی که می دانند آنچه می گویند شدنی نیست اما باز وعده ی آن را به مردم می دهند.وعده دادن های فراتر از اختیار، نوعی بی اخلاقیست که باید اصلاح گردد.

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

 لاَ تَعِدَنَّ أَخَاکَ وَعْداً لَیْسَ فِی یَدِکَ وَفَاؤُهُ .

 هرگز به برادرت وعده ای نده که انجام آن به دست تو نیست.(۱)

 مانور دادن بر روی توانمندیهای خود و پررنگ نمودن آنها بیش از حد واقعی، از دیگر بی اخلاقی های مشهود در امر انتخابات است. غلو و افراط گویی در امر تبلیغ به هیچ وجه جایز نیست.بعضی از کاندیداها به گونه ای در رابطه با ویژگی های مثبت خویش سخن می گویند که گویا کسی جز آنها از این ویژگی ها برخوردار نمی باشد.

 

متاسفانه در عرصه انتخابات ممکن است عده ای دست به تخریب رقبا بزنند.آیا این یک گناه کبیره نیست؟ نظر شما در این باره چیست؟

متاسفانه برخی افراد برای صعود خود، نقشه ی سقوط دیگران را می کشند.در جو انتخابات، هر کس باید متناسب با توانمندی های خود از برنامه ها واهداف خویش سخن بگوید و حیات ی خویش را از طریق تخریب دیگران تضمین ننماید. داوطلبان انتخابات برای اثبات خویش به نفی رقیب نیاندیشند چرا که بدگویی و تهمت مولود نامبارک اندیشه ی حذف رقیب است.بنابراین از این حیث نیز باید دقت لازم را مبذول دارند که دچار گناه کبیره نشوند. تطمیع، تهدید و تخریب از دیگر بی اخلاقی های ی است که به انتخابات سالم ضربه زده و آن را از جهت صحیح منحرف می سازد.

 

توصیه شما به نامزدهای انتخابات چیست؟

پرهیز از هیجانات نامناسب و واکنش های ناصحیح. خواه ناخواه به دلیل وجود رقیبان، شخص کاندیدا و طرفدارانش ممکن است فضاهایی را تجربه کنند که منجر به عصبانیت، خشم و جبهه گیری های متعدد باشد. لذا درک شرایط انتخابات و تلاش برای خودنگهداری همه جانبه از مهمترین فاکتورهای اخلاقی در این زمینه می باشد.

خداوند درقرآن می فرماید:

 وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا

 وبندگان خداى رحمان کسانى‏‌اند که روى زمین به نرمى گام برمى‌دارند و چون بی‌خردان و نادانان ایشان را طرف خطاب قرار دهند به ملایمت پاسخ مى‏ دهند و با سلام و صلوات از آن می‌گذرند. (۲)

بنابراین علاوه بر اینکه انسان خود باید اخلاقی عمل کند،  در برابر بی اخلاقی دیگران نیز باید از بهترین روش ها بهره گیرد لذا پرهیز از تسویه حساب های ی و یا شخصی در امر انتخابات بسیار ضروری است.

از دیگر اموری که می توان تحت عنوان اامات اخلاقی در انتخابات از آن یاد نمود عمل به قانون است.توجه به قوانین و پایبند بودن به آن نیز می تواند انتخابات سالمی را رقم بزند چرا که با دور زدن قانون در زمان انتخابات،  نمی توان ادعای رعایت قانون بعد از انتخابات را داشت.

امام صادق علیه السّلام می فرمایند: مَنْ طَلَبَ الرِّئَاسَةَ هَلَکَ؛ کسی به دنبال ریاست طلبی باشد هلاک می شود. (۳)

با توجه به اینگونه روایات ریاست طلبی را می توان از دیگر آسیب های انتخاباتی برشمرد. افرادی که با هدف ریاست طلبی پا به عرصه ی انتخابات می گذارند زمینه ی شقاوت خود را فراهم می آورند.

ازدیگر اامات اخلاقی در امر انتخابات پرهیز از اسراف است.

امام علی علیه السلام می فرمایند:

إعطاءُ المالِ فی غَیرِ حَقِّهِ تَبذیرٌ و إسرافٌ

خرج کردن به ناحق مال ، حیف و میل و اسراف است.(۴)

قطعا آنچه می تواند در قلوب مردم رسوخ کند خلوص نیت است و نه سفره های رنگین.

نامزدهای انتخاباتی به جای کنجکاوی در زندگی شخصی سایر کاندیداها بهتر است تنها بر ارائه ی برنامه های خود متمرکز شوند و در زندگی وحریم خصوصی دیگران وارد نشوند.بیان اسرار ­خانوادگی‌ یکدیگر، افشای عکس و فیلم و ورود در زندگی شخصی افراد از مصادیق بی اخلاقی است و چنانچه کسی مستقیم یا غیر مستقیم مرتکب چنین اعمالی شود باید در مقابل خداوند پاسخگو باشد.

 

ممکن است عده ای به عکس یک شهید شاخص یا یک قهرمان ملی و. تمسک پیدا کنند برای جذب رای مردم. در این زمینه چه باید کرد؟

تمسک به نمادهای دینی و همسان سازی خویش با شخصیت های تاریخی برای تجمیع رای بیشتر نیز از جمله اموریست که باید از آن اجتناب نمود.گاهی برخی از طرفداران، به کاندیدای مورد علاقه ی خویش نسبت ها و عناوینی می دهند که حقیقتا با شخصیت آن شخص فرسنگها فاصله دارد. بنابراین در امر انتخابات پرهیز از این امور نیز امری ضروریست.

چنانچه انسان به انتخابات به عنوان امری ی_عبادی نظرافکند در هر مقامی اعم از کاندیدا و یا عضو عادی، انتخابات را نوعی وظیفه تلقی کرده و به چشم یک عبادت به آن می نگرد.در عبادت نیز هرچقدر نیت خالص تر باشد آن عمل به پذیرش الهی نزدیک تر خواهد بود.

 

پی نوشت ها:

۱.تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام , جلد 1 , صفحه 367

۲. فرقان، آیه ۶۳

۳.بحارالانوار، ج10، ص246

۴ بحارالانوار، ج۶۶، ص۷۰۴،ح۱۱۵

 

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری شبستان


ت

 

 

راز تحول میلیونی دل ها

این روزها حس مشترکی بین مردم وجود داشت. بارها و بارها شنیدم که می گفتند چیز زیادی از سردار دل ها (سردار سلیمانی) نمی دانستیم. چند سال اخیر بعد از قضیه داعش اسمش کمی بر سر زبان ها افتاده بود؛ ولی فقط از غیوری و شجاعتش می گفتند و از رسمش خیلی نمی دانستیم. ولی وقتی خبر شهادتشان را شنیدیم همان دقایق اول حتی قبل از این که از رسانه های مختلف عظمت روحی و معنویت ایشان را انعکاس دهند، دل هایمان منقلب شد.

انگار خبر پرکشیدن نزدیک ترین کسانمان را به ما داده بودند. حیران و سرگردان شده بودیم. حس غریبی بود. هر چه در درونمان جستجو می کردیم علت این همه حیران شدن را نمی فهمیدیم.

کلید این راز را می توان در آیات و روایات به راحتی جستجو کرد.

رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ (ابراهیم-۳۷)

(پروردگارا، من [یکی از] فرزندانم را در درّه‏ای بی‏ کشت، نزد خانه محترم تو، ست دادم. پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات [مورد نیازشان‏] روزی ده، باشد که سپاسگزاری کنند.)

در این آیه شریفه حضرت ابراهیم(علیه السلام) در دعای خویش برای فرزندشان اسماعیل(علیه السلام) میل قلب ها به سمت این وادی بی آب و علف و ذریه پاکشان را از خداوند طلب می کنند.

روایتی زیبا و دلنشین نیز وجود دارد که درباره نحوه گرایش مردم یمن به مذهب تشیع است. در پی ماجرایی، اهل یمن از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می خواهند که وصی خود را معرفی فرمایند. ایشان ابتدا چند خصوصیت درباره جانشین خود بیان می کنند. آن ها گفتند: یا رسول الله، تو را به آنکه شما را به حقّ فرستاد، او را به ما نشان دهید که مشتاق دیدن وی گشتیم! فرمود: او همان کسی است که خداوند او را آیت و نشانه ‌ای برای مؤمنانی قرار داد که نور ایمان از سیمایشان می‌درخشد.

اگر همانند کسی که صاحب دل باشد یا گوش دل فرا دهد در حالی که خود گواهی دهد به او بنگرید، خواهید دانست که او وصیّ من است همان‌طور که دانستید من پیامبر شما هستم؛ به میان صف‌ها روید و به چهره‌ها خیره شوید. پس دلتان به هرکس متمایل شد، وصیّ من اوست، زیرا خداوند عزّوجل در کتاب خود می‌فرماید: فَاجْعَلْ أَفْئدَةً مِّنَ النَّاسِ تهَوِی إِلَیهْم‏»، (پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده‏.) هم به سوی خودش و هم به سوی ذرّیه او علیهم السلام.

جابر گوید: پس ابو عامر اشعری از میان اشعریان، أبو غرّه خولانی از میان خولانیان و ظبیان، عثمان بن قیس و عرنه دوسیّ از میان دوسیان و لاحق بن علاقه به پا خاسته و به میان صف‌های حاضران رفته و به چهره‌ها خیره شدند و دست علی(علیه‌السّلام) را گرفته و گفتند: دل‌های ما به ایشان گرایش پیدا کرد.

یا رسول الله!

پس حضرت فرمود: خدا را شکر که شما وصیّ رسول خدا را پیش از آن‌که به شما معرفی شود، شناختید و دانستید که وصیّ من اوست. در این هنگام آن‌ها با صدای بلند گریستند، در حالی که می‌گفتند: یا رسول الله، به چهره‌های یک ‌یک آن‌ها نگاه کردیم، ولی دل ما به هیچ‌کدام از آن‌ها گرایش پیدا نکرد و چون او را دیدیم دل‌هایمان لرزید و تکان خورد، آن‌گاه جان‌های ما آرامش یافته و جگرهایمان مضطرب گشته و چشمان‌مان پر از اشک شد و سینه‌های‌مان خنک گشته و آرامش یافت چنان که گویی او پدر ما و ما فرزندان وی هستیم.

آری این است علت حس غریبی که این روزها اکثر مردم ایران و حتی تعداد زیادی از مردم جهان، آن را تجربه کردند. گویی هر کس هنوز لوح سفید ضمیر خویش را زیر غبار گناه محو نکرده باشد وقتی دربرابر چنین جذبه هایی قرار می گیرد این تحول عاشقانه و حس زیبا را با تمام وجود درمی یابد.

این گرایش در دل ها و تحول میلیونی در دنیا که روح حاج قاسم در این برهه از تاریخ به وجود آورد؛ در اثر جذبه این عبد صالح و معنویت بالای او بود. آری به راستی او سردار دل ها بود.  

 

آزاده ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


ک

 

گسترش آرام ناهنجاری‌های مدرن در جامعه؛

کودکانی که قربانی سودآوری والدین در شبکه‌های اجتماعی می‌شوند . 

مجبور است مقابلش بنشیند و گاهی نیز اصلاً نباید تکان بخورد،  چون قرار است از او عکس بگیرند.گاهی باید اخم کند، گاه چهره در هم کشد، بعضی وقت ها باید قیافه اش را جدی نشان دهد و گاه نیز مجبور است با لبخندی ژد چال لپش را نمایان کند. وقتی هم که از او فیلم می‌گیرد باید ادبیات کودکانه اش را فراموش کند. بعضی از کلمات را درست ادا نمی کند و شیرینی ادای کلمات بچه گانه اش همواره مخاطب را به خود جذب می کند. دخترک چند ساله برای جذاب تر بودن باید صورت معصومش را در اختیار لوازم آرایش قرار دهد، تا مادر یا آرایشگرش میکاپی متناسب با کالای تبلیغی بر روی صورتش انجام دهد. موهای قشنگ و دخترانه اش را نیز باید دائماً با مواد حالت دهنده و سشوار کشیدن های متعدد به رخ رقیبانش بکشد. او حق ندارد خسته شود، حوصله‌ اش سر رود و یا تمایلی به تبلیغ نداشته باشد. گاهی مادر و پدر نیز در این تبلیغات با او همراه شده و مادر- دختری و یا پدر- پسری باید لباس ها را ست کنند تا در جذب مخاطب موفق تر باشند. حالا فالوورها و مخاطبان، او را دنبال می‌کنند و کودک قشنگ ما ناخواسته و فقط به میل والدین خویش وارد یک مسابقه ی بی امان می شود. مسابقه ‌ای که دونده اش اوست و برنده ظاهریش والدین. این کودکان اینگونه باب کاسبی را برای والدین خود بازکرده اند. دقیقا مثل بچه هایی که سر خیابان فال می فروشند و پولش را به والدینشان می دهند.

ظهور بی‌صدای ناهنجاری‌های مدرن در جامعه

شاید بتوان گفت فرق ناهنجاری های اجتماعی در زندگی سنتی در مقایسه با زندگی مدرن این است که در زندگی سنتی چنانچه رفتاری ناهنجار ببینیم سریع آن را تشخیص داده و با قیاس آن رفتار با ارزش ها، به زشتی آن پی می بریم.  اما ناهنجاری های اجتماعی در زندگی مدرن چنان جذاب و خلاقانه ارائه می‌شود که بدون تیزبینی زشتی اش قابل درک نیست.

عبدالعلی ترشیزی در این رابطه در گفت و گو با خبرنگار صاحب نیوز در این رابطه اظهار کرد: بخش زیادی به مشکلات مربوط به نحوه استفاده از فضای مجازی است؛ وقتی پدر و مادر خود درگیر این فضا هستند و از بچه های خود غفلت می کنند خود مصداقی از کودک آزاری است.

کارشناس روانشناسی خانواده ادامه داد: آن زمانی که باید صرف نیازهای جسمی، عاطفی و روانی کودکان شود، والدین در فضای مجازی صرف می کنند که این نوعی از کودک آزاری مدرن به حساب می آید.

وی بخش دیگری از کودک آزاری مدرن را قربانی کردن کودکان در فضای مجازی دانست و عنوان کرد: فرض کنید یک جشن تولدی برای یک کودک می گیریم و بیش از آنکه این جشن تولد برای ثبت لحظات عاطفی مثبت برای کودکان و کمک به افزایش خودباوری او صرف کنیم، این جشن تولد برای رقابت برای سایر خانواده ها و نزدیکان خواهد بود.

ترشیزی با انتقاد از نبود قوانین موثر برای مقابله با این مشکل اجتماعی، عنوان کرد: فضای مجازی، پدیده نویی در جامعه ایرانی به شمار می رود و بخشی از خلا قوانین مربوط به همین نوپیدایش بودن این عرصه است.

این کارشناس روانشناسی با اشاره به ضرورت ورود اورژانس اجتماعی به این عرصه، خاطرنشان شد: کارشناسان اورژانس اجتماعی باید در آموزش های خود به خانواده ها و دوره های ضمن خدمت و مدارس بخشی از توان خود را برای آگاه سازی خانواده ها در این عرصه صرف کنند.

وی در رابطه با شیوع این پدیده در کشورمان و میزان درگیری جامعه ایرانی با این مشکل روان-اجتماعی، عنوان کرد: فرهنگ ایرانی اهمیت بالایی برای خانواده ها قائل است و همین امر موجب می شود زمانی که توجه والدین به ساختار خانواده یا فرزندان کم شود نسبت به دیگر جوامع آسیب بیشتری به ساختار روانی افراد و ساختار کلی خانواده می زند.

تاثیر استفاده تبلیغاتی از کودکان در گسترش بلوغ زودرس

امروزه بلوغ زودرس معضلی است که نوجوانان و خانواده را بشدت درگیر کرده است اما به نظر می رسد رفتار برخی بزرگ ترها در بلوغ زودرس فرزندان موثر است.اینکه پدر و مادر، برای تبلیغ کالا از فرزند خود استفاده ابزاری می کنند و آن ها را مجبور می کنند مثل بزرگ ترها لباس بپوشند، حرف بزنند، ژست بگیرند و آرایش کنند شرایط بلوغ زودرس کودکان را فراهم می آورد و مصداق جدیدی برای کودک آزاری است.

محمدصادق رحمتی در گفت و گو با خبرنگار صاحب نیوز با انتقاد از شیوع پدیده اپیلاسیون کودکان در برخی از آرایشگاه های و مراکز زیبایی در سطح کشور، اظهار کرد: سیستم شناختی کودکان مبتنی بر دنیای کودکی آن ها است که با سیستم شناختی برگسالان متفاوت است.

کارشناس روانشناسی با بیان اینکه تلاش ناآگاهانه بعضی والدین در حوزه کودک آزاری‌های کمتر شناخته شده، فرایندی است که عوامل مختلفی در آن دخیل‌ هسند، تصریح کرد: شیوع اپیدمی استفاده از شبکه های اجتماعی عامل پدیدآورنده این معضل در جامعه نیست و تنها به شیوع آن در جامعه سرعت بخشیده است.

وی با بیان اینکه متاسفانه آموزش خانواده ها و والدین در مباحث مهارت های فرزندپروری بسیار ضعیف است، عنوان کرد: استفاده از کودکان به عنوان ابزاری برای تبلیغات یا جذب مخاطب پیش از آنکه توسط مردم عادی مورد استفاده قرار گیرد، در تبلیغات بر روی رسانه های صوتی و تصویری و تبلیغات بصری در سطح شهر شایع شد و دستگاه های مربوطه اجرایی نیز اقدامی برای جلوگیری از آن انجام نداده اند.

رحمتی به خلا وجود برندهای بومی و اسلامی برای کودکان و نوجوانان به ویژه قشر دختر در جامعه اشاره کرد و گفت: برطبق نظریات روانشناسی، کودکان در سنین کودکی بسیار مطیع بوده و آنچه به آن ها به عنوان خوراک اخلاقی داده می شود، به عنوان اصول های ثابت اخلاقی درنظر می گیرند که خدشه ای به این اصول وارد نمی شود.

ترویج انیمیشن‌های اغواگر جنسی در بین کودکان

این کارشناس ادامه داد: شخصیت‌های انیمیشن هایی که به وفرو در کشور دوبله و به صورت های مختلف در دسترس خانواده ها قرار می گیرد، نه تنها از اصول زیبایی شناختی پیروی می کنند، بلکه از لحاظ جنسی نیز اغواگر هستند.

وی خاطرنشان شد: وجود این الگوها در کنار استفاده ای که از کودکان به عنوان اینفلوئنسر در شبکه های اجتماعی صورت می گیرد، سیستم شناختی آن ها به سمتی می برد که همین الگوهای اغواگرانه ناخودآگاه به عنوان هدف زندگی آن ها تلقی می شود و نتیجه آن بلوغ زودرسی است که آن ها پیش از آمادگی در سایر حوزه ها با مسائل بزرگسالان آشنا می کند.

رحمتی اذعان کرد: متاسفانه سیستم ارزش گذاری والدین بر این اعمال کودکان و تایید تقلید رفتارهای بزرگسالان توسط کودکان نیز خود به تثبیت شدن این شبه ارزش ها به عنوان ارزش در سیستم شناختی و ساختار روانی کودکان دامن می زند.

وقتی والدین کودکان کم سن و سال خود را درگیر تبلیغ می نمایند، ازهمان کودکی توجه به ظواهر و تن و بدن برای کودک، اهمیتی فراتر از توجه به روح و روان پیدا می کند و این خود نوعی کودک آزاری در لفافه است.

مهمترین بُعدی که باید در فرزندان تقویت شود، هویت است. هویت بخشی به کودک از راه صحیح،  از وظایف مهم والدین محسوب می شود. اما هویت کودکانی که در فضای مجازی ناخواسته مورد سواستفاده از والدین خویش قرار می گیرند در خطر است چرا که مبنای هویت بخشی به این کودکان جذابیت های جنسیتی درنظر گرفته شده و والدین غافل از این مساله، بنای هویت فرزند خود را بر پایه امور ظاهری استوار می کنند.

همانگونه که کودکان خیابانی به دلیل دیده نشدن بسیار در معرض خطرند، کودکان مشهور در فضای مجازی نیز به دلیل زیاد دیده شدن در معرض خطرند و این هر دو برای جامعه اسفناک است.

آری فقط به کسانی که فرزندشان را برای کار کردن سر چهارراه‌ها می فرستند کودک آزار نمی گویند، تنها کسانی که آزار و اذیت های جسمی و روانی را برای کودکانشان رقم می‌زنند کودک آزار نیستند،  بلکه این پدران و مادران مدرن را نیز می توان کودک آزاران مدرن نامید.

 

  زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در صاحب نیوز


ش

 

 

شتاب در کار خیر؛ درختی که ثمره اش سعادت مادی و معنوی است

ما در دنیایی زندگی می کنیم که بیشتر افراد آن با یکدیگر رقابت دارند؛ برخی برای بدست آوردن مال و رسیدن به پست و مقام به مسابقه می پردازند؛ بعضی هم در زمینه دانش و فناوری و گروهی نیز در میدان مکارم اخلاقی از دیگران پیشی می گیرند؛ گویا رقابت بخش جدا نشدنی دنیای ماست.

با نگاهی واقع بینانه به این نتیجه می توان رسید که نه دنیا برای کسی باقی می ماند و نه پست و مقام به کسی وفا می کند، بلکه کسب معنویات و کمالات انسانی ارزشمند است و حقیقتاً رقابت کننده در این عرصه جایگاه برتری نسبت به دیگران خواهد داشت؛ زیرا کسی که خود را بشناسد و در کسب فضایل اخلاقی به رقابت با خویش بپردازد به بالاترین قلّه دانش و معرفت رسیده است.

امام حسین (علیه السلام) می فرمایند: نَافِسوا فِی المَکَارِمِ وَ سَارِعُوا فِی المَغَانِمِ. ای مردم! در انجام کارهای نیک بر یکدیگر سبقت بگیرید و در سود بردن از پاداش های اخروی شتاب کنید. (کشف الغمّه، ج۲، ص۲۹ )

براساس سخن امام چنین می توان گفت، که دنیا همچون میدان مسابقه است و گروهی در این مسیر  فَاستَبِقُوا الخَیرات اند بدین معنا که در انجام کار نیک از یکدیگر پیشی می گیرند وهمین امربساط رشد و شکوفایی آنان را فراهم می نماید. اما افسوس در این میان، گروهی نیز با تباه ساختن عمر و فرصت خویش، قدم در مسیر خسران و نابودی می گذارند.

آری، فَاستَبِقُوا الخَیرات درختی است که ریشه اش باور ما و ثمره اش چیزی جز سعادت مادی و معنوی ما نخواهد بود.

خداوند در آیه ۱۴۸ سوره بقره ما را به مأنوس بودن به کار خیر دعوت کرده و در ادامه نیز حتی به گامی بالاتر یعنی سبقت در خوبی ها تشویق می نماید و در انتهای آیه به این امر اشاره می کند که هرکجا باشید بازگشت شما به سوی خداوند است. این یادآوری قیامت پس از امر به انجام کارهای نیک، بیانگر آن است که اگر ما انسان ها عقیده ای مستحکم به یَومُ القیامَه داشته باشیم، در انجام کارهای خیر سستی نخواهیم ورزید زیرا به این حقیقت خواهیم رسید که سعادت اخروی ما در گرو اعمال نیک ماست و انسان عاقل برای رسیدن به چنین خوشبختی، همه همت خود را در خدمت گرفته و لحظه ای از پا نمی نشیندوَ لِکُلٍّ وِجهَهٌ هُوَ مُوَلِّیهَا فَاستَبِقُوا الخَیرَات»

از جمله ویژگی های مومنان این است که هم اهل سبقت اند و هم تلاش می کنند که فرصت ها را از دست ندهند و در عین حال با شتاب در کار خیر جامعه را به مسابقه ای فرا می خوانند تا دیگران نیز در این امر خیر شرکت کنند. آنها از این طریق بذر انگیزه را در دل مردم کاشته و آنان را به سوی این امر پسندیده تشویق می کنند.

از آنچه که گفته شد چنین برداشت می شود که برآیند این نوع عملکرد مومنانه چیزی جز تقویت ارتباط عاطفی بین مومنین و سایر افراد جامعه نخواهد بود. این نگرش همه افراد جامعه را درجست وجوی عمل نیک به تکاپو وا می دارد و همه تلاش می کنند تا نخستین کسی باشند که کار خیر انجام می دهد.

صحنه های متعددی که ازخودگذشتی مردم عزیز و جهادگر و مخصوصا پزشکان و پرستاران را در این روزهای سخت بحران کرونا به تصویر می کشد گویای سبقت در کار خیر است که همان منش قرآن می باشد.

آری داستان انسان های نیک که به قرب الهی نایل می شوند چیزی جز گام برداشتن در این مسیر نیست.

 شکریه   

لینک مطلب در ندای اصفهان


 

ت

ترس از کرونا؛ مذموم یا ممدوح؟!

به هر طرف که نگاه می کرد، ماسک و دستکش می دید. با خودش گفت: نکند مبتلا شوم؟ از جایش بلند شد و با سرعت از اتوبوس پیاده شد. دوید. نفس ن سرفه ای کرد. رهگذری به او نگاه کرد و دور شد. قلبش تند تند زد نکند، نکند .

این روزها ترس از  بیماری کرونا مثل  خود بیماری شیوع پیدا کرده است و نه تنها  زندگی خود شخص،  بلکه  امداد رسانی پزشکان به بیماران واقعی را دچار اختلال نموده است. ترس اگرچه برای حفظ جان لازم است اما گاهی همانطور که  در ضرب المثل ها گفته شده برادر مرگ است.

سؤالی که مطرح می شود این است که آیا ترس به طور مطلق خوب است یا نه؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت ترس، احساسی غریزی است نهفته در وجود انسان  که در مواقع احساس خطر  فعال می شود. ترس را می توان به دو نوع ترس ممدوح و ترس مذموم تقسیم نمود.

ترس ممدوح باعث می شود انسان خود را مقید به اموری نماید که در نهایت به نفع خود انسان است مثل ترس از خدا  که در قرآن بدان اشاره شده است: فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ، پس هرگز از کسی نترسید و از من بترسید. »(مائده/۴۴)

این نوع ترس  باعث می شود انسان به سمت گناه نرود و نتیجه ی آن چیزی جز رشد وکمال معنوی انسان نخواهد بود. ترس از بیماری نیز اگرمنجر به  رعایت مسائل بهداشتی و ایمنی گردد از همین نوع می باشد یعنی ممدوح است وبه نفع خود انسان؛ اما اگر ترس منجر به برهم خوردن تعادل روانی و ایجاد اضطراب در وجود انسان گردد، ترس مذموم نام می گیرد و این نوع ترس برای سلامتی روحی و جسمی انسان بسیار آسیب زاست؛ چراکه اضطراب باعث پایین آمدن توان فکری و منطقی انسان می شود و سیستم ایمنی بدن را ضعیف می کند و در نهایت احتمال ابتلاء به بیماری را افزایش می دهد. درواقع ترسِ فلج کننده و  منفعلانه نسبت به  بیماری، بیش از خود بیماری به انسان آسیب می رساند.

بهترین راهکار برای رهایی از ترس مذموم، یاد خداوند است همانطورکه در  قرآن بیان شده است: أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ؛ آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش پیدا می‏کند. » (رعد/۲۸)

 با یاد خداوند مهربان، انسان به خاطر خواهد آورد که نیرویی عظیم تر از تمام قدرت های موجود دنیا وجود دارد که همیشه یار و یاور و مراقب اوست؛ و با تمرکز بر این امر انسان به آرامش می رسد وحالت تعادل روانی او حفظ می شود و در حالت آرامش روانی، انسان می تواند منطقی فکر کند و عاقلانه تصمیم بگیرد.

 دعا خواندن و توکل  کردن بر خدا از مصادیق یاد خداست. در مواقعی همچون شیوع یک بیماری، انسان از طریق یاد خدا و توکل بر او می تواند بر ترس مذموم خود غلبه کند و با انجام  اقدامات پیشگیرانه و رعایت نکات بهداشتی خود و اطرافیانش را از بیماری حفظ کند.

زهرا باغبانان 

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


ب

 

بی تفاوتی مساوی است با ظلم/ در گودالیم یا بالای گودال؟

شاید برای هر کسی پیش بیاید که در موضع قدرت نسبت به مظلومی قرار گرفته باشد. نگهداشتن نفس از تعرض به دیگران زمانی که می­ توانی با ِاعمال اندک نفوذی، به اهداف خود برسی شاید به ظاهر آسان باشد، ولی اگر به اَعمال خود دقیق تر بنگریم اکثر ما در حیطه فعالیت هایمان با توجیهات متعددی دچار ظلم به افراد زیردست خود می­ شویم.

جملاتی از قبیل بالاخره بنده زحمت بیشتری کشیده­ ام، من مدیر خانواده ­ام، من مادرم و حق دارم، به اندازه تحصیلاتم برخوردار نیستم پس حق دارم، حق آب و گل دارم یعنی نمی­ توانم به خویشاوند خود لطفی کنم؟ توجیهاتی است که در این­گونه مواقع ابلیس در قلبمان وسوسه می­ کند که اگر به ندایش پاسخ مثبت دهیم آن­وقت در هر جایگاهی که باشیم و محدوده ظلمان هر اندازه­ ای هم که باشد ما یک مستکبریم و باید در انتظار عواقب آن باشیم؛ چه بسا این مساله اثبات می ­کند که حتی اگر ما رئیس جمهور آمریکا هم باشیم و حیطه قدرتمان جهانی باشد، روی امثال ترامپ را سفید خواهیم کرد.

گاهی با دست خود مرتکب ظلم نمی­ شویم ولی با سکوت درباره آن موجب جسارت بیشتر ظالم و افسارگسیخته شدن ظلمش می­ شویم. در این هنگام ما ظالم را یاری می ­کنیم. یعنی اگر ظلمی را ببینیم و کاری از دست و زبان و حتی قلم ما بر بیابد و کوتاهی کنیم ما هم در آن از حق،  شریک هستیم.

آری، آن زمان که مشغول تضییع حقوق کسانی هستیم که بر آن­ها سیطره داریم، همان موقع که قهقهه مستانه ­مان گوش فلک را کر کرده است؛ نمی ­دانیم که بر نابودی خود می ­دمیم. علی الخصوص زمانی­که طرف مقابلمان گناهی جز حقگویی نداشته باشد.

قرآن می فرماید:

»قُتِلَ أَصْحَابُ الأخْدُودِ  النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ  إِذْ هُمْ عَلَیْهَا قُعُودٌ  وَهُمْ عَلَى مَا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ  وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلا أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ  الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ  إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِیقِ» بروج-۴ تا۹

(مرگ بر آدم‏سوزان خندق همان آتش مایه‏ دار [و انبوه]  آنگاه که آنان بالاى آن [خندق به تماشا] نشسته بودند و خود بر آنچه بر [سر] مؤمنان مى ‏آوردند گواه بودند. و بر آنان عیبى نگرفته بودند جز اینکه به خداى ارجمند ستوده ایمان آورده بودند. همان [خدایى] که فرمانروایى آسمانها و زمین از آن اوست و خدا[ست که] بر هر چیزى گواه است. کسانى که مردان و ن مؤمن را آزار کرده و بعد توبه نکرده‏ اند ایشان راست عذاب جهنم و ایشان راست عذاب سوزان)

آری، همان موقع که سوزانده شدن بیگناهان را یا مستقیما با دست خود یا با تایید و سکوتمان نظاره ­گر هستیم نابود شدیم؛ چراکه خداوند مقتدری انتقام گیرنده این مظلومان است که سیطره قدرتش قابل مقایسه با قدرتمندترین انسان­ها نیست. تمام آسمان­ها و زمین تحت فرمانروایی او و گوش به فرمان او هستند. پس بر خودت غره مباش که در پرتگاه تباهی سقوط کرده ­ای و از انسانیتت چیزی جز قالب ظاهری باقی نمانده است.

ظالمانی که در هر برهه­ ای از زمان دست تعدی بر ملتی ضعیف دراز کرده ­اند دیر یا زود به عاقبت اعمال خود می­ رسند. طبق وعده­ خداوندی که قاصم جبارین است و وعده­ او تخلف نمی ­پذیرد. خواه این مظلومان در فلسطین باشند یا در یمن یا میانمار و یا اکنون در هند و عربستان.

بی تفاوت بودن معنایی ندارد؛ یا ظالمیم و یاریگر ظلم و یا مظلوم هستیم و تحت ظلم. یا در گودال آتشیم و یا نظاره­ گر سوختن مظلومان.

هر کس به هر میزانی که می ­تواند باید تلاش کند، حرفی بزند و آبی بر آتش بریزدبی تفاوت بودن معنا ندارد‌.

آزاده ابراهیمی

لینک مطلب در ندای اصفهان

 


 

د

 

درخانه بمانیم، حتی اگر هیچ­ وقت نماز واجب را در خانه اقامه نمی­ کردیم

از مهم­ترین و با ارزش­ترین ویژگی­ هایی که برای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) مطرح است، عبد» بودن است، در هر نمازی که به جا می­آوریم دست کم یک بار به این مطلب اشاره می­کنیم. اشهد ان محمد عبده و رسوله» حتی عبد بودن ایشان مقدم بر رسول بودنشان مطرح می­شود و چه بسا که زمینه ساز رسالت بوده است.

این مسئه تنها درباره پیامبر عظیم الشأن اسلام مطرح نیست و بسامد زیادی در قرآن مجید دارد، حضرت عیسی نیز درآن معجزه­ عظیم وقتی به معرفی خود در گهواره می­پردازد اولین خصوصیت خویش را این­گونه بیان می­کند. قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا»( گفت من بنده خدایم به من کتاب (آسمانى) داده و مرا پیامبر قرار داده است.)(مریم-30) قرآن کریم درباره حضرت نوح(علیه السلام) نیز به این امر تصریح می­نماید؛ وقتی خطاب به بنی اسرائیل می­فرماید: ذُرِّیَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً» (اسراء-3)(اى فرزندان کسانى که با نوح (بر کشتى) سوار کردیم، او بنده شکرگزارى بود.) معنای واقعی و دقیق این واژه چیست؟ در زبان فارسی ما آن را به بنده» ترجمه می­کنیم اما آیا این واژه می­تواند به تنهایی بار معنایی این کلمه را به دوش بکشد؟

از آن­جایی که اعراب زمان نزول، برای حیوانات خود ارزش زیادی قائل بودند؛ برای درک کامل و ژرف بعضی از کلمات مطرح در متون دینی صدر اسلام ناگزیر هستیم که آن را درباره­ حیوانات بررسی کنیم، عرب به اسبی عبد»می­گوید که غیر از صاحبش هیچ ­کس را به حریم خود راه نمی­دهد. این اسب عبد مالک خود شده است. معنای واقعی عبد» را از این­جا باید دریافت، اگر جزء خدا هیچ موجودی راه نفوذ به قلب ما نداشت؛ آن­گاه ما عبد مولی گشته­ایم. القلب حرم الله و لا تسکن فی حرم الله غیر الله»( بحار الانوار، ج 70، ص 25) (دل حرم خداست ، پس در حرم خدا، غیر خدا را ساکن مکن.)

این امر پیامدهای زیبایی دارد. وقتی عبد» شدیم دیگر میزان و خط کش عمل­ ما با خواست و اراده مالک و مراد ما تنظیم می­شود. وقتیعبد» شدیم دیگر نمی­گوییم با وجود مضراتی که  برای جسممان دارد؛ باز هم می­خواهیم روزه بگیریم؛ با این بهانه که دلمان راضی نمی­شود. دیگر دل و خواست قلبی ما مطرح نیست. وقتی عبد» باشیم، حتی شرکت در مجالس اهل بیت(علیهم السلام) را در صورتی جایز می­دانیم که خدا به آن راضی باشد و دیگر با وجود نهی خدا و پیامبرش در زمان وجود احتمال ضرر، به دلیل شیوع بیماری مسری بر آن اصرار نمی­کنیم.

گاهی شرکت نکردن در نماز جمعه و جماعت و نرفتن به اماکن زیارتی و شرکت نکردن در مراسم اعتکاف نهایت عبودیت را می­رساند. این­جاست که مشخص می­گردد چند مرده حلاجیم؟ این­جاست که می­توانیم خود را محک بزنیم که برای آرامش قلبمان و برای تسکین آلاممان عبادت می­کنیم یا مخلصانه رضای الهی را طلب می­کنیم؟ باید عبد باشیم تا در همه حال گوش به فرمان ولایت بسپاریم حتی اگر مخالف میل ما باشد. در خانه بمانیم حتی اگریک سال در انتظار شرکت در اعمال ام داوود بودیم. در خانه بمانیم حتی اگر هیچ­وقت نماز واجب را در خانه اقامه نمی­کردیم. بسته شدن موقتی زیارتگاه­ها و مساجد به اسلام و تشیع ضربه نمی­زند و ریشه تنومند آن را که در طول قرن­ها در قلوب ریشه دوانده است نمی­خشکاند. اما اگر مسلمین و شیعیان را دیدیم که از ولی امرشان پیشی گرفتند آن­گاه باید فاتحه­ دین را بخوانیم. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»(حجرات-1) (اى کسانى که ایمان آورده‏اید چیزى را بر خدا و رسولش مقدم نشمرید و پیشى مگیرید و تقواى الهى پیشه کنید که خداوند شنوا و داناست.)

 

آزاده ابراهیمی فخاری

لینک مطلب در صاحب نیوز

 


ش

شترمرغ نباش

امروزه وقتی از زندگی پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) به عنوان اسوه و الگو در سلوک و سبک زندگی خویش می گوییم؛ وقتی درباره تمسک به سیره حضرت زهرا (سلام الله علیها) و اهل بیت (علیهم السلام) در تعیین خط مشی زندگی، سخن به میان می آوریم، با واکنشی روشنفکرمآبانه مواجه می شویم با این مضمون که، بین زمان زندگی ما با 1400 سال پیش تفاوت های اساسی وجود دارد.

زندگی ما از لحاظ تکنولوژی، اجتماعی و حتی جغرافیایی با آن زمان بسیار متفاوت است؛ بنابراین پیروی از این بزرگواران هرچند که در زمانه ی خود افراد برگزیده ای بوده اند و از لحاظ فردی و اجتماعی و مادی و معنوی، در حد اعلای انسانیت قرار داشته اند؛ اما مناسب برای زمانه ی ما نیست.

ما می توانیم آنان را دوست داشته باشیم و مورد احترام قرار دهیم. حتی در مراسم عزا و شادی آن ها شرکت کرده و برای آخرت خودمان توشه تهیه کنیم؛ اما پیروی از منش و سیره آن ها علی الخصوص در زندگی اجتماعی در دوران مدرن و پست مدرن معقول نیست.

حال باید پرسید؛ آیا تمسک به سلوک غربیان حتی با وجود هم زمانی با زندگی ما ایرانیان امری معقول است؟ آیا هرآنچه برچسب قدیمی بودن دارد وما محکوم به فناست؟ و هرآنچه با ویژگی تجدد خودنمایی می کند بدون هیچ قید و بندی مورد ستایش است؟ اصلا جدای از معقول بودن، آیا الگوبرداری از سبک و سیاق زندگی غربی امکان وقوعی دارد؟

اگر خوب دقت کنیم همزمانی دلیلی بر همزبانی، هم اندیشی و یکسان بودن نیازها نیست. اگر زمانه ی ما با دوران زندگی معصومین(علیه السلام) تفاوت هایی دارد، از دیگر سو اختلاف در جغرافیا و فرهنگ و در نتیجه نیازها و آمال و آرزوهای ما با دیگر جوامع نیز امری نیست که قابل چشم پوشی باشد.

حال باید دید راه صحیح چیست؟ یعنی آیا برای اتخاذ منش صحیح در زندگی راهی برای الگوگیری از افراد موفق چه در زمان گذشته و چه در زمان حال وجود ندارد؟

آیا تفاوت های مکانی و زمانی و اقلیمی مانعی بر استفاده از تجارب موفق دیگران است؟

آیا قرآن کریم که می فرماید: لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ/ قطعا برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیت» به این امور توجهی نداشته است؟

این سؤالات حتی ذهن افراد متدین را نیزدچار بحران نموده است. از طرفی به دین، معصومین (ع)،   قرآن و اهل بیت (ع) علاقمندند ولی در عین حال حس می کنند نمی‌توانند و نمی‌شود به سبک زندگی آن‌ها زندگی کرد. از آن طرف تبعیت از سبک زندگی غربی را عامل دوری از اهل البیت علیهم السلام می دانند.

این امر باعث شده که زندگی ما شبیه شتر مرغ شود که نه همچون سایر پرندگان پرواز می کند و نه چهارپایی است که بتوان بر پشت آن سوار شد. به همین دلیل مفهوم سعادت در جامعه ی ما مفقود گشته است.

در پاسخ باید ابتدا معنای سبک زندگی را مشخص کنیم. سبک زندگی در چند بُعد می تواند مورد توجه قرارگیرد. اولاً در نگرش ما به زندگی و عالم هستی (یعنی افکار و عقاید)، ثانیاً در احساس ما نسبت به زندگی یعنی کمیت و کیفیت حب و بغض های ما و ثالثاً در بعد برنامه‌ها و روش‌ها و رفتارهای ما.

مسلما معنایی که پروردگار در آیه ی شریفه مد نظر دارد و انسان ها را به اسوه قرار دادن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) امر می فرماید، معنای قالبی سبک زندگی نیست، چرا که اهل بیت در بحث قالب زندگی امر فرموده اند که فرزند زمان خود باشیم. (غررالحکم و دررالکلم، حدیث ۴۴۷)

آن چه باید در منش ما مورد تمسک به حضرات معصومین قرار گیرد، نگاه، جهان بینی، دیدگاه‌ و افکار ما نسبت به عالم هستی و موضوعات زندگیست که باید بر مبنای تفکر محمدی(صلی الله علیه و آله وسلم) یعنی همان تفکر توحید محور باشد نه تفکرالحادی، اومانیستی و نه حتی التقاطی و غربگرایانه.

اینجاست که اقتصاد توحیدی، ت توحیدی، تربیت توحیدی و. و. معنا پیدا می کند.

در این صورت آن چه اصل و روح و غایت حیات ما را تشکیل می دهد یک حقیقت واحد است و آن چه طبق شرایط زمانی و مکانی متحول می شود فروعاتی است که در سعادت ما نقش تعیین کننده و سرنوشت ساز ندارد. البته فراموش نکنیم که در سبک زندگی توحیدی برای فروعات نیز ضوابطی مدنظر قرار گرفته و خط قرمزهایی مشخص شده است تا در سایه ی این مرزبندی زیست اخلاقی در متن سبک زندگی ساری و جاری گردد.

 

آزاده ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


 

ق

 

 

این قصه خیالی نیست!

واژه پرمحتوایی که برای نجات از رنج کرونا به آن محتاجیم

تعداد افراد خانواده من سه نفر بیشتر نیست. من و دختر و همسرم. اگر بخواهیم شعاع این دایره متحدالمرکز را بیشتر افزایش دهیم و پدر و مادر و برادرم را هم در نظر بگیریم؛ سر جمع می شویم شش نفر.

این روزها که گره ویروس کرونا» و بحران این بیماری روی همه بحران های گذشته را سفید کرده و معلوم نیست هنوز قله مرتفع و فتح نشده دیگری باقی مانده تا بومرنگ حوادث روی آن فرود بیاید یا نه!؟ من و خانواده ام همچنان بر سر یک سفره می نشینیم و ماکارونی، پلو ماش، نان و پنیر و یا هر غذای خوردنی دیگری که تدارک دیده ایم را میل می کنیم. به تازگی یک نوع چایی دیر دم هم خریده ایم که یکی دو ساعت بعد از ناهار آن را دم می کنیم و باز در کنار یکدیگر می نوشیم.

تا چند هفته پیش، با فرا رسیدن تعداد افراد دور این سفره خیلی بیشتر از این حرفها بود. چون همان ماکارونی، پلو کلم و یا آش شله قلمکاری را که هر خانواده برای وعده شامش در نظر گرفته بود، می آوردیم و داخل سفره ای می گذاشتیم که عمو، دختر عمو، عمه و همه اعضای فامیل بر سر آن نشسته بودند. چایی و میوه هم به عهده میزبان بود.

اما در این روزهای رنج، وقتی که برای دورهمی های شب های جمعه از فعل گذشته بودیم» استفاده می کنم؛ یا تلاش زن عمو، دختر عمه، برادر و بقیه را در گروه فامیلی مجازیمان» برای شاد نگه داشتن روحیه ها می بینم؛ در عمق خاطرات گذشته بیشتر فرو می روم و ریزه کاری های زیادی از زمان سپری شده جلوی چشمهایم آینه می شود. ما برای اینکه با هم» بودنمان حفظ شود، تا بحال از خیلی چیزها صرفنظر کرده ایم. موقعیت های فردی زیادی را پشت کوه های بلند انداخته ایم تا این دورهمی های فامیلی، این دورهمی های شش نفره و حتی سه نفره برقرار بماند، سفره بی تجملی گشوده شود. چند نفر با همان اندک بضاعتی که داخل سفره چیده شده سیر و از آرامش لبریز شوند. بی کدروت، بی قهر و با آشتی. به نظرم این خاطراتِ روی دور تکرار افتاده در ذهن من برای استمرار یافتن، برای تبدیل شدن فعل بودیم» به هستیم»، برای جدا شدن از غصه و رنج، همچنان محتاج تقویت و بازیابی واژه پرمحتوایی است که بیشتر از هر چیز در عمل معنی و مصداق پیدا می کند

پیشترها قصه ای خوانده ام که همه شخصیت های محوری آن از یک خانواده اند. تعداد نفرات آن خانواده از انگشتان دست نمی کند و همیشه سفره غذایشان خالی از تجمل است. روزی تعدادی از اعضای این خانواده دچار رنج و بیماری می شوند. آنها در یک قرار خانوادگی تصمیم می گیرند برای دفع بیماری و بازگشت سلامتی و آرامش، سه روز پشت سر هم روزه بگیرند و تصمیمشان را عملی می کنند. اما هر سه روز، موقع افطار، نیازمندی به خانه آنها مراجعه می کند و همه افراد آن خانواده با وجودی که خودشان سخت گرسنه هستند، وعده افطارشان را به آن سه نیازمند می بخشند.

دانای کل در این قصه زبان حال آن خانواده را اینچنین بازگو می کند: إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا؛ و گویند ما فقط برای رضای خدا به شما طعام می‌دهیم و از شما هیچ پاداش و سپاسی هم نمی‌طلبیم» (سوره دهر،آیه ۹، تفسیر ترجمه المیزان) و در پایان ماجرا خداوند مهربان در عوض عملکردشان رنج بیماری را از آن خانواده برمی دارد.

به گمانم آن واژه ی پرمحتوایی که امروز برای استمرار با هم بودن»هامان و نجات از این رنج به تعریف و عملی شدنش محتاجیم، در این قصه مصداق عینی تری می یابد، که دانای کل در این قصه به آن ایثار» می گوید.  

 

زهره نوروزی 

لینک مطلب در ندای اصفهان


مقابله

 

برای مقابله با ویروس کرونا چه کنیم؟

اخبار منفی بعد از آنکه به أشکال مختلف در جامعه رواج پیدا کرد بشدت روی احساسات روانی افراد اثر گذاشته و نتایجی از قبیل اضطراب و نگرانی، خشم، افسردگی، بدخلقی و بی‌اعتمادی را به دنبال دارد.

متأسفانه در روزهای اخیر به خاطر شیوع یک بیماری، اضطراب و نگرانی فراوانی به سراغ مردم آمده است؛ در صورتی که شاید درصد تلفات این بیماری از تصادفات و بیماری های خطرناک دیگر از جمله N۱H۱ و HIV کمتر باشد و این در حالی است که ترس از این بیماری بیش از خود بیماری، روح و روان مردم را درگیر نموده است و این همان موج روانی است که موج سواران از آن بسیار بهره برده و فارغ از اصل بیماری، آن را به یک معضل ی تبدیل می نمایند.

آری، جدیدترین بازی ی ورشکستگان ی علیه نظام اسلامی، کروناست که علاوه بر فشارهای اقتصادی، فشارهای روانی بسیاری را بر مردم تحمیل نموده و تاب آوری و امید را درسطح جامعه کاهش می دهد و در این میان، وظیفه طلاب دینی به عنوان سفیران دینی ایجاب می کند که در پررنگ نمودن نشاط معنوی و روانی جامعه تلاش نمایند.

 اخبار منفی که  انسان ها مرتب در معرض آن ها  قرار می گیرند، می تواند استرس را بر افراد تحمیل نموده و آرام آرام شخصیت افراد آن جامعه را آسیب پذیرتر و شکننده تر نماید.

در این میان تبیین گزاره های مقابله مؤثر با مسائل و چالش های زندگی توسط طلاب می تواند بر روی بُعد روانشناختی افراد تأثیر گذاشته و از این طریق می توانند انسان هایی قوی و مقتدر بار بیاورند؛ به گونه ای که این انسان ها بتوانند در مواجهه ی با مشکلات و رنج ها به بهترین شکل عمل نموده و توان مقابله با هر بحرانی را به دست آورند.

پر واضح است که نشاط اجتماعی در یک جامعه ثمره ای جز امنیت روانی نخواهد داشت و خشم و خشونت را نیز تعدیل می بخشد.

اگر بنا باشد در جامعه به طور مکرر به این موضوعات منفی پرداخته و اخبار منفی منتشر شود طبیعی است که بهداشت روانی افراد تحت تأثیر قرار گرفته و ممکن است آسیب ببینند.

باتوجه به آنچه که گفته شد بالابردن میزان تاب آوری وتحمل افراد وظیفه اصلی است که باید به آن پرداخت.

تمرین تاب‌آوری ظرفیت مقابله با استرس و شرایط بحرانی را در انسان بالا می برد؛ چراکه این تمرین سعی دارد تا قابلیت انسان را برای سازگاری و غلبه بر سختی‌ها افزایش دهد. بنابراین افراد می‌توانند حتی پس از طی شرایط بحرانی و پراسترس به بازسازی زندگی خود بپردازند و این امر بر عهده سفیران علوم دینی است.

تاب‌آور بودن به معنای حذف شرایط سخت و استرس از زندگی نیست؛ بلکه به معنای توانایی مقابله با شرایط دشوار و پاسخ انعطاف‌پذیر به فشارهای زندگی است.

تاب‌آوری استرس را محدود نمی‌کند و مشکلات زندگی را پاک نمی‌کند؛ بلکه به افراد قدرت می‌دهد تا با مشکلات پیش رو مواجهه صحیح داشته باشند؛ بر سختی‌ها فائق آیند و در مسیر جریان زندگی حرکت کنند.

تاب آوری قابل آموزش است و سایر افراد نیز قادرند آن را بیاموزند و ارتقاء دهند. تاب‌آوری توانایی سازگاری موفقیت آمیز با شرایط استرس زا و چالش برانگیز است.

باورهای دینی افراد در آرامش بخشیدن روان آنها بسیار مؤثر است؛ به عنوان مثال: توسل به دعا نقش مهمی در تخلیه هیجانی و کاهش استرس روانی دارد.

دعا یکی از فاکتورهای مهم است که در آیات و روایات معصومین نیز به آن اشاره شده و کسانی که از آن بهره گیرند آرامش و صبر در برابر مشکلات و رنج ها را تجربه خواهند کرد.

اعتقاد به تقدیر و سرنوشت از یک طرف و سربلندی در ابتلاء و امتحان الهی از طرف دیگر می تواند در بهتر روبرو شدن افراد با مشکلات و همچنین در کم کردن رنگ مفهوم ذهنی استرس ناشی از بلایا مؤثر باشد.

آری باید تبیین کرد که این رنج ها و مصیبت ها جزو جدانشدنی از زندگی همه ی انسان هاست؛ فرقی نمی کند که ماهیت این مصیبت ها چه باشد و یا چه رنگ و چه جنسی داشته باشند؛ مهم این است که ما به عنوان یک انسان چه عکس العملی در قبال آن ها داشته باشیم؟ آیا خود را ببازیم یا با آن مقابله کنیم و بر آن ها فائق آییم.

 آری، باید روحیه توکل و صبر را در جامعه تقویت نمود همان گونه که امیرمؤمنان (ع) می‏فرمایند:

یابن آدم لاتحمل هم یومک الذی لم یأتک علی یومک الذی قد اتاک/ ای فرزند آدم! اندوه روز نیامده را بر امروزت میفزا».

کسی که بر خدا توکل می‏کند، از خطرات نامعلوم هراسان نمی‏شود و یا قرآن می‏فرماید: والصبر علی ما اصابک؛ مصیبت‏هایی که بر شما می‏آیند، مقابل آنها صبر و مقاومت کنید و در برابر مشکلات تسلیم نشوید؛ چراکه تسلیم شدن از ابزارهایی است که شیطان برای نابودی انسان به کار می برد.

و همچنین خداوند می فرماید:

و کأین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما وهنو لما اصابهم فی سبیل‏اللّه‏ و ما ضعفول و ما استکانوا واللّه‏ یحب‏الصابرین/ و بسی پیامبران که خداپرستان بسیاری در کنارشان نبرد کردند و از هر رنجی که در راه خدا دیدند، سست و زبون و درمانده نشدند و خدا صابران را دوست می‏دارد.

صبر یعنی تحمل سنگینی مصیبت و از بین بردن آن، نه شکستن و تسلیم شدن و از پا درآمدن.

فاطمه فرهادیان

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 


 

ف

 

تاثیر فضای مجازی در ایجاد دلهره غیرواقعی از کرونا»

زهر ابراهیمی در گفت و گو با خبرنگار مهر، با بیان اینکه انسان موجودی متشکل از جسم و روح است و آسیبهای متعدد جسمی و روحی همواره در کمین او هستند، اظهار داشت: وجود بیماری ها، سلامت جسم و روح انسان را تهدید می نماید و بر انسان لازم و واجب است که درحفظ سلامت خویش کوشا باشد.

وی افزود: از طرفی نظام خلقت بر اساس سلسله علتهای مادی و معنوی اداره می شود بنابراین بیماری ها خودبه خود به وجود نمی آیند و بدون تلاش برای رفع آنها، مرتفع نمی شوند.

توجه به عوامل مادی و معنوی راهکار  اصلی مقابله با بیماری هاست

کارشناس اخلاق نمایندگی مرکز ملی پاسخگویی به شبهات دینی اصفهان با بیان اینکه در نگاه اسلام آنچه می تواند راهکار مقابله با بیماری ها باشد توجه به عوامل مادی و معنوی است، تاکید کرد:. به عنوان مثال برای مقابله با ویروس کرونا توجه به دستورات بهداشتی و پزشکی و همچنین بهره بردن از عوامل پیشگیرانه و تقویت سیستم ایمنی بدن به شدت تاثیرگذاراست؛ این نوع دستورات در دایره ی سلسله امورمادی جای می گیرند و پزشکان به عنوان طبیبان جسم متولی توصیه و تذکر در این باب هستند.

وی ادامه داد: زمانی هم که توصیه هایی معنوی همچون خواندن دعا و یا دادن صدقه و توسل به ائمه، توسط برخی از بزرگان مطرح می شود به نوعی با هدف تکیه برسلسله علتهای معنوی گوشزد می گردد و بر این اساس بزرگان شریعت اسلام بر مبنای اصول دینی به مردم توصیه می کنند که برای مراقبت از خویش هم به دستورات بهداشتی و هم به تذکرات معنوی توجه نمایند.

یکی از حکمتهای بلا و گرفتاری، آزمایش انسان است/بشارت به استقامت کنندگان

ابراهیمی با تاکید بر اینکه ازجمله دستورات مهم معنوی توصیه به صبر است، ابرداز داشت: یکی از حکمتهای بلا و گرفتاری، آزمایش انسان است و قرآن در این زمینه ما را به صبر دعوت کرده است و می فرماید که قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه ها، آزمایش می کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان!».

وی اضافه کرد: علاوه بر این خواندن آیات ۵۱ سوره ی توبه، ۱۰۷ سوره ی یونس، آیه ی ۶ سوره ی هود، آیه ی ۶۰ سوره ی عنکبوت، آیه ی ۲ سوره ی فاطر و آیه ی ۳۸ سوره ی زمر طبق روایتی از حضرت علی علیه السلام در هنگام بلا و گرفتاری بسیار موثر است.

ملتهب شدن فضای مجازی منجر به ترس اکثر مردم شده

کارشناس اخلاق مرکز ملی پاسخگویی  به سوالات دینی با اشاره به فراگیر شدن ترس از بیماری کرونا در جامعه تصریح کرد: نکته مهم در باب ویروس کرونا این است که ملتهب شدن فضای مجازی منجر به ترس اکثر مردم شده و درواقع اگرچه در گذشته هم بیماری های خطرناکی وجود داشته اما پیشرفت تکنولوژی در جهان امروز ترس را هم به بیماری اضافه کرده است.

وی اضاف کرد: مردم نامسلمان ووهان چین از پنجره ها با هم حرف می زدند و به هم قوت قلب می‌دادند و همدیگر را به آرامش دعوت می کردند ما جای تاسف دارد اگر مردم مسلمان ایران تنها به ترساندن یکدیگر مشغول باشند چراکه این گونه رفتارها برازنده ی یک مسلمان حقیقی نیست.

اعتیاد به فضای مجازی عادت مردم ما شده است

ابراهیمی با تاکید بر این نکته که اعتیاد به فضای مجازی و بدتر از آن اعتیاد به خواندن خبرهای بد، عادت مردم ما شده است، اظهار داشت: همین مساله باعث شده تا مردم در شرایط فعلی از حیث روحی دچار ترس شَدید از بیماری شوند تا جایی که با خواندن علائم ویروس کرونا، گویا افراد، ناخواسته برخی از علائم را در وجود خود حس می کنند.

وی با اشاره به اینکه فرصت دادن به خودنمایی اخبار منفی، نتیجه ای جز یاس و عدم کارایی ندارد، تاکید کرد: توصیه می شود که ازفضای مجازی در حد اعتدال بهره گرفت و به استقبال خبرهای بد هم نرفت؛ البته این حرف به معنی سهل انگاری و عدم توجه به توصیه ها ویا ساده انگاشتن نقش این ویروس نیست.

کارشناس اخلاق مرکز ملی پاسخگویی  به سوالات دینی با بیان اینکه اگرچه شدت شیوع ویروس کرونا زیاد است اما به شدت مرگبارنیست، گفت: از سویی راههای پیشگیری از آن هم بسته نیست و ما می توانیم با حفظ آرامش خویش سلامت جسم و روح خود را تامین نماییم؛ بنابراین هرخطری را باید به اندازه ی خودشنه کوچکتر و نه بزرگتر دید.

جامعه  ما در مواجهه با شرایط سخت دارای بحران مدیریت نیست

وی با عنوان این مطلب که متاسفانه جامعه  ما در مواجهه  با شرایط سخت از جهات متعدد دارای از بحران مدیریت و عدم اطلاع رسانی دقیق و به موقع گرفته تا نحوه ی برخورد مردم با مشکلات دارای اشکال است، ابراز داشت: چندین برابر شدن هزینه ی ماسک، ترساندن یکدیگر، اشاعه ی شایعات، آمار غلط، استمرار پروازها به چین بعد از پیدا شدن این ویروس، تمسخر و کوچک نمایی از طریق جوک ساختن، بزرگ نمایی و افراط، مهندسی غلط افکار عمومی توسط برخی رسانه ها، اعلام افکار متنافض از منابع رسمی، بلا تکلیف بودن وضعیت تعطیلی مدارس و دانشگاه ها ازجمله ی این آسیبهاست که ما و مسئولان هر دو در ایجاد آنها سهیم هستیم.

ابراهمیمی تاکید کرد: مسئولین بی مسئولیت از خود ما هستند و از سیاره ای دیگر به زمین نیامده اند، بنابراین این ما هستیم که برخود ظلم می کنیم وبا بی توجهی به مسئولیت خویش، کار را برای دیگران سخت می نماییم چرا که جامعه همچون دومینویی می ماند که رفتارها بر یکدیگر اثرگذار است.

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری مهر

 


ن

 

به بهانه ی هشتک نه مرسی!!

چه حقارتی پست تر از این که بخواهیم بعد از شهادت سردار، پیشنهاد مذاکره دهیم

زهرا ابراهیمی؛ اگر چه تاریخ اسلام مملوِّ از شهادت ها و رشادت های انسان هایی الهی است،  اما شهادت بانویی عظیم القدر آن هم با پهلویی شکسته و فرزندی سقط شده، نشان از اوج وقاحت ظلم و نجابت مظلوم در برابر ظالم دارد؛ بانویی که پیامبراسلام برای اثبات عظمتش،  دست او را می بوسد و نامش را مادرِ  پدر می‌نهد.

بانویی که سیره اش سیره  علی(ع) و روشش روش محمد (ص) است،  نه صرفاً به این علت که علی(ع) همسر او و محمد(ص) پدرش است،  بلکه به این دلیل که او با تمام وجود تابع نبوت و امامت و ولایت است.

سیره  حضرت زهرا سلام الله علیها در ابعاد گوناگون قابل بررسی است، اما یکی از ابعاد مهم وجودی ایشان دشمن شناسی از یک سو و دشمن ستیزی از سوی دیگر است.

تشخیص و شناخت دشمن،  بخش کوچکی از جهاد است و بخش عظیم تر آن مقابله با دشمن و دشمن ستیزی است،  بدین معنا که علاوه بر تشخیص دقیق و عمیق،  به موقع نیز باید عمل کرد و دشمن را رسوا کرد.

حضرت زهرا سلام الله علیها با اَشکال و انحاء مختلف به رسوایی دشمن می پرداختند و از هر فرصتی برای افشاگری بهره می‌بردند .

تنها سه روز بعد از رحلت پیامبر(ص) خلافت غصب می‌شود، علی(ع) خانه نشین می شود و حضرت زهرا عزادار فقدان پدر.

گریه های حضرت زهرا سلام الله علیها در این مصیبت تا جایی ادامه می یابد  که مردم رو به علی(ع) کرده و معترض می‌شوند که علی به فاطمه بگو یا روز گریه کند یا شب.غافل از اینکه مرثیه سرایی حضرت نه فقط گریه از سر دلتنگی برای پیامبر و نه گریه  یک دختر در غم از دست دادن باباست،  بلکه این گریه، گریه ایست ی که نتیجه ای جز افشاگری ندارد، حضرت زهرا سلام الله علیها گریه می‌کردند و با گریه  خویش به افشاگری نفاق های درونی می پرداختند.

آری سیره  حضرت،  سیره ی مبارزه با دشمن بود و این دشمن ستیزی تا زمان شهادت ادامه داشت.

چه آن زمان که در دفاع از ولایت خطبه خواندند و چه آن زمان که وصیت کردند تا شبانه غسل و کفن شوند و شبانه دفن گردند،  باز هم از این طریق به نوعی به افشاگری پرداختند و با این وصیت صدایِ نفاق حاکم بر زمان خویش را به گوش تاریخ رساندند. اصلاً دفاع ایشان از ولایت و شهیده بودن حضرت،  نشان از مبارز بودن ایشان داشت و مبارز جایی معنا دارد که دشمنی باشد و جهادی صورت پذیرد.

به یقین می توان گفت دیپلماسی حضرت در برابر دشمن،  از نوع عزت است چرا که هرگز از موضع دفاع از ولایت تغییر جهت نداده و همواره با افشای دشمن به خوار و خفیف کردن او پرداختند.

یکی دیگر از اموری که درسیره  حضرت زهرا سلام الله علیها قابل توجه است،  رونق بخشیدن به فرهنگ شهید و شهادت است، بعد از جنگ احد حضرت زهرا سلام الله علیها هر دوشنبه و پنجشنبه فاصله  مدینه تا احد را طی می کردند و با پای پیاده بر سر مزار شهدای احد رفته و آنجا به دعا و نماز مشغول می شدند و این چیزی جز بزرگداشت شهید و شهادت نیست.

تاریخ همواره تکرار می شود و اثبات این امر کار سختی نیست،  چرا که همواره حق و باطل در هم آمیخته و هر دو کنار هم روزگار سپری می کنند پس تا زمان،  زمان است حق و باطل هست و تا حق و باطل باشد این مبارزه نیز ادامه دارد.

مطابق با آنچه ذکر شد اگر بخواهیم تابع سیره حضرت زهرا سلام الله علیها باشیم هم باید دشمن شناس باشیم و هم دشمن ستیز و در عین حال شهید و شهادت نیز باید در نگاه ما از ارزشی عظیم برخوردار باشد.

دیپلماسی عزت،  به شهید و شهادت عزت می بخشد.در این تفکر شهید ارزشمند است و خون شهید عزت بخش.

اما آنجا که دیپلماسی ذلت و حقارت هویدا شود، ارزش شهید نیز کم رنگ می شود تا جایی که صاحبان چنین منشی بعد از شهادت سردار سلیمانی نیز همچنان به دنبال راهی برای مذاکره می گردند و چه حقارتی پست تر از این که بخواهیم بعد از شهادت سردار،پیشنهاد مذاکره دهیم  و ترامپ با گفتن نه مرسی!!! عزتمان را زیر سوال ببرد.

منطق ما منطق مقاومت است و در این منطق رفتار ذلیلانه جایی ندارد، سردار سلیمانی با شهادت خویش به جهان اسلام عزت می بخشد چرا که تابع سیره  اهل البیت است و در همین دوران دیگرانی نیز بزرگترین مولد حقارتند چرا که از ولایت دوری می کنند.

مگر نه اینکه قرآن می فرماید: کسانی که کافران را به جای مومنان دوست خود می‌گیرند آیا عزت و قدرت را نزد آنان می طلبند؟ یقیناً همه قدرت و عزت نزد خداست.

آری خداوند عزت را در میان خوبان به ودیعه نهاده است، اگرچه دیپلماسی التماس، عزت را در دستان کفتارها جستجو می‌کند.

 

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در صاحب نیوز


 

ت

تلافی، تلاقی یا تنافی

عقد ازدواج از مقدس ترین تعهدات در فضای جامعه ی اسلامی به شمار می رود.

 امام علی علیه السلام » خیانت را نوعی عهد شکنی می داند (غررالحکم:۱۰۷) و در جایی دیگر انسان ها را از خیانت نهی کرده و آن را بدترین گناه دانسته و خائن را مستحق عذاب می داند(غررالحکم:۲۶۶۷).

محدودیت ایجاد شده توسط قوانین شرعی باعث جلوگیری از فساد و منبع آرامش جامعه محسوب می شود. طبق شریعت الهی هیچ کدام از زن و مرد اجازه ی رابطه ی آزاد با نامحرم را ندارند. شریعت برای کسانی که از این خط قرمزهای شرعی عبور کنند، مجازات های سنگینی قرار داده است و مجازات ن و مردان متأهل از مجازات ن و مردان مجرد سنگین تر است. به طور مثال زن یا مرد متأهلی که دچار خیانت به همسر خویش شده و گناه بزرگ را مرتکب شود؛ علاوه بر حد ی  محصنه و مجازات مادی، تا ابد از ازدواج با فردی که با وی انجام داده، نهی می شوند و در اصطلاح حرام ابد می شوند.

گسست خانواده و به خصوص رابطه ی بین همسران در دستور کار دشمن قرار دارد و دشمن همواره با هدف تخریب خانواده از هیچ اقدامی فرو گذاری نمی کند.

 آنچه توسط رسانه های دشمن به عنوان اصلی ترین هدف مورد اصابت قرار گرفته شده است، عادی سازی روابط ن و مردان متأهل با نامحرم است. فیلم و سریال های ارائه شده توسط ماهواره یا برخی مطالب به اشتراک گذاشته شده در فضای  مجازی باعث رشد آمار خیانت در بین متأهلین و فروپاشی نهاد خانواده شده است. حال آن که امام علی علیه السلام» فرموده اند: اوج خیانت، خیانت کردن به دوست صمیمی و شکستن عهد و پیمان هاست»(غررالحکم: ۶۳۷۴) و چه کسی نزدیک و صمیمی تر از زن و شوهر و چه پیمان و عهدی محکم تر از عهد ازدواج.

واکنش اولیه ی هر کدام از زن و مردی که همسرش دچار گناه خیانت شده، بسیار مهم و نقش بسیار مؤثری بر حیات آینده ی خانواده و فرزندان دارد.  

برخی از ن یا مردانی که متوجه خیانت همسر خویش می شوند، در اولین برخورد دچار برانگیختگی ناشی از خشم شده و سعی می کنند تمام اطرافیان را متوجه ی خیانت همسر خویش نمایند؛ در صورتی که بنابر فرموده ی امام علی علیه السلام»، هر گاه گناهان (خیانت ها) آشکار شود، برکت ها از میان می رود(غررالحکم:۴۰۳۰).

 بنیاد خانواده خود یکی از برکت هایی به شمار می رود که در صورت چشم پوشی نکردن از گناه همسر از بین خواهد رفت. برخی دیگر سعی به مقابله به مثل نموده و خود نیز به سمت روابط حرام روی آورده و گمان می کنند به این شیوه خیانت همسر خویش را بدون جواب نگذاشته اند. در صورتی که پیامبر اکرم صلوات الله علیه» فرموده اند:به کسی که به تو خیانت کرده است، خیانت نکن که تو نیز چون او خواهی بود». (بحارالانوار، ج۳، ۱۷۵، ۱۰۳ )

 خیانت در برابر خیانت نه تنها راه حلی برای مشکل نیست؛ بلکه گره ی مشکل را محکم تر و حل آن را غیر ممکن می سازد و علاوه بر آن روح انسان را نیز درگیر و گناه را در نظر فرد، عادی جلوه می دهد.

و اما عاقلانه ترین برخورد در مقابل خیانت همسر کمک گرفتن از مشاوران دین مدار و چاره جویی در جهت حل مشکل و در صورت امکان،  بازگردان حیات به زندگی خانوادگی است. بنابراین آشکار نمودن خیانت و یا اقدام متقابل راه حل اساسی نیست. در صورتی که گناه آشکار شود، راه بازگشت دوباره به زندگی بسته شده و این امر زمینه  ساز نفرت و بدنامی شخص خطاکار می شود. با اقدام متقابل نیز علاوه بر اینکه خانواده سست تر خواهد شد، فرزندان بشدت آسیب می بینند.

در نهایت اگر زن و مرد قادر به بخشش همسر خطاکار خود نیستند، به دستور شریعت آخرین راه حل، یعنی طلاق را بپذیرند که به طور قطع آثار منفی یک طلاق اصولی از گسترش فساد در خانواده و اجتماع کمتر خواهد بود.

زهرا صادقی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


ش

 

شجاعت یا حماقت؟

شجاعت» یکی از فضایل اخلاقیست که بسیار ممدوح و قابل ستایش است. شجاعت یعنی نترسیدن از آنچه لایق ترسیدن نیست.

به عبارت دیگر، شجاعت اطاعت قوه­ی غضب از عقل و اقدام‏ بر کارهای خطیر است. انسان شجاع در آنچه رأی عقل مقتضی آن است، اضطراب ندارد. این صفت، از بالاترین صفات کمال و با فضیلت‌ترین ملکات نفسانیه است و کسی که فاقد این ویژگی باشد، از نیل به کمال انسانیت محروم خواهد ماند.

 همین ویژگی است که در کنار فضایل دیگر، مرد مردان عالم حضرت علی(علیه السلام) را به جهان بشریت تقدیم می­کند؛ که نامش لرزه بر اندام دشمن می­ اندازد و همین خصوصیت است که در زمان ما امثال شهید سپهبد سلیمانی­ها را به تبعیت از مولای خویش وامی دارد  تا تیشه بر ریشه تکفیری­ها زده و در این راه از هیچ تهدیدی خم به ابرو نمی ­آورد و در مقابل هیچ مستکبری زانوی تضرع بر زمین فرود نمی­ آورد.

 نقش کلیدی شجاعت و دلاوری،  برای موفقیت چنین بزرگ­مردانی، غیر قابل انکار است.  

شجاع به کسی می‌گویند که همه ی افعال وی برخاسته از خرد و دانایی و برابر با عقل و اندیشه باشد؛ کسی که هرگز بی‌گدار به آب نمی‌زند و همه ی نیروها و توانایی‌های خود را به صورت کامل و حساب شده در اختیار دارد و هرگز عنان از کف نمی‌دهد.

جانب افراط صفت شجاعت، تهوّر» است و به معنای اقدام به اموری است که باید از آنها پرهیز کرد؛ یعنی اقدام به کاری که نباید انجام داد و انداختن خود در مهلکه‌‏هایی که در عقل و شرع منع شده است.

 در مذمت این ویژگی همین قدر کافی است که خدای تعالی می‌‏فرماید: وَ لا تُلقُوا بِأیْدِیَکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ»؛ (بقره-۱۹۵) ( و خویشتن را به دست خویش به هلاکت میاندازید.) نقل شده است که این آیه درباره ی قومی نازل شد که بدون تدارکات جنگ در جهاد شرکت می‌کردند و در میدان جهاد سربار دیگران می‌شدند.

به عنوان مثال اگر در زمانی که احتمال بهمن زیاد است به کوهنوردی مبادرت بورزی؛ شجاع نیستی متهوری. اگر در رودخانه­ ای که احتمال غرق شدن در آن به دلیل وجود گرداب زیاد است و توسط افراد آشنا به فنون شنا تجربه شده است، شنا کنی شجاع نیستی؛ بلکه تهور به خرج داده­‌ای. اگر در زمان اقدام به این­گونه اعمال به کام مرگ فرو روی به حکم عقل و شریعت، خودکشی کرده‌­ای.

به طور کلی در تفاوت شجاعت و تهور می‌­توان گفت:

شجاعت یعنی مصلحت اندیشی؛ اما تهور یعنی مصلحت را در نظر نگرفتن.

شجاعت یعنی کنترل نفس و کنترل خود؛ ولی تهوریعنی هوی وهوس.

شجاعت یعنی عقب نشینی به وقت ضرورت، تهور یعنی هجوم دائمی همراه با خسارت و ضرر.

شجاعت یعنی عقلانیت؛ ولی تهور یعنی حماقت.

بنابراین زدن به دل بیماری و بی­اهمیت نسبت به هشدار­های پی در پی پزشکان و مسئولان مبنی بر بالا رفتن احتمال درگیر شدن با بیماری مسری هنگام مسافرت، در زمان کنونی، نه تنها نشانه­ی شجاعت و شایسته ی ستایش نیست، که تهور و نشانه­ی حماقت است. اگر در این عمل نسنجیده­، جان را فدا کنی و به دیار باقی بشتابی، نه تنها به گناه انتحار مرتکب شده‌­ای؛ بلکه در ریخته شدن خون هم­‌میهن‌نان خود، سهیم هستی و گناه مشارکت در قتل تعداد نا مشخصی را که با بی‌­توجهی تو به این بیماری دچار شده‌­اند به گردن خواهی داشت.

آزاده ابراهیمی فخاری

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


ط

 

طناب استعمار در دستان برخی متدینین

این روزها همه جا سخن از فداکاری و ایثار دلاور مردان و نی است که درخط مقدم جنگ بیولوژیک به نبرد با میهمان نامبارکی رفتند که کام بسیاری از مردم جهان را تلخ کرده­ است.

همه مدیون و ممنون کسانی هستیم که به نحوی در راستای جلوگیری از پیشرفت این ویروس تلاش می­ کنند و سعی دارند جان افراد بیشتری را از چنگال مرگ به وسیله کرونا نجات بخشند.

مسلما اجر این بزرگواران در نزد خداوند متعال محفوظ است. خیلی بیشتر از حد تصور ما؛ چراکه با نجات هر یک نفر، نه تنها جان یک نفر، بلکه گویی همه ی مردم جهان را حیات را بخشیده ­اند؛ اجری غیر قابل تصور.

مَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا»(مائده-۳۲) هر کس نفسی را حیات بخشد (از مرگ نجات دهد) مثل آن است که همه ی مردم را حیات بخشیده است.

اما این سکه روی دیگری هم دارد. توجه به فراز قبلی این آیه ی شریفه انسان را به تأمل عمیقی فرو می­برد.

مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا»(مائده-۳۲) (هر کس نفسی را بدون حق و یا بی‌آنکه فساد و فتنه‌ای در زمین کرده، بکشد مثل آن باشد که همه ی مردم را کشته است.)

طبق این آیه شریفه، هر عمل و هر گونه بی­ توجهی از جانب انسان که باعث شود یک نفر جان خود را دست دهد، مثل این است که موجب قتل همه ی انسان­ های کره زمین شده باشد.!

یعنی قتل یک نفر، کیفری همچون قتل همه ی مردم را دارد. یعنی، حرمت قتل یک نفر نزد خداوند، به منزله ی قتل همه ‏ی مردم نزد انسان­هاست. یعنی، قتل یک نفر، بی‏اعتنایی به مقام انسانیّت است.

یعنی، از آن­جا که انسان‏ها به منزله ‏ی اعضای یک پیکرند، پس قتل یکی قتل همه است. یعنی، جایگاه دوزخی قاتل یک نفر، جایگاه کسی است که قاتل همه باشد. یعنی یک انسان می ‏تواند سرچشمه ‏ی حیات بخشی به یک نسل باشد، پس قتل او به منزله‏ ی قتل یک نسل است.

ولی عده ­ای بدون تدبر در معارف قرآنی و در زمانی که بیماری دامنگیر همه ی جهان شده است و ما با انجام یک عمل ساده می­توانیم جلوی گسترش و همه­ گیر شدن این مشکل را بگیریم، بی­توجه به عواقب کار و بدتر از آن با ادعای دیانت به نام دفاع از حریم مبارک ائمه معصومین(علیهم السلام) و بقاع متبرک امام­ زاده­ها، در اجتماع ظاهر می­شوند و به بهانه ی جلوگیری از هتک حرمت این بزرگواران کمر همت به قتل شیعیانشان می­بندند!! این است بصیرت در دین؟ این است تأسی به معصومین(علیهم السلام)؟ این است پیروی از شهدا؟

اگر با سیره ی امامان آشنا باشیم می­دانیم که چگونه به حفظ جان شیعیان اهمیت می­دادند.

در سبک زندگی رضوی عقل گرایی موج می­زند؛ اما ما به عنوان دفاع از حریم امام رضا(علیه السلام) در قتل شیعیان ایشان همت می­گماریم.

اکنون که بیش از پیش نیازمند وقار و متانت در جامعه هستیم تا این کشور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را از دام بیماری برهانیم، تجمع در برابر حرم امام رئوف، رفتاری متعصبانه نیست؟

در حدیثی از رسول خدا (ص) می خوانیم: من کان فی قلبه حبة من خردل من عصبیة بعثه الله یوم القیامة مع اعراب الجاهلیة(اصول کافی، جلد ۲، صفحه ۳۰۸)/ هر کسی در دلش به اندازه­ی دانه ی خردلی عصبیت باشد خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلیت محشور می­کند».

لحظه­ای بیندیشیم آیا به خطر انداختن جان شیعیان موجب وهن دین است یا بسته شدن مقطعی حرم معصوم؟ آیا رفتار غیر عاقلانه ی ما در این مقطع حساس که همه­ ی چشم­ها به سمت کشور ما دوخته شده است، موجب مخدوش شدن چهره­ی ائمه در جهان نیست؟ آیا با شکستن درب حرم می­توان از حریم ولایت دفاع کرد؟

دریغا که این بار متدینین و مسجدی­های ما با طناب استعمار و با شعار دفاع از حریم اهل بیت(علیهم السلام) به چاه جهالت فرو روند. امروز بیشتر از هر زمان به بصیرت در دین نیازمندیم.

آزاده ابراهیمی فخاری

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 

 


ش

 

 شادی کرونایی

نیاز به شادی، یکی از مهمترین نیازهای انسان است. آدم هایی که شادتر هستند، توان بهتری برای انجام کارهای خود دارند؛ اگرچه علاقه ی انسان به شاد بودن برگرفته از نیاز درونی اوست، اما آیا رسیدن به شادی از هر روشی صحیح است؟ آیا از نگاه اسلام انسان مجاز است به هر شکلی که شده شادی خود را تأمین نماید؟

اسلام دین جامع و کاملی است و برای تمام لحظات زندگی ما برنامه هایی پیشنهاد می دهد که اگر غفلت را کنار بگذاریم، از طریق عمل به آن برنامه ها آن هم هوشیارانه و نه از سر تکرار، به آنچه مقصود خدا از آفرینش ماست می رسیم.

از جمله باورهای اشتباهی که درمیان مردم وجود دارد، این است که دین را حقیقتی عجین شده با گریه و اندوه می دانند. آنها شاد بودن را امری جدای از دین تصور کرده و به همین دلیل انواع راه ها و الگوها را دنبال می کنند تا به شادی برسند.

انسان‌ها برای شاد شدن راه‌ های مختلفی را امتحان می کنند. یکی از آن راه ها پناه بردن به موسیقی و رقص و آواز است گویا گمشده ی خویش را در رقص یا آهنگ و آواز می یابند.

برخی افراد بر این باورند که رقص و موسیقی چنان بر روحیه ی آنها تاثیر می گذارد که می تواند شادمانی را به آنها برگرداند.

برای عده ای دیگر نیز شادی در نشئگی حاصل از مصرف انواع قرص ها و مواد مخدر تعریف می شود. این افراد بر این باورند که مصرف مواد هر چه غم و اندوه است را می شوید و می برد و چنان انسان را سبک می کند و از غم دنیا فارغ که نگو و نپرس.

اگرچه برخی برای دریافت شادی به انواع شادی های کاذب روی می آورند، اما حقیقتی که نمی شود کتمان کرد این است که شادی های کاذب دوام ندارند و پس از گذشت اندک زمانی مجددا کسالت روحی این افراد باز خواهد گشت.

حال باید دید نگاه اسلام نسبت به شادی چگونه است؟ اسلام با چه عینکی به شادی نگاه می کند؟

از جمله مواردی که با رجوع به آموزه های دین به آن می رسیم این است که عواملی همچون نگاه به سبزه و آب، استفاده از رنگ زرد و سفید در لباس و کفش، روزه گرفتن، نماز شب، بیدار ماندن از اذان صبح تا قبل از طلوع آفتاب، هدیه دادن به یکدیگر منجر به شادی می گردد.

در سبک زندگی دینی شادی دارای معیارهای معینی است. از جمله معیارهایی که در آموزه های اسلام برای شادی ارائه می شود، این است که شادی باید از راه حلال تأمین گردد، منجر به آسیب رساندن به دیگران نشود، باعث تحقیر افراد نگردد، آزار و رنجش خاطر دیگران را در پی نداشته باشد، دوامی طولانی بر جسم و روح ما داشته باشد و همچنین انرژی لازم برای رویارویی با سختی های زندگی را برای ما فراهم آورد.

با توجه به شرایط بحرانی که بخاطر ویروس کرونا با آن دست و پنجه نرم می کنیم و مجبور به یک قرنطینه ی خانگی هستیم، بهتر است از این فرصت با هم بودن بهتر استفاده کنیم و با یک برنامه ریزی ساده  شادی و نشاط را درمتن زندگی خود پیاده سازیم.

از جمله امور شادی ساز، بازی است. بازی های متنوع و متعددی وجود دارد که از حیث هیجان و نشاط،  بسیار شادی بخش است و هیجان و نشاط آن ها کم از رقص و آهنگ نیست وحتی گاهی دوام آنها بیشتر است.  

به طور مثال بازی ساخت اشکال مختلف با چوب کبریت یا سطل پرتاب توپ، نقاشی با چشمهای بسته، حفظ تعادل با توپ و قاشق، فوتبال دستی، پازل، گاز زدن سیب آویزان، برج سازی، اسم و فامیل، متن بدون نقطه و . ازجمله بازی های جذابی است که می توان در دوران قرنطینه ی کرونایی از آن بهره برد.

گاه انتخاب یک کتاب که برای همه ی سنین جذاب باشد و البته بصورتی جذاب هم خوانده شود نشاطی خاص در خانواده ایجاد خواهد کرد.

نمایش های خانگی، تعریف لطیفه هایی که از حکمت و نکات تربیتی برخوردار باشند نیز از دیگر راههای ایجاد نشاط در خانواده است.گاهی حتی یک آشپزی دورهمی مثل پخت آش یا کیک وکمک همه در پخت آن باعث شادی و نشاط می گردد.

آری، خداوند تبارک و تعالی شادی واقعی را در امور حلال قرار داده است و با وجود شادی های حلال، پناه بردن به شادی های حرام هیچ توجیهی ندارد.

پس چه زیبا فرموده: سید الساجدین، امام زین العابدین (علیه السلام) که: "إلهی من ذا الذی ذاق حلاوة محبتک فرام منک بدلا"؛ چه کسی شیرینی محبت تو را چشیده و با این حال به دنبال جایگزین دیگری است؟!  (مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۹۱، ص ۱۴۸، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ هـ ق.)

زینب صالحی هاردنگی

لینک مطلب  در خبرگزاری حوزه


ت

 

تعصب و بلایی که بر سر انسان ها می آورد

فرقی نمی کند از کجا دستور گرفته باشند،  چه دستور از ناحیه ی عزلت نشینان و در پستوی خانه هایشان صادر شده باشد و چه از عمامه به سرهای لندن نشین؛ مهم این است که این رفتارها تنها ثمره جهل و تعصب است. لطافتی که در لیسیدن ضریح به خرج می دهند با خشنونتی که برای از جای کندن درهای حرم به کار می گیرند هر دو میوه های یک نوع تفکر هستند.

بحران ها اگرچه زندگی را سخت می کنند،  اما پتانسیل آدم ها را نمایان می سازند. در شرایط سخت و بحرانی متعصبان شناخته تر شده و احمقان معرفی می شوند. حمایت و دفاع از چیزی آن هم گسترده و بی‏قید و شرط تا جایی که پا روی حق گذاشته شود عصبیتی مذموم است و آدم های متعصب جز به تعصب، نمی ‏شوند.

در نگاه دین همه شرایط و موقعیت‏ هایی که در زندگی ما پیش می‏آید، وسیله آزمایش است، باید میزان عبودیت انسان سنجیده شود. دقیقا مثل زمانی که خداوند شیطان را مورد آزمایش قرار داد. به حسب آن چه در روایت آمده، ابلیس گفت اگر من را از این سجده معاف بداری، آن چنان عبادتی می‏کنم که در عالم کسی چنین عبادتی نکرده باشد.اما خداوند فرمود: قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَطَاعَ مِنْ حَیْثُ أُرِیدُ»؛ اگر مرا اطاعت می‏کنی، همان طور که من می‏گویم انجام بده.

تعصب، انسان را از تبعیت محض باز می دارد و تبعیتش را مرزبندی می کند. متعصب فقط می خواهد به حریم حرم راه یابد و برایش تجمع و آزار و رنج دیگران و حتی خطر انتقال ویروس کرونا هم معنا ندارد. چیزی از درون او را می خواند به رفتن، به کوبیدن، به فریاد زدن و به شکستن. او عَطَفَ الْحَقَّ عَلَی أَهْوائِه است یعنی حق را به هوس‏هاى خودش متمایل مى‏ کند.

او دست در گردن شیطان می اندازد، شیطان هم شش هزار سال بندگی کرده بود،  متعصب هم شاید سالها در گوشه ی حجره ای درس دین خوانده باشد.

اهل تعصب هم که نباشی می شوی همنشین ابراهیم. صدساله شده و فرزندی ندارد بعد از این همه سال، خداوند عنایتی می کند و اسماعیل را به او می بخشد و حالا دستور ذبحش را نیز صادر می کند.

فرسنگ ها فاصله است بین عبودیت ابراهیم در پذیرش حرف حق و تمرد شیطان از حرف حق. فاصله بسیار است میان مدافعان حریم اهل البیت علیهم السلام» وحمله کنندگان به حرم.

آری اینگونه بساط امتحان همواره پهن است چرا که فلسفه ی امتحان چیزی جز لِیَمِیزَ الْمُتَوَاضِعِینَ مِنْهُمْ مِنَ الْمُسْتَکْبِرِینَ» نیست. قرار است ماهی مقصود گرفته شود و حالا نیاز به آبی گل آلود است و چه کسی جز متعصب می تواند بستر این آب گل آلود را فراهم کند.

متعصب بر مبنای تعصبش فریاد می کشد و جاهل نیز به استمداد او می آید. در روایت آمده است که جهل در زندگی مومن غروب کرده و بر او حاکم نیست اما حالا می بینیم به ظاهر مومنانی که همواره شاهد طلوع جهل در وجود خویش هستند.

 

 زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در صاحب نیوز


ک

 

پاسخ قرآن به کاسه های داغ تر از آش

حرم  ائمه ی معصومین (علیهم السلام) قرن‌هاست که ملجأ و پناه شیعیان و مسلمانان جهان بوده است؛ اگرچه برای مؤمنین بسته بودن درب حرم اهل البیت علیهم السلام سخت و جانکاه است، اما گاهی زمانه و شرایط می طلبد که انسان دوری ظاهری از حریم حرم را تحمل نماید و این خود نشان دهنده ی فقه پویا و بصیرت حاکم جامع الشرایط است که همواره مطابق مصلحت و شرایط زمانه پیش رفته و احکام مخصوص به آن را صادر می کند.

بدون شک هیچ موضوعی نمی‌تواند بهانه ‌ای برای هتک حرمت این حریم کبریایی باشد؛ لذا بر همگان لازم است تا با تأسی به امر رهبری معظم و مراجع عظام (دامت برکاتهم) که براساس مصلحت اندیشی و نجات جان انسان ارائه می گردد، پیشگام و همراه و هماهنگ مصالح   بوده و در سایه ی صبر مؤمنانه به تکالیف شرعی و عقلی خویش عمل نماییم.

بر ما لازم است که همواره از تصمیمات قانونی، تخصصی و کارشناسانه تبعیت نموده و از ارائه ی هرگونه نظرات کج‌اندیشانه و شبهه افکنی‌های مغرضانه دوری جوییم.

روشن است که پشت سر گذاردن این ایام کرونایی تنها با محوریت عقل و منطق امکان پذیر خواهد بود و این اصل نباید مورد غفلت قرار گیرد.

نباید فراموش کرد که در زمان ائمه ی معصومین علیهم السلام نیز با پیش آمدن مقتضیاتی، آن بزرگواران حکم به احکام ثانویه می نمودند و از این طریق از جان انسان ها محافظت می نمودند.

به عنوان مثال در عصر امام رضا علیه السلام شهادت خود حضرت به پیشنهاد ایشان لازم بود مخفیانه اعلام گردد تا خطری متوجه شیعیان نگردد.

و حال می بینیم که بدخواهان و دشمنان  میهن و انقلاب و اسلام کاسه ی داغتر از آش شده اند و در این شرایط  با انجام اقدامات افراط گرایانه  و به دور از عرف شریعت، ژست دفاع از دین گرفته اند

این افراد باید بدانند که با این کار این بلا را به کارزاری اعتقادی، ی، اقتصادی و اجتماعی مبدل کرده‌اند و چهره دشمنی و نفاق خود را با این انقلاب و نظام آشکارتر نموده اند و نه تنها موجب دفاع از دین نشده اند بلکه ضربه ی سهمگینی به دین زده اند و بدانند در این آزمون بدترین امتحان را داده اند.

امام راحل در این زمینه اینگونه هشدار می دادند: ‏امروز عده‌ای با ژست مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می‌زنند که گویی وظیفه‌ای غیر از این ندارند.

خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه‌های علمیه کم نیست. ‏طلاب عزیز لحظه‌ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروّج اسلام امریکایی‌اند و دشمن رسول الله.

‏استکبار وقتی که از نابودی مطلق ت و حوزه‌ها مایوس شد، دو راه برای ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتی حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههای نفوذ تقویت گردید.

فراموش نکنیم که از جمله ادعاهای منافقان، اصلاح طلبی است. آنها خود را اصلاح طلب معرفی می کنند در حالی که مفسد واقعی هستند.

خداوند در قرآن می فرماید:

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الأرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُون »و هنگامی که به آنها گفته شود در روی زمین فساد نکنید می گویند ما فقط اصلاح کنندگانیم، (بقره، آیه۱۱) منافقان هدف خود را اصلاحات بیان می کنند در حالی که اصلاحات آنها چیزی جز فساد و فحشا نیست.

و در ادامه،  قرآن در پاسخ به این ادعا می فرماید: أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکنْ لا یشْعُرُون بدانید این ها همان مفسدانند و برنامه ای جز فساد ندارند ولی خودشان نمی فهمند. (بقره، آیه۱۲) و این گونه، قرآن پرده از ظاهر اصلاح طلبی آنها بر می دارد. منافقان آن قدر در راه نفاق اصرار و پا فشاری کرده اند و آنچنان با برنامه های زشت خود، خو گرفته اند که تدریجاً گمان می کنند این برنامه ها، مفید، سازنده و اصلاح طلبانه است در حالی که جز فساد چیز دیگری نیست.

از نشانه های دیگر منافقان که در آیه ۱۳ سوره بقره به آن اشاره شده این است که آنها خود را عاقل و هوشیار می دانند و مؤمنان را ساده لوح و خوش باور.

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ» هنگامی که به آنها گفته شود ایمان بیاورید، آنگونه که توده های مردم ایمان آوردند می گویند ما همچون این سفیهان ایمان بیاوریم؟

این گروه منافق، افراد پاکدل، حقیقت جو و حق طلبی که در برابر دعوت پیامبر و تعلیمات آسمانی اش سر تعظیم فرود آورده اند را به سفاهت متهم می کنند. البته خداوند در ادامه آیه واقعیت را این گونه بیان می کند: أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَکنْ لا یعْلَمُون سفیهان واقعی (منافقان) هستند اما نمی دانند.»

آری، در طول تاریخ کم نبودند عالمان بی بصیرت و منافقانی که یا از روی جهل یا عمد ضرورت های زمانه خود را نشناختند و با فتواهای ناسنجیده و تندروی ها و یا ندانم کاری ها تیشه به ریشه اسلام زدند  و غرامت سنگینی را بر دوش مکتب اسلام قرار دادند. امثال خوارج.

فاطمه فرهادیان  

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


 

ر

 

راهکارهایی ساده برای مقابله با راحت طلبی در دوران قرنطینه

حکایت اکثریت ما حکایت همان بچه ای است که به مکتبخانه می رفت. استادش به او می گفت: بگو الف؛ اما کودک هیچ نمی گفت. استاد چند بار تکرار کرد؛ ولی کودک یک بار هم دهان باز نکرد تا بگوید الف. استاد از اوپرسید: چرا نمی گویی الف؟ کودک گفت: اگر الف را بگویم باید بقیه را هم بگویم پس از اول، الف را نمی گویم تا مجبور نباشم، بقیه اش را هم بگویم.

انسان ها بالذات راحت طلب و لذت جو هستند، اما اگر بخواهند دائما به این راحت طلبی جامه عمل بپوشانند، این کار برای آنها نتیجه ای جز شکست و عدم پیشرفت نخواهد داشت.

در زندگی امروزی نیز که امکانات به سهولت در اختیار انسان قرار گرفته و رفاه بیشتری نسبت به زمان قدیم ایجاد شده، فرهنگ راحت طلبی هم شیوع بیشتری پیدا کرده است. در حال حاضر هم که با شرایط قرنطیه عمومی روبرو هستیم تنبلی و راحت طلبی ما ممکن است به یک عادت مبدل شود. امام صادق (ع)درباره تنبلی می فرمایند: دشمن کار، تنبلى و کسالت است.» (ترجمه فروع کافی ؛ ج ۵ , ص ۲۰۲)

راحت طلبی نشان دهنده کاهلی، تن آسایی، طفره رفتن و از کار در رفتن است. این در حالی است که فلسفه زندگی انسان چیزی جز رشد و تعالی روحی و کمال معنوی نیست؛ طبق گفته امام باقر (ع): تنبلى به دین و دنیا زیان می رساند.» (تحف العقول/ ترجمه کمره ای؛ ج ۱، ص ۳۱۰)

بنابراین اگر انسان بخواهد پیشرفت کند چه از لحاظ روحی و معنوی وچه از لحاظ علمی، اقتصادی و باید بداند که با راحت طلبی و تنبلی هرگز  موفق نخواهد شد. با توجه به اینکه گرایش به راحت طلبی از دوران کودکی شکل می گیرد، بنابراین مبارزه با آن نیز از همین دوران باید آموخته شود. لذا کودکان باید با مفهوم سختی و دست نیافتنی بودن خواسته ها جز با کار و تلاش، آشنا شوند تا در سنین بالاتر بتوانند برای ایجاد تغییر در زندگیشان تلاش کنند.

در این ایام که اوقات فراغت همه افراد خانواده بیشتر شده و زمینه تنبلی افزایش یافته است، با انجام چند کار ساده می توان عادت به راحت طلبی را از اعضای خانواده دور ساخت.

 اولین اقدام کم کردن ساعات خواب از طریق سحرخیزی است. امام صادق(ع) درباره سحرخیزی فرمودند: خواب صبح شوم است، روزى را دور مى کند و رنگ انسان را زرد و زشت و متغیّر مى کند و آن خواب اشخاص شوم است، خداوند بزرگ روزى ها را بین طلوع صبح تا طلوع خورشید تقسیم مى کند، پس از خواب این زمان دورى کنید.» (مکارم الاخلاق: ۳۰۵٫)

در ایام قرنطینه و تعطیلات نوروزی خانواده ها می توانند با مدیریت خوابشان، ضمن استراحت و خواب کافی، صبح ها زودتر از خواب بیدار شوند، با این کار ضمن بهره مندی از نشاط اول صبح می توانند در کنار هم به ورزش پرداخته و در ادامه نیز صبحانه ای دورهمی نوش جان کنند، تا علاوه بر نشاط جسمی از نشاط روحی به واسطه مصاحبت با اعضاء خانواده بهره مند شوند.

دومین کاری که برای مقابله با راحت طلبی مفید است، داشتن هدف و برنامه روزانه برای رسیدن به آن هدف است. اعضاء خانواده می توانند با همفکری هم، اهداف کوتاه مدت تک نفره و یا مشترک را به همراه برنامه ریزی برای رسیدن به آن طراحی کنند و با تبعیت از برنامه روزانه خود،  گام به گام به هدفشان نزدیک شوند. مثلا مادران می توانند به همراه دخترانشان، یادگیری یک کار هنری همانند عروسک سازی را در این ایام شروع کنند. پدران نیز می توانند امور فنی را به پسرانشان تعلیم دهند، یا می توانند هر روز در ساعتی معینی به  مطالعه کتب مورد علاقه شان به صورت دسته جمعی بپردازند و بدین طریق مانع رسوخ حس تنبلی و راحت طلبی در روح و جسم اعضاء خانواده شوند.

زهرا باغبانان

لینک مطلب در ندای اصفهان

 

 


در

 

در روزهای کرونایی اینگونه در خانه بمانیم

این روزها کمپین"در خانه بمانیم" ورد زبان همه شده است؛ از وزیر بهداشت و مردم عادی گرفته تا دکتر و پرستارهایی که به گفته ی خودشان دیگر توانی برای اضافه کاری برایشان نمانده است.

هضم پیام هایی از این قبیل، برای من که طاقت در خانه ماندن نداشتم سخت که نه، غیر ممکن بود.

پس با رعایت ایمنی و استفاده از ماسک و دستکش بیرون می‌رفتم؛ بیرون رفتن هایی که بیشترشان ضروری نبود ولی در خانه ماندن،  آن هم در حال و هوای قبل از عید نوروز را نمی توانستم تحمل کنم.

در این هیاهو پیامی به دستم رسید مبنی بر این که شما موظف هستید که در فضای مجازی به تبلیغ این شعار پرداخته و مردم را به ماندن در خانه تشویق کنید.

حتی درک چنین پیامی هم برایم سخت بود.

تصمیم گرفتم تبلیغ مسائل بهداشتی پیگشیری از کرونا را به عهده بگیرم.

این موضوع را پیشنهاد دادم ولی پاسخی که دریافت کردم این بود که موضوعات تقسیم بندی شده و موضوعی که برای شما در نظر گرفته شده همین است.

از طرفی مجبور به قبول چنین درخواستی بودم؛ از طرف دیگر نمی توانستم کاری را از مردم بخواهم که خودم به آن عمل نکرده بودم.

تبلیغ چنین شعاری برای من کار سختی نبود؛ اما می دانستم با گذاشتن هرپستی این آیه جلوی چشمانم جان می گیرد:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ

ای کسانی که ایمان آورده‏ اید چرا چیزی می‏ گویید که انجام نمی‏ دهید. (صف، آیه ۲)

و با هربار دیدن آن، عذاب وجدان رهایم نمی کند.

پس قبول این درخواست را به تعویق انداخته، تا یک هفته در خانه ماندن را تمرین کنم.

کاغذی برداشتم و برنامه ریزی مفصلی را روی آن نوشتم تا حتی وقتی برای وسوسه شدن برای بیرون رفتن نداشته باشم.

 

روز اول برنامه ریزی بدون انعطاف من و بدون موفقیت گذشت. هرچند آن روز در خانه مانده بودم ولی این ماندن، با کلافگی و بطالت همراه بود و وسوسه بیرون رفتن یک لحظه هم من را رها نمی کرد.

می دانستم با این روش، در خانه دوام نمی آورم فاصله ی بین حرف و عمل بسیار بود و این را من عملا آن روز تجربه کرده بودم.

پس بار دیگر کاغذی برداشته و برنامه ریزی واقعی تر و قابل انعطاف تری انجام دادم.

برنامه ای که خواب و استراحت و تفریح هم جزئی از آن بود؛ تفریحی که باید در منزل انجام می شد.

پس لیستی از تفریحات مورد علاقه که قبل از این ماجرا، وقتی برای پرداختن به آن نداشتم را هم به برنامه ریزی اضافه کردم.

نتیجه خیلی بهتر از آن چیزی شد که فکر می کردم؛ هرچند هنوز وسوسه ی بیرون رفتن به طور کامل از بین نرفته بود.

پس دوباره و چندباره برنامه ریزی هایم را تغییر داده و به واقعیت نزدیک کردم.

از طرفی در مورد فواید در خانه ماندن و پرداختن به کارهایی که هیچ گاه تصور نمی کردم وقتی برای انجامش پیدا کنم،  فکر کردم. با این روش عامل انتقال بیماری هم نمی شدم و احیانا خانواده ام را هم به خطر نمی انداختم تا خدایی نکرده بعدا پشیمان شوم.

هرچه فکر می کردم می دیدم که ارزش ندارد که بخواهم بخاطر بیرون رفتن، خود را مدیون مردم کنم؛ مجموع این افکار و عمل کردن به برنامه ریزی و سرگرم شدن، ماندن در خانه را برایم قابل تحمل تر کرده در حالیکه شنیدن وعده خدا کار را برایم لذت بخش نیز کرده بود.

آنجا که خداوند می فرماید:

وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ

 

و آنان که در (راه) ما (به جان و مال) جهد و کوشش کردند محققا آنها را به راه‌های (معرفت و لطف) خویش هدایت می‌کنیم، و همیشه خدا یار نکوکاران است.

تلاشی هرچند کوچک در راه خدا، در راه حفظ جان بندگان خدا و در راه تلاش برای برقراری آرامش، برای من نوعی جهاد بود. جهاد برای تحمل سختی های این راه.

شاید بعض ها جهاد را به حضور در جبهه ی جنگ و مبارزه درخط مقدم بدانند و در خانه ماندن از نظر آنها جهاد به حساب نیاید اما حقیقتا جهاد گاهی ‌به حرکت است گاهی به س، گاه به صحبت است و گاهی به سکوت.

آری جهاد حرکتی می خواهد همراه با بصیرت تا در سایه ی آن جانها حفظ گردد.

ریحانه علی عسکری

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


ف

 

انحراف از فطرت

اگر بخواهیم نگاه دقیقی به ماهیت انسان داشته باشیم به ناچار باید بپذیریم که انسان به حکم انسان بودنش دارای ماهیتی واحد است که در هرگوشه ی این عالم هم که باشد و در هر نقطه ای از تاریخ گذشته و حال و آینده هم که قرار گیرد در امر فطرت با دیگران یکسان است.

اگرچه شکل زندگی او در ادوار مختلف متفاوت است؛ اما وجه تشابه او در فطرت را نمی توان نادیده گرفت.

خداوند در قرآن درآیه ی ۳۰ سوره روم می فرماید:

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفا فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَالنَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَالنَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ»؛ پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسان ها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست. این است آیین استوار، ولی اکثر مردم نمی دانند.

دین حنیف در این آیه یعنی دینی که از تمام کجی‌ها و از انحراف و خرافات و گمراهیها به سوی راستی و درستی متمایل شده است.

از دیگر سو، طبیعی ترین شکل و شیوه در تشکیل خانواده زمانی رقم می خورد که دو جنس مخالف یعنی زن و مرد با وجود یک پیوند عاطفی کنار هم قرار گیرند و به رفع نیازهای طبیعی یکدیگر چه از حیث جسمی و چه از جهت روحی و روانی کمک نمایند.

از جمله کارکردهای مهم خانواده تنظیم نمودن غریزه ی جنسی در انسان است. اساسا یکی از هدف‌های ازدواج و تشکیل خانواده، تأمین نیازهای جنسیِ زن و مرد است.

خداوند در قرآن می‌فرماید: (یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالا کَثِیرآ وَنِسَاء .) (نساء: ۱)؛ ای مردم، بترسید از پروردگار خود، آن خدایی که همه شما را از یک تن بیافرید و هم از آن، جفت او را خلق کرد و از آن دو تن خلقی بسیار در اطراف عالم از مرد و زن پراکند.

اینکه در دوران جاهلیت مدرن شاهد تشکیل خانواده هستیم اما نه با وجود یک زن و یک مرد بلکه با حضور دو زن و یا دو مرد و یا حتی عجیب تر از آن زمانی که یک مرد با حضور یک حیوان ادعای تشکیل خانواده دارد و قوانین حاکم برآن جامعه نیز چنین ازدواج هایی را تصویب می کند، نشان دهنده ی تغییر فطرت انسان و خواسته های فطری او نیست،   بلکه فطرت همواره اصیل است و خواسته های آن منطبق برنیازهای طبیعی انسان است.

این نوع ازدواجها نشان دهنده ی نوعی انحراف از فطرت است. در حقیقت انسان همواره تحت تاثیر عوامل درونی همچون نفس اماره و عوامل بیرونی همچون جو و شرایط محیطی و تربیتی و اجتماعی قرار می گیرد و وقتی چنین اتفاقی بیافتد از فطرت اولیه اش انحراف می یابد.

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 


خ

 

ترویج فرهنگ خودخواهی، رسمی غلط در خانواده

در دوران مدرنیته تفکرات متعدد فلسفی ترویج پیدا کرد و خانواده نیز از این نوع تفکرات در امان نماند.

از جمله تفکراتی که در غرب و به بهانه ی مدرنیته رواج پیدا کرد بحث فردگرایی بود.

فردگرایی خواه ناخواه، تربیت فرزندان را تحت تاثیر قرار داد و از تربیت دینی و سنتی دور ساخت.

یکی از اموری که در تربیت دینی به آن توجه می شود بحث دیگرخواهی است بدین معنا که انسان فقط به فکر خودش نباشد و دیگران را نیز مورد توجه قرار دهد حتی این دیدگاه تا جایی پیش می رود که تقدم دیگران بر خود و ایثار نیز مطلوبیت پیدا می کند.

 اما با رواج تفکر فردگرایی، خودخواهی مجاز شد و گویا توجه به فرزند و تن دادن به تمام خواسته های درست و غلط او به نوعی مهربانی و محبت تلقی گردد.

شاید ترویج این تفکر را در رفتار مادران بسیار دیده باشیم. مادرانی که با ظرف غذا در دست به دنبال بچه ها می دوند و همیشه با یک جمله که احتمالا برای شما ما هم آشناست، فرزند خود را ترغیب به خوردن غذا می کنند و آن جمله این است: این یک لقمه یا یک قاشق غذا را بخور و گرنه فلان بچه می خورد. کودک نیز به محض شنیدن این جمله حتی اگر سیر هم باشد سریعا غذا را می خورد چرا که حس خودخواهی و حسادت او توسط مادر تحریک شده است.

این یک مثال بسیار ساده برای تفهیمِ ترویج فرهنگ خودخواهی و فردگرایی در خانواده است که متاسفانه خانواده های ما از همان ابتدای تولد کودک خواسته و یا ناخواسته آن را رواج می دهند.

البته این تفکر خودمحور بودن نه تنها کودکان را خودخواه تر بار آورده بلکه بر خود والدین نیز اثر گذاشته تا جایی که امروزه برخی از والدین به بهانه ی اینکه اگر خودت را دوست نداشته باشی نمی توانی دیگران را دوست بداری تمام توجه خویش را معطوف به خواسته های خود می کنند و کمتر به وظایف خویش در برابر فرزند عمل می نمایند.

مهمانی های مجردی که بین ن و مردان متاهل به شکل افراطی باب شده می تواند نمونه ی خوبی برای اثبات این مساله باشد.

نمونه ی عینی دیگر آن این است که والدین برای فرزندان تبلت و موبایل خریده و از این طریق آنها را سرگرم می نمایند تا بچه بدون نق زدن مشغول بازی گردد و والدین نیز  به کارهای شخصی خود بپردازند.

تربیت هایی با مبنای محبت های افراطی در خانواده های امروزی به همان میزان خطر دارد که تربیت های متحکمانه و آمرانه در خانواده های گذشته داشت.

بنابراین پرهیز از افراط و تفریط شاید بهترین راه برون رفت از این معضل می باشد. خانواده ها باید تمرین تعادل کنند و توجه بیش از حد به خود و یا فرزند را کنار گذاشته و از آن طرف از بی توجهی به خود و یا فرزند نیز اجتناب نمایند.

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 


ب

 

 

راهکاری برای بهبود روابط والدین و فرزندان

خانواده در نگاه اسلام همچون درختی است که چنانچه به آن رسیدگی گردد،   جامعه نیز قادر خواهد بود از ثمرات و میوه های با برکت آن بهره گیرد.

از مهمترین اموری که یک خانواده همواره با آن درگیر است بحث ارتباط والدین با فرزندان و بالعکس رابطه ی فرزندان با والدین است.

متاسفانه امروزه حتی در برخی از خانواده ها شاهد بحران عظیمی در امر این ارتباط گیری هستیم؛ به گونه ای که هم پدر و مادرها از نحوه ی این ارتباط ها ناراضی اند و هم فرزندان دچار آسیب های فراوانی شده اند.

 بغرنج بودن این موضوع در جایی که والدین تقیدات مذهبی داشته باشند اما فرزندان حاضر به تبعیت از منش والدین نباشند،  بیشتر احساس می گردد.

به نظر می رسد تفاوت در ارزش هایی که والدین بدان ها پایبند هستند در مقایسه با ارزش هایی که برای فرزندان اهمیت دارد، عامل نامطلوب بودن این روابط گشته است.

بریدگی و گسستگی روابط بین والدین و فرزندان و بالعکس، زمانی اتفاق می افتد که هماهنگی و انسجام فکری و نظری و همچنین گفتاری و رفتاری بین آنها وجود نداشته باشد.

در واقع می توان گفت راه حل اساسی برای بالابردن کیفیت روابط، ایجاد هماهنگی بین افکار و رفتار والدین و فرزندان است؛ اما آیا حقیقتا این امر شدنی است؟ و آیا ما قادر خواهیم بودن چنین هماهنگی و انسجامی را بین افکار و رفتار خود با فرزندانمان ایجاد نماییم؟

برخی از افراد معتقدند که دوران زندگی ما کاملا متفاوت با دوران زندگی فرزندان ماست و بین ما و فرزندانمان از حیث شرایط و ویژگی های فرهنگی و اجتماعی و ی و اقتصادی و . فرسنگها فاصله است.

آنها بر این باورند که گذشته منسوخ شده و شرایط جدید اقتضائات خاص خودش را دارد و ما چاره ای نداریم جز اینکه به همین اقتضائات موجود تن دهیم و در برابرش تسلیم گردیم.

این گروه معتقدند تنها راه برون رفت از تشویش ها و اضطراب ها و تنها راه بهبود روابط بین والدین و فرزندان پذیرش شرایط زمان و سازش با محیط است و انسان توان تغییر رفتار خود و فرزندانش را ندارد.

اما در نگاه آموزه های اسلام رفتارهای انسان تحت تاثیر عوامل گوناگونی قرار می گیرد و ما از طریق شناخت آن عوامل و همت برای اصلاح قادر خواهیم بود به تغییرات اساسی در رفتارها دست یابیم.

متاسفانه افرادی که قائل به پذیرش جبر زمانه هستند به نوعی بی ارادگی را تجویز می کنند و همین مساله باعث می شود که والدین نسبت به رفتارهای فرزندان سهل انگار بوده و عموما با جملاتی همچون جوان است دیگر و یا چاره ای نداریم،  از زیر بار مسئولیت خویش شانه خالی کنند.

بنابراین از مهمترین عواملی که می توان در جهت اصلاح و بهبود روابط والدین و فرزندان از آن مدد گرفت باور داشتن تغییر و بکارگیری اراده است.

پدر و مادر همواره و تا آخرین لحظه ای که جان در بدن دارند در برابر فرزندان خویش مسئولیت دارند و نباید با بهانه های واهی همچون جبر زمانه، تسلیم گردند بلکه باید تمام همت و تلاش خویش را بکار گیرند تا گام های  فرزندانشان را در مسیر صحیح ثابت گردانند.

خداوند متعال در قرآن کسی  که با اراده ی خویش قدم در راه اصلاح بردارد را ستوده است آنجا که می فرماید: وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَی لَهَا سَعْیَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ کَانَ سَعْیُهُم مَّشْکُورًا: و آن کس که سرای آخرت را طلبد، و برای آن سعی و کوشش کند، در حالی که ایمان داشته باشد، سعی و تلاش او (از سوی خدا) پاداش داده خواهد شد (الإسراء/ ۱۹).

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 


k

 

نظرسنجی والدین در برنامه ریزی اوقات فراغت خانواده

شاید شما هم در تعطیلات نوروز یا ایام قرنطینه و از منزل بیرون نرفتن، با این سوال مواجه شوید که چگونه برای اوقات خود و فرزندم برنامه ریزی کنم؟ در ادامه چند نکته را بیان خواهیم کرد.

فراغت به معناهای متفاوتی چون، جدایی از چیزی یا کاری، پایان یافتن کاری، دست کشیدن از کار، فراغ از کار و اوقات بیکاری به کار رفته است. اما گروهی دیگر بر این باورند که اوقات فراغت به معنای آزادی از تمام اامات اخلاقی و بی مسئولیتی است.

اسلام با این دیدگاه مخالف بوده و اوقات فراغت را با بیهودگی، بی هدفی و روزمرگی همراه نمی داند؛ بلکه در نگاه اسلام، فراغت فرصتی دوباره برای بازیابی نیروها و استعدادهای تحلیل رفته در جهت ادامه کار و تلاش مجدد است؛ چرا که تا هنگامی که انسان دارای عقل و اختیار است دارای مسئولیت خواهد بود و تا وقتی که مسئولیتی برای او تعریف می شود، بیهودگی، بی هدفی و روزمرگی معنا ندارد.

بهره گیری مطلوب و صحیح از اوقات فراغت یکی از مؤلفه های استحکام بنیان خانواده و زندگی انسان است. از جمله نیازهایی که در یک خانواده وجود دارد نیازی است که هر یک از اعضاء به یکدیگر دارند،  نیاز با هم بودن و کنار هم بودن؛ اگرچه این نیاز بسیار ساده است اما اگر به موقع تأمین نشود موجب بروز اختلالات روحی و روانی و حتی مختل شدن تعاملات اجتماعی می گردد. گذراندن اوقات فراغت اعضای خانواده در کنار یکدیگر، تأثیرات مثبت روحی و روانی برای آن ها داشته و منجر به کاهش اختلالات روحی و روانی نیز می گردد.

اهمیت اوقات فراغت و تأثیر آن تا جایی است که حتی امام سجاد(ع) نیز در دعاهای خویش از خداوند درخواست اوقات فراغتی توأم با شادی، راحتی و عدم گناه را می نمودند.

گاه ممکن است در مفهوم اوقات فراغت چنین پنداشته شود که اوقات فراغت به معنای بطالت، خوش گذرانی و یا از زیر بار مسئولیت فرار کردن است؛ اما در واقع اینگونه نیست، آنچه که در این میان مهم است کمیت و کیفیت استفاده از اوقات فراغت است. اگر انسان از اوقات فراغت خود به نحو مطلوب و صحیح استفاده کند و منطبق بر دستورات اسلام با تعیین هدف و برنامه ریزی برای رسیدن به هدف تلاش نماید، این مساله سبب ایجاد روحیه و نشاط و انرژی از دست رفته گردیده و هم افزایی، تعاون و همکاری را افزایش می دهد.

از آنجایی که اوقات فراغت نقش اساسی در تحکیم کانون خانواده دارد و با توجه به تفاوتی که در خواسته ها و علاقه‌مندی های نسل ها وجود دارد، لذا نظرسنجی والدین از اعضای خانواده در مورد چگونگی گذراندن اوقات فراغت و اتخاذ تصمیمات سازنده در جهت بالا بردن روحیه افراد و جلوگیری از روزمرگی اعضای خانواده بسیار حائز اهمیت است.

با توجه به اینکه نوجوانان و جوانان امروزی بسیار تنوع طلب می باشند، والدین می توانند از طریق هم اندیشی و اتخاذ تصمیم سازنده برای چگونه سپری کردن اوقات فراغت یک برنامه اساسی بر اساس نظرات و تمایلات منطقی فرزندان تنظیم نموده و بر اساس آن عمل نمایند. این امر منجر به هم اندیشی بیشتر اعضای خانواده با یکدیگر شده و لذا فرزندان نیز بیشتر ترغیب می گردند که با پدر و مادر همراهی و هم افزایی داشته باشند.

خدیجه محمدجانی

لینک مطلب در ندای اصفهان


ن

 

 

نقش کرونا در ایجاد سبک زندگی معاد محور

سالهاست که وقتی به پایان زمستان و آغاز فصل بهار نزدیک می­ شویم؛ با دیدن شکوفه ­های زیبای درختان و جوانه زدن برگهای سبزی که نشان از برخاستن گیاهان از خواب زمستانی دارد؛ این روایت پیامبر(صلی الله علیه و واله و سلم) در ذهنم تداعی می ­شود که فرمودند:

اذا رایتم الربیع فاکثروا ذکر النشور» (هر وقت بهار را دیدید بسیار از قیامت یاد کنید».(مفاتیح الغیب، از فخرالدین رازی، جلد ‏۱۷، ص: ۱۹۴)

لکن چیزی که در هیاهوی شب عید بین افراد جامعه مشاهده می­ کردم، تداعی کننده همه چیز بود، جز یاد آخرت و جهان پس از مرگ. همه در حال تدارک بودند برای برپایی جشن. جشنی که سنت­ های حسنه آن در این عصر مد و مدگرایی به یغما رفته است و جز پوسته ای از آن چیزی باقی نماده است.

به دیدن خویشان و نزدیکان دور و نزدیک می­ رویم اما نه برای رفع کدورت­ها و نزدیک شدن دلها؛ نه برای یافتن راهی در زدودن غم از چهره صاحب­خانه؛ بلکه برای به رخ کشیدن هماهنگی لباس­هایمان با هم و حتی به نحوی سِت بودن آن با لباس دیگر اعضای خانواده.

مقدم میهمان را به منزلمان گرامی می ­داریم البته نه برای جلب رضای الهی و نزول برکات در خانه خود و جامعه؛ بلکه از این­ جهت که سفره هفت سینی که ساعت­ ها وقت صرف تزئینش کرده ­ایم و هزینه­ زیادی بابتش پرداخته ایم را نظاره­ گر باشند و دیگر اجزاء دکوراسیون خانه را که گاه با خون جگر به روزرسانی کرده­ ایم مقابل چشمان حسرت­ زده میهمان به نمایش بگذاریم

اما امسال ویروس منحوس کرونا بهارمان را رنگ بوی قیامت داده است. با وجود غمی که از درد و رنج و عزای هموطنان بر دلمان سنگینی می کند؛ اما از الطاف خفیه­ خداوند در ورود این بیماری مهلک نمی ­توان غافل شد. انگار آمده است تا دل­های زنگار گرفته ما را با خدا، آخرت، مرگ و جهان پس از مرگ آشتی دهد. آمده است تا گذرا بودن دنیا و بقای آخرت را به ما یادآوری کند، تا در سایه آن فرهنگ ایثار و گذشت و بی اعتنایی در برابر تجملات دنیایی­، بار دیگر رنگ و بوی تازه ­ای بیابد.

سال­های قبل بنای سبک زندگی را به نحوی قرار می دادیم  که دلبستگی­ مان را به دنیای فانی می ­افزود؛ اما امسال دیگر مهم نیست که مبلمان خانه­ از مد افتاده است. اهمیتی ندارد که رنگ لباسمان رنگ سال نیست. در شرایطی به انتظار سال جدید نشستیم که حفظ یا به دست آوردن گوهر سلامتی و بازگشتن امنیت اجتماعی را برای خود، نزدیکان و جامعه آرزو می­ کنیم و این از الطاف خفیه الهی است که در زمان نزول بلا جلوه ­گر می­شود.

اسلام با شادی مخالف نیست، بلکه اگر از برخی مظاهر شاد زیستن نهی می­ کند؛ به دلیل زود گذر و سطحی بودن آن است. شادی در اسلام باید عمیق و از ته دل باشد و این وقتی حاصل می­ شود که قلب را با یاد معاد جلا داده و آن را مملو از ذکر خدا گردانیم و هیچ وسوسه ای را به حریم وجودمان راه ندهیم و بتوانیم عمیق­ ترین احساس رضایت از خود را در لبخندی تجربه کنیم که بر لب بنده­ ای از بندگان خدا می ­نشانیم نه این­که بزم شادیمان را بر کوله ­بار غم و اندوه دیگران بگسترانیم و از شرایط اضطرار جامعه سوء استفاده کنیم. اسلام شادی را زمانی ممدوح می ­داند که رنگ و بوی خدایی داشته باشد.

آری، در این ایام کرونایی تصمیم بگیریم که سبک زندگی معاد محور را در بهار و پس از آن در سراسر زندگی خویش سریان بخشیم.

 

آزاده ابراهیمی 

لینک مطلب در ندای اصفهان


ای

 

ایثار چیست و ایثارگر کیست؟

این روزها در اخبار و گوشه و کنار بعضاً می شنویم که برخی افراد بی وجدان واز خدا بی خبر با احتکار اقلام حیاتی مردم،  موجب گران شدن و نایاب شدن اجناس شده اند اما برخی اخبار برخلاف دسته ی اول به اقدامات خداپسندانه مبنی  بر کمک و همدلی  به همنوعان  وجود دارد.

 روحیه ی دیگرخواهی و ایثار اجتماعی همان اصلی است که باید در جامعه ی امروز به آن توجه کافی شود. این واژه ی مقدس چنانچه به صورت یک فرهنگ فراگیر درآید می تواند در مواقع گرفتاری و بحران ها افق های روشنی از زندگی همدلانه را به روی انسان گشوده و خسارت کمتری را به جامعه تحمیل کند و در نتیجه آرامش عمومی را به ارمغان بیاورد.

ایثار اجتماعی آنچنان گسترده است که می‌تواند حتی در اصلاح برخی رویه‌های ناصواب جامعه هم اثرگذار باشد. در واقع بخش قابل توجهی از رفتارهای ناخوشایند جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم با تمسک به ایثار اجتماعی  اصلاح خواهد شد.

ایثار اجتماعی یکی از تعاملات اجتماعی و فرهنگی و همچنین یکی از آرمانهای بشریت است که مطلوب، مورد تأیید و سفارش پیامبران، اندیشمندان و معلمان بزرگ در طول تاریخ بوده است. در دین اسلام نیز، ایثار عنوان بالاترین مرحله ی ایمان و برترین فضیلت را داراست

ایثار عبارت است از مقدّم داشتن دیگری بر خود در رساندن منفعت و دفع زیان، نسبت به چیزی که انسان خود به آن نیازمند است.

انفاق با ایثار فرق دارد؛ کسی که انفاق می کند ممکن است خود در سختی نباشد و به آن چیز احتیاج زیادی نداشته باشد، اما کسی که ایثار می کند، خود را به رنج و زحمت می افکند تا دیگران در رفاه و آسایش باشند. پس روشن است که ایثار ، انفاق نیست، بلکه گامی بالاتر از آن است.

یکی از ویژگی های مهم مومنان راستین برخورداری از روحیه ی ایثارگری است. امیرمومنان علی(علیه السلام) در روایتی ایثار را بهترین کرامت اخلاقی برای انسان ها دانسته است و می فرمایند:(خیر المکارم الایثار)

و در روایت دیگر از آن با عنوان بالاترین نیکی ها یاد نموده است آنجا که می فرمایند: (الایثار اشرف الاحسان).

زمانی که یهودیان بنی نضیر تسلیم مسلمانان شدند پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) خطاب به انصار فرمود: اگر شما مایل باشید اموال و خانه هایتان را با مهاجران تقسیم کنید و دراین غنایم جنگی با آنها شریک شوید و اگر می خواهید اموال و خانه هایتان از آن خودتان باشد ولی از این غنایم چیزی به شما نرسد. » انصار در پاسخ گفتند: هم اموال و خانه هایمان را با آنها تقسیم می کنیم و هم چشمداشتی به غنایم جنگی نداریم. ما، مهاجران را بر خود مقدم می داریم. این ایثار و فداکاری انصار موجب شد که آیه ۹ سوره در شان و مقام ایشان نازل شود:

.و یوثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصه.(انصار، دیگران را) بر خودشان مقدم می دارند اگرچه خود دچار تنگدستی باشند.»

 این آیه به آیه ی ایثار» شهرت دارد. در این آیه ی شریفه،  انصار به سبب برخورداری از روحیه ی ایثارگری و ترجیح دادن مهاجران بر خودشان در شرایطی که خود محتاج و نیازمند بودند؛ به عنوان نمونه ای از مومنان راستین مورد تقدیر قرار گرفته اند.

امام صادق(علیه السلام) در ذیل این آیه ی شریفه با اشاره به صفات و ویژگی های مومنان، ایثار را یکی از نشانه های مومن می داند که خداوند ایشان را به آن وصف نموده است

ایثار یک اصل قرآنیست که علاوه بر چند آیه ی معروفی که در این باره ذکر شده، مصادیقی از آن در جای جای قرآن به چشم می خورد. آیاتی مثل: و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا» و غذای خود را با این که علاقه و نیاز دارند، به مسکین و یتیم و اسیر می دهند». در این آیات، اشاره مستقیمی به ایثار نگردیده، اما به ملاک هایی که ایثار از آنها برخوردار است، توجهی جدی به عمل آمده، ملاک هایی چون دوست داشتنی ترین چیز یا طعام برای بخشش. »

آنچه از منابع حدیث شیعی از ایثار» گفته شده، صفات عالی انسانی و برتری هایی است که ایثارگر» نسبت به سایرین دارد. امام باقر(ع) افراد ایثارگر را جزء آن سه گروهی می دانند که وارد بهشت خدا می شوند. امیرالمؤمنین(ع) درغررالحکم» صفات بی شماری برای ایثار و ایثارگر بیان می کند، از جمله: الایثار غایة الاحسان» یعنی ایثار، اوج نیکوکاری است».

ایثار جان و مال برای سلامت دین از جمله اموری است که در احادیث ما بدان پرداخته شده است. کرامت یکی از فضائل اخلاقی است که فرد ایثارگر، شرایط احراز چنین فضیلتی را نصیب خویش می سازد. علامه جوادی آملی» در تعریف کریم» می گوید: روح بزرگوار و منزه از هر پستی را کریم گویند. »

ایثارگر کسی است که در قبال ایثاری که می کند پاداش و عوض نمی خواهد و ایثاری که فاقد این وی‍ژگی باشد، ایثار نیست.

اخلاص» نه تنها اساسی ترین لازمه ی ایثار» است، بلکه ایثار فاقد اخلاص، ایثار نیست. از انسان شجاع، ایثارهای شگرفی که حاکی از ایمان و اراده ی محکم اوست بروز پیدا می کند. بنابراین لازمه ی ایثار، شجاعت» است. یکی دیگر از لوازمی که انسان ایثارگر بدان مجهز می شود تا زیباترین صحنه های انسانیت را بیافریندبصیرت» است. بصیرت عبارت از نیرویی است که دل به وسیله ی آن، حقایق اشیاء و باطن آنها را مشاهده کند و آن در حکم چشم است.

امروزه، بزرگ ترین مانع اجتماعی ایثار، رفاه طلبی است. در جوامعی که مسئولان و مردمانش،  دچار رفاه زدگی گردند، مشکلات آن جوامع به مراتب افزایش می یابد. هم چنین خودخواهی و دوری از وجدان نیز مانع بر سر راه ایثار است.

بسیارند کسانی که دم از توحید و خداپرستی می زنند ولی آن گاه که پای عمل در میان آید پایداری از خود نشان نمی دهند و استقامت نمی ورزند .

ایمان واقعی زمانی در انسان ظاهر می شود که وقتی فرد در برابر طوفان امیال و هوس های نفسانی قرار گرفت و یا منافع و مصالح شخصی اش در معرض خطر افتاد بتواند پا روی امیال نفسانی گذارده و از آزمون الهی سربلند بیرون آید و این همان جلوه ی باشکوه ایثار و همدلی است.

این مسئله به عنوان یک امر دینی در سازمان بخشیدن به جوامع نقش بسیاری داشته است وبه همین خاطر در فرهنگ اسلامی (به وی‍‍ژه تشیع) جایگاه رفیعی دارد.در گذشته نمونه هایی از ایثار و جهاد نفس ملت قهرمان ایران را در دفاع مقدس و موقعیت های بحرانی کشورمان ملاحظه کرده ایم. و امروز نیز شاهد ایثارگری پرستاران و پزشکان در این عرصه هستیم.

آری، باید همواره روحیه ی ایثار را به رگهای جامعه ی اسلامی تزریق کرد تا این فرهنگ جاودانه بماند و چتر آرامش را بگستراند.

 

فاطمه فرهادیان 

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 


ا

 

ابوطالب، مظلوم تاریخ

در تاریخ اسلام کمتر کسی را می‌یابیم که مانند ابوطالب در دفاع از اسلام کوشیده باشد و اگر حمایت‌های بی‌دریغ آن بزرگوار نبود، درخت نوپای اسلام به ثمر نمی‌نشست. ابوطالب، سید بطحاء، پیر قریش، و رئیس مکه و قبله ی قبیله بود. ایشان جمیع فضایل اخلاقی را دارا بودند. همه به او احترام می‌گذاشتند و شخصیت و مکارم اخلاقش را می‌ستودند.

او از همان کودکی، به سبب نشانه‌های روشن، به آینده ی پیغمبر اسلام صلی‌اللّه‌علیه‌وآله پی برده بود و در حفظ و حراست پیامبر از کینه ی دشمنان، سخت می‌کوشید و در واقع از مؤمنانِ به پیامبر اسلام (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) قبل از نبوتش بود، حتی در زمانی که پیامبر، کودک شیرخواری در قنداقه بود به وسیله ی او باران طلبید و خشکسالی سرزمین مکه برطرف گردید.

حضرت ابوطالب رسول خدا را از سن هشت سالگی به خانه ی خویش منتقل ساخت و تا سن پنجاه سالگیِ رسول خدا(صلی‌اللّه‌علیه‌وآله)، لحظه ‏ای از یاری و حمایت او دست برنداشت و او را بر خود و فرزندانش مقدم می‏داشت. خدمات هیچ کس به اندازه ی خدمات عموی پیامبر(صلی‌اللّه‌علیه‌وآله )برای دین اسلام سودمند و با ارزش نبوده است. ابوطالب در سخت‌ترین حالات پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله و مسلمین، یعنی در آن سه سال شعب ابی‌طالب که در محاصره ی دشمن بودند، مانند پروانه، گرد شمع وجود پیامبر(صلی‌اللّه‌علیه‌وآله )می‌چرخید و با تمام وجودش در حفظ او می‌کوشید.هنگامی که همگان، پیامبر(صلی‌اللّه‌علیه‌وآله ) را تنها گذاشته بودند و خطرهای احتمالی، اسلام و جان پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) را تهدید می کرد با فداکاری و ایثار جان، پیامبر(صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) را چنان یاری دادند که ملائکه و جبرئیل بر آنها مباهات می‏کردند.

در تاریخ آمده است که کفار قریش بارها به حضرت ابوطالب مراجعه نموده و از او خواستند که جلوی تبلیغات پیامبر اسلام(ص) را که به نظر آنان اهانت به آیین و مقدّسات بت پرستی بود بگیرد. پس از چندین بار تذکر، سرانجام با اخطار و هشدار شدیدتر پیش آمدند؛ به گونه‏ای که جان رسول خدا(ص) و حضرت ابوطالب مورد تهدید جدی قرار می‏گرفت؛ در چنین موقعیتی ابوطالب با تمام قوا از رسول خدا حمایت می‏کرد و می‏گفت: اذهب یا بن اخی؛ فقل ما احببت فوالله لا اُ سلمک لشی‏ء ابدا؛تو نگران نباش و به دنبال مأموریت الهی‏ات انجام وظیفه کن؛ به خدا سوگند! به هر قیمتی (و لو جان من در خطر باشد) دست از حمایت تو برنمی‏دارم.»

ابن ابی الحدید می‏ نویسد: ابوطالب، کسی است که پیامبر خدا را در دوران کودکی‏اش کفالت نمود و در بزرگی‏اش او را مورد حمایت قرار داد، و از شرارت کفار قریش جلوگیری کرد؛ وی در این راه انواع سختی‏ها و گرفتاریها را تحمّل نمود، و بلاها را با جان و دل خرید، و در یاری و نصرت پیامبر و تبلیغ آیینش با تمام وجود قیام کرد! آن چنان ایثار نمود که جبرئیل» در هنگام وفات او بر پیامبر نازل شد و خطاب کرد: دیگر از مکّه خارج شو؛ زیرا، یاور و کمک تو از دنیا رفته است!!»

پس از وفات ابوطالب آن چنان صحنه را بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) تنگ کردند که رسول خدا سال وفات ابوطالب» و حضرت خدیجه(سلام الله علیها) را که مدتی بعد از رهایی از شعب ابی طالب رخ داد، عام الحزن»، سال غمها و اندوه‏ها نامید.

حضرت ابوطالب، پدر بزرگوار حضرت علی(علیه السلام) یکی از چهره ‏های نامداری است که باعث شده عدّه ‏ای دچار انحراف شناخت و لغزش داوری در مورد ایشان گردیده و شبهه و خدشه ‏ای در ایمان ابوطالب ایجاد نمایند و اتهام شرک را در مورد ایشان روا بدارند؛ این گروه متعصب و مبغض ابوطالب را بی ایمان می‏دانند، حال آن که به کرات در منابع اصیل اسلامی وارد شده است که هیچ یک از پدران و مادران معصومین(ع) مشرک نبودند؛ چنان که علی(ع) می‏فرمایند: سوگند به خدا! که نه پدر و نه اجدادم عبدالمطلب و هاشم و عبدمناف» هرگز بت رانپرستیدند؛ بلکه آنان به سوی کعبه» نماز خواندند، و به آیین حضرت ابراهیم(ع) قبل از اسلام عمل می‏کردند.»

به طور قطع، بر همه ی امت اسلام لازم و واجب است که قدر خاندان ابوطالب را بدانند و خدمات و رنج و مصائب آنان را در یاری پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله)، نصرت دین و اعتلای کلمه توحید فراموش ننمایند.

فاطمه فرهادیان

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 


ب

 

بازنده های سبک زندگی امروزی

متأسفانه امروزه سبک زندگی خانواده ها به سمتی پیش می رود که به آفت حضور بیش از حد در فضای مجازی دچار شده است و  کمتر شاهد وقت گذاشتن والدین برای فرزندانشان هستیم و به حتم اگر این رویه ی غلط اصلاح نگردد اتفاقات ناگواری پیش روی جامعه خواهد بود و در این میان کودکان و نوجوانان بیش از هر قشر دیگری از حضور در فضای مجازی آسیب می بینند.

دوران کودکی و نوجوانی زمان رشد و بالندگی فرزندان ماست که اگر در این دوران وقت و زمان آن ها به درستی مدیریت نشود عمر گرانبهای آن ها تباه گشته و خسارات جبران ناپذیری گریبان خانواده و جامعه را خواهد گرفت.

در این باره مولی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می فرمایند: العاقلُ مَن لایُضَیِّعُ لَهُ نَفَساً فیما لاَینفَعُه. آدم عاقل کسی است که (حتّی) یک نَفَس از عمر خود را در چیزی که برایش سودی ندارد به هَدَر نمی‌دهد. (شرح غرر، ج ٢، ص ١٥٥)

 همچنین امام جعفرصادق(علیه‌السلام) می فرمایند: المَغبونُ مَن غَبَنَ عُمْرهُ ساعةً بعدَ ساعَة! آدم مغبون و زیانکار کسی است که با غبن و فریب، عمر خود را ساعت به ساعت از دست می‌دهد! (بحار، ج ٧٨، ص ١٥٢)

سبک زندگی سنتی در گذشته بسیاری از نیازهای کودک را در عین سادگی برآورده می کرد؛ اما سبک زندگی مدرن و زندگی آپارتمان نشینی به گونه‌ای است که سبب تکروی و گسستن اعضای خانواده از یکدیگر می‌شود. خانه های امروزی کارکردهای فضایی و فیزیکی خانه های سنتی را ندارند. علاوه بر این محدودیت‌های فضایی آپارتمان‌ها سبب ایجاد مشکلات عدیده‌ای برای کودکان می‌شود، زیرا نبود فضای کافی برای جَست‌وخیز کودکان سبب می‌شود تا آن‌ها نتوانند انرژی‌های نهفته‌ی خود را با بازی و ورزش آزاد کنند و به همین علت دچار بی‌قراری، رفتارهای تخریبی و پرخاشگری می‌شوند.

با گذشت زمان، این‌گونه رفتارها و ساختارشکنی‌ها به‌متن جامعه کشیده می‌شود چرا که ابعاد کوچک و نوع طراحی آپارتمان‌ها سبب تک‌ فرزندی و کوچک شدن خانواده‌ها می‌گردد و امکان داشتن روابط عاطفی و پویا با هم سن و سالان را از کودکان می گیرد و همین مساله باعث می شود فرزندان ما توانایی تعامل با جامعه را از دست  بدهند.

در خانه‌های امروزی اگر فرزندان ما فعالیت های درسی نداشته باشند، تنها وسیله‌ی سرگرمی‌شان تلویزیون، بازی‌های رایانه‌ای  و چت  و وب گردی است که همگی آسیب زننده است و تاثیرات مخرب روحی و روانی به دنبال خواهد داشت؛ از این رو کودکان، بزرگ‌ترین بازنده‌های زندگی در سبک زندگی مدرن هستند .

با توجه به آنچه ذکر شد خانواده و جامعه می بایست از طریق آموزش فرهنگ صحیح استفاده از امکانات جدید به فرزندا، ن آمادگی لازم جهت ورود به سبک زندگی جدید را برای آن ها فراهم کنند.

به همین منظور لازم است زمانی برای فرصت ارتباط کلامی و گفتگوی صمیمانه در باره ی مسائل مختلف در ساعات مشخصی از روز اختصاص داده شود. همچنین فرصت بازی و تفریحات سالم در خانواده برای تعامل بیشتر و گفتگوهای صمیمانه در خلال بازی ها ایجاد گردد.

کرامت بخشی و حرمت دادن به اعضای خانواده و پرهیز از سخنان ملامت­گر و تحکم آمیز و آمرانه که طرف مقابل را به واکنش های منفی و ترک گفتگو می کشاند را نیز باید در زندگی ساری و جاری نمود.

همچنین توجه و اهمیت دادن به احساسات طرف مقابل و ایجاد شوق و امید به برقراری ارتباط در اعضای خانواده می تواند در ایجاد ارتباط دوستی فرزندان مؤثر واقع شود و این اعتماد افزایی مانع طرد شدن فرزندان از محیط خانواده خواهد شد.

 در باب توجه به تربیت فرزند روایتی بیان شده که به زیبایی ارتباط والدین با فرزندان را ترسیم می کند.

قالَ رَسُولُ اللهِ - صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِه - : رَحِمَ اللهُ مَنْ اَعانَ وَلَدَهُ عَلی بِرِّه. قالَ کَیْفَ یُعینُهُ عَلی بِرِّه؟ قالَ یَقْبَلُ مَیْسُورَهُ وَ یَتَجاوَزُ عَنْ مَعْسُورِه وَ لا یُرْهِقُهُ وَ لا یَخْرُقُ بِه

رسول اکرم - صلی الله علیه و آله - فرمود: خدای رحمت کند کسی را که فرزندش را در نیکی به خود یاری می‌کند. راوی حدیث پرسید: چگونه فرزندمان را در نیکی به خود یاری نماییم؟ حضرت فرمود: آنچه را که کودک در قوه و توان داشته و انجام داده است از او قبول کند، آنچه انجام آن برای کودک سنگین و طاقت فرسا است از او نخواهد، او را به گناه و طغیان وادار نکند و به او دروغ نگوید و در برابر او مرتکب اعمال جاهلانه (و احمقانه) نشود. (الکافی، ج ۶، ص ۵۰)

این روزها که بر اساس ضرورت، خانواده‌ها در قرنطینه ی خانگی به سر می‌برند و از سویی یکسره در خانه ماندن می‌تواند خود مایه آسیب شود، یکی از کارهای خوبی که والدین می توانند در این ایام انجام دهند پر کردن بخشی از اوقات فراغت بچه ها با جایگزین های مناسب است تا با بهره گیری از آن ها آسیب ها و تهدیدها را به فرصت تبدیل کرده و به تقویت هرچه بیشتر روابط عاطفی در خانواده کمک نمایند.

  تلاوت مستمر و روزانه ی قرآن، آموزش و یادگیری قرآن در قالب طرح‌های تلفنی، اینترنتی و غیرحضوری، بهره‌گیری از اپلیکیشن‌های قرآنی که آموزش، مرور و مفاهیم قرآنی را ارائه می‌دهند، مطالعه منابع و کتب قرآنی،  مطالعه کتاب و مجلات و رومه‌ها، استفاده از کتاب‌های صوتی و پادکست‌های آموزشی، استفاده از نرم‌افزارها و اپلیکیشن‌های محتوایی و کاربردی، بهره‌گیری مدیریت شده از فضای مجازی، انجام بازی‌های خانگی و کاشانه‌ای،   جنبشی _حرکتی و.، قصه‌خوانی و قصه‌گویی، کارهای عملی از قبیل: نقاشی، ساختنی، بافتنی و.، استفاده از اسباب‌بازی‌ها و کمک‌آموزشی‌های تفریحی، فرهنگی و فکری، آموزش و مهارت افزایی فرزندان در امور اجرایی منزل از قبیل آشپزی و.، خاطره گویی، طنزپردازی و تفریح‌های خانگی و اجرای نمایش همگی می توانند نشاط معنوی و جسمی را به دنبال داشته باشند.

فاطمه فرهادیان

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 

 


غ

 

غبطه بخوریم یا حسود باشیم؟

یکی از اموری که قرآن کریم  به آن می پردازد بررسی علل و عوامل انحرافات انسانی است. خداوند مهربان علاوه بر این که انسان را به علت های انحراف آشنا می سازد به درمان و معالجه ی آن نیز می پردازد.

 از جمله انحرافات اخلاقی که در بین مردم رواج دارد و قرآن نیز به آن می پردازد ویژگی حسد است.

حسد را علمای اخلاق این گونه تعریف کرده اند: حسادت همان تمنای سلب و قطع نعمت از دیگری است که به صلاح او باشد به عبارتی حسود علاقه مند است که نعمتی از طرف مقابلش سلب گردد حال برایش فرقی نمی کند به او (فرد حسود) برسد یا نه! ».

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مورد حسادت می فرمایند: منشأ و ریشه ی رذایل،  حسادت است»؛

بنابراین برای پیشگیری از رذایل اخلاقی باید ریشه ی حسادت خشکیده شود.

اگرچه حسادت یک ویژگی مذموم است،  اما در نقطه ی مقابل آن ویژگی ممدوحی به نام غبطه وجود دارد. بنابراین لازم است میان حسادت و غبطه مرز قائل شویم.

غبطه در واقع آن است که آرزو کنی آنچه را دیگری دارد، داشته باشی بدون اینکه آرزوی نابودی آن نعمت را برای او در سر بپرورانی،  ولی حسادت یعنی آرزوی نابودی نعمت برای دیگری داشتن و این اوج بی اخلاقیست.

امام صادق علیه السلام در این مورد می فرمایند: مؤمن غبطه می خورد و حسادت نمی ورزد، منافق حسادت می ورزد و غبطه نمی خورد».

از این حدیث تفاوت غبطه و حسادت به خوبی احساس شده و مرز بین نفاق و ایمان آشکار می گردد.

برای حسادت نشانه های دیگری از جمله ناراحتی از داشتن نعمت دیگری بدون نشان دادن عکس العمل، غیبت، عیب جویی، دشمنی و کینه، بی مهری، قطع رابطه و . هم ذکر شده است.

نخستین حسادتی که از سوی انسان صورت گرفت حسادت قابیل نسبت به برادرش بود و دلیل این حسادت پذیرفتن قربانی هابیل و نپذیرفتن قربانی قابیل از طرف خداوند بود که این موضوع ریشه ی حسادت را در وجود قابیل محکم و سبب کشتن برادرش گردید.

از طرفی پیامبر گرامی اسلام صلوات الله علیه حسادت را به بیماری بزرگ امت ها تشبیه نموده و می فرمایند که در اثر اختلاف و حسادت است که امت ها نسبت به یکدیگر ظلم و ستم روا می دارند و هرج و مرج ایجاد می کنند.

حسادت از یک سو دارای آثار جسمی و روحی و از دیگر سو دارای آثار دنیوی و اخروی است.

حسادت ایمان انسان را نابود و مانع رشد و تعالی وی می گردد. همچنین موجب آفت دین و حائلی برای جلوگیری از شناخت حقایق  می شود  علاوه بر این بستر سایر گناهان را برای انسان می گستراند.

با توجه به پیوستگی  میان جسم و روح انسان، پر واضح است که حالات روحی و روانی انسان خواه ناخواه برجسم او نیز اثر می گذارد.

افراد حسود معمولا افرادی عصبی، پرخاشگر، رنجور و افسرده هستند و حسادت آن ها نه تنها منجر به تخریب روح و روان آنان شده،  بلکه موجب آسیب به جسمشان نیز می گردد.

همان گونه که حضرت علی علیه السلام نیز می فرمایند: شگفتا که حسودان از سلامت خود غافل اند».

 احتمالا همه ی ما ضرب المثل حسود هرگز نیاسود را بسیار شنیده ایم و حقیقتا اینگونه است و فرد حسود هرگز رنگ آرامش را به خود نخواهد دید؛ چراکه همیشه از خوشی دیگران غمگین و بخاطر داشتن نعمت دیگران ناراحت است.

این ضرب المثل به شکل زیباتر در کلام حضرت علی علیه السلام آمده است آنجا که می فرمایند: آفرین بر حسادت چه عدالت پیشه است، پیش از همه صاحب خود را می کشد.

همانگونه که ذکر شد برای حسادت آثار اخروی نیز وجود دارد از جمله اینکه شخص حسود بدون حساب به جهنم می رود و بدبختی و شقاوت دنیا و آخرت را به همراه دارد.

و در آخر به قول بزرگان حسود را آزار مده چرا که خود در آتشی بی پایان غرق است.

افسانه مرادی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


م

 

محبت متقابل والدین و فرزندان بهترین پیشنهاد ایام قرنطینه

در دنیای مدرن امروز بیماری کرونا همه ما را تهدید می کند و حُسن این بیماری جمع کردن اعضای خانواده دور یکدیگر است ولی افسوس که وجود اینترنت، تلگرام، ماهواره و سبب شده است تا والدین خلوتی برای دختران و پسران خود پیدا نکرده و اعضای خانواده به جای برقرار کردن ارتباط عاطفی با یکدیگر، در دنیای مجازی سیر کنند.

یکی از آموزه های دین اسلام محبت کردن است، ولی آنچه در این میان این صفت پسندیده را رواج می دهد، عشق و محبت والدین نسبت به فرزندان است؛ زیرا تک تک افراد خانواده، مودّت، رحم، نیکوکاری، محبت، ایثار، شهامت، شجاعت و دیگر صفات نیکو را از پدر و مادر خود می آموزند. حبّ به فرزندان اهمیت ویژه ای دارد زیرا در رشد طبیعی فرزند موثر بوده و او را به مرحله ای می رساند که محبوب دیگران شده و در نتیجه به دیگران نیز مهرورزی می کند.

رسول خدا(صل الله علیه وآله) می فرمایند: کودکان را دوست بدارید و به آنها مهر بورزید و چون به آنان وعده ای دادید، به عهد خود وفا کنید (کافی، ج ۶، ص ۴۹ ).

براساس سخن پیامبر مهربانی ها می توان چنین نتیجه گرفت که مهرورزی به فرزندان از جایگاه والایی برخوردار بوده و منجر به استحکام ستون خانواده می شود.

شناخت آثار محبت و غنیمت شمردن فرصت ها، ما را در جهت ایجاد فضای عطوفت حرکت می دهد و از این طریق می توان با اعلام دوستی و روی گشاده، آغوش خود را برای پر مهرساختن محیط خانه باز کرد.

بهترین شیوه برای پرورش عواطف فرزندانمان، استفاده از الفاظ و کلمات زیباست. به عنوان مثال مورد خطاب قرار دادن فرزندان با واژه هایی چون عزیزم، نور چشمم و میوه دلم همانگونه که حضرت زهرا (سلام الله علیها) خطاب به فرزندان خود از قُرَه عَینی و ثَمَرَه فُوءادی استفاده می کردند.

همچنین اگر پدر و مادرها شنونده خوبی برای فرزندانشان باشند و پای صحبت آن ها نشسته و با ایشان همدردی کنند این امر باعث می شود فرزندان احساس ضعف نکرده و با عزت نفس، صلابت و اراده قوی به خود باوری  برسند وبه دنبال محبت در فضای بیرون از خانه نباشند.

در کنار این راه ها مهم ترین عامل برای ایجاد فضای دلدادگی، استعانت از خداوند است که بدون توجه به قادر مطلق هیچ کاری صورت نمی گیرد؛ همانگونه که حضرت سجاد(علیه السلام) در دعای ۲۵ صحیفه سجادیه، پس از آنکه از خدای متعال برای پرورش فرزندان یاری می خواهد؛ برای تربیت دینی و اخلاقی فرزندان با توجه به مشکلات موجود در مسیر تربیت، از خداوند درخواست یاری می کند و می فرماید: (مرا در تربیت و نیکی به فرزندانم یاری فرما.

شکریه

لینک مطلب در ندای اصفهان

 


ح

 

راهکارهای حفظ فرزندان از انحرافات اخلاقی و اعتقادی

در دین اسلام بر انجام فریضه ی نماز تأکید شده است. بی تردید زندگی همراه با سعادت، زمانی دست یافتنی است که بتوان دل را با یاد و نام خدا زنده نگه داشت و به یک منبع قدرتمند متصل شد و از این طریق با شیاطین درونی و بیرونی به مقابله برخاست.

از آنجایی که زندگی انسان دستخوش تغییر و تحولات متعددی است، یکی از راه های مؤثر در جهت ارتباط دادن فرزندان به یک منبع قدرتمند و مقتدر در مشکلات،  نماز می باشد. به همین دلیل والدین باید به منظور حفظ فرزندانشان از انحرافات اخلاقی و اعتقادی آن ها را با نماز آشنا نمایند و زمینه های جذب و انس بهتر آنها را فراهم نمایند.

 از جمله راهکارهایی که می تواند در این زمینه موثر باشد عبارتند از:

۱. یاری و کمک خداوند

والدین در هنگام آموزش نماز به فرزندان نباید از یاری و کمک خداوند غافل شوند چرا که هدایت گری و تأثیر گذاری از جانب خداست.

۲. تکرار و تذکر

 همچنین در دعوت باید تکرار را نیز مدنظر قرار داد و در همان ابتدا نباید انتظار پذیرش محض از سوی فرزندان داشت؛ چرا که نوجوانان بر اثر عوامل محیطی یا غفلت های این دوران دچار فراموشی می گردند، لذا تکرار و گوشزد کردن را نباید فراموش کرد.

۳. آمادگی عقیدتی

پدر و مادرها باید زمینه های آمادگی عقیدتی و تربیت دینی فرزند را فراهم نمایند. در ابتدا والدین در محیط منزل با همراهی کردن فرزندان و بیان مسائل اعتقادی به صورت زبانی و عملی و سپس اولیاء و مربیان می توانند گام های مؤثر بردارند.  

۴. میانه روی

اسلام بر میانه روی و عدم افراط و تفریط در هر موضوعی حتی در عبادات تأکید اساسی دارد؛ چرا که افراط سبب عدم نشاط و بی حوصلگی فرزند و تفریط سبب کوتاهی و عدم توجه به نماز و برنامه های عبادی می گردد. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است که ایشان فرمودند: اجتَهدتُ فی العبادَه و أنا شابُ فقالَ لی ابی یا بُنی دُونَ ما أراکَ تَصنع فانَ الله عَزَوجَل إذا احبُ عبدا رَضِیَ مِنهُ بالیَسیرِ؛ هنگامی که جوان بودم و در عبادت بسیار می کوشیدم، پدرم به من فرمود: کم تر از این اندازه عبادت کن؛ زیرا هنگامی که خداوند بنده ای را دوست بدارد با عبادت کم نیز از او راضی می شود. »

۵. پرهیز از سرزنش و مقایسه

علاوه برآن نباید هیچ گاه فرزندان را مورد سرزنش یا مقایسه با دیگران قرار داد. چه بسا مقایسه ی آنها سبب ضعف، خود کم بینی، عدم اعتماد به نفس یا حتی ترک عبادت گردد.

۶. آسان گیری

از دیگر راهکارها آسان گیری  و عدم سخت گیری است. در ابتدای دعوت به نماز، سراغ مستحبات نرویم که باعث خستگی و ناراحتی فرزندان گردد،  بلکه آرام آرام شروع به دعوت و آموزش نماییم؛ هنگامی که این آموزش برای فرزندان لذت بخش گردید بعد مستحبات را نیز در خلال واجبات بیان کنیم.

۷. رابطه عاطفی

والدین باید با فرزندان خویش رابطه ی عاطفی بر قرار نمایند، تا آنها جرأت اظهار نظر یا حتی پذیرش سخن آنها را داشته باشند؛ بی تردید اگر والدین با روحیه ی همراه با خشونت بخواهند فرزندان را به امری ترغیب کنند،  نه تنها مورد پذیرش واقع نمی گردد چه بسا سخنان آنها گیرایی و پذیرش مطلوبی نیز نخواهد داشت.

۸. تشویق و ترغیب

از راه های دیگر جذب فرزندان به نماز تشویق و ترغیب است. تشویق و ترغیب زمانی اثر گذاری بیشتری خواهد داشت که به جا و مناسب باشد، تأثیر تشویق و ترغیب به اندازه ای اثر گذار است که می تواند زندگی اشخاص را دگرگون نماید. تشویق به دو شیوه بهتر است انجام گیرد : قبل از شروع عمل، که این نوع تشویق او را به عمل وا می دارد و دیگری بعد از عمل که سبب انگیزه بیشتر خواهد شد.

۹.  آمادگی محیط

از دیگر راه های جذب فرزندان به نماز آمادگی محیط است. همان طور که قبل از برگزاری مراسم های خاص آن مکان را از لحاظ گوناگون آماده می کنند، برای برگزاری نماز که برنامه ی انسان ساز است، واادین نیز باید  قبل از ورود به محیط و مکان نماز آن را آماده نمایند تا زمینه ی جذب بیشتر فراهم گردد، با ایجاد فضای معنوی، با ایجاد دکور زیبایی از نماز یا نصب کردن پوستر نماز در مکان مورد نظر سبب آمادگی آن محیط گردند.  

۱۰.  بیان داستان هایی از نماز

اصولا فرزندان و کودکان انس و تمایل بیشتری به خواندن یا شنیدن داستان دارند؛ تخیلات فرزندان و کودکان داستان ها را به عنوان واقعیت می پندارد پس بهتر است نکات دینی و مذهبی را به صورت داستان بیان نمود تا فرزندان از داستان ها درس بیاموزند.

۱۱. بیان آثار نماز

هر عملی آثار و نتایجی برجای می گذارد، نماز نیز به عنوان عملی که هر روز پنج مرتبه انجام می شود آثاری دارد. آثاری چون مهربانی، مورد رحمت و مغفرت قرار گرفتن، اجر و ثواب بردن، ایحاد برکت در زندگی و. و.

والدین باید فرزندان خویش را با فواید نماز آشنا سازند و از این طریق آن ها را به خواندن نماز متمایل سازند.

۱۲.نقش الگویی والدین

والدین به عنوان الگوهای عملی نقش بسیار مهمی در این زمینه دارند. هنگامی که فرزندان والدین خویش را ببینند که در انجام فریضه ی نماز پیش قدم هستند،  سبب انگیزه ی آنها و همچنین اثر گذاری مثبت در آنها می گردد.

خدیجه محمدجانی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


ص

 

چالش صداقت در سراب قدرت/ اعتماد مردم بزرگترین سرمایه کشور است

گفتند که آنچنان رونق اقتصادی ایجاد ‌کنیم که مردم به پول یارانه نیاز نداشته باشند. این یکی از بزرگترین وعده ها و قول هایی بود که توسط دولتمردان به مردم داده شد و همه بعینه دیده و می بینیم که بخش اعظمی از مردم علاوه بر یارانه به کمک هزینه معیشتی و محتاج شده اند.

می توانیم نمونه های زیادی از  چنین سخنانی را از دولتمردان بیابیم که خلاف آن به وقوع پیوسته یا انجام شده؛ حتی در بازه زمانی کمتر از ۴۸ ساعت. شنیدن چنین سخنانی از سوی دولتمردان و یون این سوال را به ذهن متبادر می کند که راستی و صداقت در ت چه جایگاهی دارد؟ آیا یک مقام ی کشور اسلامی می تواند سخن دروغی را به زبان بیاورد؟!

مسلما همه انسان ها به صورت فطری صداقت را خوب و دروغگویی را بد می دانند؛ در اسلام نیز دروغگویی جز برای رفع فتنه جوازی ندارد، چون طبق فرموده امام باقر علیه السلام: إنّ الله جعل للشرّ اقفالاً و جعل مفاتیح تلک الاقفال الشراب و الکذب شرٌ من الشراب؛ خداوند تبارک و تعالی برای شر و بدی و زشتی قفل هایی قرار داده و کلید قفل بدی ها شراب است. اما دروغ از شراب بدتر است.» (بحار الانوار، ج۷۲، ص۲۳۶)

دروغگویی کلید هر شر و بدی است چون ارتکاب به سایر گناهان را برای فرد دروغگو راحت می کند و بدینگونه باعث دوری او از هدایت الهی، سقوط بیشتر و سریع تر او از انسانیت می شود.

البته آسیب های دروغگویی تنها به خود فرد منحصر نمی شود. ناامنی روانی و بی اعتمادی عمومی از مهمترین آسیب های اجتماعی  دروغگویی است که اگر فرد دروغگو مسئولیت ی و اجتماعی داشته باشد، این آسیب ها به مراتب شدیدتر خواهد شد. با این حال گروهی دنیای ت را دنیای دروغ می دانند؛ در واقع نگرش مادی گرایانۀ محض و منفعت طلبی فردی یا گروهی به دور از حق و حقیقت آنها باعث شده تا دنیای ت را چنین پر از تزویر بدانند؛ چون هدفشان چیزی جز چپاول مردم، تسلط بر اموال و نفوس از طریق خدعه و نیرنگ و با توسل به دروغ نیست.

برخلاف این دیدگاه در اسلام و حکومت اسلامی دروغگویی هیچ جایگاهی ندارد؛ بلکه صداقت در مسائل اقتصادی و ی همانند صداقت در زندگی شخصی مورد تأکید قرار گرفته است؛ همانطور که در سوره اسراء، آیه ۸۱ آمده: وَ قُل رَبِّ أَدخِلنِی مُدخَلَ صِدقٍ وَ أَخرِجنِی مُخرَجَ صِدقٍ؛ و بگو: پروردگارا مرا (در هر کار) با صداقت وارد کن و با صداقت خارج ساز.»

خداوند در این آیه به پیامبر رحمت(ص) می آموزد که تمام کارهای فردی و اجتماعی را جز با صدق و راستی آغاز نکند؛ همچنین هیچ برنامه ای را جز به راستی پایان ندهد. در واقع صداقت، درستی و امانت، راه و روش انبیاء و اولیای الهی بوده، به طوری که فکرشان، گفتارشان و اعمالشان در عرصه فردی، اجتماعی و حکومتی از هر گونه غش، تقلّب، خدعه، نیرنگ و هر آنچه که بر خلاف صدق و راستی، پاک بوده است به این دلیل که مردم به آنها اعتماد کنند و سخنانشان را پذیرفته و از آنها پیروی کنند.

درواقع وقتی مردم به کلام و گفتار مسئولان و ت‌مدارانشان اعتماد نداشته باشند، در بسیاری از کارهای کلیدی هم مشارکت نمی‌کنند و همین امر رشد و توسعه هرکشوری را متوقف می‌کند. مسئولان نباید فراموش کنند، اعتماد مردم بزرگترین سرمایه آنها و کشور است که تنها از طریق صداقت، راستی و شفافیت تأمین می شود.

 

زهرا باغبانان

لینک مطلب در ندای اصفهان

زهرا با


ب

 

خانواده قرآنی با الهام از بهار و طبیعت

خداوند در قرآن در سوره روم آیه ۵۰ می فرماید:

فانظر الی آثار رحمت الله کیف یحیی الارض بعد موتها ان ذلک لمحیی الموتی و هو علی کل شیء قدیر»

(پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده می کند؛ قطعا او زنده کننده مردگان است و بر هر چیزی تواناست)

بهار فصل رویش و زنده شدن طبیعت است. در قرآن نیز در آیات فراوانی در رابطه با مردن زمین و زنده شدن دوباره آن سخن گفته شده است.

بهار گویی آیینه قیامت است. با دقت در آیات و روایاتی که به مسئله بهار پرداخته است در می یابیم که بهار فقط منحصر به طبیعت و زمین نیست، بلکه هر چیزی بهار متناسب با خود را دارد.

با توجه به فرموده حضرت علی که می فرمایند:یاد بگیرید قرآن را که همانا آن بهار دل هاست»در می یابیم که تلاوت قرآن می تواند زمینه بهاری شدن دلهایمان را فراهم نماید.

همانگونه که در فصل بهار، طبیعت متحول می شود، ما نیز با الگو گرفتن از طبیعت باید جان و روح و زندگی خود را در معرض نسیم وحی الهی قرار دهیم و متحول شویم چرا که سهم قلب ما از بهار نباید کمتر از سهم جسم ما از طبیعت باشد.

زمانی که طبیعت با اشتیاق هر چه تمام، نو شدن را تجربه می کند، حیف است که انسان جان و زندگی خویش را از حیات جاودانه الهی محروم گرداند و به تلاوت قرآن پناه نبرد.

آری باید به امید معطر شدن بیشتر هوای زندگی مان به بوی خوش قرآن و بهار، از آن ها الهام گرفته و با شکوفا شدن گل های بهاری، طبیعت دلمان را با قرآن پیوند زده و با داشتن قلبی مملو از نور قرآن، برای داشتن خانواده قرآنی تلاش کنیم.

از جمله آثاری که در بهار مشهود است شادابی و سرزندگی ست. یک خانواده قرآنی نیز با الهام گرفتن از طبیعت، محیط زندگی را سرشار از نشاط و شادابی می کنند، چنانچه مولای متقیان می فرمایند: مواقع تفریح و شادمانی فرصت است، افراد عاقل زندگی را مغتنم می شمارند و از آنها به نفع خوشبختی و سعادت خویش استفاده می کنند. (غررالحکم ص ۱۵۷)

در اسلام تفریح و شادی نیز امری هدفدار است. شادی های سالم، شادی هایی است که باعث رشد و تکامل اعضای خانواده شود. در روایات نیز مصادیق گوناگونی از جمله ورزش، سفر، تغذیه سالم، خوش خلقی، روابط صمیمی، وضو، دعا خواندن و برای شادی و نشاط جسمی و روحی ذکر شده است.

دومین اثر فصل بهار بر طبیعت، تعادل در محیط است. خانواده قر آنی نیز با الهام گرفتن از طبیعت خانواده ای معتدل است، یعنی از افراط و تفریط می پر هیزد و در همه امور اعتدال را رعایت می کند و به همه نیازهای جسمی و روحی در کنار هم توجه می کند.

سومین اثری که بهار دارد رشد و تغییر و تحول است. فصل بهار فصل حرکت و تحول و شکوفایی است. پس یک خانواده قرآنی با الهام از طبیعت همواره پویا و فعال است و در مسیر رشد و شکوفایی گام برداشته و از تنبلی و توقف پرهیز می کند.

از دیگر ویژگی های بهار نزول رحمت و برکت است. بارش باران نیز از نمادهای برکت در فصل بهار است. خانواده قرآنی نیز با عنایت امام زمان دارای زندگی پر از رحمت و برکت به واسطه رزق حلال هستند، چنانچه امام رضا علیه السلام می فرمایند: هر کس به روزی حلال اما کم خشنود و راضی باشد،  رنجش کمتر و خاندانش در آسایش و آرامش زندگی می کنند.

بیایید در این روزهای بهاری با الهام از طبیعت و الگو گرفتن از قرآن که بهار دلهاست زندگی سرشار از شادی، نشاط و تحرک و برکت داشته باشیم.

 

لیلا جوانمردی 

لینک مطلب در ندای اصفهان


ا

آرامش را اینگونه به خانه خود بیاوریم

خداوند در قرآن می فرماید: وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ.

و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکّر می کنند! (سوره ی روم، آیه ۲۱)

در این آیه خداوند مهربان یکی از حکمت های امر مقدس ازدواج را رسیدن به آرامش معرفی می کند.

در واقع آرامش داشتن ثمره ی طی کردن مسیر طبیعی زندگی یعنی ازدواج و تشکیل خانواده است.

ازدواج چون امری منطبق بر فطرت است اضطراب را از انسان دور نموده و آرامش او را تامین می کند.

برخی از مکاتب معتقدند که اضطراب و دلهره از ویژگی های ذاتی انسان است اما از نگاه دین، اضطراب امر عرضی است که بر انسان عارض می شود ودر حالت طبیعی انسان باید آرامش داشته باشد.

اینکه اکثر افراد معتقدند قبل از ازدواج آرامش داشته اند و بعد از ازدواج آرامش آنها بهم خورده است نشان دهنده ی بدی امر ازدواج نیست؛ بلکه ممکن است آن ها در نوع  عملکرد خویش دقت لازم را بخرج نداده باشند.

آنچه منجر به ایجاد آرامش در خانواده می گردد وجود محبت و عواطف است.

در واقع رسیدن به آن هدف قرآنی یعنی آرامش، در سایه ی عشق ورزیدن و محبت کردن فراهم می گردد.

بنابراین افرادی که در خانواده احساس آرامش ندارند احتمالا از حیث میزان محبت و عشق ورزیدن در سطح بسیار پایینی قرار دارند.

بین آرامش داشتن و میزان محبت رابطه ای مستقیم برقرار است. آنها که محبت را در زندگی خود خدشه دار می سازند، آرامش را نیز مخدوش می نمایند.

ازجمله راهکارهای مهم برای تقویت آرامش، تقویت محبت است. بنابراین بر زن و شوهر لازم است تا از تمام مصادیق محبت ورزیدن بهره برده و از کوچکترین محبت ها تا بالاترین آنها را در حق یکدیگر بجا آورند.

احترام به خواسته های یکدیگر و فراهم آوردن زمینه ی تحقق خواسته ها در حد معقول یکی از مصادیق محبت ورزیدن است.

گاهی زن و شوهر آنقدر درگیر مسائل زندگی می شوند که از خواسته های جزئی و کوچک یکدیگر بی خبر می مانند و همین مساله عواطف آن ها را کم رنگ کرده و آرامش را سلب می نماید.

جنس زندگی خانوادگی جنس محبت است و اصولا با روحیه ی خود رأی و مستبد بودن فاصله دارد.

برخی از ن و یا مردان در خانواده تنها به سلیقه ی خود توجه کرده و هرآنچه را خود می پسندند بر طرف مقابل تحمیل می کنند؛ در حالی که در نگاه اسلام زن مرد و هریک دارای وظایف و تکالیفی هستند که باید بدان عمل نمایند و در اموری که مخالفتی با شرع ندارد، باید با مسامحه رفتار کنند. به عنوان نمونه در امور مربوط به خانه، باید سلیقه زن به عنوان مدیر خانه، پذیرفته شود و کارهای بیرون از منزل، بیشتر با سلیقه مرد انجام پذیرد.

از دیگر مصادیق محبت بهره بردن از قانون تغافل است. یعنی زن و مرد باید تا جایی که می شود چشمهایشان را بر خطاهای یکدیگر ببندند.

برخی از ن و یا مردان تمام خطاهای یکدیگر را به رخ هم کشیده و بسیار متعصبانه و سختگیرانه برخورد می کنند و اینگونه می خواهند پرده از زرنگی و تیزبینی خود بردارند این در حالیست که اسلام ما را به تغافل و بخشش یکدیگر دعوت نموده است.

زهرا ابراهیمی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه

 

 


ا

 

امام حسین(علیه السلام) الگویی برای خدمت رسانی در ایام قرنطینه

ماه شعبان که می­ رسد عطر و بوی اعیاد ولایت، فضا را عطر آگین می­ کند. با رسیدن هر کدام از این مناسبت­ های مبارک، شایسته است که نهایت تلاش و کوشش خود را به کار گیریم تا خود را حتی الامکان به خلق و خوی این بزرگواران متخلق نماییم و راهکارهای رسیدن به حیات طیبه را از سخنان و سنت ­های رسیده از آنان اتخاذ نماییم.

مشکلات کنونی جامعه بشری از معضلات اقتصادی و اجتماعی گرفته تا انواع بیماری­ها علی الخصوص بیماری مسری کرونا که در این برهه از زمان دامنگیر مردم جهان شده است؛ گذشته از وم پیگیری عوامل انسانی و یا طبیعی آن، عذابی الهی است که می ­تواند ریشه در سلوک و روابط انسانی جوامع مختلف داشته باشد. ریشه ­یابی این قهر الهی در لابلای گفتار و سبک زندگی معصوم امکان پذیر است.

سنت­های حسنه ­ای که در پیچیدگی زندگی کنونی نخ نما شده و نزدیک است که به طور کلی به چاه فراموشی فرو رود. از جمله این فضایل می توان به خدمت رسانی و وم اشاعه­ فرهنگ کمک به هم­نوعان اشاره کرد.

امام حسین (علیه السلام) نه تنها خود نمونه­ بارز انفاق و خدمت­گزاری در جامعه آن روز بودند، بلکه تلاش داشتند این اندیشه عالی و دیدگاه بلند را به جامعه اسلامی القاء نمایند. برای تحقق همین امر است که فرمودند:

ای مردم! با ارزشهای والای اخلاقی زندگی کنید و برای به دست آوردن سرمایه­ های سعادت شتاب کنید، کار خوبی را که برای آن شتاب نکردید به حساب نیاورید، ستایش را با کمک کردن به دیگران به دست آورید، با کوتاهی کردن، سرزنش­ ها را به جان نخرید، اگر نیکی به کسی روا داشتید و آن شخص قدردانی نکرد؛ نگران نباشید، زیرا خداوند او را مجازات خواهد کرد، و خدا بهترین پاداش دهنده و بهترین هدیه دهنده است

آن­گاه نیاز دیگران به انسان و برآورده کردن آن را از نعمت­های الهی به شمار آورده و بی ­تفاوتی و چشم فرو بستن در برابر احتیاج بندگان الهی را، از عوامل عذاب معرفی فرمودند:

واعلموا ان حوائج الناس الیکم من نعم الله علیکم فلا تملوا النعم فتحور نقما» بدانید نیازهای مردم به سوی شما، از نعمت­های پروردگار برای شما است؛ پس نعمتها را [پس نزنید و] از دست ندهید که دچار عذاب الهی می شوید.» (کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۹)

سلوک ایشان به نحوی بود که حتی قبل از درخواست نیازمندان جویای احوال آن­ها شده و به استقبال زدودن غبار غم از چهره­ آنان می ­رفتند و همواره در صدد رفع مشکلات مردم بودند. گفته ­اند روزی امام حسین (علیه السلام) برای عیادت اسامه بن زید» که سخت بیمار بود؛ به خانه او رفت. وقتی نگاه او به امام افتاد آهی کشید و از اندوه خود یاد کرد. حضرت فرمودند: و ما غمک یا اخی؟ ای برادر! چه اندوهی داری؟»

اسامه عرض کرد: اندوه من قرض فراوان است. من شصت هزار درهم بدهکارم. حضرت فرمودند: ادای دین تو بر عهده­ من است.» اسامه گفت: می­ ترسم از دنیا بروم و قرض من پرداخت نگردد. حضرت فرمودند: لن تموت حتی اقضیها عنک; پیش از آن­که مرگ تو فرا برسد من قرض تو را می پردازم» (بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۸۹، حدیث ۲ )

بنابراین آنچه واضح است در راستای رفع مشکلات از جوامع باید هر کس خود را از بند نگاه فردی و خویشتن محوری برهاند و سعادت و سلامت فردی را در نجات و رفع مشکل از جامعه بیابد. اگر این تفکر در بین افراد نهادینه شود، فراهم شدن زمینه­ خدمت‌رسانی را نه تنها وزر و وبال؛ بلکه نعمتی لایق شکر محسوب می­کننددیگر کسی برای سود بیشتر ماسک و لوازم بهداشتی را احتکار نخواهد کرد. دیگر کسی برای گریز از بیماری به نقاط دیگر کوچ نمی ­کند و باعث انتقال ویروس به دیگران نمی ­شود و مسلما دیگر کسی را نمی ­یابی که تنها به رهایی خود از مشکلات بیاندیشد.

آزاده ابراهیمی

لینک مطلب در ندای اصفهان


م

 

معیارهای سبک زندگی اسلامی

خانواده مناسب ترین جایگاه برای تامین نیازهای فرد و بهترین بستر برای رشد و ترقی اوست؛ جایی که انسان در آن احساس امنیت و آرامش می کند. گرچه در جامعه ی امروزی عوامل متعددی سبب تزل و سستی خانواده گشته و  آن را دچار چالش و مشکلاتی نموده است، اما با این حال هیچ چیز هرگز قادر نخواهد بود که جایگزین مناسبی برای خانواده گردد.

ادیان الهی نیز همگی بر حرمت و قداست این جایگاه تاکید نموده و از آن حمایت می کنند؛  از سوی دیگر اسلام نیز قوانینی را در راستای حفظ  خانواده مقرر نموده است.

سبک زندگی به روشی می گویند که افراد در طول زندگی انتخاب می نمایند و پایه و بنای آن در خانواده نهاده می شود.

به عبارتی سبک زندگی همان منش و کردار انسان برای رسیدن به خواسته ها و اهدافش است که متأثر از فرهنگ و نژاد وباورهای فرد بوده و انسان از آن الگو گرفته و رفتار و کردار خود را مطابق با آن تنظیم می نماید.

هم چنین اسلام سبکی را مناسب برای زندگی می داند و برمی گزیند که از یک طرف موجب هدایت و تعالی فرد و ازطرف دیگر منجر به سلامت جسم و روح وی گردد.

بحث سبک زندگی اسلامی آنقدر مورد توجه و اهمیت قرار گرفته که رهبر معظم انقلاب در این باره می فرمایند: یکی از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامی عبارتست از سبک زندگی کردن، رفتار اجتماعی شیوه ی زیستن، این یک بعد مهم است ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم که هدف انسان رستگاری و فلاح و نجاح است، باید به سبک زندگی اهمیت دهیم اگر هم به معنویت و رستگاری معنوی اهمیت نمی دهیم و اعتقاد نداریم،  برای زندگی راحت و زندگی برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی باز پرداختن به سبک زندگی مهم است بنابراین مسئله، مسئله ی مهمی است».

دین اسلام برای سبک زندگی و استحکام آن معیار هایی معرفی می کند که برخی از آن ها عبارتند از، مسئولیت پذیری اعضای خانواده، رعایت حقوق متقابل، امنیت روانی، حل عاقلانه و عادلانه ی اختلافات، ارتباط محبت آمیز بین اعضاء، احسان به والدین و هم چنین تلاش در جهت تامین نیازها و معاش خانواده.

 در نگاه آموزه های دین،  سبکی اسلامی تلقی می شود که شامل چنین معیارهایی باشد.

یک خانواده ی اسلامی خانواده ایست که تلاش گر و فعال باشد؛  چراکه تلاش افراد در این مورد نه تنها سبب عزت نفس آنان می گردد،  بلکه موجب نشاط و سلامت روح و روان آن ها نیزمی شود.

 امام صادق علیه السلام در این باره می فرمایند:هرکس به شایستگی در حق خانواده اش نیکی کند عمرش طولانی می شود.»و در حدیثی دیگر نیز از امام علی علیه السلام آمده است:خدمت به خانواده، کفاره ی گناهان کبیره و خاموش کننده ی خشم خداوند ومهریه ی حور العین و ازدیاد کننده ی حسنات و درجات است.»

 همانطور که می دانیم دیدگاه اسلام این است که هرکس در راه امرار معاش و برطرف کردن نیازهای خانواده تلاش کند مانند کسی است که در راه خدا جهاد کرده پس چه زیباست این جهاد در راه خدا و برگزیدن سبکی اسلامی برای زیستن.

افسانه مرادی

لینک مطلب در خبرگزاری حوزه


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها